Page 31 - Shahrvand BC No.1241
P. 31
‫زنان ‹‬ ‫‏لبخند می زد‪ .‬بی درنگ کریســتیان را شناختم‪ .‬کــودک ده ماهه و همانطور هــم مانده بود‪ .‬وقتی‬
‫شــنید آلمانی ها می آیند‪ ،‬وسایل نقره مادرش را‬ ‫شــباهت کیت به او باورنکردنی است‪ .‬موهایش در‬
‫‪31‬کدام گزینه‪ :‬انتخاب این یا آن؟‬ ‫‪‎‬‬ ‫‏زیر درخت بلوط بزرگی چال کرد‪ .‬و حالا نمی داند‬ ‫محل رســتنگاه‪ ،‬در گوشه راســت پیشانی‪،‬‏همان‬

‫انحنای جالب را دارد که در پیشانی کیت می شود زیر کــدام بلوط‪ .‬در نتیجه بیل برداشــته تا پای‬
‫دید‪ .‬امیلیا طرح را برداشــت و به آن خیره شــد‪ .‬همه بلوط های جزیــره را بکند‪ .‬می گوید‏تا نقره‬
‫هیچوقت در باره کریســتیان با من‏صحبت نکرده های مادرم را پیدا نکنم دســت بردار نیستم‪ .‬ویل‬
‫با درماندگی می گفت «چه اراده ای! ابداً انتظارش‬ ‫بود‪ .‬پرسیدم آیا مرد خوبی بود؟‬
‫گفت «پسرک بینوا‪ ،‬چقدر مخالف او بودم‪ .‬بنظر را نداشتم!» (باید بدانی ویل خیلی‏تلاش می کرد مهشید شریف‬
‫می آورد و خونسرد باقی می مان ‪‎‬د‪‎.‬‬ ‫من الیزابت دیوانه بود که از او خوشش می آمد‪ .‬رمزآلود صحبت کند اما همه می دانند که دوشیزه ‏‏‬
‫‪‎.‎5‎‎‬گاه نیــز به ســرعت تســلیم‬
‫م ‌یشویم و خود را بدست دیگران ‪-‬‬ ‫از یک افسر دشمن! یک افسر آلمانی! و‏برای او و ایکس دافنه پُســت اســت که چشم های درشتی‬
‫تبلیغ کننده ها تا آموزشدهند‌هها‪-‬‬ ‫بقیه گروهمان نگران بودم و می ترسیدم‪ .‬معتقد مثل چشم گاو دارد و صدایش‏بهنگام خواندن در اســترس و مبــارزه بــا آن از‬
‫م ‌یســپاریم و اعتقاد پیدا م ‌یکنیم‬ ‫مســائل روز مردم دنیا شــده‬ ‫بودم الیزابت بی سبب به کریستیان اعتماد کرده گروه ُکر کلیسا می لرزد!‏)‬
‫و بزودی او بــه همه ما خیانت‏خواهد کرد‪ .‬به او و همچنیــن دوشــیزه ایگرگ‪ ،‬یــک خانم خیاط اســت‪ .‬یکــی از مــواردی که‬
‫در ایــن‏بازار مکاره هیچ کاره ایم و‬ ‫گفتم بهتر اســت فراموشش کند‪ .‬و خیلی جدی محلی‪ .‬وقتــی آلمانی ها آمدنــد‪ ،‬تنها یک پرچم معمولا انسانها را دچار استرس‬
‫دیگرانند که تصمیم می گیرن ‪‎‬د‪.‎‬‬
‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1241‬جمعه ‪ 10‬دادرخ ‪1392‬‬ ‫در حالی بــه چنیــن انتخابهایی‬ ‫نازی با خود آورده بودند‪ .‬و آن را هم روی ســتاد مــی کند‪ ،‬شــرایط پیچیده و‬ ‫هم این را گفتم‪.‬‏‬
‫‏«الیزابت چانه اش را بالا گرفت و سخنی نگفت‪ .‬اما ‏فرماندهی جزیره نصب کردند‪ .‬و پرچمی نداشتند ‏سخت انتخاب هاست‪ .‬هر روز‬
‫رو می آوریم کــه از بی تحرکی و‬ ‫روز بعد کریستیان به دیدنم آمد‪ .‬در را که باز کردم که هر بامداد از میله پرچم بالا بفرستند و به اهالی هــر کدام از ما ناچاریم با بیش‬
