Page 33 - Shahrvand BC No.1230
P. 33
ادبیات/گفتوگو
33
گف توگو با ب یتا ملکوتی به بهان هی انتشاررمان "مای نیم ایز لیلا"*
همیشه فرمالیست بود هام
سپیده جدیری
لمس کند و ارتباط برقرار کند .هر چقدر به این جزئیات انتخاب شده ،کار درآمده است که کنجکاو شدم بدانم در عالم واقعیت با نظیر
بیشــتر پرداخته شود ،آن فضاها و شــخصی تها پررن گتر م یشوند .از
سال متسیب /شماره - 1230جمعه 25دنفسا 1391 ندارند. وجود واقع آد مهایی از نزدیک سر و کار داشت هاید؟ چـنـینهن طرف دیگر نم یخواســتم به پرگویی و اضافه گویی بیفتم .م یخواستم
این شــخصی تها تخیلی هســتند و در عالم
توصی فها ،فضاســاز یها و پرداختن به جزئیات ،انتخاب شده و موجز اگر چه برخی از ویژگ یهای این آد مها و تضادهای عمیق خانوادگی و
باشــند و به پرحرفی کشیده نشوند .نکته دیگر این است که این رمان درونی آنها و مدل زندگ یشــان ،مواردی بوده که در آد مهای اطرافم و
ســه راوی دارد با ســه زبان متفاوت .یک راوی لیلا شخصیت محوری در طول زندگ یام دیدهام و شاهدش بودهام.
رمان اســت که زنی است از هر جهت معمولی که خیلی ساده و راحت
و رک صحبت م یکند .راوی دوم یوســف مرد نویســندهای است که ▪ ▪تکنی کهای مختلفی را در نوشتن این رمان به کار برد هاید
همســایه روبرویی لیلاســت و در زندگی او نقشی مهم ایفا م یکند .او که معمولا در رما نهایــی که پیش از این خواند هایم تنها یکی
مردی اســت تلخ و افســرده و معترض و البته نویسنده است و خوب از آنها مورد اســتفاده قرار گرفته است .اما شما تلفیقی از این
به زبان متفاوتی صحبت م یکند .راوی ســوم هم سوم شخص محدود تکنی کها را که اتفاقا بسیار هم برای نوشتن دشوار هستند به
است که با آن ناصر شوهر لیلا و تانیا دختر نوجوانش را نوشت هام .روی کار بســت هاید .از جمل هی این تکنی کها به انتخاب چند راوی
هر سه زبان باید کار م یکردم که تفاو تها روشن شود .در ضمن چون برای رمان (لیلا ،یوســف و راوی سوم شخص) و فاش ساختن
خودم به دیالوگ در یک اثر خیلی حساســم ،روی دیالو گهای رمان پایان داســتان در ابتدای آن (که هم برای کل رمان و هم برای
خیلی وقت گذاشــتم .یک فصلی در رمان هســت که کل فصل روی بخ شهایی از آن به کار رفته است) م یتوان اشاره کرد .چگونه
دیالوگ م یچرخد .در نوشــتن دیالو گها به نوع دیالو گنویسی پینگ شد که تصمیم گرفتید از چنین تکنی کهایی برای نوشتن اثرتان
پونگی آثار همینگوی نظر داشــتم و اینکه دیالو گها مستقیم از خود استفاده کنید؟ قدر مسلم تصادفی نبوده است .لطفا دربار هی
موضوع صحبت نم یکنند بلکه از کنارههای موضوع م یخواهند به اصل
دهید. برایمان توضیح بیشتر چـگـومننگ هیمانیتشخـاـهبآدسمافخرتماالریاثسـرتـاتنی مطلب برســند .این فصل برایم جزو سخ تترین فص لها بود .امیدوارم
مقدم بر فرم برایــم گاهی بودم و این تلا شها در رمان به بار نشسته باشد.
مضمون و محتوا بوده است .یعنی چگونه گفتن برایم مهمتر از چه گفتن
اســت .مضامین ثاب تاند و داســتا نها در اکثر موارد مشابه؛ در نتیجه
▪ ▪تکنیکی که شما در نوشــتن این رمان به طور برجست ه به چگونه گفتن آنهاســت که داستان شما را شاخص و برجسته م یکند.
