Page 27 - Shahrvand BC No.1241
P. 27
‫ادبیات‪/‬گفتوگو ‹‬

‫‪27‬‬

‫گفت‌وگوی نیویورک تایمز با اورهان پاموک؛‬

‫شب‌ها شاهنامه فردوسی م ‌یخوانم‬

‫ترجمه‪ :‬سپیده جدیری‬

‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1241‬جمعه ‪ 10‬دادرخ ‪1392‬‬ ‫ـ ـســا ‌لها پیش از آ ‌نکه اوباما رئیس جمهور شــود‪ ،‬او را به عنوان‬
‫نویســنده "رؤیاهایی از جانب پدرم"‏که کتاب بســیار خوبی اســت‬
‫م ‌یشناختم‪ .‬به او یا هر یک از رئسای جمهور آمریکا دوست دارم‏کتابی‬
‫را توصیــه کنم که گاهی به عنوان هدیه به دوســتانم م ‌یدهم‪ ،‬به این‬
‫امید که آن را بخوانند و از‏من سؤال کنند‪« :‬چرا این کتاب‪ ،‬اورهان؟»‪.‬‬
‫کتــاب "ذن و هنــر تعمیر موتورســیکت" که یک کتــاب‏فو ‌قالعاده‬
‫آمریکایی اســت که بر اســاس پهناوری آمریکا و تحقیقی منحصر به‬
‫فرد درباره ارز ‌شها‏و معنای زندگی نوشــته شده است‪ .‬این کتاب که‬
‫فو ‌قالعاده رمانتیک اســت رمان نیست اما هر چه که‏باید از یک رمان‬
‫جدی بربیاید‪ ،‬از آن نیز برم ‌یآید و این کار را حتی بهتر از بســیاری از‬
‫رما ‌نهای‏عالی انجام م ‌یدهد‪ :‬یعنی از جزئیات کوچک زندگی روزمره‬
‫به فلسفه م ‌یرسد‏‪.‬‬
‫من به سیاســت نخســت وزیر ترکیــه در این زمینه کــه ارتش را از‬
‫سیاست دور نگه داشته و آن را به‏سربازخان ‌هها بازگردانده بود‪ ،‬احترام‬
‫م ‌یگذاشتم‪ ،‬هر چند که از بابت ای ‌نکه به مانند بسیاری دیگر‪،‬‏به خاطر‬
‫عقاید سیاســ ‌یام در دوران نخســت وزیری او مرا به دادگاه کشاندند‪،‬‬
‫اصلا خشــنود نیستم‪ .‬او‏علیه کاریکاتوریســتی که او را به شکل یک‬
‫گربه کشیده بود‪ ،‬شکایت کرد‪ ،‬در حال ‌یکه هر کسی که‏به اینجا بیاید‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫متوجه م ‌یشــود که همه ما در اســتانبول عاشق گرب ‌هها هستیم‪ .‬من‬ ‫اورهان پاموک‪ ،‬نویســنده مشــهور اهل ترکیه و برنده نوبل ادبیات که کتا ‌بهای "قلعه ســفید" و‏‏"زندگی نو" از او به فارسی ترجمه‬
‫مطمئنم که اردوغان‏از کتاب "من یک گرب ‌هام" اثر ناتســومی سوزکی‪،‬‬ ‫و منتشــر شده‪ ،‬در این گف ‌توگو که نشــریه نیویورک تایمز در‏بخش‏‪By the Book‬‏ خود با او انجام داده است م ‌یگوید که شاهنامه‬
‫نویســنده بزرگ ژاپنی لذت خواهد برد‪ .‬این یک‏کتاب هز ‌لآمیز است‬
‫فردوسی به ترجمه پروفسور‏دیک دیویس‪ ،‬کتابی است که خواند ‌ناش ش ‌بهای او را به خود مشغول کرده است‏‪.‬‬

‫دربــاره خطرات ســهمگی ِن بیش از حد "غربی شــدن" که یک گربه‬

‫▪ ▪این ش ‌بها چه کتابی را روی میز پاتخت ‌یتان م ‌یتوان پیدا ▪ ▪تا به حال شده با لذت بردن از متنی احساس گناه به شما باهوش آن‏را روایت م ‌یکند‏‪.‬‬