‫انفعال شــخصی هم آزرده ایم‪ .‬با‬
‫انتخابی از ســ ِر اجبار و به توصیۀ‬ ‫به وحشت افتادم‪ .‬مرد درشت اندامی‏در یونیفورم جزیره یادآور شــوند که جزیره آنان‏تحت اشغال از صدهــا انتخــاب کوچک و‬
‫دیگران در‏عین حال سرنوشــت‬ ‫بزرگ دسته پنجه نرم کنیم‪ .‬از‬ ‫افسران آلمانی پشت در ایستاده بود‪ .‬مطمئن بودم نازی هاست و آن ها فرمانروای مطلقند‪.‬‏‬
‫برای اشــغال خانه ام آمده اند‪ .‬هنــوز دهانم را به طبیعی است که به دیدار دوشیزه ایگرگ رفتند و انتخاب این مواد‏غذایی یا آن تا‬
‫ساز درگیر می شویم که نه راه به‬
‫اعتراض نگشــوده بودم که دسته‏گل زیبایی پیش از او خواســتند برایشان پرچمی بدوزد‪ .‬او هم یک مشارکت در انتخابهای بزرگتر و جمعی تر و سرنوشت جلو می برد نه پس‪ .‬طبیعتا در چنین شرایطی دچار‬
‫آورد که معلوم بود مدتی در دســت فشــرده شده صلیب شکسته سیاه و ترســناک در وسط‏پارچه ســازتر‪ .‬وجود گزینه های متفــاوت و گاه نزدیک به آشفتگی فکری می شویم و کنترل‏بر استرس روزانۀ‬
‫اســت‪ .‬بنظرم آمد که دلواپس و هیجانزده اســت آلبالویی چرکتابی دوخــت‪ .‬اطراف آن را هم نه با هم‪ ،‬به نســبتی که‏قدرت تصمیم گیری را کند می خود را از دست می دهیم‪.‎‎‬‬
‫بنابراین با خشم نامش را‏پرســیدم‪ .‬و او مودبانه ابریشــم قرمز چنانکه باید می بود‪ ،‬بلکه با پارچه کند به همان میزان استرس آور می شود‪ .‬یاد گرفته ‪‎‎‬رهنمودهایــی بــرای کنترل اســترس روزانه جای‬
‫پاســخ داد "کاپیتان کریســتیان ِهلمان" و مثل فلانــل گلی رنگ زینت داد‪ .‬ویل‏ادامه داد «چقدر ایــم بهترینها را انتخاب کنیم در عین حال درســت وســیعی در کتابها و مطبوعات باز کرده است‪ .‬اسمها‬
‫پســربچه ها سرخ شد‪ .‬هنوز مشــکوک بودم‪ .‬چه مبتکرانه! و با اقتدار!» (باید بگویم دوشیزه ایگرگ‪ ،‬هــم نمی‏دانیم معیارها برای درســت ترینها کدامها و متدهای رنگارنگ بیشتر مواقع‪ ،‬خود‏به تولیدکننده‬
‫خیالی داشت؟ و سبب آمدنش‏را پرسیدم‪ .‬دوباره همان دوشــیزه لِروی است که از سوزن هایش هم هستند‪ .‬در شرایطی هم مجبوریم دست به انتخابهایی استرس تبدیل می شــوند اما همیشه چند رهنمود‬
‫ســرخ شــد و آرام گفت " می خواهم منظورم را لاغرتر و دارای‏چانه ای دراز و پهن و دهانی چین بزنیــم که به گمان خودمــان و دیگران می تواند‏در اولیه و اصلی بیشترین نتایج را به بار می آور ‪‎‬د‪:‎‬‬
‫الف‪ .‬مســائل گوناگــون زندگــی از کوچکترینها تا‬ ‫زندگی آنها بی تاثیر نباش ‪‎‬د‪.‎‬‬ ‫خورده می باشد‪.‬‏)‬ ‫توضیح دهم‪.‬‏"‬
‫‏« پرسیدم برای خانه ام؟ و او جواب داد "نه‪ ،‬برای بنظــر من کدامیــک از این دو برای همســری او بعضی از کســانی که برای انتخــاب مراکز قدرت یا بزرگترینها همیشــه وجود داشته و خواهند داشت‪.‬‬
