Page 23 - Issue No.1370
P. 23

‫«انسولین تزریق م ‌یکنم میان کلمات»‬                                                                                                         ‫ادبیات‬

‫سال ‪ / 23‬شماره ‪ - 1370‬جمعه ‪ 28‬نابآ ‪1394‬‬‫‪23‬‬                                                                                                                                                        ‫نقد و‬
                                            ‫در تنه‌های سرمازده‪ ،‬گیر کرده بودند‪ .‬هراسان و سرگردان به این سو و‬                                                                           ‫بررسی نعمت مرادی‬
                                            ‫آن سو می‌دویدند‪ ،.‬خان ‌هها یکی پس از دیگری بر سر هم خراب می‌شد‪.‬‬
                                                                      ‫بعض ‌یها دستشان از آوار بیرون مانده بود‪».‬‬

          ‫داستان دوم این مجموعه‪ ،‬داستانی با تم و درونمایه عاشقانه است‪ .‬از‬‫‪Vol. 23 / No. 1370 - Friday, Nov. 20, 2015‬‬‫قرار گرفته است‪ .‬راز ماندگاری شاعرانی همچون شاملو و فروغ همین‬        ‫‪ .۱‬خوانش مجموعه شعر «هم ‌هی کلمات در ونک پیاده‬
          ‫رابطه راوی با همسرش‪ ،‬که در طول روایت‪ ،‬نویسنده شما را متوجه‬                                             ‫اندیشه‌ی پنهان آنها در شعراست‪/ .‬به زمین‪ /‬انسولین تزریق م ‌یکنم‪/‬‬                                ‫می‌شوند» اثر سریا داودی حموله‬
          ‫این مهم م ‌یکند‪ .‬که مونولوگی که در ابتدای داستان‪ ،‬که فضای آن را‬                                        ‫میان کلمات ‪ /‬علف هرز م ‌یروید‪ /‬و یا این شعر‪ /‬فرق م ‌یکند‪ /‬پلنگی در‬
          ‫قبرستان شکل م ‌یدهد‪ ،‬م ‌یخوانید‪ ،‬همان روایتی است که در سطرهای‬                                          ‫ماه باشی‪ /‬یا کلمه‌ای‪ /‬که کلاغ همسایه م ‌یشود‪ /‬دروغ در دو پیراهن‬       ‫«همه‌ی کلمات در ونک پیاده می‌شوند» مجموعه شعر نسبتاً کوتاه‪،‬‬
          ‫بعدی فضای دوم داستان‪ ،‬به شکل تصویری‌تری‪ ،‬با موضوع همان‬                                                 ‫دروغ م ‌یگوید‪ /‬و یا این شعر‪ /‬بادها چادر به سر کرد‌هاند‪ /‬بین ما پرسه‬   ‫که توسط انتشارات کاکتوس تهران با مشخصات ظاهری صد و دوازده‬
          ‫دختر کولی است که همسر راوی به شمار م ‌یرود‪ .‬این داستان نسبت‬                                            ‫م ‌یزنند‪ /‬ماه‪ /‬هرشب‪ /‬با خروس محله‌ی ما‪ /‬جف ‌تگیری م ‌یکند‪ /‬و تو باید‬  ‫صفحه و با قیمت پنج هزار تومان در بهار نود و چهار منتشر و روانه بازار‬
          ‫به مابقی داستان‌های مجموعه سطرهائی که تبرئه نمی‌شوند‪ ،‬شکل و‬                                            ‫سگ‌های درونش را دوست بداری‪ /‬در این چند شعر اندیشه و صور خیال‬
          ‫ساختی شعاری‌تر و تم و درونمایه‌ای ضعیف‌تر دارد‪ .‬دیالو ‌گها نسبت به‬                                     ‫سریا داودی حموله را به وضوح می‌توان مشاهده کرد‪ .‬و حتی پیوند‬                                                           ‫کتاب شده است‪.‬‬
          ‫موقعیت‌های خلق شده در مینی بوس‪ ،‬به سمت شعار حرکت م ‌یکنند‬                                              ‫اندیشه و زبان را به وسیله هارمونی ایجاد شده‪ ،‬هر چه زبان به سمت‬        ‫این مجموعه شعر‪ ،‬حاصل کنکاش‪ ،‬تفکر و انتخاب و چینش شاعرانه‌ی‬
          ‫تا زبانی داستان گونه‪ ،‬اما فرم اکثر این داستان‌ها‪ ،‬فرمی تاکتیکی‪ ،‬با‬                                     ‫سادگی م ‌یرود ندیشه شفاف می‌شود‪ .‬و هر چه به سمت و سو صور خیال‬         ‫شاعراست‪ .‬شعرهایی که زبان به عنوان مهمترین مولفه‌ی آن‪ ،‬نقش‬
