Page 25 - Issue No.1370
P. 25

‫سال ‪ / 23‬شماره ‪ - 1370‬جمعه ‪ 28‬نابآ ‪1394‬‬    ‫سرانجام راهی شدیم‬                                                                                                                                     ‫مقالات‬

                                       ‫‪25‬‬                                                                                                                                                   ‫گزارش‬

                                                              ‫خاطراتسفر؛سفربهآسیایمیانه(بخش چهارم)‬

                                                               ‫سائلی گفت با کسی به عجب‬
                                                            ‫با فلانت چه نسبت است و نصب؟‬
                                                            ‫گفت‪ :‬او ترک هست و من تاجیک‬

                                                                  ‫لیکداریم خویشی نزدیک‬

                                            ‫بیهقــی بزرگ نیز در تاریخ ب ‌هجای مانــده خویش از تاجی ‌کها با لفظ‬
                                                                                         ‫«تازیک» نام م ‌یبرد‪.‬‬

                                            ‫به گمانم این نشــان ‌هها کافی است که ادعای تاجیکان را بر قدیم بودن‬
                                            ‫تبــار ایرانی خود بپذیریم و آنان را نه قومی جدا و مدعی که ایران ‌یتبار‬
                                            ‫و برادر ه ‌مخون و هم میراث ادب فارســی بدانیم‪ .‬به نظر م ‌یرسد آنچه‬
                                            ‫امروز از ادب شعری ایران نا ‌مآور و بلندآوازه است‪ ،‬حاصل تلاش نخبگانی‬
                                            ‫اســت که زمانی در مقایســه با تر ‌کهای مهاجم «تاجیک» و در برابر‬
                                            ‫تازیان متجاوز «عجم» خوانده م ‌یشد‌هاند‪ .‬به تبار آریایی‪-‬ایرانی‪-‬تاجیک‬
                                            ‫خود سربلندم که سرچشمه در تاریخی به قدمت سیاووش و کیخسرو‬
                                            ‫دارد و بزرگانی چون فردوســی و رودکی و بوعلی سینا پرورده است‪ .‬تنها‬
                                            ‫دریغ و افسوس بر این اســت که امروزه ایرانیان و تاجیکان نم ‌یتوانیم‬
                                            ‫آثار مکتوب یکدیگر را مطالعه کنیم‪ .‬با توجه به ای ‌نکه خط فارســی با‬
                                            ‫همه ادبیات ایرانی پیوسته است‪ ،‬کاش تاجیکان به رفع ایندریغ همت‬

                                                                 ‫گمارند و این دره ژرف جدایی را از میان بردارند‪.‬‬

‫‪In touch with Iranian diversity‬‬                                ‫صدای باد م ‌یآید‪ ،‬عبور باید کرد‬
                                                              ‫و من مسافرم‪ ،‬ای بادهای همواره!‬
                                                            ‫مرا به وسعت تشکیل بر ‌گها ببرید‪.‬‬
                                                             ‫مرا به کودکی شور آ ‌بها برسانید‪.‬‬
                                                            ‫و کف ‌شهای مرا تا تکامل تن انگور‬
                                                              ‫پر از تحرک زیبایی خضوع کنید‬

