Page 27 - Shahrvand BC No.1222
P. 27
‫گفتوگو ‹‬

‫پروند ‌هی «ادبیات مهاجرت؛ کاست ‌یها و درخش ‌شها» ‪27 3 -‬‬

‫علی نگهبان‪ :‬هر آنچه امکان بیان نم ‌ییابد تبعیدی است‬

‫(بخش اول)‬

‫هست ‌یشناسیک است و داغ آن بر پیشانی ماست‪« .‬ما آن شقایقیم که نیافت ‌هاند‪ .‬این جای خالی را م ‌یتوانیم به این گونه رصد کنیم‪ :‬کســانی‬ ‫سپیده جدیری‬
‫با داغ زاد‌هایم‪ ».‬تبعید و ادبیاتش یعنی همین‪ :‬داغ مادرزادی‪ .‬تا تبعید که خود پدیدآورندگان ادبیات تبعید بودند‪ ،‬هر کدام پیش یا پس از آن‬
‫دوره نشــان داد‌هاند که در مسیرهای دیگری گام م ‌یزنند‪ ،‬یا کارهایی‬ ‫هست‪ ،‬ادبیات تبعید هم هست‪.‬‬
‫اما‪ ،‬در خوانشــی ریزبینان ‌هتر‪ ،‬ادبیات تبعید هــم‪ ،‬اگر چه وجود دارد‪ ،‬در زمین ‌ههای دیگری آفرید‌هاند‪.‬‬
‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1222‬جمعه ‪ 29‬ید ‪1391‬‬ ‫هم ‌هی ادبیاتی نیست که موضوع بحث ماست‪ .‬تبعید هم محدود کننده ادبیات تبعید‪ ،‬با آن تعریفی که از آن به دست داده شده بود‪ ،‬برآمد‌هی‬
‫است‪ ،‬و چنان نا ‌مگذاریی‪ ،‬نم ‌یتواند بسیاری از کارهای آفرینشی و ادبی وضعیتــی بود که خواهان یکســانی و "وحدت کلمه" بود‪ .‬نیشــخند‬
‫در راســتای بحثی که چند مــا را به زیر چتر خود در آورد‪ .‬بگذارید اندکی هم در بار‌هی چگونگی گزند‌هی تاریخ این است که این شــعار در فراسوی مرزهای ایران‪ ،‬در‬
‫پاســخ و برای ص ‌فآرایی در برابر شــعار "وحدت کلمه‌"ای م ‌یکوشید‬ ‫هفت‌ه است در باب شکست برآمدن ادبیات تبعید بحث کنم‪ ،‬سپس پیشنهادم را مطرح کنم‪.‬‬
‫یــا موفقیــت ادبیاتــی کــه ادبیات تبعید ما (در باز‌هی سه ده ‌هی گذشته) چگونه بر آمد‪ ،‬چگونه به کــه در درون مرزها چیرگی یافته بود‪ .‬پس در آن وضعیت‪ ،‬در ابتدای‬
‫تحــت عنــوان ادبیــات ادبیات مهاجرت دیسید و چرا باید اکنون هم ‌هی آن فرایند را بازنامید‪ .‬هر راه دیگری باید تابلو ورود ممنوع نصب م ‌یشــد تا همه در شاهراه‬
‫مهاجــرت و تبعیــد خلــق چندی پیش در حاشــی ‌هی بررسی کارهای نســیم خاکسار‪ ،‬پیرامون ادبیات تبعید گام زنند و راه را برای رســیدن به مقصد مشترک‪ ،‬برای‬
‫م ‌یشــود‪ ،‬آغــاز کرد ‌هایم‪ ،‬این نا ‌مگذاری پژوهش اندکی کردم که چکید‌های از آن در فصلنام ‌هی فراهم آوردن امکان برگشــت هر چه سری ‌عتر به میهن و برای برقراری‬
‫پــای صحبــت آقــای علی ُجنگ زمان[‪ ]۱‬منتشر شد‪ .‬ضمن اینکه خواننده را برای بحث مفص ‌لتر عدل و داد هموار کنند‪.‬‬
‫نگهبان‪ ،‬شاعر‪ ،‬نویسنده‪ ،‬به آن جســتار رجوع م ‌یدهم‪ ،‬اما برخی یافت ‌هها‪ ،‬به همراه بازبین ‌یهایم هر گفتمان مسلطی‪ ،‬از جمله گفتمان مسلط ادبیات تبعید فارسی (در‬
