Page 36 - Shahrvand BC No. 1216
P. 36
موازینحقوق بشــر میسر اســت .ب هعبارت دیگر استقرار یک نظا ِم طبق هی متوسط را در تحولات اجتماعی نم یتوان نادیده گرفت. سیاست 36سال متسیب /شماره - 1216جمعه 17رذآ 1391
سوسیا ل دموکراســی رادیکال پی ششرط چنین اصلاحاتی است .این درهرصورت اگر هم تأکید بر نقش محوری طبقه¬ی کارگر باشد ،باید
نیــز خود متکی به مبارزهبرای به قدرت رســاندن دول تهای مترقی جهانی ســرمای هداری چ هگونه خواهد بود؟ آیا سیاستی اوتارکیک در In touch with Iranian diversity36
در تعــداد هر چه بی شتری از کشــورهای جهان اســت که بتوانند به سؤالات زیر نیز پاسخ داده شود: جهتخودکفایی خواهد داشت و یا به الزامات تحمیلی نظام جهانی
سیاســ تهای ترق یخواهانــه را در ســطح ملی ونیــز در نهادها و آیا سوسیالیســم بدون مشاركت وسیع و حمایت قاطع طبق هی ســرمای هداری تن خواهدداد؟ ب هطور خلاصه تفاوت سوسیالیسم مورد Vol. 20 / No. 1216 - Friday, Dec. 07, 2012
سازما نهای بی نالمللی به پیش برند .واضح است که استقرار چنین نظر آ نها باسوسیالیسمی که در شوروی سابق ،چین ،ویتنام ،کرهی
دول تهایی ب هنوب هی خود متکی به وجود رأ یدهندگان مترقی دراین كارگر و زحمتكشان م یتواند استقرار یابد؟ شمالی و جز آن تجربه شد و همگی به شکست انجامید ،چیست؟
کشورهاست ،و این نیز به میزان موفقیت جریانات چپ و مترقی در آیــا طبق هی كارگر م یتواند بدون وجود اتحادیه¬های مســتقل
كارگری بســیج شود و در جهت كســب آگاهی طبقاتی حركت کدام انقلاب؟
جلب اکثریت مردمدر مقابل نیروهای ارتجاعی بستگیدارد. سئوال دیگر اینکه طرفداران سنتی سوسیالیسم چگونه می خواهند
تردیدی نیست که این راهی بسیار مشکل است ،حتی م یتواند رویائی كند؟ سوسیالیســم رادر یک کشــور پیاده کنند .راه مورد علاقه طرفداران
ب هنظر رســد .اما اگر این را با تنها ب هاصطــاح آلترناتیو دیگر ،یعنی آیا اتحادی ههای مســتقل كارگری م یتوانند بدون وجود یك نظام ســنتیسوسیالیسم" ،انقلاب" اســت .امادر این مورد نیز مشخص
امید بهسرنگونی نظام جهانی سرمای هداری توسط انقلا ِب یک اقلیت نیست منظور چه نوع انقلابی اســت .مفهوم انقلاب وجوه متعددی
مقایســه کنیم (با توجه به سؤالات بالا) ،م یبینیم که عمل یتر ازآن دموكراتیك ب هوجود آیند؟ دارد ،از جمله یکی وجهماهــوی یعنی انقلابدموکرایتک یا انقلاب
اســت .واضح است کهدولت ســرمای هداری بنا به ماهیت خود ،دولت آیا یك نظام دموكراتیك بدون حمایت و مشاركت احزاب مختلف سوسیالیســتی ،و دیگری وجه کمی یعنــی انقلاب اقلیت یا انقلاب
ســرمایه است و منافع آن را نمایندگی و تأمین م یکند ،اما هر اندازه اکثریت است .در وجه اول با آنکه بعد ازلنین صحبت از انقلاب های
که نیروهای ترق یخواه ،جنب شهایمتشکل کارگران و کارمندان ،زنان، نمایندهی طبقات و دیدگاههای مختلف م یتواند ب هوجود آید؟ دموکراتیــک و خلقی به میان آمد (هرچنــد که این انقلاب ها هرگز
جوانان ،و طرفداران محیط زیســت قو یتر باشند ،ب ههمان اندازه نفوذ از نظر بسیاری از طرفداران سنتی سوسیالیسم این سؤالات و سؤالاتی "دموکراتیــک" نبودند) ،توجه امروزی اغلب هــوادارانانقلاب ،انقلاب
سرمایه را ضعی فتر م یکنند ،و بالعکس.درشرایطی که ب یثبا تکاری که قبلًا مطرح شــد ،انحرافی ،بورژوایی ،اکونومیســتی ،آکادمیک و سوسیالیستی است .در وجه دوم ،از زمان انقلاب های ۱۸۴۸اروپا یک
به روند غالب تبدیل م یشــود و کارهای دایمی با پوش شهای تأمین ارتجاعیهســتند .از نظر پارهای نیز طرح چنین سؤالاتی قطعاً کفر مفهوم انقلاب تحت تاثیراوگوست بلانکی ،انقلابی بزرگفرانسوی بود
اجتماعی تحلیل م یروند ،به خیل بیکاران افزوده م یشود،و فاصل هی محض و ارتداد به حساب خواهد آمد .اما اگر قال بها را کنار بگذاریم
فقیر و غنی گستردهتر شــده و مبارزات طبقاتی اوج م یگیرد ،چپ و به جای رجوع بهمتون و احادیث به تع ّقل نقادانه توســل جوییم، و که بعدا از سوی مارکس و انگلس مورد نقد قرار گرفت.
