Page 27 - Shahrvand BC No. 1264
P. 27
‫ادبیات‪/‬نقد ‹‬

‫نقدی بر کتاب «به آغوش دراز ِ نی»* اثر سپیده جدیری ‪27‬‬

‫شعر جدیری بیان روزمر‌هگ ‌یهاست‪ .‬او به دنبال تجارب استعلایی یا‬ ‫غلامرضا صراف‬
‫متافیزیکی نیست و همین تا حدی از منظر فلسفی شعرش م ‌یکاهد‪،‬‬
‫چهار دفتر کامل "خواب دختر ب ‌یآنکه ضعفی برای آن باشد‪ .‬جدیری حتی در اشعار سیاس ‌یاش هم وقتی‬
‫دوزیست"‪" ،‬صورتی مایل به خون از شهیدان قلم سخن م ‌یگوید به هیچ وجه شعار نم ‌یدهد یا خشم و‬
‫من"‪" ،‬بدون هیچ منظوری" و "و خروشی ناشی از بغض و حسرت ندارد؛ او شعرش را در خیابان به تصویر‬
‫شعرها دیگر نور ندارند" در "به م ‌یکشد‪:‬‬
‫آغوش درا ِز نی" سپیده جدیری َس َرم چراغ م ‌یکند س ِر چهارراه‪ /‬از خورشیدی که پوک م ‌یشوم‪ /‬از‬
‫سال مکی‌‌و تسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1264‬جمعه ‪ 17‬نابآ ‪1392‬‬ ‫پیش روی ماست‪ .‬نخستین نکت ‌های خونی که ِچک ِچک ِچکا س ِر چهارراه‪ /‬خیابانِشهید قلم م ‌یترکد‪/‬‬
‫که با خواندن این اشعار به ذهن خون‪-‬دریا خون‪-‬سیل م ‌یچرکد‪ /‬جر م ‌یزند من را‪ /‬قرمز قرمز چرک‬
‫م ‌یرسد این است که جز تا حدی م ‌یخورم سر چهارراه (‪ /۲۰‬ص ‪)۱۰۲‬‬
‫در "صورتی مایل" زبان شاعر در‬
‫تما ‌مشان یکسان است و دچار تغییر ایجاز شاعر به رغم تکرار "قرمز"‪" ،‬خون"‪" ،‬چهارراه" و "چراغ" ستودنی‬
‫خاصی نم ‌یشود‪ .‬جدیری بر خلاف است‪ .‬تکرار در شعر جدیری فضا و رابطه ایجاد م ‌یکند‪ ،‬ب ‌یآنکه ناشی از‬
‫بسیاری از ه ‌منسلا ‌ناش به دنبال ناتوانی یا اعوجاج و دست و پا گم کردن زبانی باشد‪.‬‬
‫تشخ ‌صهای زبانی عجیب و غریب نیست‪ .‬از همان ابتدا زبانی ساده (و نه جدیری در پار‌های از اشعارش گوشه چشمی هم به روابط بینامتنی با سایر‬
‫لزوما ساد‌هانگارانه) برگزیده و این را به سود برجسته کردن جنس تخی ‌لاش متون‪ ،‬اعم از نوشتاری یا دیداری دارد‪ ،‬اما این رابطه خیلی زیرپوستی و‬
‫انجام داده‪ .‬اما همین زبان ساده هم دفتر به دفتر پخت ‌هتر و رساتر شده و درونی است و به همین دلیل شاید از وسواس اینکه مبادا خواننده "مبدا"‬