‫دور‌هی نخســت خود)‪ ،‬دارای ویژگ ‌یهای یکسان کنندگی است‪ .‬یعنی‬ ‫منتقد و پژوهشگر مقیم کانادا نشستیم‪ .‬به باور آقای نگهبان‪ ،‬بر آن پژوهش‪ ،‬را در اینجا م ‌یآورم‪.‬‬
‫«دســت‌هبند ‌یهای قالبی دیگر راهگشا نیستند و از بیان وضع ما هیچ بررســی قابل اتکایی در دســت نداریم که روشن کرده باشد از ی ‌کســو قاعد‌هها‪ ،‬مضمو ‌نها و شک ‌لهای خاصی را بر م ‌یکشد‪ ،‬و از‬
‫موجــود ناتواننــد‪ .‬تنها دســت‌هبندی عامی که م ‌یتــوان کرد به ادبیات تبعید که نزدیک به دو دهه گفتمان مســلط بر ادبیات فارسی دیگرســو قاعد‌هها‪ ،‬مضمو ‌نها و شک ‌لهای دیگری را سرم ‌یکوبد‪ .‬دیگر‬
‫طوری که به منظور سخن ما نزدیک باشد این است که بگوییم خــارج از ایران بود از میان کدام امکانهــای آغازین برآمد و به قیمت ویژگی گفتمان مســلط ساد‌هکنندگی آن است‪ .‬بر همین پایه‪ ،‬ادبیات‬
‫ادبیات آزاد در مقایســه با ادبیات سانســور زده و فیلتر شــده ســکوت و به خاموشی گراییدن کدام گفتما ‌نها به حکومت رسید‪ .‬در تبعید نیز توانسته بود آن همه آفرینندگان متفاوت را به نوعی یکسانی‬
‫نبود پژوهشی جامع در این زمینه‪ ،‬م ‌یتوانیم با بهر‌هگیری از حافظ ‌هی وادارد‪ .‬فارغ از اینکه کار ادبی‪-‬هنری این آفرینندگان شــعر‪ ،‬داستان‪،‬‬
‫تاریخی خود به نتیج ‌ههایی برسیم‪ .‬به امید روش ‌نتر کردن این گزاره‪ ،‬فیلم‪ ،‬ترانه‪ ،‬نقاشــی یا هر گون ‌هی دیگری باشــد‪ ،‬آنها ناگزیر بودند به‬ ‫چه وضعیتی دارد‪».‬‬

‫بگذارید یک گام به پس بردارم‪ :‬بســیاری از پژوه ‌شهایی که پیرامون چند قاعده و مضمون اساسی ادبیات تبعید پاسخ دهند‪ :‬چرا در تبعید‬
‫هســتی؟ سابقه یا تجرب ‌هی مبارز‌هات چیست و شاهد چه ست ‌مهایی بر‬ ‫ادبیات تبعید (و همی ‌نطور مهاجرت و دیاسپورا) در دسترس ماست به‬
‫خود‪ ،‬دوســتان یا جامع ‌هات بود‌های؟ چگونه به تبعید گریختی؟ اکنون‬ ‫این پدیده(ها) ه ‌مچون فرآورد‌ههایی خودبسنده نگریست ‌هاند‪ ،‬انگار که‬ ‫▪ ▪چندی پیش در میزگــردی در ایران حول موضوع ادبیات‬

‫که در تبعید هستی مبارزه را چگونه به پیش م ‌یبری؟‬ ‫ذاتی مستقل و متکی به خود دارند!‬ ‫مهاجرت عنوان شــد که ادبیات فارسی که در خارج از مرزها‬
‫ای ‌نگونــه بود که نویســند‌هی ادبیات کودکان‪ ،‬ســرایند‌هی تران ‌ههای‬ ‫برای درک بهتر ادبیاتی که در سی و اند سال گذشته پدیدار شده است‬
‫عاشقانه‪ ،‬داستا ‌ننویس لای ‌ههای میانی جامعه‪ ،‬نمایشنام ‌هنویس زندگی‬ ‫بهتر اســت که نه تنها به آن ادبیات‪ ،‬بلکه به زمین ‌ههای برآمدن آن‪ ،‬به‬ ‫تولید شده‪ ،‬کاملا شکست خورده است و در کل‪ ،‬چه در خارج‬