رادیکا ِل عقلانی م یتواند با طرح شــعارهای واق عبینانه و عملی این و ضمن حفظ ایدهآ لهای بزرگ ،عملی هم فکر کنیم ،این ســؤا لها من قبــادر یک مطلب جداگانهدر این زمینه بحث کرده ام و جنبه
را منطقی و سازنده و نه مخربخواهیم یافت .تمامی این جریا نها هائی از این بحث را که مستقیما به بحث حاضر مربوط می شوددر متن
نیروی رو به گسترش را سازما ندهی کند. و گروهها نظری هپــردازان خود را دارند و ب ههرحال باید امیدوار بود که تکرارمیکنم()۲ .انقلابی گری بلانکی متكی به اقلیت برگزیده ای بود
اگــر نیروهــای مترقی چــپ بهجای ســیر در خیــالات ،با کمک در لابلای اتهامات و حمل هها ،به اینســؤالات پاسخ گویند .مشکل كه می بایست انقلاب را بر علیه نظم حاضر هدایت كند ٬چرا كه از نظر
دیگر نیروهای مترقی دســت به جنبش عملی علیه ســرمای هداری اساسی بسیاری از چپ¬های سنتی این است که معتقدند پیروی از او اكثریت مردم بدلیلمحرومیت و زندگی زیر سلطه استبداد سیاسی و
لجام¬گســیخته بزنند ،ایــنآلترناتیو م یتواند ب هتدریج بهشــکل متد مارکسی ب ه معنی تفکر در قالب و چارچوب معینیاست که به مذهبی قادر به تشخیص منافع خود نیستند ٬و اقلیت رهبران انقلابی
دموکراتیک و مســالم تجویان های پیش رود .این نیز واضح است که تصور آنها مارکس (و برای اکثرشان لنین و یا برخی مائو) تعیین کرده باید آنها را هدایت كند .اما ماركس وانگلس با همه شیفتگی شان به
هما نگونه که بســیاری تجرب هها از انقلا بهایشکس تخوردهداریم، است .چنین برخوردی که در واقع مغایر متد تحلیل مارکسی است، بلانكی ٬تئوری توطئــه گرایانه این «كیمیاگر انقلاب» را كه متكی به
تجرب ههای فراوانی نیز از اصلاحات شکســ تخورده داریم .بسیاری از ســبب م یشــود که فرد ناتوان از تعقل ،آزاداندیشی و تفکر مستقل اقلیتی محدود بود ٬محكوم نمودنــد .در مقابل نظریهانقلابی خود را
تجرب ههای سوســیال دموکراتیک در جریان مبــارزه و یا درقدرت از گــردد .برای پارهای این تفکر قالبی در حدی اســت که م یتوان آنرا پایه ریزی كردند كه بر «جنبش خودآگه و مستق ِل اكثریت عظیم» و
آرما نهای خود دور افتاده و به راســت کشیده شدهاند ،که طبعاً باید فلج ایدئولوژیک یاایدئولوجایتیس (ideologitis) نامید .متأســفانه
از آ نها درس آموخت .نباید فراموش کرد که از جمله دلایل شکســت باق یماندن در قال بها ،ندیدن واقعیات امروزی ،و ســیر در ایدهآ لها «اعتلای ذهن ِی طبقه كارگر» متكی بود(۳) .
وراســ تروی جریانات سوسیال دموکرات در اروپا و کانادا ،عدم حضور سبب شده که این مبارزان سیاسی واجتماعی ،به رغم آن¬که بیش سئوال این است که آیا انقلاب هائی كه بنام ماركس و ماركسیسم روی
مؤثر چپ رادیکالدر صحنه سیاسی و مبارزاتدموکراتیک بوده است. از هر جریان دیگری د لنگرا ِن بهبود وضعیت اکثریت مردم و عدالت داد ٬از انقــاب روس گرفته تا انقلابدهقانی چین یا انقلاب شــبانی
درغیاب یک چ ِپ قوی در صحن هی سیاســی که قادر باشد تعادلی اجتماع یاند ،همیشــه در حاشیه و در اقلیت محضباقی بمانند ،و آلبانی ٬ازنوع انقلاب ماركســی بودند ٬یا در واقع همگی از انقلابات نوع
بین جریانات سیاسی مختلف بر قرار کند ،جریانات مرکز و میانه برای بلانكی ٬یعنی انقلاب توســط یك اقلیت رهبــری بودند؟ با آنكه اینها
بقای خود بهراســت کشانده می شوند .سوسیالدموکراس ِی رادیکال، اثرگذاری چندانیدر بهبود وضعیت مردم محروم نداشته باشند. همگی جنبش هایوسیع توده ای بودند ٬اما توده ها و كارگران از طریق
برخلاف سوســیال دموکراســ یهای موجود ،هدفش مبارزهی پیگی ِر کدام آلترناتیو؟ تهییــج بهدنبال رهبرا ِن انقلاب راه افتادند .انگلس نیزدر مورد انقلاب
هــای ١٨٤٨می گویدحتی اگر اكثریت هم در آن انقلاب ها شــركت
عملی برای گذر تدریجی ازسرمای هداری است. فازبنــدی تحول اجتماعی بهمعنی این نیســت که بین این "فاز"ها داشتند ٬باز این ها انقلا ِب یك اقلیت بود .در مورد کمون پاریس نیز که
اگــر انقلاب اجتماعی مارکســی بر واژه های «مســتقل»« ،اكثریت دیواری بکشــیم ،چرا که تحول اجتماعی پیوستاری است لاینقطع، مارکس ســخت تحت تاثیر آن بودو از کمونارد ها هم تند تر میرفت،
وســیع» ،و«خودآگاه» تاکید دارد ،چ هگونــه و در چه روندی اكثری ِت مرتبط و ب یانتها کهبســیاری از عناصر یک نظم و ساختار جدیددر
وســیع آگاهانه بهچنین جنبشی م یپیوندد؟ هما نطور کهدر جای نظم و ساختار قدیم شکل م یگیرد .این پیوستار همچون طیف نور سالها بعد انتقاد کرد و سوسیالیست بودن آنرا زیر سئوال برد()۴.