‫▪ ▪شما به خاطر ســخن گفتن از قتل عام کردها و ارامنه‪ ،‬به‬ ‫دست دهد‪ -‬حال کتاب باشد‪ ،‬یا مطلبی‏در یک نشریه‪ ،‬یا متنی‬ ‫کـرـد؟شــاهنامه فردوســی با ترجم ‌ه و تدوینی عالی از دیک دیویس که‬
‫در اینترنت؟‬
‫"توهین به هویت مردم ترکیه" متهم‏شد ‌هاید و در عین حال‪،‬‬ ‫چاپ بخش کتا ‌بهای کلاســیک‏انتشــارات پنگوئن است‪ .‬شاهنامه‬
‫ـ ـتا مد ‌تهای مدید ســاد‌هلوحانه معتقد بودم که خواندن رما ‌نهای‬ ‫نیــز مانند "مثنوی" رومی [مولوی] یا "شــ ‌بهای عربی" [هزار و‏یک‬
‫به صراحت از برنام ‌ههای ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا‬ ‫شــب]‪ ،‬اقیانوس عظیمی از قص ‌ههاست که من هر از چند گاه به طور‬
‫مهیج و پلیســی وقت تلف کردن اســت‪.‬‏و آن وق ‌تها فکر م ‌یکردم به‬ ‫جســته گریخته ترجم ‌ههای‏مختلف ترکی و انگلیس ‌یاش را م ‌یخوانم‬
‫همین دلیل است که از ای ‌نکه از خواندن رما ‌نهای پاتریشیا هایسمیت‬ ‫تا الها ‌مبخ ‌شام باشــد یا ای ‌نکه از یکی از قص ‌ههای‏قدیم ‌یاش اقتباس‬
‫سخن‏گفت ‌هاید‪ .‬در این موارد‪ ،‬آیا به عنوان یک شهروند متعهد‬ ‫‏لذت م ‌یبرم احســاس گناه م ‌یکنم‪ .‬بعدهــا فهمیدم که حس گناه به‬ ‫کنم؛ مثل کاری که در کتا ‌بهای "نام من قرمز" و "کتاب سیاه" انجام‬
‫خاطر مهیج بودن آثار او به آدم دســت‏نم ‌یدهــد بلکه به خاطر این‬
‫عمل کرد ‌هاید یا ای ‌نکه به نظر شما‏نویسندگان وظیفه دارند که‬ ‫شــیوه مبتکرانه اوست‌که خواننده را وام ‌یدارد با قاتل همذا ‌تپنداری‬

‫متعهد‬ ‫شهروند‬ ‫یک‬ ‫عنوان‬ ‫ـعمنو‌یاتونانفمعباگلویامجکتهمادعر آیننمیوزارعد‪،‬محلداککنثنر بده؟‬ ‫به‬