وقتــی رمان "مای نیم ایز لیلا" را برای خواندن به دســت گرفتم ،در کار برد هاید ،نوشتن واژگان انگلیســی با حروف فارسی و در اگرچه در رمان "مای نیم ایز لیلا" ســعی کــردم از دغدغههای فرم
همان نخستین سطرها با توصی فهای منحصر به فردی از فضا روب هرو برخی مواقع حتی جمع بستن این واژگان با ادات جمع فارسی گرایان هام کم کنم و تعادلی بین زبان اثر ،تکنی کها و شخصیتپردازی
و فضاســازی ایجاد کنم .در دو مجموعه داســتانم گرایشم به تکنیک شــدم که آدم را به شگف تزدگی وام یداشت .هر چه جلوتر رفتم ،این
In touch with Iranian diversity و تجربههای نو ،بیشــتر نمود دارد .در این اثر از همان ابتدا فکر کرده اســت؛ مثلا کلم هی "هوم ُورکا" ...به نظرم در استفاده از این حس قو یتر شــد تا آنجا که مرا بر آن داشت که برای چندمین بار از
بودم که میخواهم کار را در چه قالبی بنویســم .میخواستم که رمان تکنیک جدید زبانی ،ایرانی باقی ماندن و آمریکایی نشــد ِن نویسندهاش بپرسم« :آیا این واقعا نخستین رمان شماست؟» ...ساختار،
از زبان لیلا ،شــخصیت محوری باشد .از طرفی یوسف دیگر شخصیت فرهنگ شخصی تهای داســتان را مد نظر داشت هاید .به این زبان و شیوههای فضاســازی و شخصی تپردازی در این رمان با چنان
اصلــی رمان بود که به زبان متفاوتی صحبت م یکرد و میخواســتم دقت و وسواسی انتخاب شده اســت که به دشواری م یتوان باور کرد
این دو راوی اول شــخص را داشته باشــم .دلم م یخواست با انتخاب ترتیب ،م یتوان گفت که زبان در رمان شما کارکردی متناسب تجرب هی نوشت ِن چندین رما ِن دیگر پش ِت آن نباشد .اما همین است که
هست! "مای نیم ایز لیلا" ،نخستین رمان (داستان بلند) ب یتا ملکوتی
با مضمون و محتوا پیدا کرده است .چگونه به چنین دستاوردی اســت ...شاعر و نویسندهی مهاجری که چندین و چند کتاب دیگر نیز
رـسـیشدـیـادی؟دببههدخاشطواررعلیا،قیهااما بزهسر اتفاق؟ در کارنام هاش به چشم م یخورد اما هیچ کدام آنها رمان نبودهاند.
نوشــتن ،همیشــه روی حرف
زدن آد مهــا و دایــره کلمات
و واژگانــی که بــکار م یبرند،
حســاس بودهام .در ایران که
▪ ▪چرا چاپ این رمان این همه سال طول کشید؟ سال 2006زندگی م یکردم به زبان کسانی
نوشــت ناش را آغاز کردید و شش سال بعد یعنی 2012منتشر که ســالها و یا حتی چند سال
خــارج از ایــران زندگی کرده
بودند ،توجه م یکردم و به نوع در و کردم شــروع چ هقدر طول کشید؟ شـدـ.مخنوردمانونشمتا نی نآینم
ایز لیلا را در ســال ۲۰۰۶
سال ۲۰۰۷نسخه اولیه رمان به پایان رسید .بعد سعی کردم مدتی از کلماتی که بــه کار م یبردند.
آن فاصله بگیرم .حدود یک سال در کمدم خاک خورد تا اینکه دوباره در خارج از ایران هم روی نوع
Vol. 20 / No. 1230 - Friday, Mar. 15, 2013 رفتم سراغش و بازنویس یاش را شروع کردم .سال ۲۰۱۰دیگر به نظرم حــرف زدن ایران یهای مهاجر،
آماده بود برای انتشار .ابتدا آن را به ناشر دیگری سپردم که در آن زمان دقــت م یکردم و م یدیدم آنها
به نظرم بهترین و معتبرترین ناشر فارسی زبان خارج از ایران بود .آنها به ترکیبــی از زبان فارســی
از انتشار رمان خیلی استقبال کردند اما متاسفانه یا خوشبختانه خوش و انگلیســی رســیدهاند کــه
قول نبودند و چاپ کتاب تا ســال ۲۰۱۲به تعویق افتاد .در پاییز سال مخصوص خود آنهاســت .مثلا
۲۰۱۲از انتشار رمان به وسیله ناشر قبلی انصراف دادم و آن را به نشر کلمــات انگلیســی را با قاعده
ناکجا در پاریس دادم که در دسامبر ۲۰۱۲منتشر شد .از این اتفاق و زبان فارســی و یا حتی عربی،
انتخاب هم خیلی خوشــحالم چون نشر ناکجا روی ای -بوک یا کتاب جمع م یبندنــد .و یا فع لهای
الکترونیکی خیلی مانور م یدهد و من معتقدم کتاب الکترونیکی نسل انگلیسی را با فع لهای فارسی
ترکیب م یکنند .مثلا م یگویند جدید کتا بهای چاپی است و خیلی باید جدی گرفته شود.