‫کارگران‪ ... ،‬ناگزیر شــدند زبان دیگر کنند و پاسخ دادن به پرسشهایی‬ ‫امکانها و اجبارها‪ ،‬به فروبســتگ ‌یها و گشودگ ‌یها و از اینها گذشته‪ ،‬نه‬
‫که ادبیات تبعید پیش رویشان گداشته بود را در دستور کار قرار دهند‪.‬‬ ‫و چه در داخل ایران‪ ،‬اثر ادبی ارزشــمندی که بتواند در جهان‬
‫کارهای ادبی و هنری موج نخســت تبعیدیان تا میزان زیادی بازتاب‬ ‫تنها به پدیدار شد‌هها‪ ،‬که به ناپدیدگشت ‌هها نیز توجه نمود‪.‬‬
‫تجرب ‌ههای پیش و پس از تبعیدشــان بود‪ .‬پــس طبیعی م ‌ینمود که‬ ‫فرض نخســت ما این بود که هر ســپید‌هدم تاریخــی‪ ،‬هر گرد ‌شگاه‬ ‫با استقبال روب ‌هرو شود نداریم‪ .‬ضمن ای ‌نکه همین جا صریحا‬
‫نام ادبیات تبعید را بر آن نهند‪ .‬این نام بدون چندان بحث و چالشــی‬ ‫دورانی (که خود حالتی شبیه م ‌هبانگ یا ‪ Big Bang‬دارد)‪ ،‬امکا ‌نهایی‬
‫مترادف ادبیاتی شــد کــه بازتابند‌هی مبارز‌ههــا و تجرب ‌ههای فعالان‬ ‫برای پدیداری پدید‌ههای گوناگونی به دســت م ‌یدهد‪ .‬چرا که در هر‬ ‫مخالفت خودم را با این نظــرگاه اعلام م ‌یکنم م ‌یخواهم نظر‬
‫نقط ‌هی چرخش تاریخی‪ ،‬پیوندهای نظا ‌مهای حاکم از هم م ‌یگســلند‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫سیاسی بود‪ ،‬یا باید چنان م ‌یبود‪.‬‬ ‫و امکا ‌نهای گوناگونی برا ‌ی ایجاد پیوندهایی نوین و گسست از جهان‬ ‫شما را به عنوان شاعر‪ ،‬نویسند ‌ه و منتقدی که سا ‌لهاست در‬
‫کهنه ایجاد م ‌یشــود‪ .‬جهان در مقطع م ‌هبانــگ خود حالتی هیولایی‬
‫چند‬ ‫از‬ ‫بود‪،‬‬ ‫این باره بدانم‪.‬‬ ‫مـهاـمجرن هتم(تبگـعـیزادر) قشل آمنممی‌یززنگدر‪،‬ددرار‬
‫(‪ )chaos‬دارد‪ ،‬ه ‌مچــون خمیر‌های که هنوز‬ ‫دیدم‪ .‬تأمــل برانگیز‬
‫جهت‪ .‬یکی اینکه چنان حک ‌مهای کلی و گند‌های را کســی داده است‬
‫که هیچ پژوهش قابل توجهی از او در دست نیست‪ .‬به ناگزیر خواننده‬
‫از خود م ‌یپرســد حکم دهنده از کدام اتوریت ‌هی ادبی برخوردار است؟‬
‫چه چیزی به فرد جســارت م ‌یدهد که چنان گتر‌های حساب ادبیات‬
‫داخل و خارج را یک جا برســد؟ اگر موضوع فقط به یک چنان اظهار شکل سختی به خود نگرفته است‪ .‬از همین‬
‫نظری از چنان گویند‌های ختم م ‌یشــد‪ ،‬هیچ واکنشی لازم نبود‪ ،‬چرا روست که امکان آغازهای نوینی پدید م ‌یآید‪.‬‬
‫که چنان ادعاهای بی اساس در کوچه پ ‌سکوچ ‌ههای جهان مجازی و (این بحــث را پی ‌شتر در زمینــ ‌هی مفهوم‬
‫محفلی بسیار گفته م ‌یشود‪ .‬اما در آن گزارش نا ‌م بسیاری از چهر‌ههای باختینی کرونوتوپ در چنــد مقاله توضیح‬
‫سرشناس ادبیات معاصر ایران در شمار حاضران آمده بود‪ ،‬حاضرانی که داد‌هام‪ ]۲[).‬انقلاب ‪ 1357‬در جامع ‌هی ایران‬