دیگری نیز اشــاره کردهام ،پاسخ این سؤال را شــاید بتوان از لاب هلای است .مثلًا هیچ خطی رن گهای آبیو سبز ،سبز و زرد و یا زرد و قرمز کدام طبقه؟
نظری ههای تئوریسین بزرگماركسیســت ،آنتونیو گرامشی دریافت. را از هم جدا نم یسازد ،ودر جایی که یک رنگ ب هتدریج کم¬رنگتر
گرامشــی بر این باور بود كه «تنهــا راه تخریب جامع هی كهن (نظم م یشود ،رنگدیگر ب هتدریج پررنگترم یشود .اگر بر فازبندی مراحل مقول هی بسیار مهم دیگری که ب یپاسخ مانده ،این است که طرفداران
موجود) ...آغازیدن به ســاختن نظمی نویناســت» .نظم نوین نه از توســعه اصرار داشته باشیم ،باید یک فاز جدید به دو فاز "پایینی" و ســنتی سوسیالیســم با کمک کدام نیروی اجتماعی می خواهند
لحظ هی سرنگونی رژیم قدیم ،كه از پروسه تدارك ایجاد ضد هژمونی بر "بالایی" اضافه کنیم و آن یک فاز "مقدماتی" یاماقب ِل پایینی است، سوسیالیســم را در یککشور برقرار ســازند؟ ب هطور مستقیم و غیر
علیه آن و در اوج قدرت آن رژیم آغاز م یشود.گرامشی مفهوم هژمونی که در درون و در دوران ســرمای هداری اتفاق می¬افتد .بگذریم که "فاز مســتقیم تمامی تأکیدها بر طبق هی کارگر اســت .اما این طبق هی
را پای هریزی كرد و در آن بر نقش سیاســی روشــنفكران تأكید كرد. بالایی" یک فاز نیســت و یک آرمان اوتوپیک اســت که تنهاجهت کارگر کدام اســت و ترکیب و قشــربندی درونیآن چیست؟ آیا فقط
روشنفكران ارگانیك هر طبقه نقش سازما ندهی نظم جدید رابر عهده ایدهآل را نشــان م یدهد که باید بیشتر و بیشتر به سوی آن حرکت کارگران یق هآبی را شامل م یشود ،و یا بخ شهایی از کارگران یق هسفید
دارند و شــبك هی اعتقادی و نهادی و روابط اجتماعی را سازما ندهی کرد .فاز "پایین ِی" سوسیالیســم نیز ،هر زمان که جامع هی بشری به را نیز در بر م یگیرد؟ در صورت اول ،طبق هی کارگر دراغلب کشورهای
میكنند و در مقابل هژمونی حاكم ،ضد هژمونی را بسط و گسترش آن برسد،کاملًا عاری از ســاختارهای نظام سرمای هداری نخواهد بود. جهان دیگر اکثریت را تشــکیل نم یدهد و نم یتواند نقش تاریخی
هما نگونه که عناصری از فاز سوسیالیســمدر نظام سرمای هداری آغاز که برایش تعیین کرده اند را ایفا کند .امروزه قسمت اعظم نیروی کار
م یدهند. می شوند ،عناصریاز ســرمای هداری نیز در دوران سوسیالیسم باقی جهان به فرآوری اطلاعات و نه فراوری مواد مشــغول است .در صورت
این راه طبیعتاً راهی طولانی است.دوران سرمایهداری سر نیامده و بشر م یمانند و هر چه ســاختارهای سوسیالیســتی پیشرفت بی شتری دوم ،یعنی دربرگیری کارگران یقه¬سفید ،طبق هی کارگر طیف بسیار
راه درازی برای جایگزینی آن در پیش دارد .نیروهای چپ هر کشــور، کنند ،این ساختارهای سرمای هدارانهک مرن گتر خواهند شد .برای مثال متنوعیاز ســطوح درآمد ،موقعیت اجتماعی ،و خواســ تها را در بر
همراه با دیگر نیروهای مترقی م یتوانند با سیاســ تهای واق عبینانه بر کنار از ضرورت حفظ جنب ههایی از مالکیت خصوصی ،مســئل هی م یگیرد و از همگن ِی بســیار ضعیفی برخوردار خواهد بود .اگر هم به
و مترقیدر جهت بهبود شــرایط اکثریت زحمتکش و استقراردولت رقاب تهای سازنده ،خلاقی تها ،و پادا شها باقیم یمانند .لوئی بِلان، روش دیگری( ،درای نجــا کاری به صحت و دقت هر یک از این روش
مترقی در کشــورخود مبارزه کنند ،و با همیــاری نیروهای مترقی سوسیالیست ـ رفرمیس ِت بزرگ فرانسوی عبارت معروف "از هر کس ها نداریم) قشــر پایینی کارمندی را از طبق هی متوسط جدا کنیم و
در دیگر کشــورهای جهان نهادهای بی نالمللــی ،از جمله صندوق بــه حد توانش به هرکس به حد نیازش" ،کــه بعداً مارکسنیز آن را جزو طبق هی کارگر به حســابآوریم ،و همزمان قشــر بالایی و ماهر
