Page 40 - Shahrvand BC No.1240
P. 40
زندگی‬ ‫پزشکی‬ ‫خانه‬ ‫‪40‬‬

‫از ایــن وضعیت‬ ‫جواب نم ‌یدهد‪ .‬باید فشار‏بیاورند برای سونوگراف ‪‎‬ی‪‎.‬‬ ‫خانم جولی کار درســتی کرد‌هاند‪ .‬مقاله نوشتن خیلی‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1240‬جمعه ‪ 3‬دادرخ ‪1392‬‬
‫من و همســرم به‬ ‫مهمــه‪ .‬البته آن طرف قضیه وضعیت ســختی را ایجاد‬
‫گریــه م ‌یافتادیــم‪ .‬ما‬ ‫▪ ▪شــما در دوره ســختی از زندگ ‌یتان‬ ‫کرده‪ .‬بــه این معنی که عملا م ‌یبینیم‏برای پیشــگیری با‬
‫آپارتمان‏کوچکی داشتیم‪،‬‬ ‫سیســتمی دو طبقه مواج ‌هایم‪ .‬یک آزمایش هست که قیمتش‬
‫ولی م ‌یخواستیم به شکلی‬ ‫سرطان را تجربه کردید‪ .‬آیا بین این دو ربطی‬ ‫خیلی بالاســت و آزمایش دیگری هســت که با حدود دویست‬
‫یا‏ســیصد دلار م ‌یتوان انجام داد‪ .‬به هر حال‪ ،‬باید توجه داشته‬
‫کمک کنی ‪‎‬م‪‎.‬‬ ‫هـمـامز ‌یکبیشنـیـودر؟خارج شدم تا هوای تهران را تنفس‬ ‫باشــیم که اگر چه بازتاب و تاثیر کار خانم جولی خیلی مثبت‬
‫شــروع کردم به برداشتن‬
‫قد ‌مهایی برای راه اندازی‬ ‫نکنم‪ .‬آزمایشات نشان م ‌یداد که روی ری ‌ههایم هم‬ ‫بوده‪ ،‬خیلی از‏زنان امکان انجام آن را ندارن ‪‎‬د‪‎.‬‬
‫چنین مرکزی‪ .‬با مسئولین‬ ‫لکی هســت‪ .‬بعد از آن دوره فشارهای‏عصبی‪ ،‬به‬ ‫‪‎‎‬‬
‫تماس گرفتــه و صحبت‬ ‫این نتیجه رســیدم که چاره ای جز این ندارم که‬
‫کردم و آ ‌نها هــم از این‬ ‫خارج بمانم‪ ،‬و این برایم بدترین خبر بود‪ .‬نگرانی از‬ ‫مهرانگیز کار‬
‫طــرح پشــتیبانی‏کردند‪.‬‬ ‫بابت سلامت روحی‏بچ ‌ههایم‪ .‬با تمام این فشارها‬
‫اصلا ‌حطلب و یا از میان محافظه کاران معتدل بودند‪ .‬یک روز از‬ ‫فراموش کردم که ســرطان دارم‪ .‬زنده ماندم‪ ،‬ولی‬ ‫▪▪تجربه شما از سرطان چگونه بود؟ آیا زنان اطرافتان‪،‬‬
‫تهران با من تماس گرفتند و گفتند که طرح تایید شده و مورد‬
‫‏موافقت قرار گرفته‪ .‬فردای آن روز بود که شوهرم را ربودند‪ .‬این‬ ‫نم ‌یدانم دقیقا چه طو‪‎‬ر!‪‎‬‬ ‫دوستان و خویشاوندانتان‪ ،‬نسبت به سرطان و پیشگیری‬
‫نشان دهنده تاثیر تصمیمات سیاسی ای است که به خاطر منافع‬ ‫نم ‌یخواهم بگویم که حتما استرس منجر به چنین اتفاقی شد‪ ،‬یا‬
‫جناحی‏گرفته م ‌یشــود‪ .‬اگر این اتفاق نیافتاده بود‪ ،‬امروز برای‬ ‫این که هر زنی که تحت فشار استرس روح هست لزوما سرطان‬ ‫آـگاـاهی ‌ین اهتافای‏قلادزهمسراالدپایشتشن بدرا؟ی من افتاد‪ .‬هر سال چکاپ انجام‬
‫م ‌یگیرد‪.‬‏ولی به هر حال‪ ،‬من مثالی هســتم از کسی که با حجم‬
‫این زنان مرکزی بزرگ و جاافتاده در تهران دایر بو ‪‎‬‏د‪.‎‬‬ ‫م ‌یدادم‪ .‬ولی این موضوع به گروه خاصی از زنان مربوط م ‌یشود‪،‬‬
‫معمــولا برای گرفتن دارو باید پنج یا شــش ســاعت در صف‬ ‫بزرگی از استرس مواجه م ‌یشود و جان به در م ‌یبر ‪‎‬د‪‎.‬‬ ‫یعنی‏ز ‌نهایی که آگاه هستند‪ ،‬زیر نظر پزشک زنان قرار دارند و‬
