Page 32 - Shahrvand BC No.1224
P. 32
‫هنر‪/‬گفتوگو ‹‬ ‫‪32‬‬

‫پرسش‌هایی دربار ‌هی معضلات ادبی و فرهنگی‬

‫برد من و باخت دیگری‪ :‬همه بازند ‌هایم‬

‫لیلا صادقی‬

‫کــردم‪ .‬اما از آنجایی که نســبت ادبیات میهنی با خصلت‬ ‫به نظر م ‌یرسد که رشد هر جامع ‌های از سطح فرهنگی آن جامعه آغاز‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1224‬جمعه ‪ 13‬نمهب ‪1391‬‬
‫چاکر مأبی مانند عقد دختر عمو و پسر عمو در آسما ‌نها‬ ‫م ‌یشود و اصولا روشنفکران یک جامعه که متعلق به بخش فرهنگی‬
‫بســته شده‪ ،‬بخشــی از ادبیات مورد بررسی این محققدر‬ ‫آن جامعه هســتند‪ ،‬منشأ حرکت و اصلاحات محسوب م ‌یشوند‪ .‬اما‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫جلد سوم کتابی که به داستا ‌نهای پست مدرن اختصاص‬ ‫چرا جامع ‌های مانند ایراندر سطوح مختلف آموزشی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬رفتار‬
‫(که اول بیانی ‌هاش را در ‪ 1382‬م ‌ینویسد)‪،‬کتاب شعر "پیامبر کوچک"‬ ‫داشت‪ ،‬حذف شد و شاید هم عدم وجود اسکنر در منزل یا‬ ‫شهروندی‪ ،‬سیاســ ‌تهای موجود و مسائل فرهنگی و اخلاقی دارای‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1224 - Friday, Feb. 1, 2013‬‬
‫(‪ )1387‬معرفی م ‌یکند! کتابی که هفت هشــت سال بعد از دست‬ ‫دانشــگاه مولف ‌ههای تعیی ‌نکنند‌هتری برای معرفی و نقد و‬ ‫مشــکلات فراوانی است که گاه به نظر لاینحل م ‌یآیند؟ برای یافتن‬
‫کم این ســه کتاب منتشــر شــده و بنا به تعریف بانی بیانی ‌ه‪ ،‬این‬ ‫بررســی ادبیات معاصر باشند‪ .‬حضور چنین مولف ‌ههایی در‬ ‫ریشــ ‌هی مشکلات هر جامع ‌های از ســطوح حاکم گرفته تا محکوم‪،‬‬ ‫‪32‬‬
‫نوع شــعر "آمیزش کلمه و تصویر است‪ ،‬به نوعی نظر به شکل زبان‬ ‫روند بررسی و نقد و انتشار آثاری که مخاطب از پشت پرد‌هی‬ ‫باید به مــردم آن جامعه نگاه کرد که همیشــه مردم هر جامع ‌های‬
‫تصویری اولیه بشردارد‪ ،‬هنگامی که انسان ها با اشکال نقاشی شده‬ ‫آن خبر ندارد‪ ،‬آیــا در روند پژوه ‌شها و تحقیقات آتی برای‬ ‫خواسته و ناخواسته تعیی ‌نکنند‌هی سرنوشت حاکم بر خود هستند‬
‫بر غارها با یکدیگر ارتباط م ‌یگرفتند‪ ".‬همچنین اشــاره م ‌یشود که‬ ‫نسل آینده تاثیر گذار نیست؟ البته این نمون ‌ه‌ای ب ‌یاهمیت‬ ‫و برای بررسیدقی ‌قتر رفتارشناسی مردمی‪ ،‬باید به سطح فرهنگی آن‬
‫کاربــرد تصویردر میان جمله به جای کلمه‪ ،‬اســتفاده از امکانات و‬ ‫در جریــان حذ ‌فهای ادبیدر مقایســه با مافیای نشــر و‬ ‫جامعه و درواقع‪ ،‬روشنفکران و اهالی فرهنگ و چگونگی فعالی ‌تهای‬