بین¬المللی پول ،بانک جهانی ،ســازمانتجارت جهانی را در جهت ب هکار گرفت ،را در رابطه با مســئل هی "رقابت" در نظام ســرمای هداری طبق هی کارگر را از این طبقه جدا کرده و به طبق هی متوســط اضافه
سیاس تهای ترق یخواهانه و ضد انحصارهای سرمای هداری سوقدهند، مطرح کرد .او ب هدرستی باور داشــت که سرمای هداری بر بنیان رقابت کنیم ،عواقب چنین قشربندی برایسازما ندهی طبقه¬ی کارگر چه
اســتوار اســت و از آ نجا که توان انســا نها بر اثر نوع پرور ششان با خواهــد بود؟در هر صورت چه نقشــی برای این طبقه قائلیم؟ گفته
و ب هتدریج ب هسوی فازهای آرمانی وعدال تخواهانه پیش روند. هم متفاوت اســت ،افراد ک مامکان در این رقابت م یبازند .او در جریان م یشــود که این طبقه باید در طول مبــارزات خود از"طبقه¬ی در
نقد اقتصاد سیاسی ،نوامبر ۲۰۱۲ انقلاب ۱۸۴۸سعی کرد ایدهی "کارگاههای اجتماعی" را که افراد یک خود" به "طبقه¬ی برای خود" تبدیل شــود ،اما مشخص نم یکنند
حرفــه با هــم و به کمک هم کار م یکردند ،پیــاده کند .با آن که او که این طبق هی برا ِی خود قرار است پس از کسب آگاهی طبقاتی چه
-------------------- شکســت خورد ،اینواقعیتی است که برای رقابت سازنده ،امکانات و نقشــیرا ایفا کند .طرفداران سنتی سوسیالیسم بر این اعتقادند که
* سعید رهنما ،استاد علوم سیاســی در دانشگاه یورک در فرص تهای کمابیش برابر لازم اســت .از همین رو اگر جوامع مترقی این طبقه یک رسالت تاریخی دارد که "دیکتاتوری پرولتاریا" را در فاز
این امکانات را ب ه وجودآورند ،رقابت امری سازنده و ضروری برای تحول پایینی سوسیالیسمبرقرار سازد .بر کنار از مسئله چگونگیدسترسی
تورنتو کانادا است به چنین هدفی ،مسئل هی چرایی این هدف نیز مطرح است که باید
اجتماعی خواهد بود. ب هدور از تعصبات ســنتی روشنشود .ب هعلاوه نقش طبق هی متوسط
پ ینوشت: ب ههرصورت هدف این فاِز مقدماتی برای نیل به فاِز سوسیالیســتی، جدید در تحولات اجتماعی چیست؟ طرفداران سنتی سوسیالیسم،
)1ترجمه فارسی مقاله -شــورا ها و توهم کنترل کارگری -ابتدا در مبارزهی ب یامان برای ایجاد اصلاحات رادیکال در نظام سرمای هداری در با آنکه همگی بدون اســتثنا جزو همین طبقهبودهاند و هســتند،
مجله چشــم انداز شماره ،۱۳بهار ۱۳۷۳در پاریس منتشر شد ،و در سطوحملی و جهانی است .این اصلاحات جنبه های متعددیدارند از همیشــه با تحقیر با این طبقه برخورد کرده ¬اند،در حالی که شروع
سال ۱۳۸۰بخش های عمده آندر مجله کارمزد ،جلد سوم در تهران جمله مقابله با سرمای هداری افسارگسیخته ،کنترل وتنظی مهایدولتی تمامی حرک تهای اعتراضی تاریخ معاصر جهان ،از زمان ایجادطبق هی
بر عملکــردانحصارات مالی ،بانکی ،تولیــدی و خدماتی ،مل یکردن متوســط جدید ،توسط اعضای این طبقه از جمله روشنفکرا ِن مرد و
انتشار یافت. بان کها ،اســتقرار یک نظام مالیاتی جدی ،تأمیــن حق کار ،تأمین زن ،هنرمندان ،معلمان ،و متخصصین ،ســازما ندهی شده است .این
)2سعید رهنما ،روش شناســی مارکس ،و کار پایه اقتصاد سیاسی آموزش و بهداشت همگانی،پ یگیری سیاس تهای قاطع حفاظت از حرفب همعنی کم بهــا دادن به نقش کارگران و پر بها دادن به نقش
محیط زیســت ،تلاش برای هرچه عادلان هتر کــردن توزیع ،و برقراری متناقض طبق هی متوســط جدیددر تحولات اجتماعی نیســت ،اما
مارکسی ،نشر پگاه ۲۰۱۰ دموکراســی صنعتی در تمام نهادها ومؤسسات تولیدی و خدماتی طبق هی کارگر نیاز به متحددارد و نقش بســیار مهم روشــنفکران و
)۳مانیفست کمونیست ،ترجمه حسن مرتضوی،در لئو پانیچ ،کالین
مبتنی بر مشارکت وسیع کارکنان این واحدها در تصمی مگیر یها.