                                                                            ‫(سهراب سپهری)‬

                                            ‫به پن ‌جشنب ‌هبازار خجند رفتیم به جستجوی تاجران راه ابریشم‪ .‬اگرچه‬       ‫خواندن آثاری که مدعی تصاحب آن هســتند محرو ‌ماند‪ .‬رودکی را پدر‬          ‫روز هشــتم سفر به زیارت خجند رفتیم‪ .‬سا ‌لها پیش وقتیدخترهایم‬
                                            ‫این بازار در زمان سیطره شوری در خجند ساخت ‌هشده اما مطمئنم اگر‬          ‫شــعر تاجیک که منظور همان فارسی است م ‌یدانند و نم ‌یتوانند یک‬          ‫کودکانی خردسال بودند کتابی به دســتم افتاد بنام «خدیوزاده جادو‬
                                            ‫گوش بر زمین م ‌یخواباندیم‪ ،‬صدای قد ‌مهای شتابناک تاجران‪ ،‬و صدای‬         ‫شــعر او را به خطی که خود نوشته است بخوانند‪ .‬شایان ذکر است که‬           ‫شــده» نوشته لئونید ســالایف که بادخترهایم آن را خواندیم و بسیار‬
                                            ‫هیاهوی ســودای آ ‌نها را م ‌یشــنیدیم که با غوغــای رج به رج بانوان‬     ‫ایرانیان نیز پس از ســر برآوردن از خاکستر تهاجم تازیان‪ ،‬زبان خویش‬       ‫لذت بردیم‪ .‬داستان در خجند رخ م ‌یداد و از پ ‌لهای مختلف شهر نام‬
                                            ‫زیبای فروشنده میوه و نان و خشکبار نشسته در میدان دره ‌مآمیخته‪.‬‬          ‫را فارســی و خط خود را عربی برگزیدند و آنچه امروز خط ایرانی‪-‬فارسی‬       ‫م ‌یبرد‪ .‬دیدارم از خجند مرا به یاد این داســتان انداخت و چشمم را در‬
                                            ‫«پن ‌جشــنب ‌هبازار» خجند نمونه یک بازار قرون نهم ودهم هجری ایرانی‬                                                                              ‫پــی ملأ نصرالدین و ماجراهایش‪،‬در پیداروغه و فالگیرهایش ودر پی‬
                                            ‫اســت که نظیرش دیگر در ایران یافت نم ‌یشــود‪ .‬فصل برداشت انگور‬                                ‫گفته م ‌یشود‪ ،‬در حقیقت الفبای عربی است‪.‬‬           ‫هدایای بابا توره خان به هر طرف دواند و بار دیگر قدرت شگرف ادبیات‬
                                            ‫بود و خوشــ ‌ههای زرین و یاقوتی انگور از هر گوش ‌های خریدار را ب ‌هسوی‬  ‫اما قوم تاجیک که هستند و رابطه آنان با ما ایرانیان چیست؟ پژوهندگان‬      ‫و اثــر ادبی را در ارتباط فرهنگی و مهر و دوســتی میان مردمان برمن‬
                                            ‫خود م ‌یخواند‪ .‬تنوع انگور در خجند شــگف ‌تآور است‪ .‬در سوی دیگر‬          ‫غربی بسیاری از ابتدای قرن نوزدهم به مطالعه خواستگاه قوم تاجیک‬           ‫روشن کرد‪ .‬جای دخترانم که هریک در گوش ‌های از دنیا به کار و زندگی‬
                                            ‫میدان بازار‪ ،‬مســجد شیخ مصلح الدین النوری خجندی از عارفان قرن‬           ‫پرداخت ‌هانــد‪ .‬در ‪ ۱۸۲۳‬م‪.‬کلابروت در مقال ‌های دربــاره مردم بخارا گفت‬
                                            ‫‪ ۱۲‬میــادی قرار دارد که هنوز دایر اســت و نمازهــای پنجگانه در آن‬       ‫«تاجیک» تغییر شکل یافته «دئی» است و پار ‌تها و اشکانیان «دئی»‪،‬‬                                                      ‫مشغو ‌لاند‪ ،‬سبز بود‪.‬‬
                                            ‫برگزار م ‌یشــود‪ .‬باید بگویم در هی ‌چیک از مســاجد اهل سنت در این‬       ‫«تاجیک»‪ ،‬و «دجیک» خوانده م ‌یشد‌هاند‪ .‬آ‪ .‬برنشتام واژه تاجیک را به‬       ‫ابتــدا به موزه رفتیم که در کنار ارگ خجند و در حاشــیه پارک کمال‬