‫ظرفی ‌تهای زبانی و از ویژگ ‌یهای بارز این جریان‪ ،‬نوع یا مکتب است‪.‬‬ ‫توزیع کتاب و در چنبره گرفتن برخی از مطبوعات از سوی‬ ‫آنان پرداخت که شاید پاسخ بســیاری از چرای ‌یهای زیرساخ ‌تهای‬
‫البته نکت ‌هی جال ‌بتری که حیرت مخاطب را بیشتر م ‌یکند‪ ،‬تغییر‬ ‫یک ناشــر که باعث اعطای قدرت مطلق ‌ه به او برای تعیین‬ ‫اجتماعی در همین نکته نهفته باشد‪ .‬با نگاهی به جریا ‌نهای ادبی‬
‫ناگهانی تاریخ بیانیه از ‪ 1382‬به ‪ 1374‬بر روی ســایت و وبلاگ خود‬ ‫سرنوشت ادبی کتا ‌بها م ‌یشود‪ ،‬چیزی نیست‪ .‬کتا ‌بهایی‬ ‫و فعالی ‌تهای ادبی در خلال همین چند سال اخیر از جمله حضور‬
‫مبدع این نهضت شعرنویسی در همان شبی (‪ 24‬آذرماه ‪ )1391‬است‬ ‫که از خلال یک مافیای خاص معرفی م ‌یشــوند و تبدیل‬ ‫جوایز ادبی بســیار‪ ،‬انتشــار کتا ‌بهای نظری و غیر نظری‪ ،‬برگزاری‬
‫م ‌یشــوند به تنها صدای موجود در ادبیات ایران! حافظ ‌هی‬ ‫همای ‌شهای ادبی در سطوح آکادمیک و محافل نیمه تعطیل ادبی‪،‬‬
‫که این مطلب به سمع و نظر او م ‌یرسد!‬ ‫مخاطــب نیز هرگز به دنبال آن همه عقبه برای یک کتاب‬ ‫انتشار مقالات پژوهشــی‪ ،‬بیانی ‌ههای ادبی و ظهور جریا ‌نهای ادبی‬
‫و این مشــ ‌تهایی که نمون ‌هی خروار هســتند‪ ،‬در سطوح مختلف‬ ‫نخواهد بود و چنین مافیایی آنقدر قدرتمند م ‌یشــود که‬
‫فرهنگی دیده م ‌یشوند که از آن جمله م ‌یتوان به ششمین همایش‬ ‫ناگهــان جریا ‌نهایی مانند نهضت "ســاده نویســی" رواج‬ ‫م ‌یتوان به نکات تأمل برانگیزی اشاره کرد‪.‬‬
‫ترویج زبان فارســی در دانشگاه علامه طباطبایی اشاره کرد که مثلًا‬ ‫م ‌ییابد و نامعلوم که این نهضت در برابر نهضت سوادآموزی‬ ‫به عنوان مثال‪ ،‬در جامع ‌هی آکادمیک ایران برای اســتفاد‌هی بهینه‬
‫مقال ‌های دربار‌هی بررسی صور خیال در شعر قیصر امین پور از منظر‬ ‫یــا کدام جریا ‌ن ادبی مهم در جهان حرفی برای گفتن دارد‬ ‫از اســتادان‪ ،‬در مقایســه با جوامع آکادمیک دیگر کشورهای دنیا‪،‬‬
‫اصطلاحات عامیانه ارائه م ‌یشود ودر طول مقاله‪ ،‬متفکر صاحب قلم‬ ‫و از چه معیارهای متفاوت و نظری تعیین کنند‌های برخورد‬ ‫استادان بهدلیل حجم بالای تدریس که منجر به ممانعت از استخدم‬
‫به ذکر نمون ‌ههای بیان عامیانه در شعر امی ‌نپور م ‌یپردازد و دریغ از‬ ‫نیروی جدید م ‌یشــود‪ ،‬فرصت به روز شــدن و یا نگارش کتا ‌بها یا‬
‫یک سطر نظری تازه و در نهایت‪ ،‬براساس رأی دادگاه‪ ،‬قیصر امی ‌نپور‬ ‫است؟‬ ‫مقال ‌ههای انفرادی چندانی ندارند‪ ،‬به همیندلیلدر مجلات با حجم‬
‫را "مبدع صور خیال عامیانــه" م ‌ینامد و یا مقال ‌هی دیگری دربار‌هی‬ ‫با نگاهی جزئ ‌ینگران ‌هتر م ‌یتوان به یک روحی ‌هی رایج ادبی‬ ‫انبوهی از مقالات دانشــجویی مواجه م ‌یشویم که مولف اول آن نام‬
