Page 22 - 1349
P. 22
‫در انتظار نگاهى گرم‬ ‫اشعاری از آسیه امینی‬ ‫ادبیات ‬
‫جاد‌هها را قیچى كرد‪ .‬‬
‫‪22‬‬
‫‪ ‬‬
‫مى‌ترسم این باران بند نیاید!‬ ‫آسیه مینی متولد ‪ ۱۳۵۲‬در شهسوار و دان ‌شآموختٔه رشتٔه «ارتباطات اجتماعی‬ ‫شعر‬ ‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1349‬جمعه ‪ 5‬ریت ‪1394‬‬

‫به ارسلان بگو‪ ‬‬ ‫– روزنامه‌نگاری» در مقطع کارشناسی‌ست‪ .‬او به عنوان شاعر‪ ،‬سه کتاب دارد‪:‬‬
‫كاش به دعا امیدى بود‪ ‬‬ ‫«هی … تو که رفته‌ای» (‪ – ۱۳۸۴‬انتشارات آهنگ دیگر) و دو مجموعه «به‬
‫فعلا كه این همه پیامبر‪ ‬‬ ‫خوا ِب من با تفنگ نیا!» و «برای دلتنگ شدن برای تو دلتنگ می‌شوم» به‬
‫از پس یك باران بر نمى‌آیند‪.‬‬ ‫زبان‌های فارسی و نروژی (‪ ۲۰۱۱‬و ‪ –۲۰۱۴‬انتشارات ‪ communication‬نروژ)‪.‬‬
‫مجموعه شعر «هی … تو که رفته‌ای» به عنوان اثر برگزیدٔه شعر جوان ایران از سوی سازمان یونسکو‬
‫‪ ‬‬ ‫شناخته شده و به فستیوال جهانی شعر جوان راه یافته است‪ .‬کتاب در نروژ آن‌قدر اقبال یافت که برخی‬
‫بگو اگر هوا تاریك شد‪ ‬‬ ‫از منتقدان و شاعران نروژی از آن به عنوان بهترین کتاب شعر این کشور در سال ‪ ۲۰۱۱‬نام برد‌هاند‪.‬‬
‫چراغ‌هاى ایوان را خاموش نكنند‪.‬‬ ‫آسیه امینی اما روزنام ‌هنگار هم هست و از سال ‪ ۱۳۷۲‬تاکنون در رسانه‌های متعددی قلم زده است‬
‫از جمله روزنامه ایران‪ ،‬زن‪ ،‬مناطق ازاد‪ ،‬صبح امروز‪ ،‬اعتماد‪ ،‬مجله زنان‪ ،‬رادیو زمانه و‪ ...‬مجموعه این‬
‫‪ ‬‬ ‫فعالی ‌تها و کتا ‌بها باعث شد که او در سال ‪ ۲۰۱۲‬به عنوان به عنوان برگزیدٔه جایزٔه مشترک انجمن‬
‫‪ ‬‬ ‫جهانی قلم و بنیاد غیردولتی «آکسفام نوویب» شناخته شود‪.‬‬
‫بگو باران كه تمام شد‪ ‬‬ ‫آن‌چه در زیر می‌آید از شعرهای مجموعه «برای دلتنگ شدن برای تو دلتنگ می‌شوم» انتخاب شده‬
‫به خانه برمى‌گردم‪ ‬‬ ‫است‪ ،‬کتابی که شعرهای آن را نینا زنجانی از فارسی به نروژی برگردانده است‪.‬‬
‫اگر نه‪ ‬‬
‫در همین گلدان‌ها‪ ،‬در تراس این خانه‪ ‬‬ ‫«جاده‌ها ‪  ٢»-‬‬ ‫آسیه امینی‬ ‫‪Vol. 22 / No. 1349 - Friday, June 26, 2015‬‬
‫ریحان مى‌كارم‪ .‬‬ ‫عکس از جواد منتظری‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ٢٢ ‬آپریل ‪  ٢٠١٣‬تروندهیم‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫‪ ‬‬ ‫فرودگاه‪،‬‬
‫‪ * ‬ریحان‪ ،‬نام مادر من است‪.‬‬ ‫جای قرارهای عاشقانه نیست‪.‬‬ ‫«به همین سادگى»‪ ‬‬
‫‪---------‬‬ ‫در هیچ فرودگاهی‬
‫نفست‪ ،‬در چای دم کرده فوت نم ‌یشود‪.‬‬ ‫‪ ‬‬
‫«ایمان»‪ ‬‬ ‫قهوه‌های تلخ فوری‪،‬‬ ‫نزدی ‌كتر بیا‪ ‬‬
‫سلا ‌مهای بی‌بو‪.‬‬ ‫كنار من بنشین‬
‫‪ ‬برگ به برگ‪ ‬‬ ‫خط‌های هوایی سفر خوشی را‪ ‬برایت خواب دید‌هاند‪.‬‬ ‫با من حرف بزن‪ ‬‬
‫جیب جنگل‪ ‬‬ ‫چمدانت را به بار‪ ‬می‌سپاری‬ ‫نگاهم كن‪ ‬‬
‫و هیچ پروازی‪ ‬تو‪ ‬را پرنده نم ‌یکند‪.‬‬ ‫می‌خواهم صدایت را سر بكشم‪ ‬‬
‫را گشته‌ام‪ .‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫كه شراب شیراز است‪ .‬‬
‫ستاره به ستاره‪ ‬‬ ‫دوم ‪ -‬می‪ -  ٢٠١٢ ‬در فرودگاه تروندهیم‬ ‫و رام می‌كند‪ ‬‬
‫چشم آسمان را‪ .‬‬ ‫بغضی را كه در گلوی من شیهه می‌كشد‪ .‬‬
‫«ریحان»*‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫من‬ ‫‪ ‬‬ ‫مهم نیست چه م ‌یگوید زبان‌مان‪.‬‬
‫دست رودخان ‌هها را‬ ‫‪ ‬‬
‫رو كرد‌هام؛‪ ‬‬ ‫باران كه تمام شود‪،‬‬ ‫دل‌های‌مان در مغازله است‪ .‬‬
‫سنگ به سنگ‪  .‬‬ ‫‪ ‬برمى‌گردم‪** .‬‬ ‫استوكویا ‪ ٢٠‬اكتبر ‪٢٠١١‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪-----------------‬‬
‫‪ ‬‬ ‫مادرم همیشه مى‌گفت‪:‬‬
‫هیچ نشانى از‪ ‬تو‪ ‬در طبیعت نیست!‪ ‬‬ ‫«گرمباد برای پرتقا ‌لها خطرناك است!»‬ ‫«جاد ‌هها ‪ »١-‬‬
‫ما به گوش نگرفتیم‪.‬‬
‫‪ ‬‬ ‫ما به گردن‌بندهاى بهارنارنج دلخوش بودیم‪ .‬‬ ‫‪  ‬‬
‫پس چه مى‌گوید‬ ‫مهم نبود راه مدرسه چقدر طولانى است‪ .‬‬ ‫مثل گنجشکی‬
‫نگا ِه ماه ِى صید شده بر قلاب؟‪ ‬‬ ‫وقتى كه مى‌شد‪ ‬‬ ‫که در بال و پر شلوغ درختان تناور‬
‫چرا پرنده‌هاى مهاجر‪ ‬‬ ‫هر روز‪ ‬‬ ‫آشیانه کرده است‪،‬‬
‫چیزى شبیه‪ ‬تو‪ ‬را بر بال خود‪ ‬‬ ‫در فرودگاه‌های جهان‬