لیز ،مانیفست پس از ۱۵۰سال،انتشارات آگاه ،۱۳۸۰ ،ص۲۹۰ واضح است که چنین اصلاحات رادیکال و پی شروندهای تنها در قالب
)۴نامه مارکس به دوملا نــوی ون هویس ۲۲فوریه ،۱۸۸۱مجموعه یــک نظامدموکراتیک مبتنی برعدالــت اجتماعی و برابر یطلبانه و
آثار مارکس انگلس ،جلد ،۴۶ص ۷-۶۵۶
سوسیا ل دموکراســی رادیکال پی ششرط چنین اصلاحاتی است .این درهرصورت اگر هم تأکید بر نقش محوری طبقه¬ی کارگر باشد ،باید
نیــز خود متکی به مبارزهبرای به قدرت رســاندن دول تهای مترقی جهانی ســرمای هداری چ هگونه خواهد بود؟ آیا سیاستی اوتارکیک در In touch with Iranian diversity36
در تعــداد هر چه بی شتری از کشــورهای جهان اســت که بتوانند به سؤالات زیر نیز پاسخ داده شود: جهتخودکفایی خواهد داشت و یا به الزامات تحمیلی نظام جهانی
سیاســ تهای ترق یخواهانــه را در ســطح ملی ونیــز در نهادها و آیا سوسیالیســم بدون مشاركت وسیع و حمایت قاطع طبق هی ســرمای هداری تن خواهدداد؟ ب هطور خلاصه تفاوت سوسیالیسم مورد Vol. 20 / No. 1216 - Friday, Dec. 07, 2012
سازما نهای بی نالمللی به پیش برند .واضح است که استقرار چنین نظر آ نها باسوسیالیسمی که در شوروی سابق ،چین ،ویتنام ،کرهی
دول تهایی ب هنوب هی خود متکی به وجود رأ یدهندگان مترقی دراین كارگر و زحمتكشان م یتواند استقرار یابد؟ شمالی و جز آن تجربه شد و همگی به شکست انجامید ،چیست؟
کشورهاست ،و این نیز به میزان موفقیت جریانات چپ و مترقی در آیــا طبق هی كارگر م یتواند بدون وجود اتحادیه¬های مســتقل
كارگری بســیج شود و در جهت كســب آگاهی طبقاتی حركت کدام انقلاب؟
جلب اکثریت مردمدر مقابل نیروهای ارتجاعی بستگیدارد. سئوال دیگر اینکه طرفداران سنتی سوسیالیسم چگونه می خواهند
تردیدی نیست که این راهی بسیار مشکل است ،حتی م یتواند رویائی كند؟ سوسیالیســم رادر یک کشــور پیاده کنند .راه مورد علاقه طرفداران
ب هنظر رســد .اما اگر این را با تنها ب هاصطــاح آلترناتیو دیگر ،یعنی آیا اتحادی ههای مســتقل كارگری م یتوانند بدون وجود یك نظام ســنتیسوسیالیسم" ،انقلاب" اســت .امادر این مورد نیز مشخص
امید بهسرنگونی نظام جهانی سرمای هداری توسط انقلا ِب یک اقلیت نیست منظور چه نوع انقلابی اســت .مفهوم انقلاب وجوه متعددی
مقایســه کنیم (با توجه به سؤالات بالا) ،م یبینیم که عمل یتر ازآن دموكراتیك ب هوجود آیند؟ دارد ،از جمله یکی وجهماهــوی یعنی انقلابدموکرایتک یا انقلاب
اســت .واضح است کهدولت ســرمای هداری بنا به ماهیت خود ،دولت آیا یك نظام دموكراتیك بدون حمایت و مشاركت احزاب مختلف سوسیالیســتی ،و دیگری وجه کمی یعنــی انقلاب اقلیت یا انقلاب
ســرمایه است و منافع آن را نمایندگی و تأمین م یکند ،اما هر اندازه اکثریت است .در وجه اول با آنکه بعد ازلنین صحبت از انقلاب های
که نیروهای ترق یخواه ،جنب شهایمتشکل کارگران و کارمندان ،زنان، نمایندهی طبقات و دیدگاههای مختلف م یتواند ب هوجود آید؟ دموکراتیــک و خلقی به میان آمد (هرچنــد که این انقلاب ها هرگز
جوانان ،و طرفداران محیط زیســت قو یتر باشند ،ب ههمان اندازه نفوذ از نظر بسیاری از طرفداران سنتی سوسیالیسم این سؤالات و سؤالاتی "دموکراتیــک" نبودند) ،توجه امروزی اغلب هــوادارانانقلاب ،انقلاب
سرمایه را ضعی فتر م یکنند ،و بالعکس.درشرایطی که ب یثبا تکاری که قبلًا مطرح شــد ،انحرافی ،بورژوایی ،اکونومیســتی ،آکادمیک و سوسیالیستی است .در وجه دوم ،از زمان انقلاب های ۱۸۴۸اروپا یک
به روند غالب تبدیل م یشــود و کارهای دایمی با پوش شهای تأمین ارتجاعیهســتند .از نظر پارهای نیز طرح چنین سؤالاتی قطعاً کفر مفهوم انقلاب تحت تاثیراوگوست بلانکی ،انقلابی بزرگفرانسوی بود
اجتماعی تحلیل م یروند ،به خیل بیکاران افزوده م یشود،و فاصل هی محض و ارتداد به حساب خواهد آمد .اما اگر قال بها را کنار بگذاریم
فقیر و غنی گستردهتر شــده و مبارزات طبقاتی اوج م یگیرد ،چپ و به جای رجوع بهمتون و احادیث به تع ّقل نقادانه توســل جوییم، و که بعدا از سوی مارکس و انگلس مورد نقد قرار گرفت.