          ‫چرخش فضاهای متعدد است‪ .‬که این خود نشان دهنده‌ی پختگی‬                                                   ‫حرکت م ‌یکند اندیشه به سمت لایه‌های پنهان حرکت م ‌یکند‪ .‬شعر‬           ‫کلیدی دارند‪ .‬هر شاعری دارای دامنه واژگانی متفاوتی است که بوسیله‬
          ‫و استعداد و شناخت نویسنده از تکنیک می‌باشد‪ ،‬مضمون بعضی از‬                                              ‫خانم داودی‪ ،‬شعری است نشات گرفته از تجارب عمومی و ذهن ‌یاش‬             ‫آن دست به ساخت یک اثر هنری م ‌یزند‪ .‬سریا داودی هم از این قائله‬
          ‫داستان‌های این مجموعه‪ ،‬به صورت کاملًا ناخودآگاهی مخاطب را به یاد‬                                       ‫و برخورد مجازگونه‌اش با طبیعت‪ .‬او در جزئیات هر سوژه‌ای عمیق‬           ‫جدا نیست‪ .‬او شاعری است که تکنیک‌های زبانی را خوب بکار م ‌یبرد‪،‬‬
          ‫نویسنده کرمانشاهی مقیم تهران‪ ،‬علی اشرف درویشیان م ‌یاندازد‪ .‬او با‬                                      ‫می‌شود و آن را با روح و پوست خود می‌آمیزد و بعد در غالب یک شعر‬        ‫چه در جابجایی ارکان جمله‪ ،‬و چه در ساخت و شکستن ساختاری نحو‬
          ‫سال‌های ابری به یکی از خوب‌ترین نویسندگان ایران مبدل شد‪ .‬و شاید‬                                        ‫به مخاطب ارائه می‌دهد‪ .‬روایت در شعرهای او به صورت کاملًا شکسته‬        ‫جمله‪ ،‬بدون اینکه باعث تخریب و یا بر خلاف قاعده‌های دستوری زبان‪،‬‬
          ‫این امر‪ ،‬هیچ سنخیت و ارتباطی با تفکر و اندیشه مرتضی حاتمی هم‬                                           ‫رویت می‌شود‪ .‬او ارتباط افقی عمودی بندها را بوسیله یک نخ نامرئی‬        ‫از زیباشناختی شعر بکاهد‪ .‬شاعر می‌تواند به وسیله ساخت نشان ‌هها و‬
          ‫نداشته باشد‪ .‬هر نویسنده‌ای به صورت کاملًا مجزا اندیشه و تفکر خود را‬                                                                                                          ‫نمادهای زبانی و مضمونی‪ ،‬دست مخاطب را بگیرد و دنیای جدیدی از‬
          ‫می‌نویسد‪ .‬و پارامترهای خود را برای خلق یک اثر هنری به کار م ‌یگیرد‪.‬‬                                                ‫درهم م ‌یآمیزد و ارتباط می‌دهد تا کلیت اثرساخته شود‪.‬‬      ‫سوبژه و ابژه‌ها را جلوی چشمش قرار دهد‪ .‬تا مخاطب به این وسیله‪ ،‬به‬
          ‫که به واقع مرتضی حاتمی هم از این قائله جدا نیست‪« .‬نم ‌یدانم کنار‬                                                                                                             ‫کدها و کلید واژه‌های در شعر برسد‪ .‬خورشید یا باد‪ ،‬دیگر آن خورشید‬
          ‫کدام پنجره ایستاد‌هام‪ ،‬شاید کنار همان پنجره‌ی چوبی و قدیمی‪ .‬یا‬                                         ‫‪ .	2‬خوانش مجموعه داستان «سطرهایی که تبرئه‬                             ‫و باد هر روزه نیستند که ما آنها را لمس یا مشاهده م ‌یکنیم‪ .‬بخاطر‬
          ‫پنجر‌های دیگر در خیابان و آدرسی دیگر‪ .‬ولی همین قدر می‌دانم که‬                                                                  ‫نم ‌یشوند» اثر مرتضی حاتمی‬                    ‫این مسئله‪ ،‬نقش زبان برای آفرینش‪ ،‬و یا بازآفرینی هستی‪ ،‬از فرا‬
          ‫درخت روبرو‪ ،‬همان درخت به است که چند سالی پیرترشده» و یکی‬                                                                                                                     ‫واقعیت و واقعی ‌تها در شکل مجاز آن‪ ،‬شکل م ‌یگیرد‪ .‬عادی بودن هر‬
          ‫دیگر از مولفه‌های مثبت این مجموعه استفاده و کارکرد کشیدن از‬                                            ‫«سطرهایی که تبرئه نمی‌شوند» اسم مجموعه داستانی از مرتضی حاتمی‬         ‫چیزی‪ ،‬آن را به کلیشه تبدیل م ‌یکند‪ .‬شاعر بوسیله آشنایی زدایی در‬