‫پرواز مى‌دهند‪،‬‬ ‫لانه کرد‌هام‪.‬‬
‫از این سوى زمین‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫تا جزیره‌هاى ‪ ‬نمى‌دانم چقدر دور؟ ‪ ‬‬
‫‪ 22‬فرودگاه گاردر موان اسلو‪ ۲  -‬می‪۲۰۱۲ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪---------------‬‬
‫چرا شب‪ ،‬همه شب ول نمى‌كند‪ ‬‬

‫یقه ماه را‪ ‬‬
‫كه گفته نشان‪ ‬تو‪ ‬را از كسى شنیده است‪.‬‬

‫شاید دروغ گفته است‪ ،‬ها؟!‬
‫‪ ‬‬

‫‪ ‬و اصلا سیب‪ ،‬‬
‫راستى بگو ببینم چرا همیشه سیب‬

‫به‪ ‬تو‪ ‬ربط پیدا مى كند؟!‬
‫‪ ‬‬

‫ای عط ِر‬
‫شهوت آلو ِد‬

‫هرزه گر ِد‬
‫معلق در تاریخ!‪ ‬‬
‫دارم به نبود‪ ‬تو‪ ‬ایمان مى‌آورم‪ .‬‬

‫‪ ‬‬
‫‪ ،٢٣‬آپریل‪ - ٢٠١٣ ،‬تروندهیم‬
   17   18   19   20   21   22   23   24   25   26   27