‫الیزابت"‪ .‬و شــروع به صحبت کــرد‪ .‬گویی من از مناســب تر بودند؟ دوشــیزه ایکس یا دوشــیزه نماینده هــای پارلمانها دعوت به مشــارک عمومی زندگی در هر مرحله ای می تواند سرشار‏از پیامدهای‬
‫پدران دوران ملکه ویکتوریا هستم و او‏خواستگار ایگرگ؟ به او گفتم معمولاً وقتی از خودت ســوال می شــوند‪ ،‬بنا به حساسیت های ارزشی‪،‬‏بطور مثال خواســته و ناخواسته باشــد‪ .‬هیچکس کنترلی همه‬
‫دخترم اســت‪ .‬درحالی کــه روی لبه صندلی اتاق ‏می کنی این یا آن معنیش این است که هیچکدام‏‪ .‬حفاظت از طبیعت‪ ،‬صلح طلبی و پیشــرفت زندگی‪ ،‬جانبه و همه وقت بر مســائل پیرامون خود نداشته‪.‬‬
‫نشــیمن نشسته بود برایم توضیح داد که همینکه ویلی گفــت « این دقیقاً همان جوابی ســت که در انتخابهــای خود دچار دلهره و تردید می شــوند آنچه مهم اســت نگاه و شیوۀ‏تسلط ما بر امور خارج‬
‫جنگ تمام شد به گرنسی باز می‏گردد‪ ،‬با الیزابت داوســی داد‪ .‬با همین کلمات‪ .‬ایزولا گفت دوشیزه یا حتــی گاهی اضطراب‏عقب ماندگی یا پیشــروی از کنترل ماس ‪‎‬ت‪‎.‬‬
‫عروســی می کند‪ ،‬گل های وحشــی می پروراند‪ ،‬ایکس تا حد گریستن کسل کننده است و دوشیزه کاندیدهای مورد نظرشان بر حال و روان آنها بی تاثیر ب‪ .‬می گویند آنچه که برایمان اســترس می آورد‪،‬‬
‫نیســت‪ .‬بعضی از محققان می گویند ظرفیت ذهنی آن چیزی نیســت که انجام می دهیم بلکه افکاری‬ ‫مطالعه می کند و تلاش می کند جنگ را فراموش ‏ایگرگ تا حد مرگ نق نقو‪ .‬‏»‬
‫کنــد‪ .‬وقتی ســخنانش به‏پایــان آمدند‪ ،‬من هم ‏«متشــکرم‪ ،‬متشــکرم‪ .‬صبر می کنم تــا دختر ما قادر‏نیســت با انتخابهای متعددی روبرو شــود و اســت در مورد آنچه که انجام نمــی دهیم یا‏نمی‬
‫از پ ِس مقایســۀ انها با یکدیگر به خوبی برآید بدون توانیم انجام بدهیم‪ ،‬بر ما ســنگینی می کند و روح‬ ‫دلخواهم پیدا شود‪ .‬بالاخره پیدا خواهد شد‪ .‬‏»‬ ‫احساس مهر و علاقه به او می کردم‪.‬‏‬
‫امیلیا به گریه افتاد و من طرح ها را بکناری گذاشته کلاهش را برسر گذاشــت و بیرون رفت‪ .‬سیدنی‪ ،‬آنکه آسیب های حاصل از چنین تلاشی رد پایی‏در و روانمان را آشفته‪‎.‎‬‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫اگر به حال و روز خود آگاه نباشــیم بی تردید افکار‬ ‫برایش چایی دم کردم‪ .‬کیت هم با شکســته های ممکن اســت بگویی خوب از همــه اهالی جزیره سلامت روح و روانمان نداشته باش ‪‎‬د‪.‎‬‬
‫یک تخم پرنده بدرون آمد و ما مشغول‏چسباندن ســوال کرده‪ ،‬این را قبــول دارم‪ ،‬ولی من خیلی در عین حال باید بپرســیم چرا شــرایط انتخابهای آشفته بر همۀ انرژی و توان ما برای پیدا کردن هر راه‬