                                            ‫ســفر‪ ،‬نمازخانه و یا حتی وضوخان ‌های برای بانوان در نظر گرفته نشده‬      ‫زبان کهن مردم تخارستان در هزار سال پیش از میلاد نسبت م ‌یدهد‪.‬‬           ‫خجندی واقع است‪ .‬موزه جالبی بود و از قدمت این سرزمین و مردمانش‬
                                                                                                                    ‫آن را از ریشــه «تژی» در زبان ســکایی م ‌یداند و معتقد اســت ترکان‬      ‫حکایت م ‌یکرد‪ .‬تاجیکان همه ادبیات فارســی و ادیبان فارس ‌یگوی را‬
                                                         ‫که نشان ممنوعیت ورود آنان به این مساجد بوده است‪.‬‬           ‫آسیای مرکزی آریاییان ساکن آن منطقه را چنین م ‌ینامید‌هاند‪ .‬استاد‬        ‫تاجیک م ‌یدانند و برایشان مهم نیست که مثلًا خواجه حافظ شیرازی‬
                                                                                                                    ‫محیــط طباطبایی بر این باور اســت که ایرانیــان رادر جنوب و غرب‬         ‫بوده و در تمام عمر از شیراز بیرون نرفته است‪ ،‬یا فردوسی توسی بوده‬
                                            ‫از ســوز ‌ندوز ‌یهای نفیس بخارادر خجند نشانی نیست اما کاردستی‬           ‫سرزمین پهناور ایران به ســبب تمایز از اعراب «عجم» م ‌یخواند‌هاند و‬
                                            ‫باارزش خجندی ها ســرامیک است و بازار پر است از قوری و پیال ‌ههای‬        ‫در شــمال و شرق ب ‌همنظور تشــخیص از اقوام ترک «تاجیک»‪ .‬محیط‬                                     ‫و گذارش به سمرقند و بخارا نیفتاده است‪.‬‬
                                                                                                                    ‫طباطبایی بر این باور است که تاجی ‌کها همان عج ‌مها و پارس ‌یزبانان‬      ‫پ ‌سازای ‌نکه تاجیکستان و همه شــهرهای نام ‌یاش به روسیه پیوسته‬
                                                                       ‫چای ‌یخوری به شک ‌لها و طر ‌حهای زیبا‪.‬‬       ‫هستند‪.‬در «فرهنگ شرفنامه منیری» ودر برهان قاطع تاجیک را برابر‬            ‫شد‪ ،‬رو ‌سها به ســبب جداسازی آنان از دیگر فارس ‌یزبانان که مشخصاً‬
                                                                                                                    ‫غیر عرب و غیر ترک معنی کرد‌هاند‪ .‬محمدتقی بهار در سب ‌کشناسی‬             ‫در ایرا ‌نزمین ســکونتداشــتند تلاش کردند فرهنگ و زبان و قومیت‬
‫‪Vol. 23 / No. 1370 - Friday, Nov. 20, 2015‬‬  ‫در روز نهم ب ‌هسوی پنجکنت راندیم‪ .‬با اتومبی ‌لهایی راحت در جاد‌های‬      ‫خود نیز تعریفی نظیر اســتاد محیط طباطبایی دارد‪ .‬از اسناد ب ‌هجای‬        ‫تاجیکان را منکر شوند و آنان را به روسیه ضمیمه نمایند‪ .‬این برنامه را‬
                                            ‫کوهســتانی و پیچ در پیچ‪ ،‬و رانند‌های خو ‌شســخن کــه در تمام راه‬        ‫مانده از دوران تیموری چنین برم ‌یآید که تیموریان به منشیان و وزرای‬      ‫با ازب ‌کها‪ ،‬قرقیزها‪ ،‬کازاک ها و ترکم ‌نها همداشت ‌هاند‪.‬در برابر‪ ،‬متفکران‬
                                            ‫نوارهای موســیقی تاجیکی برایمان گذاشت با صدای خواننده مشهور‬             ‫ایرانی خود تاجیک م ‌یگفت ‌هاند‪ .‬ســعدی بارها لغت تاجیک را در برابر‬      ‫دلســوزی نظیر صدرالدین عینی تلاش نمودند زبان و ادب و قوم خود را‬
                                            ‫و زیبای تاجیک شــبنم ثریا‪ .‬شهر خجند را پشت سر نهادیم با آرزوی‬                                                                                   ‫مستقل از ایرانیان و فارس ‌یزبانان قلمداد کنند تا بتوانند هویت خود را‬