‫شــعر دیداری برگرفته از پایا ‌ننام ‌هی کارشناسی ارشد صاحب قلمی‬ ‫دیگر اشاره کرد اندر باب بنیانگذاری و فتح قل ‌ههای پی ‌شتر‬ ‫استادی اســت که نامش زینت بخش مقاله است‪ .‬در صورتی که در‬
‫دیگر که وقتی یکــی از مخاطبان به اعتراض از ارائه دهند‌هی مقاله‬ ‫فتح شــده‪ ،‬به طوری که به تعداد شاعران و نویسندگان‪ ،‬نام‬ ‫استانداردهای جهانی‪ ،‬مقال ‌هی مشترک به مفهوم یک کار دو جانبه‬
‫م ‌یپرســد که شما به چه استنادی ادعا م ‌یکنید شعرهای کیومرث‬ ‫جریان و مکتب ادبی شــکل م ‌یگیرد و به تعداد شاعران و‬ ‫و محصول فکر دو مولف به شــمار م ‌یآید‪ .‬که مســلم است کیفیت‬
‫منشــ ‌یزاده شعر دیداری اســت‪ ،‬صاحب فکر در پاسخ م ‌یگوید که‬ ‫نویسندگان‪ ،‬بیانیه و مانیفست هنری صادر م ‌یشود و بانی‬ ‫چنین مقال ‌ههایی نم ‌یتواند به اعتلای دانش کمک کند و بیشــتر‬
‫اســتادم آدم مطرحی است و ایشــان این مبحث را تأیید کرد‌هاند و‬ ‫هر مکتب هم فقط یک نفر اســت که مثلًا اسم مکتبش را‬ ‫به اعتلای رتب ‌هی آموزشــی استاد به دانشــیاری یا استادیاری کمک‬
‫من با نمر‌هی خوبدفاع کرد‌هام‪ .‬و البته هیچکدام از این مشــ ‌تهای‬ ‫م ‌یگذارد "شعر مایع" و از مولف ‌ههای خود حضور محورهای جانشینی‬ ‫م ‌یکند‪ ،‬کما اینکه‪ ،‬جایگاهدانشجو به عنوان یک پژوهشگر و محقق‬
‫نمون ‌هی خــروار‪ ،‬به تنهایی دلیل اصلی معضلات این جامعه نبوده و‬ ‫و همنشــنی را مطرح م ‌یکند‪ ،‬غافل از اینکه چنین محورهایی برای‬ ‫نیز جایگاهی تثبیت شده تلقی نخواهد شد و بسیاری از مجل ‌ههای‬
‫نیستند‪ ،‬که بایددید چرادانشگا‌هها به جای آموزش تفکر استدلالی و‬ ‫چگونگی عملکرد زبان چه در کودکان و چه در بزرگسالان مورد است‪.‬‬ ‫علمی پژوهشی از انتشار مقالات دانشجویانی که لقب دکتر را یدک‬
‫صاحب فکر شدن به دانشجویان‪ ،‬اهداف غیرفرهنگی دیگری را دنبال‬ ‫یا بیانی ‌هی شــعر "توگراف" که در سال ‪ 1382‬در مجل ‌هی گیل ‌هوا‪ ،‬آن‬
‫م ‌یکنند؟ چه کسانی از این عدم تعمق صاحبان قلم سود م ‌یبرند؟‬ ‫هم از سوی یک نفر صادر م ‌یشود و از مولف ‌ههای خود‪ ،‬تلفیق تصویر‬ ‫نم ‌یکشند‪ ،‬خوداری م ‌یکنند‪.‬‬
‫آیا کســانی جزدانشــجویان و اهالی قلم و ناشران حیط ‌هی فرهنگ‬ ‫و کلمه را بیان م ‌یکند و معلوم نیست چرا این نظری ‌هپرداز چشم بر‬ ‫همچنین‪ ،‬کتا ‌بهای پژوهشی بسیاری هستند که ترجمه م ‌یشوند‬
‫م ‌یتواننــد داعی ‌هی فعالیت فرهنگی و اصلاح و پیشــرفت جامعه را‬ ‫تمام آثار پیش از خود بســته اســت و خود را بنیانگذار م ‌ینامد که‬ ‫و نــام تالیف را بــر منص ‌هی خود رقــم م ‌یزنند و چنــان پرفروش‬
