Page 28 - Shahrvand BC No. 1264
P. 28
ادبیات‪/‬گفتوگو ‹‬

‫با پرســ ‌شهایی دارد که در ذه ‌ناش شکل م ‌یگیرد‪ .‬این مسئله را برای‬ ‫گفتگوباعل ‌یعبدالرضاییپیرامونوضعیتشعرامروزایران‬ ‫‪28‬‬
‫این توضیح داد‌هام چون یکی از انتقادهایی که در مواجهه با اثری خلاق‬
‫طرح م ‌یشــود انتساب آن به ب ‌یمعنای ‌یست‪ .‬امروزه نقد ادبی مثل دیگر‬ ‫مه ‌مترین مخاطبان و خریداران کتا ‌بهایم مخالفانم هستند‬ ‫‪28‬‬
‫دان ‌شها علمی شــده و بدون احاطه بر دان ‌شهای تازه نم ‌یتوانیم درباره‬
‫چیزی که نم ‌یدانیم نظر دهیم‪ .‬ســال گذشته در یکی از کنفران ‌سهای‬ ‫‪ -‬بخش دوم ‪-‬‬
‫فستیوال پلاتفرما که در لندن برگزار شد درباره این همان ِی ساختارهای‬

‫کوآنتمی و متنی سخنرانی کردم که با استقبال خوبی مواجه شد‪.‬‬

‫▪ ▪پی ‌شتر در یکــی از مصاحب ‌ههایت به نقد نظریه نیما درباره‬ ‫گفت‌و‌گو‪ :‬بهزاد باشو‬

‫هارمونی شعری پرداخته بودی دوست دارم بدانم این هارمونی‬

‫هارمونی‬ ‫تعریف‬ ‫پســاهفتاد‪،‬‬ ‫با نظر نیما دارد‪.‬‬ ‫مـدـنخظربتیوکچیهدیفگررق ازی‬ ‫سال مکی‌‌و تسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1264‬جمعه ‪ 17‬نابآ ‪1392‬‬
‫مولف ‌ههای شــعری‬
‫تاز‌های برای شــعر بوده که نه در شــعر نیما اتفاق افتاده‪ ،‬نه در شــعر‬
‫ســپید شاملویی‪ .‬این هر دو و شاگردا ‌نشــان هارمونی شعری را بیشتر‬ ‫علی عبدالرضایی بعد از ‪ ۱۱‬سال‬
‫در موسیقی و صدای شــعر دنبال م ‌یکردند‪ .‬نیما نصف قواعد عروضی‬ ‫به مدد ابزار اینترنت روب ‌هروی‬
‫ایــن صدا را دور ریخته بود و شــاملو همه را‪ .‬امــا به زعم من هارمونی‬ ‫«بهزاد باشو» طراح و گرافیست‬
‫را نم ‌یشــود تنها بــه موزیک متن محدود کرد‪ .‬مــن این هماهنگی را‬ ‫مطبوعات نشسته و با هم‬
‫گاهی در تولید فضای تازه م ‌یبینم‪ .‬یعنی از موتی ‌فها و تصوی ‌رها طوری‬ ‫پیرامون جامعه شعر ایران گپ‬
‫اســتفاده م ‌یکنم که در دیالوگ و ایــن همانی با هم‪ ،‬ایجاد فضای تازه‬ ‫وگفتی اینترنتی انجام داد ‌ه و‬
‫کنند‪ .‬مثلن اساس شعر کلاسیک پارسی و نیمایی و شاملویی را ازدحام‬ ‫حاصل این گف ‌توگو را در اختیار‬
‫خیال تشــکیل م ‌یدهد‪ ،‬در حالی که تخّیل فرهیخته تنها عنصر ‌یست‬ ‫قانو ‌نآنلاین قرار داد ‌هاند‪ .‬در‬
‫که م ‌یتوان بر اســاس آن یک اثر اصیل را از خیل متون بدلی سوا کرد‪.‬‬ ‫ادامه قسمت اول این گفتگو را‬