‫منتظر م ‌یماندیم‪ .‬البته برای من یکی از دوســتانم این زحمت‬
‫را م ‌یکشــید‪ .‬کسانی‏که دفترچه بیمه داشتند‪ ،‬قسمتی از مبلغ‬ ‫▪ ▪‪‎‬امکانات و شیو ‌ههای درمان سرطان در ایران چه طور‬ ‫چکاپ های سالانه را انجام م ‌یدهن ‪‎‬د‪.‎‬‬
‫دارو را پس م ‌یتوانســتند بگیرند‪ .‬وقتی از ایران خارج م ‌یشدم‪،‬‬ ‫شــخصا گســترش ســرطان من به این خاطر بــود که خیلی‬
‫مقداری داروی اضافه داشــتم و آ ‌نها‏را برای یکی از پزشــکان‬ ‫یافت م ‌یشدند؟‬ ‫داروهای شیمی درمانی به راحتی‬ ‫ب ـودـ؟هآمیاه‬ ‫به ماموگرام اعتماد کردم‪ .‬ســال قبل از این که دســتگیر شده‬
‫بــردم‪ .‬وقتی داشــتم داروها را به او مــ ‌یدادم گریه کرد‪ .‬به من‬ ‫در آن دوره شاهد‬ ‫درمان من در ایران انجام شــد‪ .‬ولی‬ ‫و به زندان بروم‪ ،‬زیر‏دســتم چیزی را حــس م ‌یکردم‪ ،‬ولی در‬
‫گفت ســه بیمار کودک دارد که نیاز به ایــن داروها‏دارند‪ ،‬ولی‬ ‫این یودم که زنانی که برای شیمی درمانی به تهران م ‌یآیند با چه‬ ‫ماموگرافی چیزی نشان داده نشــد‪ ،‬ولی در واقع آن چیزی که‬
‫خانواد‌ههایشــان توان خرید آ ‌نها را ندارند‪ .‬از من پرسید که آیا‬ ‫مشکلات‏اقتصادی ای مواجه هستند‪ .‬از شهرستان و با بقچه ای‬ ‫مــن حس کرده بودم همان غده ســرطانی‏بود‪ .‬لازم بود که آن‬
‫واقعا آ ‌نها را م ‌یخواســتم هدیه کنم‪ .‬من گفتم بله‪ ،‬آن داروها‬ ‫در بغل م ‌یآمدند تهران و حتی جایی برای ماندن نداشتند‪ .‬قصد‬ ‫پزشک دســتور انجام سونوگرافی را بدهد‪ ،‬ولی این کار را نکرد‪.‬‬
‫هدیه‏بودند‪ ،‬هدیه از ســوی ایرانیان خارج کشور‪ ،‬زمانی که من‬ ‫داشتم برای کمک به‏این زنان خودم موسسه ای تاسیس کنم و‬ ‫ماموگرافی نشــان م ‌یداد که همه چیز عالی و طبیعی‏اســت و‬
‫بیمار بودم‪ .‬و آن داروها سرنوشتشــان این بود که به درمان سه‬ ‫از داخل و خارج کشور کمک مالی بگیرم‪ .‬شاهد بودم که با تحمل‬ ‫خــودم هم پی گیری نکردم ببینم این چیزی که زیر انگشــتم‬
‫چه سخت ‌یهایی شیمی درمانی را‏انجام م ‌یدادند‪ .‬بعضی وق ‌تها‬ ‫حس‌م ‌یکنم چیست‪ .‬ب ‌یمسئولیتی پزشک به جای خودش‪ ،‬ولی‬
‫کودک کمک کنن ‪‎‬د‪.‎‬‬ ‫مری ‌ضهایی که امکاناتی داشــتند آ ‌نها را به خان ‌ههای خودشان‬ ‫خودم هم‏اهمال کردم‪ .‬بعد هم درگیر ‌یهای سیاسی شروع شد‬
‫[ایران وایر]‬ ‫م ‌یبردنــد‪ .‬این بیماران هزینه شــیمی درمانــی را‏تامین کرده‬
‫بودند‪ ،‬ولی دیگــر از عهده پول هتل برنم ‌یآمدند‪ .‬بعضی وق ‌تها‬ ‫و فراموشش کرد ‪‎‬م‪.‎‬‬
‫ز ‌نها باید اگر چیز خلاف قاعده و غریبی را حس م ‌یکنند‬
‫باید با پزشک صحبت کنند‪ .‬بعضی وق ‌تها ماموگرافی‬

‫‪In touch with Iranian diversity‬‬

‫‪Vol. 20 / No. 1240 - Friday, May 24, 2013‬‬

‫‪40‬‬
   35   36   37   38   39   40   41   42   43   44   45