رادیکا ِل عقلانی م یتواند با طرح شــعارهای واق عبینانه و عملی این و ضمن حفظ ایدهآ لهای بزرگ ،عملی هم فکر کنیم ،این ســؤا لها من قبــادر یک مطلب جداگانهدر این زمینه بحث کرده ام و جنبه
را منطقی و سازنده و نه مخربخواهیم یافت .تمامی این جریا نها هائی از این بحث را که مستقیما به بحث حاضر مربوط می شوددر متن
نیروی رو به گسترش را سازما ندهی کند. و گروهها نظری هپــردازان خود را دارند و ب ههرحال باید امیدوار بود که تکرارمیکنم()۲ .انقلابی گری بلانکی متكی به اقلیت برگزیده ای بود
اگــر نیروهــای مترقی چــپ بهجای ســیر در خیــالات ،با کمک در لابلای اتهامات و حمل هها ،به اینســؤالات پاسخ گویند .مشکل كه می بایست انقلاب را بر علیه نظم حاضر هدایت كند ٬چرا كه از نظر
دیگر نیروهای مترقی دســت به جنبش عملی علیه ســرمای هداری اساسی بسیاری از چپ¬های سنتی این است که معتقدند پیروی از او اكثریت مردم بدلیلمحرومیت و زندگی زیر سلطه استبداد سیاسی و
لجام¬گســیخته بزنند ،ایــنآلترناتیو م یتواند ب هتدریج بهشــکل متد مارکسی ب ه معنی تفکر در قالب و چارچوب معینیاست که به مذهبی قادر به تشخیص منافع خود نیستند ٬و اقلیت رهبران انقلابی
دموکراتیک و مســالم تجویان های پیش رود .این نیز واضح است که تصور آنها مارکس (و برای اکثرشان لنین و یا برخی مائو) تعیین کرده باید آنها را هدایت كند .اما ماركس وانگلس با همه شیفتگی شان به
هما نگونه که بســیاری تجرب هها از انقلا بهایشکس تخوردهداریم، است .چنین برخوردی که در واقع مغایر متد تحلیل مارکسی است، بلانكی ٬تئوری توطئــه گرایانه این «كیمیاگر انقلاب» را كه متكی به
تجرب ههای فراوانی نیز از اصلاحات شکســ تخورده داریم .بسیاری از ســبب م یشــود که فرد ناتوان از تعقل ،آزاداندیشی و تفکر مستقل اقلیتی محدود بود ٬محكوم نمودنــد .در مقابل نظریهانقلابی خود را
تجرب ههای سوســیال دموکراتیک در جریان مبــارزه و یا درقدرت از گــردد .برای پارهای این تفکر قالبی در حدی اســت که م یتوان آنرا پایه ریزی كردند كه بر «جنبش خودآگه و مستق ِل اكثریت عظیم» و
آرما نهای خود دور افتاده و به راســت کشیده شدهاند ،که طبعاً باید فلج ایدئولوژیک یاایدئولوجایتیس (ideologitis) نامید .متأســفانه
از آ نها درس آموخت .نباید فراموش کرد که از جمله دلایل شکســت باق یماندن در قال بها ،ندیدن واقعیات امروزی ،و ســیر در ایدهآ لها «اعتلای ذهن ِی طبقه كارگر» متكی بود(۳) .
وراســ تروی جریانات سوسیال دموکرات در اروپا و کانادا ،عدم حضور سبب شده که این مبارزان سیاسی واجتماعی ،به رغم آن¬که بیش سئوال این است که آیا انقلاب هائی كه بنام ماركس و ماركسیسم روی
مؤثر چپ رادیکالدر صحنه سیاسی و مبارزاتدموکراتیک بوده است. از هر جریان دیگری د لنگرا ِن بهبود وضعیت اکثریت مردم و عدالت داد ٬از انقــاب روس گرفته تا انقلابدهقانی چین یا انقلاب شــبانی
درغیاب یک چ ِپ قوی در صحن هی سیاســی که قادر باشد تعادلی اجتماع یاند ،همیشــه در حاشیه و در اقلیت محضباقی بمانند ،و آلبانی ٬ازنوع انقلاب ماركســی بودند ٬یا در واقع همگی از انقلابات نوع
بین جریانات سیاسی مختلف بر قرار کند ،جریانات مرکز و میانه برای بلانكی ٬یعنی انقلاب توســط یك اقلیت رهبــری بودند؟ با آنكه اینها
بقای خود بهراســت کشانده می شوند .سوسیالدموکراس ِی رادیکال، اثرگذاری چندانیدر بهبود وضعیت مردم محروم نداشته باشند. همگی جنبش هایوسیع توده ای بودند ٬اما توده ها و كارگران از طریق
برخلاف سوســیال دموکراســ یهای موجود ،هدفش مبارزهی پیگی ِر کدام آلترناتیو؟ تهییــج بهدنبال رهبرا ِن انقلاب راه افتادند .انگلس نیزدر مورد انقلاب
هــای ١٨٤٨می گویدحتی اگر اكثریت هم در آن انقلاب ها شــركت
عملی برای گذر تدریجی ازسرمای هداری است. فازبنــدی تحول اجتماعی بهمعنی این نیســت که بین این "فاز"ها داشتند ٬باز این ها انقلا ِب یك اقلیت بود .در مورد کمون پاریس نیز که
اگــر انقلاب اجتماعی مارکســی بر واژه های «مســتقل»« ،اكثریت دیواری بکشــیم ،چرا که تحول اجتماعی پیوستاری است لاینقطع، مارکس ســخت تحت تاثیر آن بودو از کمونارد ها هم تند تر میرفت،
وســیع» ،و«خودآگاه» تاکید دارد ،چ هگونــه و در چه روندی اكثری ِت مرتبط و ب یانتها کهبســیاری از عناصر یک نظم و ساختار جدیددر
وســیع آگاهانه بهچنین جنبشی م یپیوندد؟ هما نطور کهدر جای نظم و ساختار قدیم شکل م یگیرد .این پیوستار همچون طیف نور سالها بعد انتقاد کرد و سوسیالیست بودن آنرا زیر سئوال برد()۴.