‫خیال‪ ،‬بهترین حرب ‌هی ممکن برای درو ‌غزن ‌یهای شــعری و بزک متن‬
‫م ‌یخوانید‪.‬‬

‫اســت‪ ،‬اما تخیل‪ ،‬تمامیت شــعر را در برم ‌یگیرد و به آن ساخ ِت خلاق‬
‫م ‌یدهد‪ .‬مثلن شــعر «زلزله» در کتاب «پاریس در رنو» ساختی روایی‬
‫دارد‪ ،‬اما تخیل باعث م ‌یشــود هر سطری که م ‌یآید به سطر بعدی نخ‬ ‫علی عبدالرضایی یکی از بنیانگذاران‬
‫بدهد‪ ،‬طوری‌که تعلیق و شکســت روایت باعث شــده در انتهای شعر‪،‬‬ ‫شعر هفتاد محسوب م ‌یشود که اظهار‬
‫موتیــف نقش عوض کند‪ .‬گاهی اوقات هم این هارمونی را در نوع زبانی‬ ‫نظ ‌رهایش درباره شعر فارسی و انتشار‬
‫که انتخاب م ‌یشود اجرا م ‌یکنم‪ .‬مثلن در شعر «تنوین» از قی ‌دها گاهی‬ ‫علی عبدالرضایی‬ ‫کتا ‌بهای شعرشدردهه هفتاد همواره‬
‫فعل ســاختم و گاهی هم به مثابه استعاره و صفت از آ ‌نها کار کشیدم‪.‬‬ ‫با موجی از مخالف ‌تها و موافق ‌تها در‬
‫طور ‌یکــه هارمونی تبدیل قید به صفت و فعــل‪ ،‬به حادثه متنی بدل‬ ‫ســهم را داشته است‪ .‬در حوزه داستان و رمان نیز بازار را متون ساده و‬ ‫جامعه شعر ایران مواجه م ‌یشد‪ .‬از او‬
‫شد و همین هارمونی تاز‌های ب ‌هدست داد‪ .‬یا مثلن در شعر بلند «جنگ‬ ‫عام ‌هپسند پر کرده بود‪ .‬این سا ‌لها درباره قدرت بسیار خواند‌هام‪ .‬از نوع‬ ‫تاکنون ‪ ۴۳‬کتاب به زبا ‌نهای مختلف‬
‫جنــگ تا پیروزی» به دنبال ایجاد هارمونی بین زبان و موضوع و فرم و‬ ‫سیاســ ‌یاش گرفته تا اجتماعی و فرهنگی! قدرت قادر است گاهی گاو‬ ‫منتشر شده که ‪ ۲۳‬تای آ ‌نها مجموعه شعر فارسی است‪ .‬عبدالرضایی سال‬
‫قالب بودم‪ .‬در این شــعر چندصدایی‪ -‬چندفرمی و چندموضوعی شما‬ ‫را هم اقلیدوس جا بزند‪ .‬مســئله فقط این است‪ .‬چه بسا د‌‌ر همان نوع‬ ‫‪ ۱۳۷۰‬در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی خواجه نصیر تهران‬
‫م ‌یتوانیــد یک هماهنگی خلاق را در نوعی از ه ‌مخوانی که بین صدا و‬ ‫نوشتار ای ‌نها شعرهایی باشد که واقعن شعر باشد و من خوشم هم بیاید‬ ‫فار ‌غالتحصیل شد و اوایل سال ‪ ۱۳۸۱‬برای تمرکز بر گلوبال پوئتری و تولید‬
‫قالب و شــخصیت وجود دارد ببینید‪ .‬و از طرفی حتا توی شعرهایی که‬ ‫و برایشان کف هم بزنم اما هرگز در دایره شعر تازه قرارش نم ‌یدهم که‬ ‫آثاری در گستره جهانی از ایران مهاجرت کرد‪ .‬او اکنون به تدریس تئوری‬