خیلی میســت کــردم .یعنی
▪ ▪زبان روایت را زبان بسیار خاصی انتخاب کرد هاید سرشار خیلیدلتنگتم .مای نیم ایز لیلا
از توصی فهایــی منحصر به فرد از محیــط و آد مها .در واقع ،هم داســتان ایران یهای مهاجر
بر خلاف نظر یکی از منتقدان محترم رمان شــما ،معتقدم که اســت که زبانشــان ملغم های
هیچ رد پایی از ساد هنویسی به معنای مرسومش در این رمان است از دو زبان و یا حتی چند
به چشم نم یخورد ،حتی زبان دیالو گها آ نقدر خاص و گاهی زبان .در این سالهای مهاجرت
شاعران ه اســت که نم یتوان برچسب ساد هنویسی بر آن زد .و با آد مهای نــه تنها دو رگه که
اتفاقا من این را امتیازی برای نثر شما م یدانم .نظر خودتان در چند رگ های برخورد کردهام که
به زبانــی صحبت م یکنند که
مخلوطی از چند زبان اســت و ایـنـبداررایهنچیرماسنتر؟وی فضا سازی ،شخصیت پردازی و دیالو گها خیلی
متمرکــز بودم .و کلا زبان اثر هم بی نهایت برایم مهم اســت .توصیف خودش حکایتی است.
و پرداختن بــه جزئیات فضا ،آد مها و دیدن آنها از پشــت ویزور یک
دوربین عکاسی یا فیلمبرداری به مانند تصاویر سینمایی ،از بخ شهایی ▪ ▪شــخصیت مهاجران 3 3
بود که خیلی فکر شــده بــه آنها پرداخت هام .م یخواســتم مخاطب با ایران ِی حاشی هنشــین در
خوانــدن اثر ،این آد مها و فضایی که در آن نفس م یکشــند را ببیند ،رمان شما آ نقدر ملموس از
33
گف توگو با ب یتا ملکوتی به بهان هی انتشاررمان "مای نیم ایز لیلا"*
همیشه فرمالیست بود هام
سپیده جدیری
لمس کند و ارتباط برقرار کند .هر چقدر به این جزئیات انتخاب شده ،کار درآمده است که کنجکاو شدم بدانم در عالم واقعیت با نظیر
بیشــتر پرداخته شود ،آن فضاها و شــخصی تها پررن گتر م یشوند .از
سال متسیب /شماره - 1230جمعه 25دنفسا 1391 ندارند. وجود واقع آد مهایی از نزدیک سر و کار داشت هاید؟ چـنـینهن طرف دیگر نم یخواســتم به پرگویی و اضافه گویی بیفتم .م یخواستم
این شــخصی تها تخیلی هســتند و در عالم
توصی فها ،فضاســاز یها و پرداختن به جزئیات ،انتخاب شده و موجز اگر چه برخی از ویژگ یهای این آد مها و تضادهای عمیق خانوادگی و
باشــند و به پرحرفی کشیده نشوند .نکته دیگر این است که این رمان درونی آنها و مدل زندگ یشــان ،مواردی بوده که در آد مهای اطرافم و
ســه راوی دارد با ســه زبان متفاوت .یک راوی لیلا شخصیت محوری در طول زندگ یام دیدهام و شاهدش بودهام.