‫در همین راستاست که م ‌یبینیم به رغم این زبان ساده و تغییرناپذیر در این بینامتنیت را درنیابد‪ ،‬آدر ‌ساش را خیلی صریح و آشکار م ‌یدهد‪ ،‬از‬
‫سپیده جدیری‬ ‫تمام اشعار‪ ،‬اما تکنیک جدیری به هیچ وجه محدود به یکی دو مورد خاص جمله در شعر ‪/۵‬ص ‪:۷۹‬‬

‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫که خالی از انگار‌ههای اروتیک نیست‪.‬‬ ‫رنگ از اتوبوس بزر ‌گتر است‪ /‬آب از تشنه عمی ‌قتر‪ /‬دنیا رو به چرخ‬ ‫نم ‌یشود‪ .‬ابتدا از پرورده شدن زبان بگویم و با دفتر اول‪" ،‬خواب دختر‬
‫جدیری از این ابایی ندارد که عزیزان زندگ ‌یاش را هم وارد شعرش کند‪،‬‬ ‫م ‌یآید‪ /‬دنیا رو به چرخ‬ ‫دوزیست"‪ ،‬آغاز م ‌یکنم‪:‬‬
‫در حالیکه معلوم نیست چرا ب ‌هتازگی برخی از شب ‌همنتقدان این عمل را در‬
‫اشعار برخی شاعران جدید نکوهش کرد‌هاند‪ .‬اما این کار علاوه بر صمیمی‬ ‫که به اورهان پاموک و مترج ‌ماش ارسلان فصیحی تقدیم شده‪ ،‬یا در‬ ‫هنوز زبان شاعر در دفتر اولش‪ ،‬توضیحی‪-‬تشریحی است و به ساختن‬
‫کردن فضای اشعار‪ ،‬همان "هیچ آدابی و ترتیبی مجوی" است و باز کردن‬ ‫شعر‪/۹‬ص‪ ۸۶‬که به نیکلای گوگول تقدیم شده و مضمو ‌ناش که زاوی ‌های‬ ‫تصویر نرسیده و این در شروع طبیعی است؛ از این دست توضی ‌حها در‬
‫راه چندصدایی و رهانیدن شعر از زبان ت ‌کبُعدی و استبدادی و در واقع‬ ‫با داستان مشهور "دماغ" او ایجاد کرده و بالطبع رابط ‌های بینامتنی با آن‪:‬‬
‫تصادف از دماغ شروع م ‌یشود‪ /‬به بدن م ‌یرسد‪ /‬دماغ پای رابطه است‪/‬‬ ‫مجموعه "خواب دختر‪ "...‬کم نیست‪:‬‬
‫اجرای آموز‌ههای همیشه خلاق و راهگشای نیماست‪:‬‬ ‫و اعتماد به نفسی که زیر کفش من‪ /‬به شکل ارتفاع پاشنه‪ ،‬ت ‌قتق‬
‫امشب چرا زمان بدون هیچ منظوری نم ‌یگذرد‪ /‬و روح از دور به سیاهی‬ ‫روحش را م ‌یبَُرد‪ /‬و تقدیم م ‌یکند‪.‬‬
‫م ‌یزند‪ /‬تو بیشتر نزدیک م ‌یشوی‪ /‬بعد روی شعارهای سپید م ‌یروی‪/‬‬ ‫م ‌یکرد‪ /‬هویتِمن بود (شعر ‪ /۱۴‬صفحه ‪)۲۸‬‬
‫و فردا از س ‌هشنب ‌ههای بعدی هم بیشتر دنبالت خواهم گشت‪( .‬شعر‬ ‫یا در شعر ‪/۱۲‬ص‪ ۵۴‬که به لوئیس بونوئل تقدیم شده‪ ،‬رابط ‌های بینامتنی‬ ‫که بعدها مریم هوله در شعری با این تکه آمد‪:‬‬