‫در آ ‌نها از وزن اســتفاده م ‌یکردم م ‌یبینید که این هارمونی صوری از‬ ‫واقعن نیســتند‪ .‬بسیاری از این حر ‌فهایی که ای ‌نها م ‌یزنند و با کمک‬ ‫ادبی مشغول است و در کشورهای مختلف کارگاه شعر و داستان نومدرنیستی‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫جنس آثار نیما و شاملو نیست‪ .‬اینجا لحن تازه‪ ،‬نقش پاساژ متنی برای‬ ‫مطبوعــات به خورد همه رفته‪ ،‬مال ای ‌نها نیســت‪ .‬من این حر ‌فها را‬ ‫برگزار م ‌یکند‪ .‬عبدالرضایی یکی از معدود شاعران و نویسندگان ایران ‌یست که‬
‫حرکت از وزنی بــه وزن دیگر‪ ،‬یا فضایی به فضای دیگر را ایفا م ‌یکند‪.‬‬ ‫ســرقت نظری م ‌یدانم و یکی از وجوه غلبه نظریاتی م ‌یدانم که توسط‬ ‫آثارش به اغلب زبا ‌نهای زنده دنیا ترجمه و منتشر شده و در فستیوا ‌لهای‬
‫گفتم که‪ :‬یکی از مشکلات عمده شعر پارسیدردهه شصت و پنجاه عدم‬ ‫خیلــی از م‌اها د‌‌ر همان دهه هفتاد مطرح شــده‪ .‬مگــر د‌‌ر همان دهه‬ ‫جهانی شعر مختلفی حضور داشته و یکی از ‪ ۲۷‬شاعر جهان است که از متن‬
‫کارآیی زبان بود؛ یعنی زبان شعری دهه شصت دچار فقدان شعریت بود‪،‬‬ ‫هفتاد من و بقیه تنها در یک طرز م ‌ینوشــتیم!؟ من فکر م ‌یکنم ابتدا‬ ‫و صدای اشعارش در آرشیو صوتی کتابخانه ملی بریتانیا نگهداری م ‌یشود‪.‬‬
‫وسیله بود و جز این سلیقه شعری وجود نداشت‪ .‬شعر هفتاد عصیانی بود‬ ‫باید شــکافت که منظور ای ‌نها از ساد‌هنویسی چیست!؟ اگر منظورشان‬ ‫حالا علی عبدالرضایی بعد از ‪ ۱۱‬سال به مدد ابزار اینترنت روب ‌هروی «بهزاد‬
‫برای احقاق حقوق زبان شعر و این فرق فاحشی داشت با رویکرد کسانی‬ ‫از ساد‌هنویســی اجرای متن در زبانی سهل و ممتنع از جنس سعدی و‬ ‫باشو» طراح و گرافیست مطبوعات نشسته و با هم پیرامون جامعه شعر ایران‬
‫که به شــعر هفتاد غالب شدند فقط برای ای ‌نکه با زبان ب ‌هطور تصنعی‬ ‫ایر ‌جمیرزاســت شک نداشته باشید که ای ‌نها اغلب ساد‌هنویس نیستند‪.‬‬ ‫گپ وگفتی اینترنتی انجام داد‌ه و حاصل این گف ‌توگو را در اختیار قانو ‌نآنلاین‬
‫بازی م ‌یکردند‪ .‬ما سعی کردیم با توجه به رعایت دیگر مولف ‌ههای شعری‬ ‫فقط آسان م ‌ینویسند که همین آسانی متاسفانه اپیدمی شده‪ .‬عصر عصر‬ ‫قرار داد‌هاند‪ .‬هفته گذشته‪ ‬قسمت اول این گفتگو‪ ‬از نظرتان گذشت و اینک‬