‫داشــته باشــند و آیا نظام فرهنگی که تیراژ معمول کتا ‌بهایش از‬ ‫گمان م ‌یکنمدلیل بر ندیدن آثار پیش از خود باشد‪ ،‬و نه هیچ غرض‬ ‫م ‌یشــوند و چنان شهرتی به همراه م ‌یآورند‪ ،‬که الگوی رفتاریدیگر‬
‫هزار نسخه به پانصد نسخه تقلیل یافته و اهالی فرهنگش‪ ،‬به جای‬ ‫دیگری و این عجی ‌بتر که فرد غیرکنجکاو به ادبیات موجود جامع ‌هی‬ ‫پژوهشگران و دانشجویانی م ‌یشــوند که استادان فردای این جامعه‬
‫دغدغ ‌هی فرهنگی‪ ،‬دغدغ ‌هی فتح اولی ‌نها و کشف دوبار‌هی صابون را‬ ‫خود چگونه بر مســند نظری ‌هپردازی م ‌ینشــیند و خود را بنیانگذار‬ ‫هستند‪ .‬از جمله این کتا ‌بها م ‌یتوان به کتابی اشاره کرددر زمین ‌هی‬
‫دارند‪ ،‬آیا م ‌یتوانند بر سرنوشــت جامع ‌هی خود تأثیرگذار باشند؟ که‬ ‫م ‌ینامد که بیانی ‌هی شــعرش‪ ،‬این چنین آغاز م ‌یشود‪" :‬جریا ‌نهای‬ ‫معن ‌یشناسی که سا ‌لها اولین کتاب تألیفیدر این حوزه بود و شاید‬
‫به نظر م ‌یرســد تا زمانی که برد "من" و باخت "دیگری"‪ ،‬در جامعه‌‬ ‫شعری شعر معاصر ما‪ ،‬به یکی و دو تا محدود نم ‌یشود‪ .‬یکی از این‬ ‫هنوز هم‪ ،‬که درواقع این کتاب ترجم ‌های بود از کتاب معنی شناسی‬
‫"جریان" ها شعر تصویری ست که {؟؟؟} شاعر نام آشنای دو ده ‌هی‬ ‫"جان سعید"‪ ،‬ولی منتشر شده به نام تألیف! یا کتاب دیگری به نام‬
‫جای خود را به برد "من" و برد "دیگری" ندهد‪ ،‬همه بازند‌هایم‪...‬‬ ‫اخیر ‪ -‬و ســردبیر فصل نام ‌هی "گیلان زمین" ‪ -‬آن را "شــعرتوگراف"‬ ‫"درآمدی بر نشــانه شناسی هنر" که دریغ از یک سطر منبع و یک‬
‫نامیده و مدعی شده است که "نمود آن نخستین بار به کاِر" وی " باز‬ ‫خط ارجاع و گویا این کتاب نیز ترجم ‌های منتشر شده به نام تالیف‬
‫م ‌یگردد"‪ .‬اینگونه علاق ‌هی وافر به کشف دوبار‌هی صابون در تک تک‬ ‫بود! کمی نزدی ‌کتر اگر بیاییم و کنار"دن آرام" بنشینیم‪ ،‬با ترجم ‌هی‬
‫اهالی فرهنگ باعث م ‌یشــود که عشق به تاسیس مکتب و دستک‬ ‫درخشــانی از سوی یکی ازدرخشــا ‌نترین چهر‌ههای ادبیات فارسی‬
‫بیش از به چالش کشیدن و پرورش اندیشه و بررسی ماهی ‌تهای هر‬ ‫مواجه م ‌یشــویم که به جای ترجم ‌هی متن شــولوخوف‪ ،‬ترجم ‌هی‬
‫اتفاقی اهمیت داشته باشد و آنچه مه ‌متر از این بیانی ‌هها و ادعاهای‬ ‫فارســی "محمود اعتمادزاده ‌هآذین" به فارسی بازترجمه شده است!‬
‫اینچنینی اســت‪ ،‬رخوت و خواب منتقدان همیشه حاضردر صحنه‬ ‫و بعــددر مذمــت تحصیلات زبان به زبــان م ‌یچرخد که مترجم و‬
‫اســت که آیا واقعا چنین مکت ‌بهایی تأســیس شــد‌هاند؟ به فرض‬ ‫شــاعر فرهیخته هفت زبان زند‌هی دنیا را م ‌یدانسته ب ‌یآنکه بیش‬
‫که ورود تصویر در میان ‌هی کلمه در شــعر اول بار از سوی بنیانگذار‬ ‫از شــش کلاس درس خوانده باشد!!! یا انتشار ترجم ‌های از مجموعه‬