دیگری نیز اشــاره کردهام ،پاسخ این سؤال را شــاید بتوان از لاب هلای است .مثلًا هیچ خطی رن گهای آبیو سبز ،سبز و زرد و یا زرد و قرمز کدام طبقه؟
نظری ههای تئوریسین بزرگماركسیســت ،آنتونیو گرامشی دریافت. را از هم جدا نم یسازد ،ودر جایی که یک رنگ ب هتدریج کم¬رنگتر
گرامشــی بر این باور بود كه «تنهــا راه تخریب جامع هی كهن (نظم م یشود ،رنگدیگر ب هتدریج پررنگترم یشود .اگر بر فازبندی مراحل مقول هی بسیار مهم دیگری که ب یپاسخ مانده ،این است که طرفداران
موجود) ...آغازیدن به ســاختن نظمی نویناســت» .نظم نوین نه از توســعه اصرار داشته باشیم ،باید یک فاز جدید به دو فاز "پایینی" و ســنتی سوسیالیســم با کمک کدام نیروی اجتماعی می خواهند
لحظ هی سرنگونی رژیم قدیم ،كه از پروسه تدارك ایجاد ضد هژمونی بر "بالایی" اضافه کنیم و آن یک فاز "مقدماتی" یاماقب ِل پایینی است، سوسیالیســم را در یککشور برقرار ســازند؟ ب هطور مستقیم و غیر
علیه آن و در اوج قدرت آن رژیم آغاز م یشود.گرامشی مفهوم هژمونی که در درون و در دوران ســرمای هداری اتفاق می¬افتد .بگذریم که "فاز مســتقیم تمامی تأکیدها بر طبق هی کارگر اســت .اما این طبق هی
را پای هریزی كرد و در آن بر نقش سیاســی روشــنفكران تأكید كرد. بالایی" یک فاز نیســت و یک آرمان اوتوپیک اســت که تنهاجهت کارگر کدام اســت و ترکیب و قشــربندی درونیآن چیست؟ آیا فقط
روشنفكران ارگانیك هر طبقه نقش سازما ندهی نظم جدید رابر عهده ایدهآل را نشــان م یدهد که باید بیشتر و بیشتر به سوی آن حرکت کارگران یق هآبی را شامل م یشود ،و یا بخ شهایی از کارگران یق هسفید
دارند و شــبك هی اعتقادی و نهادی و روابط اجتماعی را سازما ندهی کرد .فاز "پایین ِی" سوسیالیســم نیز ،هر زمان که جامع هی بشری به را نیز در بر م یگیرد؟ در صورت اول ،طبق هی کارگر دراغلب کشورهای
میكنند و در مقابل هژمونی حاكم ،ضد هژمونی را بسط و گسترش آن برسد،کاملًا عاری از ســاختارهای نظام سرمای هداری نخواهد بود. جهان دیگر اکثریت را تشــکیل نم یدهد و نم یتواند نقش تاریخی
هما نگونه که عناصری از فاز سوسیالیســمدر نظام سرمای هداری آغاز که برایش تعیین کرده اند را ایفا کند .امروزه قسمت اعظم نیروی کار
م یدهند. می شوند ،عناصریاز ســرمای هداری نیز در دوران سوسیالیسم باقی جهان به فرآوری اطلاعات و نه فراوری مواد مشــغول است .در صورت
این راه طبیعتاً راهی طولانی است.دوران سرمایهداری سر نیامده و بشر م یمانند و هر چه ســاختارهای سوسیالیســتی پیشرفت بی شتری دوم ،یعنی دربرگیری کارگران یقه¬سفید ،طبق هی کارگر طیف بسیار
راه درازی برای جایگزینی آن در پیش دارد .نیروهای چپ هر کشــور، کنند ،این ساختارهای سرمای هدارانهک مرن گتر خواهند شد .برای مثال متنوعیاز ســطوح درآمد ،موقعیت اجتماعی ،و خواســ تها را در بر
همراه با دیگر نیروهای مترقی م یتوانند با سیاســ تهای واق عبینانه بر کنار از ضرورت حفظ جنب ههایی از مالکیت خصوصی ،مســئل هی م یگیرد و از همگن ِی بســیار ضعیفی برخوردار خواهد بود .اگر هم به
و مترقیدر جهت بهبود شــرایط اکثریت زحمتکش و استقراردولت رقاب تهای سازنده ،خلاقی تها ،و پادا شها باقیم یمانند .لوئی بِلان، روش دیگری( ،درای نجــا کاری به صحت و دقت هر یک از این روش
مترقی در کشــورخود مبارزه کنند ،و با همیــاری نیروهای مترقی سوسیالیست ـ رفرمیس ِت بزرگ فرانسوی عبارت معروف "از هر کس ها نداریم) قشــر پایینی کارمندی را از طبق هی متوسط جدا کنیم و
در دیگر کشــورهای جهان نهادهای بی نالمللــی ،از جمله صندوق بــه حد توانش به هرکس به حد نیازش" ،کــه بعداً مارکسنیز آن را جزو طبق هی کارگر به حســابآوریم ،و همزمان قشــر بالایی و ماهر