‫به زبان نقشــی کلیدی بدهیم نه آ ‌نکه آن را جســدی فرض کرده هر‬ ‫غلبه متوس ‌طهاست که بســیار هم حمایت م ‌یشوند‪ .‬اتا ‌قهای امنیتی‬
‫بلایی که خواستیم ســرش بیاوریم‪ .‬در مه ‌مترین شعرهای پساهفتادی‬ ‫م ‌یخواهند همه چیز زیر ذر‌هبین باشــد‪ .‬حتی خیال و تخیل شــاعرانه‬ ‫قسمت دوم گفتگو را م ‌یخوانید‪.‬‬
‫من‪ ،‬بر زبان هما ‌نقدر تاکید م ‌یشود که بر فضا و تخیل و تصویر و تفکر‬ ‫را هــم م ‌یخواهند به تصرف دربیاورند و خیال م ‌یکنند که با شــیوع‬
‫و الخ‪ ...‬البته د‌‌ر همان کتاب «پاریس در رنو» شــعرهایی مثل «زلزله» و‬ ‫روتی ‌ننویسی دوربی ‌نشان سرتاسری م ‌یشــود اما ای ‌نطور نیست بلکه‬ ‫▪ ▪در یک دهه گذشــته رویکرد جامعه شعر ایران در ارایه اثر‬
‫«پارک» و «بندرعباس» و «من از زمین م ‌یترسم» و‪ ...‬الخ وجود دارد که‬ ‫آ ‌نهــا ای ‌نگونه فقط خلاقی ‌تهای زبانی را م ‌یُکشــند‪ .‬من نه دیگر در‬
‫ای ‌نها همه را به اجرا درآورده اســت‪ ،‬در واقع ایجاد هارمونی بین عناصر‬ ‫عرصه شعر پارسی با احدی کار دارم نه حتا دلم م ‌یآید شاعری را حتی‬ ‫به سمت ساد ‌هنویسی سوق پیدا کرد‪ .‬غالب مجموع ‌ههای منتشر‬ ‫‪Vol. 21 / No. 1264 - Friday, Nov. 8, 2013‬‬
‫شــعری‪ ،‬زبانی تازه را ب ‌هدســت داده و باعث شک ‌لگیری آن شده‪ .‬پس‬ ‫اگر از اندک استعدادی برخوردار باشد ضایع کنم‪ .‬اما طی ده سال اخیر‬ ‫شده مملو از تصاویر روزمر ‌هاند که در اجرا تهی از ظرفی ‌تهای‬
‫هدف ما رشد سرطانیدر یک حیطه نبود‪ ،‬اصالت بخشیدن به امر تجربی‬ ‫چیزهایی در شعر ایران ُمد شده که هم غیرعلم ‌یست و هم غیرتئوریک‪.‬‬ ‫خلاقه و هنرمندان ‌هاند‪ .‬اما فکر نم ‌یکردم برآمدن چنین جریانی‬
‫بود که باید بســط داده م ‌یشد‪ ،‬غل ‌طخوانی م ‌یشد‪ ،‬به تحلیل درم ‌یآمد‬ ‫را م ‌یتوان سیســتماتیک تماشا کرد‪ .‬تو در حین شناسایی این‬
‫و فضای دیگر و تاز‌هتری بر اســاس رویکرد تاز‌هاش ســاخته م ‌یشد‪ .‬در‬ ‫البته برای بهبود وضع تئوریک پیشنهادهای زیادی دارم‪.‬‬
‫حال ‌یکه طی دهه هشتاد فضای غالب شع ‌رها استتیکی را تعریف م ‌یکرد‬ ‫آـسـییکبیم اتزومجشهــچکل‌هاچتیعزمیدهششدع‌هار پیار؟ســی در دهه شصت و پنجاه عدم‬
‫که پی ‌شتر در دهه شصت و پنجاه تعریف و تجربه شده بود‪ .‬یعنی من در‬ ‫▪ ▪بگو‪ ،‬م ‌یخواهم به همین پیشــنهادهای تو برسیم‪ ،‬نظرات‬