‫با فیلم "تریستانا" و پای قطع شد‌هی کاترین دونوو و چشم بریده در "سگ‬ ‫(هویت ملی‪ /‬که زیر چکم ‌هها‪ /‬سرکوب م ‌یشود)‬
‫‪/۲‬ص ‪)۷۴‬‬ ‫صحبت مجاز نیست!‪ /‬من از همیش ‌ههای خودم خشمگی ‌نترم (‪/۱۵‬ص‬
‫که به همسرش احسان عابدی تقدیم کرده‪ ،‬یا این شعر که برای پسرش‬ ‫اندلسی" دارد‪.‬‬
‫اما شاید خلا ‌قترین و درون ‌یترین رابط ‌هی بینامتن ‌یاش با دفتر اول مثنوی‬ ‫‪)۳۰‬‬
‫آریو سروده است‪:‬‬ ‫و دیوان شمس باش ‌د که یکی از زیباترین اشعار "به آغوش درا ِز نی" است‪:‬‬ ‫یا این شعرها که بیان و خصلتی کاملا کاریکلماتوروار دارند‪:‬‬
‫دنیا برای کودک ‌یات زیادی کوچک است‪ /‬و عشق برای ورزیدن به تو‪/‬‬ ‫م ‌یچکد دست به سر‪ /‬در تماسِکشدارِآب آبِسنگین‪ /‬از سنگ به‬ ‫خاطر ‌هها‪ /‬دس ‌تهای مصنوع ‌یاند‪ /:‬دراز م ‌یشوند‪ /،‬م ‌یفشار ‌یشان‪/:‬‬
‫لای شکوف ‌هها برایت گیلاس قایم کرد ‌هام بگرد‪ /‬و لای دنیا‪ /‬کودکیِ‬ ‫سنگ‪ /‬از لب به لب‪ /‬در صدای لول ‌هدارِعمق عمقِغمگین‪ /‬م ‌یچکد‬
‫مولوی م ‌یچکد‪ /‬م ‌یچروکد در صدای ما‪ /‬ما سورا ‌خهای تک ‌هتکه‪ /‬از‬ ‫حس نم ‌یکنند‪/۸( .‬ص ‪)۲۱‬‬
‫آدم بزر ‌گها را‪( .‬شعر ‪/۳۴‬ص ‪)۱۲۴‬‬ ‫شکستن‪ /‬از تَن‪ /‬نِی ‌شدیم‪ /‬چک ‌هچکه‪ /‬م ‌ی َغمیم‪ /‬م ‌یچکد مولوی‬
‫خدا‪ /‬ترسنا ‌کترین حرف را‪ /‬زد؛‪ /‬رعد و برق‪/‬‬
‫‪:‬‬

‫یکی دیگر از دغدغ ‌ههای جدیری که در آن با برخی شاعران ه ‌منس ‌لاش‬ ‫م ‌یچکد‪ /‬م ‌یچکد شمس به َسر‪.‬‬ ‫‪:‬‬
‫مشترک است‪ ،‬به چالش کشیدن خود مفاهیم و انگار‌ههای شعر و شاعری‬ ‫باران که تمام شد‪ /‬خوشبخ ‌تترین ترسوی زمین‪ /‬بودم‪/۹( .‬ص ‪)۲۲‬‬
‫است‪ .‬شاعر در پی تعریف خاص خویش از فرآیندهای خلاق ‌های است که‬ ‫و گوش ‌هچشمی هم به احضار کردن ضر ‌بالمث ‌لها و کلمات قصار دارد و‬ ‫تمام قندهای توی دلم را‪ /‬آب کردم‪ /‬برای تو؛‪ /‬برای تو که چایت را‪/‬‬
‫به شعر منتهی م ‌یشوند و در این راه ذهنیت خویش را نشان م ‌یدهد و آن‬ ‫نمایی دیگرگون از آنها به دست م ‌یدهد‪:‬‬
‫چه را از شعر در ذهن دارد آشکار م ‌یسازد‪ .‬گاهی برخی اشعار روایت حیات‬ ‫همیشه تلخ م ‌یخوری! (‪/۱۸‬ص ‪)۳۲‬‬
‫حالا شروع شعرم‪ /‬حالا شروعِ تک ‌هام‪ /‬وقتی شروعِ بیدی‪ /‬از باد‬