‫شــعر توگراف رخ داده باشد‪ ،‬اما پرســش در این است که برای اشاره‬ ‫اشعار "شــیرکو ب ‌یکس" از زبان کردی به فارسی از سوی شاعری که‬
‫به ریشــ ‌ههای چنین اید‌های آیا هیچ اثری نزدی ‌کتر از غارنوشــت ‌هها‬ ‫تصادفــاً یک روز از عمرش هم زبان کردی نم ‌یدانســته! تکثیر این‬
‫وجود نداشته اســت؟ "این نگار‌هها هم چون اشــباح و ارواح خود را‬ ‫الگوهای فرهنگی از ســطح آکادمیک گرفته تا اهالی قلم خودمانی‪،‬‬
‫از عصــر غارها به دنیای امروز رســاند‌هاند چرا که بیش از هر دور‌هی‬ ‫شبی ‌هســازی تولید عطر بیک در شیشــ ‌ههای ورساچه و دیویدف و‬
‫تاریخی کالبد مناســب خود را در قوار‌هی مظاهــر زندگی امروز باز‬ ‫آزارو اســت یا تولید لبا ‌سهای "پارس پوشاک" با اتیک ‌تهای "زارا" و‬
‫جست ‌هاند‪ .‬از همین روست که شــاعر امروز باید تارهای مزاحم برای‬
‫پرتاب به این دور‌هی تاریخی را از غارهای تُنک و تنگ و تاریک اذهان‬ ‫"مانگو" و "تامی فلایر" و غیره‪.‬‬
‫انســا ‌نهای امروز پاره کند و راه حلول آ ‌نها به این قال ‌بها را هموار‬ ‫ســا ‌لها ایمیلی از نویسند‌هی کتاب "داستان کوتاهدر ایران"دریافت‬
‫ســازد"‪ .‬و آیا کتاب "ژ‪ :‬داستانی برای نوشته شدن به دست خواننده"‬ ‫کردم که فلانداســتا ‌نهای صفح ‌هی فــان از کتاب "وقتم کن که‬
‫(‪ ،)1379‬اثر مسعود خیام و کتا ‌بهای "وقتم کن که بگذرم" (‪)1381‬‬ ‫بگذرم" را با کیفیت خوب اســکن کن و بیار برام دانشــگاه‪ .‬ســنت‬
‫و "اگه اون لیلاســت‪ ،‬پس من کــ ‌یام؟" (‪ )1381‬اثر لیلا صادقی که‬ ‫ادبی ما حکم م ‌یکند که بنا به ادب و یا در جبران توزیع نامناســب‬
‫به صورت تلفیقــی از تصویر در میان کلمــات در حیط ‌هی ادبیات‬ ‫کتاب‪ ،‬نویســنده کتا ‌بهایش را به دیگران تقدیم کند و نویسندگان‬
‫داستانی نوشته شــد‌هاند‪ ،‬از لحاظ تاریخی نسبت به غارنوشت ‌هها به‬ ‫بسیاری هم کتا ‌بهایشان را از ناشر خرید‌هاند و تقدیم کرد‌هاند که ما‬
‫زمان مولف بیانیه نزدی ‌کتر نبود‌هاد کهدر بیانیه به غارنوشــت ‌هها به‬ ‫نیز چنین کرد‌ه بودیم‪ ،‬اما اســکن صفح ‌ههای کتاب و طی طریق و‬
‫عنوان منشأ الهام اشاره م ‌یشود و نه خدای ناکرده هیچ اثردیگری! و‬ ‫تحویل آن به محقق‪ ،‬کار پیک یا پستچی محله بود ودر پاسخ به آن‬
‫در نهایت‪ ،‬این بنیانگذار خلاق‪ ،‬مصداق بارز این خلاقیت توگرافی! را‬ ‫ایمیل‪ ،‬از آن محقق خواستم که تصویر کتاب را از ناشری تهیه کند‬
‫که برحسب اتفاق ناشر کتاب مورد تالیف خودش هم بود و البته بنا‬
‫به ادب یا پیگیری مذبوحانه‪ ،‬نســخ ‌هی پی دی اف آن را نیز ایمیل‬
   27   28   29   30   31   32   33   34   35   36   37