          ‫نشانه‌ها در نوستالژی و اتفاقات نسبتاً دور برای راوی داستا ‌نهاست‪.‬‬                                      ‫است که در برگیرنده نه داستان کوتاه در هفتاد و پنج صفحه است که‬         ‫زبان می‌خواهد آن چیز شکل گرفته در ذهن را از همین کلیشه رها‬
          ‫نویسنده به وسیله زنده کردن خاطرات گذشته و ترسیم فضاهای بومی‬                                            ‫توسط انتشارات ژنگ منتشر و روانه بازار کتاب شده است‪( .‬غنچه‌های‬         ‫کند‪ .‬تقطیع کردن همین زبان در شکل ارگانیک پلکانی‌اش‪ ،‬احتیاج به‬
          ‫که در آن زیست داشته است دست به خلق آثارش می‌زند‪ .‬او اکثر‬                                               ‫همیشه نارس‪ ،‬جاده‌ها مرا می‌نویسند‪ ،‬رویای فراموش شده‌ی رن ‌گها‪،‬‬        ‫ذهنی خلاق دارد‪ .‬چون همین امر باعث ایجاد وحدت موضوعی و ایجاد‬
          ‫شخصیت‌هایش را از بین مردم عادی‪ ،‬و طبقه فرودست جامعه انتخاب‬                                             ‫آدم‌هایی که غروب کرد‌هاند در من‪ ،‬سطرهایی که تبرئه نم ‌یشوند‪ ،‬وقتی‬     ‫فرمی زیبا در ساختار افقی و عمودی شعر می‌شود‪ .‬پس رابطه‌ی زبان‬
‫م ‌یکند‪ .‬شاید فقر در لایه پائین‌تر این مجموعه داستان‪ ،‬هر بار به شکلی ‪In touch with Iranian diversity‬‬             ‫ن ‌یها شکوفه م ‌یدهند‪ ،‬بلوغ زودرس نا فرجام‪ ،‬پیوند خون و خودنویس‪،‬‬      ‫با ذهن‪ ،‬باید در حالت نسبی آن‪ ،‬رابطه‌ای دو سویه باشد‪ .‬تا شاهد از‬
          ‫متفاوت‌تر از قبل خود را نشان بدهد‪ .‬رویای فراموش شده‌ی رنگ‌ها نام‬                                       ‫جسد زغالی اسب ماده) غنچه‌های همیشه نارس داستانی است از‬                ‫هم گسیختگی‌های ذهنی و زبانی نشویم‪ .‬تا هست ذهنی شعر‪ ،‬با هست‬
          ‫داستان سوم این مجموعه را یدک م ‌یکشد‪ .‬این داستان شاید یکی از‬                                           ‫به تصویر کشیدن بمباران‌های هوایی در کرمانشاه‪ ،‬و زیر آوار ماندن‬        ‫عینی آن در زبان و تصویر و یا شکل کلامی آن‪ ،‬رویه رو به جلو را طی‬
          ‫مدرن‌ترین داستان‌های این مجموعه به شمار م ‌یرود‪ .‬زبان وتعلیق در‬                                        ‫انسان‌های ب ‌یگناهی که ناخواسته وارد این مقوله خانمان‌سوز شده‬         ‫کند‪ .‬و بتواند هست ذهنی را به هست عینی مبدل کند‪ .‬پس می‌شود‬
          ‫این داستان به عنوان دو عامل پیشبرنده‪ ،‬نقش به سزایی در روند رشد‬                                         ‫بودند‪ ،‬کودکان ب ‌یپناه‪ ،‬پیرمردها و پیرز ‌نهایی که فهمید‌هاند در این‬   ‫گفت رفتارهای زبانی در شکل رادیکال خود‪ ،‬می‌تواند باعث برجسته‬
          ‫این اثر داستانی ایفا م ‌یکنند‪ .‬توصیف کردن فضا‪ ،‬به وسیله المان‌های‬                                      ‫دنیا ممکن است آدم‪ ،‬آدم را بخورد‪ .‬ساختار زبانی این داستان‪ ،‬ساختاری‬     ‫سازی سطر و همچنان ایجاد موسیقی و ایجاد فرم در ساخت کلی شعر‬
          ‫زبان‪ ،‬در مخاطب حس زیبا شناسانه‌ای القا م ‌یکند‪ .‬این حس باعث‬                                            ‫ساده و در عین حال‪ ،‬گاهی به زبان توصیفی می‌رسد‪ .‬فضا سازی و‬             ‫شود‪ .‬حالا با هم به خوانش چند شعر از این مجموعه بپردازیم‪ / .‬باد‬
          ‫ایجاد کشش وکنش بیشتر متن با مخاطب م ‌یشود‪ .‬ساخت تصویرهای‬                                               ‫ایجاد خلق موقعی ‌تها از زاویه دید اول شخص باعث ملموس شد ِن‬            ‫را‪ /‬درپیراهنش پنهان کرد‪ /‬آفتاب گردان‪ /‬از سایه‌ی خود و گریخت‪/‬‬
          ‫قدرتمند‪ ،‬در شروع داستان‪ ،‬مخاطب را با داستانی دیگر گونهمواجه‬                                            ‫بیشتر داستان برای مخاطب گشته است‪ .‬جنس دیا لوگ ها به لهجه‌ی‬            ‫اگرخورشید خواب بماند‪ /‬زن‪ /‬انکار م ‌یشود‪ /‬و حالا شعر بعد‪ /‬میخی‬
          ‫می‌سازد‪ .‬اما هر چه به سمت دیالوگ وسطرهای پائین ترداستان پیش‬                                            ‫فارسی کرمانشاهی نوشته شده است‪ .‬و این مقوله مهم خود م ‌یتواند‬          ‫کوبیده شد‪ /‬به سای ‌هات‪ /‬اسبی از پیراه ‌نام گریخت‪ /‬کشته‌ی هر جنگی‬