‫‏خوشحال شدم که مرا هم از اهالی جزیره بحساب ضــرور ِی فردی یا انتخابهای جمعی می توانند تا حد حلی سایه می انداز ‪‎‬د‪.‎‬‬ ‫آن شدیم‪ .‬و خوشبختانه حواسمان پرت شد‏‪.‬‬
‫دیروز ویــل ثیبی با کیکی که با کــرم آلو تزیین آورده‪ .‬احساس می کنم دیگر غریبه نیستم‏‪.‬‬
‫زیادی بر روح و روان انســانها اثر‏بگذارند و گاه عامل همۀ ما آرزو داریم قهرمانانی بودیم که می توانســت‬ ‫شده بود به دیدنم آمد‪ .‬برای چایی بداخل دعوتش دوستدارت‪،‬‬
‫یک شبه هر مســئلۀ کوچک یا بزرگی را حل کند و‬ ‫تشدید استرس در آنها شود؟‬
‫‪‎.1‎‬عواقب هر انتخابی موضوعی اســت که هر انتخاب از جلوی پا بردارد‪ .‬اما واقعیت چیز‏دیگریست‪ .‬اگر به‬ ‫کردم‪ .‬می خواســت در باره دو زن مختلف با‏من ژولیت‬
‫مشورت کند‪ .‬می خواست بداند اگر من مرد بودم‪،‬‬
‫کننده ای به آن می اندیشــد‪ .‬در مجموعه ای که به واقعیتها اشــراف پیدا کنیم می توانیم اجازه ندهیم‬
‫که نبودم‪ ،‬با کدام یک ازدواج می کردم‪( .‬حواست تذکــر‪ :‬اینکه داوســی در مــورد ازدواج صاحب عنوان دستاورد یک انتخاب در نظر‏گرفته می شود‪ ،‬ســامت روحی و روانی مان دســتخوش هر عامل‬
‫نظراتیست برایم تازگی داشت‪ .‬کاش بیشتر درباره مسئلۀ سود و زیان به طور خودآگاه و ناخودآگاه ذهن بیرون ِی از راه رسیده‏شو ‪‎‬د‪.‎‬‬ ‫که هست؟‏)‬
‫دوشــیزه ایکس خیلی شــکاک بــود _ مثل یک آن ها می دانستم‪ .‬منظورم نظرات است‏!‬
‫انتخاب کننده را مشــغول می کند‪ .‬در عین حال او پ‪ .‬در هر مرحله با هر هیاهویی که به پا می شــود‪،‬‬
‫را در موضــع دفاعی‏قرار می دهد‪ :‬چه کنیم تا ضرر ناچاریم مکث کنیم و موقعیتی که در آن قرار گرفته‬
‫ایم را ارزیابی کنیم‪ .‬این بازگشــت و‏ارزیابی فرصت‬ ‫نکنیم؟‬
‫تلاش برای آنکه هر انتخابی بتواند ســودآور و مفید گرانبهایی است که نه تنها نگاه منطقی و واقع بینانه‬
‫باشــد‪ ،‬چه بخواهیم یا نخواهیم ذهن ما را مشغول را در ما تقویت می کند بلکه باعث می شود از چنگال‬ ‫‪WE HAUL YOUR JUNK AND‬‬
‫افکار مغشــوش‏و بی انتها رها شویم و به حال خود‬ ‫می کن ‪‎‬د‪‎.‬‬
‫‪Vol. 20 / No. 1241 - Friday, May 31, 2013‬‬ ‫‪‎.2‎‬در پروســۀ هر انتخابی‪ ،‬احساسات به شکل مرئی دل بسوزانی ‪‎‬م‪‎.‬‬ ‫‪TRASH TO THE DUMP‬‬
‫و نامرئی فعال هســتند و تمایل به ابراز وجود دارند‪ :‬ت‪ .‬مشکلات روزمره یا مشکلاتی که در راه هستند را‬
‫ایــن را بخــرم که دوســت دارم یــا آن‏را که دوام نمی توان چنان ارزیابی کرد که برای هیچکدامشــان‬
‫راه حلی وجود ندارد‪ .‬اگر چنین‏بیاندیشیم عملًا قوای‬ ‫بیشتری دارد؟‬ ‫‪We work 24/7 Call now: 604-442-3415‬‬