‫شاعر با شعر خویش است‪:‬‬ ‫م ‌یلرزد‪ /‬تکرارتر م ‌یشوم (شعر ‪/۵‬ص ‪)۱۳۶‬‬ ‫جا ‌نبخشی یا تشخص انسا ‌نگونه دادن به اشیاء و بیان حر ‌فهای کلی‬
‫شعارگونه مشخص ‌هی اشعار این مجموعه است‪.‬‬
‫‪Vol. 21 / No. 1264 - Friday, Nov. 8, 2013‬‬ ‫تک و تنها‪ /‬روی شعرهای سیاه راه م ‌یروم‪ /‬متراکم و ب ‌یمقصود یا‬ ‫گفتیم که در بین اشعار این چهار مجموعه تنها رویکردهای زبانی "صورتیِ‬
‫مقصدی‪ /.‬شک ‌لهایم فشار م ‌یدهند به ابرهای کناری‪( .‬شعر ‪/۲۲‬ص‬ ‫مایل به خونِ من" تا حدی با بقیه تفاوت دارد‪ .‬سه مجموع ‌هی بعدی تقریبا‬ ‫به تکنیک بازگردیم و بگوییم که یکی از مه ‌مترین قابلی ‌تهای تکنیکی‬
‫جدیری‪ ،‬حفظ ایجاز علیرغم تکرار در شعرهای کوتاهش است‪ .‬برای نمونه‬
‫‪)۱۰۶‬‬ ‫بر یک مدار واحد زبانی استوارند‪ .‬نمون ‌ههایی از "صورتیِ‪:"...‬‬
‫همان طور که گفتیم جدیری چندان در شعرش "لفظ و گفت و صوت" را‬ ‫کنار بزن!‪( /‬توی تو ُعق تُُپق م ‌یزند‪ /‬چرا؟!‪ /)...‬به آب خدا قسم که شنا‬ ‫بنگرید به شعر (‪/۲۶‬ص ‪ )۱۱۲‬در دفتر "بدون هیچ منظوری"‪:‬‬
‫برهم نم ‌یزند‪ .‬چندان از نُرم یا هنجار زبان تخطی نم ‌یکند‪ .‬شاید از موارد‬ ‫لَک از لَکم باز م ‌یشود‪ /‬و خند ‌ههایم کوتاه‪ /‬از روی صندلی‪ /‬تکرار‬
‫نم ‌یکنم‪ /‬با کسی که فقط یک شلوار است (شعر ‪ /۸‬ص ‪ ۴۷‬و ‪)۴۸‬‬ ‫م ‌یکند‪ /‬لَک از لَک‪ /‬به شعر‪ /‬به عشق‪ /‬به صورت‪ /‬و راه م ‌یرود‪ /‬تکان‬
‫نادر در همین شعر باشد‪:‬‬ ‫یا‬
‫از همه چیز و همه کس م ‌یتراُک َمم‪ /‬از همه چیز و همه کس م ‌یپَراَکنم‪.‬‬
‫(‪/۲۲‬ص‪)۱۰۶‬‬ ‫شوره م ‌یزند زرد‪ /‬شوره م ‌یزند زرد‪ /‬از عاشقی که م ‌یچروکد‪ /‬از‬ ‫م ‌یخورد‪ /‬شکا ‌فهایم‪ /‬از روی صندلی‪ /‬به شعر‪ /‬به عشق‪ /‬به صورت‪ /‬و‬
‫تک ‌های که م ‌یپَ َرد‪ /‬شوره م ‌یزند زرد (شعر ‪/۱۰‬ص ‪)۵۰‬‬ ‫لَک ‌هتر‪ /‬و لَک ‌هتر م ‌یشود‪ /‬شعر‪ /‬عشق‪ /‬و صورت‪.‬‬
‫یا‬
‫و تنها شعری که در آن نحو همیشگی زبان را کامل م ‌یشکند و تلاش در‬ ‫برگردان صورت به تو‪ /‬مثلث است‪ /‬فیثاغورث شک دارد (شعر ‪/۱۳‬ص‬ ‫متر و معیار بررسی اشعار جدیری را تا جایی م ‌یتوان از دل خود آنها بیرون‬
‫جهت نوعی عامیان ‌هسرایی دارد‪:‬‬ ‫کشید و تا جایی با توجه به اشعار دیگر و مولف ‌ههای دیگر‪ .‬اگر بخواهیم‬