‫ـ‬
‫داد‌هام‪ .‬در‏قلب این اثر حماسی [شاهنامه]‪ ،‬به سلحشوری بزرگ به نام کند‪.‬‏او یک جنایی نویس عالی اســت که به ســبک داستایفســکی عمل کرد‌هام‪ .‬من نه باورهای‏سیاســی قاعد‌همندی دارم نه نویسند‌های‬
‫سهراب برم ‌یخوریم که در پی یافت ِن‏پدرش‪ ،‬رستم است‪ .‬و رستم‪ ،‬بی‌ م ‌ینویسد‪ .‬همچنین خیلی دلم م ‌یخواســت‏که آثار بیشتری از جان سیاســی (که خودآگاهانه سیاسی بنویســد) محسوب م ‌یشوم‪ .‬با‏این‬
‫‪Vol. 20 / No. 1241 - Friday, May 31, 2013‬‬ ‫حال‪ ،‬کتا ‌بهای من سیاس ‌یاند چون شــخصی ‌تهای این کتا ‌بها در‬ ‫آ ‌نکه بداند سهراب پسرش است‪ ،‬او را در جنگی به قتل م ‌یرساند‏‪ .‬لکاره م ‌یخواندم‪.‬‏‬
‫دورا ‌نهای سخت آشو ‌بهای‏سیاسی و تغییر فرهنگی زندگی م ‌یکنند‪.‬‬ ‫جایگاه این تراژدی بزرگ در فرهنگ و ادبیات فارسی‪ ،‬عثمانی و مغول‪،‬‬
‫بســیار به جایگاه افسانه‏ادیپ در فرهنگ و ادبیات غرب شباهت دارد‪.‬‬
‫دوســت دارم به خوانندگانم نشــان دهم که شخصی ‌تهای‏کتا ‌بهایم‬ ‫توأم‬ ‫▪ـاوسآــخکرایر ونایلکتدابهمییکشهه مشرماابهرالببهخنخدنوادمه ‌یوادادرادش‪ -‬الت‪،‬بتکه لدابمخبنوددی؟‬ ‫▪‬ ‫اما این قصه هنوز در انتظار "فروید"ی است که‏شباه ‌تها و تفاو ‌تهای‬
‫همیشه دست به انتخاب م ‌یزنند‪ ،‬و این باعث م ‌یشود که قص ‌ههای من‬ ‫ـ‬ ‫بنیادین میان آن و افسانه ادیپ را کشف کند‏‪.‬‬
‫با احترام و ســتایش‪ .‬داستا ‌نهای‏کوتاه او ثابت م ‌یکند که م ‌یتوان در سیاسی شوند‪،‬‏البته به شیو‌های ادبی‏‪.‬‬
‫ادبیات تطبیقی در مقایســه با خطاب ‌ههایــی که به "مواجهه تمد ‌نها" عین طعن ‌هزن و حتی ُغر ُغرو بودن‪ ،‬عمیقا دلسوز بود‪ .‬حتی‏فقط دیدن عقاید سیاســی هیچ وقت مــرا تهییج نم ‌یکند‪ .‬بــه وضعیت آد ‌مها و‬
‫م ‌یپردازند‪ ،‬م ‌یتواند چیزهای‏بیشــتری را درباره شــرق و غرب به ما جلد کتابی ا‌ز وایلد در یک کتابفروشــی لبخند بر ل ‌بهایم م ‌ینشــاند‪ .‬قص ‌ههای سرگر ‌مکننده علاقه دارم‪.‬‏مشکلات سیاسی که در ترکیه با آن‬
‫جولیان بارنز هم به‏نوعی از طنزی بی رحمانه و در عین حال‪ ،‬دلسوزانه مواجه م ‌یشوم نه به خاطر رما ‌نهایم‪ ،‬بلکه به خاطر‏مصاحب ‌ههایی که‬ ‫بیاموزد‪.‬‏‬