رمان اســت که زنی است از هر جهت معمولی که خیلی ساده و راحت
و رک صحبت م یکند .راوی دوم یوســف مرد نویســندهای است که ▪ ▪تکنی کهای مختلفی را در نوشتن این رمان به کار برد هاید
همســایه روبرویی لیلاســت و در زندگی او نقشی مهم ایفا م یکند .او که معمولا در رما نهایــی که پیش از این خواند هایم تنها یکی
مردی اســت تلخ و افســرده و معترض و البته نویسنده است و خوب از آنها مورد اســتفاده قرار گرفته است .اما شما تلفیقی از این
به زبان متفاوتی صحبت م یکند .راوی ســوم هم سوم شخص محدود تکنی کها را که اتفاقا بسیار هم برای نوشتن دشوار هستند به
است که با آن ناصر شوهر لیلا و تانیا دختر نوجوانش را نوشت هام .روی کار بســت هاید .از جمل هی این تکنی کها به انتخاب چند راوی
هر سه زبان باید کار م یکردم که تفاو تها روشن شود .در ضمن چون برای رمان (لیلا ،یوســف و راوی سوم شخص) و فاش ساختن
خودم به دیالوگ در یک اثر خیلی حساســم ،روی دیالو گهای رمان پایان داســتان در ابتدای آن (که هم برای کل رمان و هم برای
خیلی وقت گذاشــتم .یک فصلی در رمان هســت که کل فصل روی بخ شهایی از آن به کار رفته است) م یتوان اشاره کرد .چگونه
دیالوگ م یچرخد .در نوشــتن دیالو گها به نوع دیالو گنویسی پینگ شد که تصمیم گرفتید از چنین تکنی کهایی برای نوشتن اثرتان
پونگی آثار همینگوی نظر داشــتم و اینکه دیالو گها مستقیم از خود استفاده کنید؟ قدر مسلم تصادفی نبوده است .لطفا دربار هی
موضوع صحبت نم یکنند بلکه از کنارههای موضوع م یخواهند به اصل
دهید. برایمان توضیح بیشتر چـگـومننگ هیمانیتشخـاـهبآدسمافخرتماالریاثسـرتـاتنی مطلب برســند .این فصل برایم جزو سخ تترین فص لها بود .امیدوارم
مقدم بر فرم برایــم گاهی بودم و این تلا شها در رمان به بار نشسته باشد.
مضمون و محتوا بوده است .یعنی چگونه گفتن برایم مهمتر از چه گفتن
اســت .مضامین ثاب تاند و داســتا نها در اکثر موارد مشابه؛ در نتیجه
▪ ▪تکنیکی که شما در نوشــتن این رمان به طور برجست ه به چگونه گفتن آنهاســت که داستان شما را شاخص و برجسته م یکند.
وقتــی رمان "مای نیم ایز لیلا" را برای خواندن به دســت گرفتم ،در کار برد هاید ،نوشتن واژگان انگلیســی با حروف فارسی و در اگرچه در رمان "مای نیم ایز لیلا" ســعی کــردم از دغدغههای فرم
همان نخستین سطرها با توصی فهای منحصر به فردی از فضا روب هرو برخی مواقع حتی جمع بستن این واژگان با ادات جمع فارسی گرایان هام کم کنم و تعادلی بین زبان اثر ،تکنی کها و شخصیتپردازی
و فضاســازی ایجاد کنم .در دو مجموعه داســتانم گرایشم به تکنیک شــدم که آدم را به شگف تزدگی وام یداشت .هر چه جلوتر رفتم ،این
In touch with Iranian diversity و تجربههای نو ،بیشــتر نمود دارد .در این اثر از همان ابتدا فکر کرده اســت؛ مثلا کلم هی "هوم ُورکا" ...به نظرم در استفاده از این حس قو یتر شــد تا آنجا که مرا بر آن داشت که برای چندمین بار از
بودم که میخواهم کار را در چه قالبی بنویســم .میخواستم که رمان تکنیک جدید زبانی ،ایرانی باقی ماندن و آمریکایی نشــد ِن نویسندهاش بپرسم« :آیا این واقعا نخستین رمان شماست؟» ...ساختار،
از زبان لیلا ،شــخصیت محوری باشد .از طرفی یوسف دیگر شخصیت فرهنگ شخصی تهای داســتان را مد نظر داشت هاید .به این زبان و شیوههای فضاســازی و شخصی تپردازی در این رمان با چنان
اصلــی رمان بود که به زبان متفاوتی صحبت م یکرد و میخواســتم دقت و وسواسی انتخاب شده اســت که به دشواری م یتوان باور کرد
این دو راوی اول شــخص را داشته باشــم .دلم م یخواست با انتخاب ترتیب ،م یتوان گفت که زبان در رمان شما کارکردی متناسب تجرب هی نوشت ِن چندین رما ِن دیگر پش ِت آن نباشد .اما همین است که
هست! "مای نیم ایز لیلا" ،نخستین رمان (داستان بلند) ب یتا ملکوتی
با مضمون و محتوا پیدا کرده است .چگونه به چنین دستاوردی اســت ...شاعر و نویسندهی مهاجری که چندین و چند کتاب دیگر نیز
رـسـیشدـیـادی؟دببههدخاشطواررعلیا،قیهااما بزهسر اتفاق؟ در کارنام هاش به چشم م یخورد اما هیچ کدام آنها رمان نبودهاند.