          ‫می‌رویم نسبت به رویه آغازآن با تاثیرگذاری کمتری مواجه می‌شویم‪.‬‬                                         ‫گویای خلاقیت نویسنده در ایجاد این دیالو ‌گها باشد‪ .‬استفاده از لهجه‬    ‫باشیم‪ /‬کلمات‪ /‬مجازات م ‌یشوند‪ /‬پس می‌شود با توجه به این دوشعر‬
          ‫هرچند داستان تا پایان قدرت تعلیق خود را حفظ م ‌یکند‪ .‬تعلیق موجب‬                                        ‫کرمانشاهی برای ساخت این دیالوگ‌ها می‌تواند هم به بومی گرایی و‬         ‫که در سطر بالایی آمده است به نوگرایی زبان توجه کرد‪ .‬زبان شبیه‬
          ‫جذب مخاطب در این داستان می‌شود‪ .‬به طوریکه داستان تا پایان رمز‬                                          ‫ایجاد و ساخت فضای فولکلور و هم تعیین کننده روند ساختاری لحن‪،‬‬          ‫یک کوه بلند است که اگر شاعر یا نویسنده بخواهد آن را فتح کند‬
          ‫ورازگونگی خود را حفظ م ‌یکند‪ .‬زبان تصویری نویسنده در ساختار‬                                            ‫در کلیت اثر باشد‪ .‬لذا این مولفه‌ها‪ ،‬می‌تواند در ساخت داستان‪ ،‬برای‬     ‫احتیاج به عرق ریزان روح و جسم دار د‪ .‬و این امر احتیاج به درک‬
          ‫کلی این اثرگاهی هم باعث ایجاد آشنایی زدایی‌های تصویری ومضمونی‬                                          ‫نویسنده با این سبک و سیاق‪ ،‬ایجاد پارامتر کند‪« .‬ناگهان هواپیمایی‬       ‫درستی از جامعه و در سطح بالاتری هستی دارد‪ .‬شناختی عمیق‪ ،‬تا‬
          ‫می‌شود‪ .‬واین حرکت هرچه بیشتردرذهنیت نویسنده شکل بگیرد‪.‬‬                                                 ‫جنگی‪ ،‬دیوار صوتی را شکست‪ .‬بهمن کو‌هها به راه افتاد‪ .‬همه پرنده‌ها‬      ‫بتوانیم رازی را در لایه‌های پنهان کلمات‪ ،‬پنهان کنیم‪ .‬دومین مولفه‌ای‬
                                                                                                                 ‫به هوا پرکشیدند و جیغ کشیدند‪ .‬بخاری هیزمی خاموش شده و تبرها‬           ‫که در مجموعه شعر (همه‌ی کلمات در ونک پیاده می‌شوند) توج ‌هام را‬
                    ‫م ‌یتواند شکل بهتر ونیرومند تری از خود به نمایش بگذارد‪.‬‬                                                                                                            ‫به خود معطوف ساخت‪ ،‬اندیشه شاعر بود‪ .‬که گاه به ما این امکان را‬
     ‫‪23‬‬                                                                                                                                                                                ‫م ‌یدهد که اندیشه‌اش را با ما در میان م ‌یگذارد‪ .‬و گاه کاری م ‌یکند‬
                                                                                                                                                                                       ‫که ما را به اندیشیدن وام ‌یدارد‪ .‬و خود این رخداد‪ ،‬باعث جهت دادن‬
                                                                                                                                                                                       ‫به فکر مخاطب و گاهی هم باعث کشف و شهودهای شاعرانه می‌شود‪.‬‬
                                                                                                                                                                                       ‫سریا داودی بوسیله اقتصاد کلمات‪ ،‬باعث ایجاد ایجاز‪ ،‬در شعر می‌شود‪.‬‬
                                                                                                                                                                                       ‫و اندیشه و تفکرش را با خرج کردن کمترین کلمات‪ ،‬به مخاطب ارائه‬