‫ذهنی و مغزی خود را به بند می کشــیم و از فعالیت‬ ‫شرایط عقلانی به جنگ تمایلات می رود و همه نیز‬ ‫‪GARBAGE, RUBBISH, TRASH CLEAN-OUTS, GARAGE,‬‬
‫آن برای پیدا کردن هر راه حلی جلوگیری می کنی ‪‎‬م‪.‎‬‬ ‫به خوبی می دانیم احساسات‪ ،‬حریفی قوی است که‬ ‫‪BASEMENT, & ATTIC CLEAN-OUTS, HOME AND OFFICE‬‬
‫ث‪ .‬بسیاری توقع دارند بتوانند به محیط خود تسلط‬ ‫به آســانی میدان را خالی نمی کند‪.‬‏چنین جنگ و‬
‫پیدا کنند و از طریق کنترل دائمی آن‪ ،‬آرامش بوجود‬ ‫جدالهای درونی به نوبۀ خود فضای اســترس آلودی‬ ‫‪CLEAN-OUTS, METAL SCRAP PICK-UPS,‬‬
‫بیاورند‪ .‬ذهن ما مانند بدن ما احتیاج‏دارد با باکتریها‬ ‫را بوجود می آور ‪‎‬د‪.‎‬‬ ‫‪GENERAL CLEAN-OUTS, YARD CLEAN-UPS,‬‬

‫‪CONSTRUCTION DEBRIS, LIGHT DEMOLITION,‬‬

‫‪‎.‎3‬می خواهیــم برای انتخابهایمان دلیل پیدا کنیم‪ :‬و عوامل ناســالم مبارزه کند و از دل این مبارزه سالم‬ ‫‪FREE ESTIMATES,‬‬
‫ایــن را انتخاب می کنم چــون‪ ...‬آن را انتخاب نمی بیــرون بیایــد‪ .‬نیاز به کنترل بیــش از حد منطق و‬
‫واقعیت نه تنها به‏فشــار روحی و روانی و اســترس‬ ‫کنم چو ‪‎‬ن‪‎...‬‬ ‫‪LOW PRICES, QUALITY WORK‬‬
‫شتاب برای یافتن دلایل موجه و مورد قبول‪ ،‬تلاش مــداوم ما اضافه می کند بلکه جلوی فعالیت خلاقانۀ‬
‫برای دفاع از انتخابها و گاه درگیریهای حاصل از آن‪ ،‬و تمرین راه حل یابی مغزمان را نیز مسدود می کن ‪‎‬د‪.‎‬‬
‫ما را به سویی می کشاند که با‏قیمت گزاف و قربانی ضایعات اینگونه کنترلها همیشه بیش از خیر آنهاست‪.‬‬
‫کردن شرایط آرام روحی و روانی خود همراه اس ‪‎‬ت‪ .‎‬زمانی می رســد که باید باور کنیم هیچکس و هیچ‬
‫‪‎.‎4‬گاه اشــتباه انتخاب می کنیــم‪ .‬در نتیجه باید از چیزی به اندازۀ خود ما بــه آرامش‏روح و روان مان‬
‫سیســتم مغزی خود کمک بگیریــم که در پنهان و نمی تواند کمک کند‪ .‬باید از ســاده ترین جا و نقطه‬
‫آشــکار دلایلی را برایمان تنظیم کنــد‪ .‬این‏مرحله شــروع کرد و آن کشــف یک لحظه بدون اضطراب‬
‫همیشــه به ســادگی انجام نمــی شــود‪ :‬ناچاریم زندگی کردن اس ‪‎‬ت‪‎.‬‬
‫ســازوکارهای دفاعی برای خودمان درســت کنیم‪ .‬اگــر لذت آرامــش درونی را حتی بــرای لحظه ای‬
‫گاهی حقایقی را پنهان می کنیم و گاهی بر‏حقایقی احســاس کنیم دیگر نمی خواهیم و نمی توانیم آن‬
‫پافشــاری می کنیم‪ .‬ایجاد تعادل بین آنچه که می را رها کنی ‪‎‬م‪3 1 .‎‬‬
‫کنیم ســاده نیســت‪ .‬اضطرابهای حاصل از مواضع ‏[مدرسه فمینیستی‏]‬
‫دفاعی بهای زیادی می طلبد که‏کمتر کسی طاقت‬
   26   27   28   29   30   31   32   33   34   35   36