‫اغلب شعرهای دهه هشتاد نوعی بازگشت م ‌یبینم‪.‬‬ ‫تئـوـریخبک ادمر اریوزن فتروصنتتیکجه‌هنگمی ‌یرش‌یــهاودیتتکلجیربف ‌یدانیات‪.‬ر‪.‬ا‪ .‬مشخص کرد‪ ،‬باید‬ ‫کارآیی زبان بود؛ یعنی زبان شــعری دهه شــصت دچار فقدان شعریت‬
‫بود‪ ،‬وسیله بود و جز این سلیقه شعری وجود نداشت‪ .‬م ‌یخواهم بگویم‬
‫▪ ▪دلایلی که مطرح م ‌یکنند مبتنی بر این است که به مولف ‌ههای‬ ‫نشســت و ب ‌هطور دقیق وارد جزئیات شــد‪ .‬ما ناگزیریم در بســیاری از‬ ‫ما این ساد‌هنویســی را پی ‌شتر در دهه پنجاه و عل ‌یالخصوص شــصت‬
‫تعری ‌فها که برای مولف ‌ههای شعری شده تجدید نظر کنیم‪ .‬خیل ‌یها در‬ ‫تجربه کرده بودیم و اساســن من فکر م ‌یکنم چیزی که باعث شــده‬
‫اقتصاد خوانش توجه دارند یا م ‌یخواهند ترجم ‌هاش آســا ‌نتر‬ ‫تحلیل شــعر تلاش م ‌یکنند تا راهی برای فهم اثر پیدا کنند‪ .‬در مقابل‬ ‫شــعر در دهه هشتاد‪ ،‬در دام ارتجاع بیفتد چیزی جز خواست دولت در‬
‫آ ‌نها گروه دیگری هســتند که با ارائه روش برای درک اثر مخال ‌فاند و‬ ‫این مقطع نیســت‪ .‬م ‌یخواستند بدانند توی مغ ‌زها چه م ‌یگذرد و برای‬
‫جهانی‬ ‫یعنی‬ ‫تلقی‬ ‫این‬ ‫جهت جهانی شدن بردارند‪.‬‬ ‫شـوـادجوازگهابمدهی‬ ‫پروســه درک یا فهم را یک اتفاق م ‌یدانند که هرگز با اعمال راهکاری‬ ‫ای ‌نکه بر افکار نیز نظارت کند ســعی کردند ساد‌هنویسی را تبلیغ کنند‬
‫پیش از پاسخ به سوال ابتدا درباره‬ ‫خاص حاصل نم ‌یشــود‪ .‬ای ‌نکه هنوز بعد از ای ‌نهمه تلاش‪ ،‬راه و روشی‬ ‫و از این طریق حتی از لای ‌ههای ذهنی آد ‌مها خبردار شــود‪ .‬شعر هفتاد‬
‫شدن و جهانی بودن توضیحدهم‪ .‬یکی از توهمات نویسندگان ایرانی این‬ ‫پیدا نشده تا مخاطبان یک اثر معین با ب ‌هکارگیری آن‪ ،‬بهدریافت معنای‬ ‫شــعر مشکلی بود و به راحتی م ‌یتوانســت از سد ممیزی بگذرد چون‬
‫است که فکر م ‌یکنند جهان‪ ،‬ادبیات فارسی یا زبان فارسی را م ‌یشناسد‬ ‫ثابتی دست یابند؛ کاف ‌یست که دیگر بپذیریم درک و فهم هر مخاطبی‬ ‫سانســورچ ‌یها از آن سر در نم ‌یآوردند‪ .‬در نتیجه برای تقابل ب ‌هصورت‬
‫و با ای ‌نکه مدام از دهکده جهانی مارشال م ‌کلوهان م ‌یگویند اما هرگز‬ ‫مختص اوســت و با دیگری تفاوت دارد‪ .‬اگر همه دیدی علمی نسبت به‬ ‫سرتاسری ساد‌هنویســی را تبلیغ کردند و ماحصل شعری شد خاجه و‬
‫به لــوازم ارتباط فکر نکرد‌هاند و اصلن اقدامی نیز در جهت ایجاد رابطه‬ ‫این مســئله در بررسی اثر هنری داشته باشیم دیگر کسی از ب ‌یمعنایی‬ ‫ب ‌یفکر و بدون تکنیک که حالا خروار خروار در ایران منتشــر م ‌یشود‪.‬‬