‫‪)۵۷‬‬ ‫برای شعر جدیری در شاعران زن پیش از خودش سلفی بیابیم‪ ،‬ب ‌یگمان به‬
‫زجر میاد از دستام‪ /‬پای ‌هی شعر لقه‪ /‬م ‌یچرخه چنگ م ‌یخوره به‬ ‫که متاثر از رویکردهای زبانی شاعران موسوم به دهه هفتاد است‪.‬‬ ‫نام طاهره صفارزاده م ‌یرسیم‪ .‬زبان شعری جدیری در بسیاری از اشعارش‬
‫دستام‪ /‬لقه‪ /‬میفته م ‌یشکنه‪ /‬تیک ‌هتیکه زجر میاد از دستام‪/۳۸( .‬ص‬ ‫معشوق در شعر جدیری قراردادی نیست‪ .‬او کوشیده تصویر خاص خود را‬ ‫یادآور اشعار صفارزاده است‪ ،‬ب ‌یآنکه لزوما نگاه و جها ‌نبین ‌یاش و به تبع‬
‫از معشوق شعر ‌یاش ترسیم کند‪ ،‬ب ‌هنحوی که قراردادی نباشد‪ ،‬آن "تو"ی‬ ‫اینها نتیج ‌هگیری یا برآیند کلی اشعارش شباهتی به شعر صفارزاده داشته‬
‫‪)۱۳۰‬‬ ‫همه جا یکسان و حاضر اشعار معاصران که اتفاقا ب ‌یشباهت به معشوق‬ ‫باشد‪ ،‬اما مولف ‌های که شعر صفارزاده واجد آن است و شعر جدیری فاقدش‬
‫"به آغوش درازِنی" شعر خو ‌شساخت کم ندارد‪ .‬شعری که یکپارچگی و‬ ‫شاعران پیشین نیست‪ .‬برخلاف اینکه همیشه گفته شده معشوق شعر‬ ‫یا هنوز به آن نرسیده است‪ ،‬چندصدایی است یا دارا بودن یک جور‬
‫فارسی از نیما به این سو تغییر کرده و قراردادی نبوده و معشوق شعر‬ ‫دیالوگ شعری‪ .‬زبان شعر جدیری شدیدا مونوتون و ت ‌کلحن است‪ ،‬این در‬
‫تشکل کامل ذهنی بر آن حکمفرما باشد‪ .‬برای نمونه بنگرید به‪:‬‬ ‫کهن قراردادی بوده و نام نداشته و خصوصیات ویژ‌های متمایزکنند‌هی او‬ ‫حال ‌یست که به رغم اینکه شعر صفارزاده ویژگی زبانی خاصی از آن گونه‬
‫مثلِترسناکی عروسکی که چشم برنم ‌یدارد‪ /‬مثلِخونی که از روی‬ ‫از دیگران نبوده‪ ،‬اما حقیقتا در شعر معاصر هم تشخ ‌صبخشی به جسم و‬ ‫که نزد شاملو‪ ،‬اخوان و حتی فروغ م ‌یبینیم نداشت‪ ،‬اما چندصدایی جذاب‬
‫زمین تمام نم ‌یشود‪ /‬انگار سا ‌لهاست که پَر م ‌یتکاند از هوا‪ /‬پرند ‌هی‬ ‫جان و هویت معشوق جز در معدودی از اشعار صورت نگرفته‪ .‬جدیری این‬ ‫و غریبی در اشعارش ب ‌هویژه در دو دفتر "طنین در دلتا" و "سد و بازوان"‬
‫تلاش آشنای ‌یزدایانه را در برخی عاشقان ‌ههای این چهار دفتر نشان داده‬ ‫به چشم م ‌یخورد‪ .‬شباهت زبان جدیری با صفارزاده و تفاوت رویکرد و نگاه‬