بین¬المللی پول ،بانک جهانی ،ســازمانتجارت جهانی را در جهت ب هکار گرفت ،را در رابطه با مســئل هی "رقابت" در نظام ســرمای هداری طبق هی کارگر را از این طبقه جدا کرده و به طبق هی متوســط اضافه
سیاس تهای ترق یخواهانه و ضد انحصارهای سرمای هداری سوقدهند، مطرح کرد .او ب هدرستی باور داشــت که سرمای هداری بر بنیان رقابت کنیم ،عواقب چنین قشربندی برایسازما ندهی طبقه¬ی کارگر چه
اســتوار اســت و از آ نجا که توان انســا نها بر اثر نوع پرور ششان با خواهــد بود؟در هر صورت چه نقشــی برای این طبقه قائلیم؟ گفته
و ب هتدریج ب هسوی فازهای آرمانی وعدال تخواهانه پیش روند. هم متفاوت اســت ،افراد ک مامکان در این رقابت م یبازند .او در جریان م یشــود که این طبقه باید در طول مبــارزات خود از"طبقه¬ی در
نقد اقتصاد سیاسی ،نوامبر ۲۰۱۲ انقلاب ۱۸۴۸سعی کرد ایدهی "کارگاههای اجتماعی" را که افراد یک خود" به "طبقه¬ی برای خود" تبدیل شــود ،اما مشخص نم یکنند
حرفــه با هــم و به کمک هم کار م یکردند ،پیــاده کند .با آن که او که این طبق هی برا ِی خود قرار است پس از کسب آگاهی طبقاتی چه
-------------------- شکســت خورد ،اینواقعیتی است که برای رقابت سازنده ،امکانات و نقشــیرا ایفا کند .طرفداران سنتی سوسیالیسم بر این اعتقادند که
* سعید رهنما ،استاد علوم سیاســی در دانشگاه یورک در فرص تهای کمابیش برابر لازم اســت .از همین رو اگر جوامع مترقی این طبقه یک رسالت تاریخی دارد که "دیکتاتوری پرولتاریا" را در فاز
این امکانات را ب ه وجودآورند ،رقابت امری سازنده و ضروری برای تحول پایینی سوسیالیسمبرقرار سازد .بر کنار از مسئله چگونگیدسترسی
تورنتو کانادا است به چنین هدفی ،مسئل هی چرایی این هدف نیز مطرح است که باید
اجتماعی خواهد بود. ب هدور از تعصبات ســنتی روشنشود .ب هعلاوه نقش طبق هی متوسط
پ ینوشت: ب ههرصورت هدف این فاِز مقدماتی برای نیل به فاِز سوسیالیســتی، جدید در تحولات اجتماعی چیست؟ طرفداران سنتی سوسیالیسم،
)1ترجمه فارسی مقاله -شــورا ها و توهم کنترل کارگری -ابتدا در مبارزهی ب یامان برای ایجاد اصلاحات رادیکال در نظام سرمای هداری در با آنکه همگی بدون اســتثنا جزو همین طبقهبودهاند و هســتند،
مجله چشــم انداز شماره ،۱۳بهار ۱۳۷۳در پاریس منتشر شد ،و در سطوحملی و جهانی است .این اصلاحات جنبه های متعددیدارند از همیشــه با تحقیر با این طبقه برخورد کرده ¬اند،در حالی که شروع
سال ۱۳۸۰بخش های عمده آندر مجله کارمزد ،جلد سوم در تهران جمله مقابله با سرمای هداری افسارگسیخته ،کنترل وتنظی مهایدولتی تمامی حرک تهای اعتراضی تاریخ معاصر جهان ،از زمان ایجادطبق هی
بر عملکــردانحصارات مالی ،بانکی ،تولیــدی و خدماتی ،مل یکردن متوســط جدید ،توسط اعضای این طبقه از جمله روشنفکرا ِن مرد و
انتشار یافت. بان کها ،اســتقرار یک نظام مالیاتی جدی ،تأمیــن حق کار ،تأمین زن ،هنرمندان ،معلمان ،و متخصصین ،ســازما ندهی شده است .این
)2سعید رهنما ،روش شناســی مارکس ،و کار پایه اقتصاد سیاسی آموزش و بهداشت همگانی،پ یگیری سیاس تهای قاطع حفاظت از حرفب همعنی کم بهــا دادن به نقش کارگران و پر بها دادن به نقش
محیط زیســت ،تلاش برای هرچه عادلان هتر کــردن توزیع ،و برقراری متناقض طبق هی متوســط جدیددر تحولات اجتماعی نیســت ،اما
مارکسی ،نشر پگاه ۲۰۱۰ دموکراســی صنعتی در تمام نهادها ومؤسسات تولیدی و خدماتی طبق هی کارگر نیاز به متحددارد و نقش بســیار مهم روشــنفکران و
)۳مانیفست کمونیست ،ترجمه حسن مرتضوی،در لئو پانیچ ،کالین
مبتنی بر مشارکت وسیع کارکنان این واحدها در تصمی مگیر یها.
لیز ،مانیفست پس از ۱۵۰سال،انتشارات آگاه ،۱۳۸۰ ،ص۲۹۰ واضح است که چنین اصلاحات رادیکال و پی شروندهای تنها در قالب
)۴نامه مارکس به دوملا نــوی ون هویس ۲۲فوریه ،۱۸۸۱مجموعه یــک نظامدموکراتیک مبتنی برعدالــت اجتماعی و برابر یطلبانه و
آثار مارکس انگلس ،جلد ،۴۶ص ۷-۶۵۶