نوشــتن ،همیشــه روی حرف
زدن آد مهــا و دایــره کلمات
و واژگانــی که بــکار م یبرند،
حســاس بودهام .در ایران که
▪ ▪چرا چاپ این رمان این همه سال طول کشید؟ سال 2006زندگی م یکردم به زبان کسانی
نوشــت ناش را آغاز کردید و شش سال بعد یعنی 2012منتشر که ســالها و یا حتی چند سال
خــارج از ایــران زندگی کرده
بودند ،توجه م یکردم و به نوع در و کردم شــروع چ هقدر طول کشید؟ شـدـ.مخنوردمانونشمتا نی نآینم
ایز لیلا را در ســال ۲۰۰۶
سال ۲۰۰۷نسخه اولیه رمان به پایان رسید .بعد سعی کردم مدتی از کلماتی که بــه کار م یبردند.
آن فاصله بگیرم .حدود یک سال در کمدم خاک خورد تا اینکه دوباره در خارج از ایران هم روی نوع
Vol. 20 / No. 1230 - Friday, Mar. 15, 2013 رفتم سراغش و بازنویس یاش را شروع کردم .سال ۲۰۱۰دیگر به نظرم حــرف زدن ایران یهای مهاجر،
آماده بود برای انتشار .ابتدا آن را به ناشر دیگری سپردم که در آن زمان دقــت م یکردم و م یدیدم آنها
به نظرم بهترین و معتبرترین ناشر فارسی زبان خارج از ایران بود .آنها به ترکیبــی از زبان فارســی
از انتشار رمان خیلی استقبال کردند اما متاسفانه یا خوشبختانه خوش و انگلیســی رســیدهاند کــه
قول نبودند و چاپ کتاب تا ســال ۲۰۱۲به تعویق افتاد .در پاییز سال مخصوص خود آنهاســت .مثلا
۲۰۱۲از انتشار رمان به وسیله ناشر قبلی انصراف دادم و آن را به نشر کلمــات انگلیســی را با قاعده
ناکجا در پاریس دادم که در دسامبر ۲۰۱۲منتشر شد .از این اتفاق و زبان فارســی و یا حتی عربی،
انتخاب هم خیلی خوشــحالم چون نشر ناکجا روی ای -بوک یا کتاب جمع م یبندنــد .و یا فع لهای
الکترونیکی خیلی مانور م یدهد و من معتقدم کتاب الکترونیکی نسل انگلیسی را با فع لهای فارسی
ترکیب م یکنند .مثلا م یگویند جدید کتا بهای چاپی است و خیلی باید جدی گرفته شود.
خیلی میســت کــردم .یعنی
▪ ▪زبان روایت را زبان بسیار خاصی انتخاب کرد هاید سرشار خیلیدلتنگتم .مای نیم ایز لیلا
از توصی فهایــی منحصر به فرد از محیــط و آد مها .در واقع ،هم داســتان ایران یهای مهاجر
بر خلاف نظر یکی از منتقدان محترم رمان شــما ،معتقدم که اســت که زبانشــان ملغم های
هیچ رد پایی از ساد هنویسی به معنای مرسومش در این رمان است از دو زبان و یا حتی چند
به چشم نم یخورد ،حتی زبان دیالو گها آ نقدر خاص و گاهی زبان .در این سالهای مهاجرت
شاعران ه اســت که نم یتوان برچسب ساد هنویسی بر آن زد .و با آد مهای نــه تنها دو رگه که
اتفاقا من این را امتیازی برای نثر شما م یدانم .نظر خودتان در چند رگ های برخورد کردهام که
به زبانــی صحبت م یکنند که
مخلوطی از چند زبان اســت و ایـنـبداررایهنچیرماسنتر؟وی فضا سازی ،شخصیت پردازی و دیالو گها خیلی
متمرکــز بودم .و کلا زبان اثر هم بی نهایت برایم مهم اســت .توصیف خودش حکایتی است.
و پرداختن بــه جزئیات فضا ،آد مها و دیدن آنها از پشــت ویزور یک
دوربین عکاسی یا فیلمبرداری به مانند تصاویر سینمایی ،از بخ شهایی ▪ ▪شــخصیت مهاجران 3 3
بود که خیلی فکر شــده بــه آنها پرداخت هام .م یخواســتم مخاطب با ایران ِی حاشی هنشــین در
خوانــدن اثر ،این آد مها و فضایی که در آن نفس م یکشــند را ببیند ،رمان شما آ نقدر ملموس از