                                                                                                                                                                 ‫ترک قرار داده است‪:‬‬         ‫نگا‌هدارند‪ .‬برای حصول این تصمیم چار‌های نبود که تاجیکان را اولین قوم‬
                                                     ‫دیداری دیگر؛ که زادگاه کمال خجندی است و گرامی است‪.‬‬                                                                                     ‫فارس ‌یزبان بدانند و هرکه در هرکجا به فارسی سخنی گفته و نوشته را‬
                                                                                                                                              ‫نگار ترک و تاجیکم کند صد خانه ویرانه‬          ‫تاجیکی بدانند‪ .‬آکادمسین باباجان غفوروف نیز کتاب تاریخ «تاجیکان»‬
                                            ‫جاده پیچ م ‌یخورد‪ .‬کو‌ههای سرســفید در پیرامون و ســیماب رودی‬                                      ‫به آن چشمان تاجیکانه و مژگان ترکانه‬          ‫را به همین منظور پژوهش و تحریر کرد‪ .‬پس از فروپاشی روسیه شوری‬
                                            ‫خروشــاندر تــهدره چشــ ‌ماندازمان بودند‪ .‬تاجیکســتان به ســبب‬                                                                                  ‫و استقلال کشورهای مختلف آن‪ ،‬به سبب ب ‌یتوجهی و اهمال دولت و‬
                                            ‫کوهســتانی بودن و جنگ قومی مذهبی پن ‌جساله پس از استقلال در‬                                                                          ‫یا‬         ‫اربــاب ادب و پژوهش در ایران‪ ،‬همچنین ب ‌یخبر بودن مطلق تاجیکان‬
                                            ‫سا ‌لهای ‪ ۱۹۷۰‬جاد‌ههای مناسب برای عبور و مرور بسیار کم دارد‪ .‬جاده‬                                               ‫زدریای عمان برآمد کسی‬           ‫از جهان و عدم دسترســی ســنتی آنان به منابع مطالعاتی‪ ،‬همچنین‬
                                            ‫ارتباطی خجند به دوشنبه مه ‌مترین جاده ارتباطی کشور است که دو‬                                                ‫سفر کرده دریا و هامون بسی‬           ‫آشنا نبودن آ ‌نها با هیچ زبان دیگری جز روسی‪ ،‬همچنان در این خیال‬
                                            ‫شهر بزرگ تاجیکستان را در شــمال و جنوب به هم متصل م ‌یسازد‪.‬‬                                              ‫عرب دیده و ترک و تاجیک و روم‬           ‫مادر قوم و مادر زبان فارســی باق ‌یماند‌هاند و برآن پای م ‌یفشارند‪ .‬جالب‬
                                            ‫این جاده در چند ســال اخیر به کمک شرک ‌تهای بی ‌نالمللی در حال‬                                           ‫ز هر جنس در نقش پاکش علوم‬              ‫ای ‌نکه اگرچه تاجیکستان زبان تاجیکی (فارسی با لهجه خراسانی قدیم)‬
                                            ‫ساخت است و هنوز بخ ‌شهای زیر ساختماندارد‪ .‬جاده خجند هم که‬               ‫عبدالرحمن جامی نیز ترک و تاجیک را برابر هم بکار م ‌یبرد‪ .‬ب ‌هویژهدر‬     ‫را زبان رســمی خود برگزید‪ ،‬اما خط آنان ســیریلیک (روسی) است و از‬
                                       ‫‪25‬‬   ‫در جایی از این جاده شمالی جنوبی جدا م ‌یشود در حال ساخت است‬                                    ‫رابطه خود با امیرعلیشبر نوایی که ترک بود‪:‬‬

                                                            ‫که خود در کندی تردد میان شهرها تأثیر به سزا دارد‪.‬‬

                                            ‫‪ -‬ادامه دارد ‪-‬‬
   20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   30