‫شکافنده‪ /‬پرند ‌هی تگر ‌گزن‪/۳۵( .‬ص ‪)۶۱‬‬ ‫دو شاعر را به عشق و اعتراض ب ‌هروشنی م ‌یتوان با قیاس "بگذار بگذرم" در‬
‫که در آن نگاه شاعر به طبیعت تا حد زیادی یادآور شاعر جنوبی دیگر‪،‬‬ ‫است‪ .‬برای نمونه‪:‬‬
‫منوچهر آتشی است و به ویژه در دفترهای بعد از "وصف گل سوری" که‬ ‫از تفاوت و سیگار گذشتم‪ /‬و روزها ‌ی جان‪ /‬گفتم‪ :‬غروبِ تُرش را با تو‬ ‫دفتر "سد و بازوان" به نحوی موجز و کامل دریافت‪:‬‬
‫از نگاه حماس ‌یاش فاصله گرفته بود و به بینش تغزلی نزدی ‌کتر شده بود‪.‬‬ ‫بگذار بگذرم آقا‪ /‬جلو مرا مگیر‪ /‬از دیگران وقت را بپرس‪ /‬و برنام ‌هی‬
‫برای نمون ‌های دیگر از تکرارهای خلاق اما ب ‌یآنکه ناشی از سردرگمی باشند‬ ‫قسمت م ‌یکنم‪( .‬شعر ‪/۱۱‬ص ‪)۹۰‬‬
‫یا نگاه خا ‌صاش به عاشق‪:‬‬
‫یا ایجاز شعر را به هم بزنند و خواننده را دچار خستگی کنند‪:‬‬
‫ما هوا م ‌یپیماییم‪ /‬در اتوبو ‌سهای مسافربری‪ /‬و حرف تمام م ‌یشود‪/‬‬ ‫م ‌یخواهم همه چیز کنار تو باشد؛‪ /‬دوازده اتاق و دوازده در با روبا ‌نهای‬ ‫اتوبوس را‪ /‬من نم ‌یتوانم حرف بزنم‪ /‬میان ل ‌بهایم آخرین وصیت‬
‫در اتوبو ‌سهای مسافربری‪ /‬و رنگ تمام م ‌یشود‪ /‬در اتوبو ‌سهای‬ ‫بزرگ‪ /‬تا وقتی صدایم بزنی‪ /‬دوازده بار طولت را ببوسم‪( .‬شعر ‪/۱‬ص‬ ‫مرد ‌یست‪/‬‬
‫‪....‬‬
‫مسافربری‪ /‬و تن تمام م ‌یشود‪ /‬در اتوبو ‌سهای مسافربری‪...‬‬ ‫‪)۷۲‬‬
‫اینجا تکرار جزء لازم ‌هی ساختار شعر است تا تماما بر مکان مورد نظر‬
‫کسی که در لحظ ‌هی آخرین ب ‌هدروغ کتاب مقدس را تقاضا نکرد‪/‬‬
‫شاعر تاکید کند‪.‬‬
‫چشم به راه مجموع ‌ه بعدی سپیده جدیری م ‌یمانم‪.‬‬
‫‪27‬‬ ‫‪--------------‬‬ ‫و تعریف یا تصویر خا ‌صاش از عشق‪:‬‬

‫* چاپ انتشارات ناکجا پاریس‪.‬‬ ‫فرود‪ ،‬عشق است البته‪ /‬فروِد روح به دیوار‪ /‬فرودِ شعر به من‪ /‬فروِد‬ ‫جلو مرا مگیر آقا‪ /‬جلو مرا مگیر خانم‪ /‬بگذارید بگذرم حرامزاد ‌هها‪/‬‬
‫عشق و‪ /‬کاش‪ /‬فرود از سقوط آزادتر بود البته‪( .‬شعر ‪/۲۲‬ص ‪)۴۵‬‬ ‫وگرنه فریاد م ‌یکشم‬
   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32