‫نظیر طنز او بهره م ‌یبرد‪ .‬مــن کتاب "حس‏یک پایان" بارنز را خیلی با نشریات بی ‌نالمللی انجام م ‌یدهم برایم ایجاد م ‌یشوند‪ .‬هر چیزی که‬
‫خارج از‏ترکیه به زبان م ‌یآورم آب و تاب پیدا م ‌یکند و با کمی تغییر‬ ‫دوست داشتم‏‪.‬‬ ‫ـ▪ ▪ـآکتخاری‌بهانیکیتاکهب‬
‫به وطن م ‌یرسد تا مرا احمق و‏سیاس ‌یتر از آنچه هستم جلوه دهند‪.‬‏‬ ‫"آنا‬ ‫واقعا شاهکاری که خواندید کدام بود؟‬
‫یک بار نزد پل اســتر جوان ‪ -‬نویســند‌های که ستای ‌شاش م ‌یکنم و‬ ‫واقعا شــاهکار باشند‪ ،‬همیشــه رمان هستند‪:‬‬
‫در اســلو به او برخوردم و او هم‏بــرای معرفی یکی از کتا ‌بهایش در‬ ‫▪ـکوتآاخبری"شنــکبتاحب شیاهک لهئوپخولشدم" اگثیرنآتادامن‬ ‫▪‬ ‫کارنینا"‪" ،‬برادران کارامازوف"‪،‬‏‏"کوهســتان جادویی"‪ ...‬درســت مثل‬
‫مصاحب ‌هها شرکت کرده بود‪ ،‬درســت مثل من ‪ -‬از ای ‌نکه‏خبرنگارها‬ ‫قساو ‌تهایی‬ ‫درباره‬ ‫کرد؟‬ ‫ـ‬ ‫آنچه درباره شاهنامه گفتم‪ ،‬از این کتا ‌بها هم هر از چند گاه‏مواردی‬
‫همیشــه از من سؤالات سیاسی م ‌یپرسند شکایت کردم‪ ،‬و به او گفتم‬ ‫هوچشیلد‬ ‫را به طور جســته گریخته م ‌یخوانم تا یادم بماند که یک شاهکار ادبی‬
‫ای ‌نکه نویســنده‏آمریکایی باشــیم ظاهرا آسا ‌نتر اســت‪ .‬او گفت که‬ ‫اســت که ارتش و آد ‌مهای شــاه لئوپولد‏دوم‪ ،‬پادشاه بلژیک در خلال‬
‫خبرنگارها از او هم همیشــه درباره جن ‌گ خلیج‏فارس سؤال م ‌یکنند‪.‬‬ ‫ســا ‌لهای ‪ 1885‬و ‪ 1908‬به بهانه "مبــارزه با برد‌هداری" و در واقع‏با‬ ‫چه تاثیری م ‌یتواند‏روی ما بگذارد یا به ای ‌ن خاطر که باید بخ ‌شهایی‬
‫آن موقع فقط یک جنگ در خلیــج فارس رخ داده بود! در خلال ‪20‬‬ ‫هدف پول در آوردن در کنگو مرتکب شــده بودنــد‪ .‬آد ‌مهای لئوپولد‬ ‫از آنها را به دانشجویانم در دانشگاه کلمبیا‏تدریس کنم‪.‬‏‬
‫سالی که‏از آن زمان تا به حال گذشته است‪ ،‬شاید من هم دیگر این را‬ ‫کمابیش ‪ 10‬میلیون نفر را در‏آفریقا به قتل رساندند‪ .‬همه ما به خوبی‬
‫یاد گرفت ‌ه باشم که سؤالات سیاسی یک‏جورهایی در تقدیر نویسندگان‬ ‫م ‌یدانیم که شعار "متمدن سازی‪ ،‬مدرن سازی" دستاویز‏خوبی است‬ ‫ـ▪ ▪ـببددتتریریننککتاتاب‌بهیا‬
‫ادبی گنجانده شده است‪ ،‬به خصوص اگر نویسند‌های اهل جهانی‏خارج‬ ‫برای کشــتن انسا ‌نها‪ ،‬اما این کتا ِب فو ‌قالعاده هر کسی را م ‌یتوانست‬ ‫که تا کنون خواند ‌هاید کدام کتاب بوده است؟‬
‫به خشــم بیاورد ‪-‬‏به خصوص کســی مثل مرا که به طرز فکر اروپایی‬ ‫هم رما ‌نهای بد هســتند‪ .‬همچنان که کتا ‌بهای‬
‫از جهان غرب باشی‏‪.‬‬ ‫خوب به من لذت زندگی کردن را‏م ‌یبخشند‪ ،‬رما ‌نهای بد مرا افسرده‬
‫بهترین راه برای دوری از این وضعیت این اســت که درست مثل یک‬ ‫بسیار اعتقاد دارم‪.‬‏‬ ‫م ‌یکنند و به محض ای ‌نکه متوجه بشــوم کــه این حس از صفحات‬
‫دیپلمات‪ ،‬سیاستمدارانه رفتار‏کنی و فقط به سؤالات ادبی پاسخ دهی‪.‬‬ ‫‏آن کتاب به من منتقل شــده است‪ ،‬از خواندن آن دست م ‌یکشم‪ .‬به‬
‫‪27‬‬ ‫اما شــخصیت من با شــخصیت یک دیپلما ِت موفق فرق‏دارد‪ .‬من از‬ ‫▪ ▪اگر م ‌یتوانســتید کتابی را به رئیس جمهور آمریکا توصیه‬ ‫همین شکل‪ ،‬اگر فیلمی بد باشد هم‏برای خروج از سالن سینما درنگ‬

‫کنید‪ ،‬کدام کتــاب را برایش در نظــر‏م ‌یگرفتید؟ یا مثلا به‬ ‫نم ‌یکنم‪ .‬زندگی کوتاه است و ما باید به هر لحظه آن احترام‏بگذاریم‏‪.‬‬

‫کوره درم ‌یروم و به بعضی از ســؤالات سیاسی پاسخ م ‌یدهم که این‬ ‫نخست وزیر ترکیه‏‪.‬‬
   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32