Page 22 - Issue No.1375
P. 22

‫چند شعر از ترانه جوانبخت‬                                                            ‫ادبیات‬                                                                          ‫‪22‬‬

                                  ‫اتفاق‬                                           ‫شعر‬                                                                               ‫سال ‪ / 23‬شماره ‪ - 1375‬جمعه ‪ 4‬ید ‪1394‬‬

                            ‫اتفاق هنوز نیفتاده‬
               ‫الآن دارد صورت حالا را م ‌یبیند‬
        ‫الآن دارد صورت خودش را هم می‌بیند‬

                        ‫الآن دارد حالا می‌شود‬
                                          ‫یا نه‬

                 ‫اصلا حالا به فکر الآن م ‌یافتد‬
  ‫می‌نویسم پرشتاب را به صورتش می‌چسبانم‬

‫ل ‌بهای الآن پرید ‌هرنگ شد‬
           ‫و می‌افتم افتاده‬
             ‫بر لبانش افتاد‬

                      ‫الآن خندید‬                                                     ‫ترانه جوانبخت پژوهشگر‪ ،‬نظری ‌هپرداز فلسفه‪ ،‬ادیب‪ ،‬هنرمند و فعال حقوق بشر است‬
                  ‫حالا الآن را دید‬                                                ‫او دکتر در علوم پزشکی است و آثارش بیشتر در حوزه‌های علوم‪ ،‬فلسفه‪ ،‬ادبیات‪ ،‬هنر و‬

                        ‫حالا افتاد‬                                                    ‫حقوق بشر بازتاب م ‌ییابد‪ .‬ترانه جوانبخت همچنین طراح و کارگردان تاتر نیز است‪.‬‬
‫فکر می‌کنم در ذهن شما هم افتاد‬

        ‫آن اتفاق که باید می‌افتاد‬

‫واژ ‌ههای حالا و الآن قید زمان نیست بلکه استعار ‌‌ههایی به جای واژ ‌هی انسان است‬                                                                                    ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
                                        ‫از کتاب "هرم" چاپ تهران ‪ -‬سال ‪۱۳۸۴‬‬
                                                                                  ‫عصیان‬

                                   ‫معما‬                                                                 ‫قطر ‌هها حاوی جرقه‌ی ناب‬                                    ‫‪Vol. 23 / No. 1375 - Friday, Dec. 25, 2015‬‬
                                                                                                        ‫همگی مهمان دست سلام‬
                                      ‫من یعنی‬                                             ‫و نگاه لحظه در پر شدن لیوان زمزمه‌ای‬
                                   ‫من پس این‬
                           ‫من سر به زیر عشق‬                                                                        ‫واژ ‌هها می‌بارید‬
                        ‫یا هر چه تو م ‌یخواهی‬                                                              ‫عشق م ‌یباخت دلش را‬
                                                                                                       ‫در عصیان سراسیم ‌هی سبز‬
                        ‫من در پی حل این معما‬                                      ‫و تو آرام نواز ‌ش را م ‌یبردی بر پوست نازک زمان‬
                  ‫من عاشق و درگیر سرنوشت‬
             ‫من با نگاه ساخته در شعر بی‌کران‬                                                      ‫چار ‌های جز شدن یک ترانه نبود‬
                                                                                                                     ‫برگ احساس‬
                          ‫یا هر چه تو می‌گویی‬
                                                                                                ‫به دنبال سرفه‌ای از خورشید تموز‬
                                         ‫من تو‬                                                ‫و تلنبار شدن در جنون یک حسرت‬
                                       ‫من با تو‬
                                      ‫من بی‌تو‬                                                                           ‫تو قناری‬
                     ‫یا هر چه تو تعبیر م ‌یکنی‬                                                                             ‫حیران‬

                            ‫من بی خود این من‬                                                                      ‫از پس یک پرده‬
‫من با خود این خودهامن اصلا یک خود بی خود‬                                                                              ‫تماشا کردی‬

          ‫یا هر سه سطر مضرب چهار این معما‬                                                             ‫نرم‌تر از خزیدن نسیم اریش‬
                                                                                                ‫در دل آماسیده‌ی رنگی ‌نکمان نیاز‬
                                      ‫من یعنی‬
         ‫من پس نگاه منعکس از دو سطر قبلی‬                                                                    ‫دست عریان سپیده را‬
                                                                                                                  ‫در شرنگ گسل‬
                     ‫یا جمع این همه سطر با یا‬
                                                                                                                                               ‫‪22‬‬
   17   18   19   20   21   22   23   24   25   26   27