‫با گلوبال پوئتری انجام نداد‌هاند‪ .‬متاســفانه مــا در جهان از لحاظ ادبی‬ ‫گلایه نم ‌یکند‪ .‬اگر بر این توافق کنیم که خوانش خلاق مواجه ‌های است‬ ‫در این شــع ‌رها نه رّدی از هارمونــی و موزیک متنی وجود دارد‪ ،‬نه فرم‬
‫منزلتی نداریم‪ .‬ترجمه سرراســتی از ادبیات ما در جهان در دســترس‬ ‫با هستی یک اثر ادبی از طریق زبان‪ ،‬باید قبول کنیم که هیچ تفسیری‬ ‫محلی از اعراب دارد و نه شــهود یافت م ‌یشــود‪ .‬تنهــا چیزی که دارد‬
‫نیســت تا خوانده شود و تاثیرگذار باشــد‪ .‬مثلن من دو ترجمه اینجا از‬ ‫برای همیشــه معتبر نیســت چون هر زمانی مختصات و ویژگ ‌یهای‬ ‫موضو ‌عمندی آ ‌نهاست که اگر در خوانش اول خواننده معمولی را جذب‬
‫غز ‌لهــای حافظ خواند‌هام یکی را «شــهریاری» نامی ترجمه کرده که‬ ‫اندیشــگانی خاص خود را دارد‪ .‬آیا ما همه شناخت یکسانی از گذشته‬ ‫م ‌یکند‪ ،‬در خوانش دوم چیزی برا ‌‌ی همان خواننده هم ندارد‪ .‬متاسفانه‬
‫وقتی خواندمش دلم برای حافظ ســوخت‪ .‬بعدی هم کتاب ‌یســت که‬ ‫داریم؟ یا هر کسی با توجه به داد‌ههایی که دارد با آن گف ‌توگو م ‌یکند؟‬ ‫سیاســ ‌تهای فرهنگی دولت قبلی بستری امنیتی داشت و ترک ‌شهای‬
‫«م ‌یم ‌یخلوتــی» از حافظ بیرون داده که درآن بیشــتر ردی از قالب‬ ‫فهم متن هم ارتباط مستقیمی با داد‌ههای مخاط ‌باش دارد برای همین‬ ‫این سیاســت فقط به شعر اصابت نکرد‪ ،‬ســیطره این سیاست را طی‬
‫غزل م ‌یبینیم که در انگلیســی بازنویسی شده یعنی «م ‌یم ‌ی» با کتاب‬ ‫معنای اثر ادبی ثابت نیست و مفهوم دریافتی هر کسی رابطه مستقیمی‬ ‫ســا ‌لهای اخیر تقریبن در تمام حوز‌ههای هنری شــاهد بودیم‪ .‬آ ‌نها‬
‫خواندن ‌یاش اسم حافظ را ای ‌نجا مطرح کرده نه شعر حافظ را!‬ ‫دیگر به نخب ‌هها نیازی نداشــتند و کیفّیت ارزشــی نداشت‪ ،‬آ ‌نها آمار‬
‫م ‌یخواســتند‪ ،‬سیاهه لشکر م ‌یخواستند و باعث شدند متوس ‌طها همه‬
‫چیز را در دســت بگیرند‪ .‬نی ‌منگاهی به فیل ‌مهای تولیدشده در سینمای‬
‫دهه هشتاد نشــان م ‌یدهد که عرصه عرص ‌هی تولید سینمای شعاری‬
‫و پندهای ن ‌خنماشــده بوده و تکنیک و زیبای ‌یشناســی در آن کمترین‬
   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32   33