                                                                                                                                                                                       ‫می‌کند‪ .‬او به اقتضای سوژه‌ای که دارد از کلمات استفاده م ‌یکند تا‬
                                                                                                                                                                                       ‫بتواند اندیشه‌اش را در راستای سوژه‌اش همسو کند‪ .‬پس شاعر حرفه‌ای‬
                                                                                                                                                                                       ‫باید به این قضیه واقف باشد که در خرج کردن کلمات باید صرفه جویی‬
                                                                                                                                                                                       ‫کرد‪ .‬شاخ برگ دادن‌های الکی‪ ،‬فقط باعث تلف شدن وقت مخاطب‬
                                                                                                                                                                                       ‫می‌شود‪ .‬شاعر برای بازآفرینی هستی همین کلمات را در دست دارد‪.‬‬
                                                                                                                                                                                       ‫و با همین کلمات ساده و پیش پا افتاده است که دست به آفرینشی نو‬
                                                                                                                                                                                       ‫می‌زند‪ .‬دنیایی از دیده‌ها و ندید‌هها‪ ،‬به همین علت مخاطب در اندیشه‌ی‬
                                                                                                                                                                                       ‫او سهیم می‌شود‪ .‬و انس م ‌یگیرد با جهانی تازه از کلمات و اندیشه‌های‬
                                                                                                                                                                                       ‫نو و بکر‪ ،‬در شعر مدرن یکی از رک ‌نهای پایه و اساسی شعر‪ ،‬اندیشه‬
                                                                                                                                                                                       ‫است‪ .‬شاعر بدون اندیشه‪ ،‬بطورنسبی‪ ،‬اثرش ماندگاری زیادی را به چشم‬
                                                                                                                                                                                       ‫نخواهد دید‪ .‬چون‌که شعر بدون اندیشه‪ ،‬شعری است که انگار پوچ و‬
                                                                                                                                                                                       ‫بی هدف است‪ .‬به شاعرهای پیشین هم اگر رجوع کنیم م ‌یبینیم به‬
                                                                                                                                                                                       ‫اندیشه به عنوان یکی از مهمترین مولفه‌های شعری در سرلوحه‌ی آنها‬
   18   19   20   21   22   23   24   25   26   27   28