‫گویا نه تنها هیچ اعتراضی نداشت ‌هاند‪ ،‬بلکه از مدعی دست کم توضیحی یکی از این چرخ ‌شگا‌ههــای تاریخی‪ ،‬و در‬
‫مقیاس خود‪ ،‬م ‌هبانگی بود که امکان آغازهای‬ ‫هم نخواست ‌هاند‪.‬‬
‫نخست باید دید از چه حرف م ‌یزنیم وقتی از ادبیات مهاجرت یا تبعید گوناگونی را در هر رشته و زمینه‪ ،‬و از جمله‬
‫‪Vol. 20 / No. 1222 - Friday, Jan. 18, 2013‬‬ ‫در زمین ‌هی آفرین ‌شهای هنری و ادبی پدید‬ ‫حرف م ‌یزنیم‪.‬‬
‫آورد‪.‬‬
‫با بهر‌هگیری از فــرض تاریخی و نظری بالا‪،‬‬ ‫بسیاری از کسانی که در این باره قلم زد‌هاند‪ ،‬موضوع را به امری ک ّمی‬
‫م ‌یتوان چنین پنداشــت کــه پدید‌های که‬ ‫فروکاست ‌هاند؛ به سنج ‌ههای جغرافیایی و مکانی محدود کرد‌هاند؛ و در‬
‫نهایت دعوایی حیدری‪-‬نعمتی به راه انداخت ‌هاند‪.‬‬
‫نگاه کسی که ادبیات را به ادبیات داخل و خارج از ایران تقسیم م ‌یکند ادبیات تبعید نامیده شــد‪ ،‬در آغاز پدیداری‬
‫نگاهی ســطحی و تهی از اندیشه اســت‪ .‬چنان نگاهی تملک خواهانه خــود از میان امکا ‌نهــای آغازین گوناگونی‬
‫اســت؛ از جنس نگاه حکومت است؛ در پی برساختن دو قطب خودی بر آمده باشــد‪ .‬به این معنا که ادبیات تبعید‪،‬‬
‫یا آنچه به این نام مشــهور شد‪ ،‬نم ‌‌یتوانسته‬ ‫و ناخودی است‪.‬‬
‫بگذارید کمی در بار‌هی نا ‌مگذاری و تمایز موضوع کارمان‪ ،‬یعنی ادبیات است تنها فرزند مشروع ادبی‪-‬هنری ایرانیان‬
‫تولید شــده در خــارج از ایران‪ ،‬تأمل کنیم‪ .‬آیا هــر اثر ادبی یا هنری تبعیدی باشد‪ .‬زیرا جهان تبعید ‌یهای ایرانی‬
‫آفریده شــده در خارج از ایران را باید جزء ادبیات مهاجرت یا تبعید به هم جهانی بود برآمده از همان م ‌هبانگ انقلاب‬
‫شمار آورد؟ آیا تنها ویژگی یک اثر مهاجر یا تبعیدی مکان آفرینش یا ‪ 1357‬که م ‌یبایست آبستن گون ‌ههای ادبی‪-‬‬
‫نشــر آن است؟ آیا نام ادبیات مهاجرت صحی ‌حاست یا ادبیات تبعید‪ ،‬یا هنری گوناگونی باشد‪ .‬اما ما شاهد برآمدن و‬
‫سلط ‌هگیری تنها یک گون ‌هی ادبی برای بیش‬ ‫اینکه این جهان ادبی گون ‌هگون را باید به نامی دیگر خواند؟‬
‫بگذارید حرف آخرم را در بار‌هی نا ‌مگذاری ادبیات مورد بحث همین اول از یک دهه بود‌هایم‪ .‬سلط ‌هوری ادبیات تبعید‪،‬‬
‫بزنم‪ ،‬و سپس دلیل آن را به کوتاهی بیان کنم‪ .‬به باور من‪ ،‬از کاربرد نام و جای خالی گون ‌ههای دیگر‌‪ ،‬نشان از نبردی‬
‫ادبیات مهاجرت باید پرهیخت‪ .‬دلیل نخســت اینکه این نام خنثاست‪ .‬م ‌یدهد کــه در میــان آن امکا ‌نهای نوین‬
‫چنین نامی هیچ روشــن نم ‌یکند که چرا کاری باید در جهانی غیر از آغازین در گرفته است و در نهایت با پیروزی‬
‫جهان زبانی خود منتشــر شود‪ .‬ادبیات مهاجرت القا م ‌یکند که انتشار یک کرونوتوپ‪ ،‬یعنی ادبیات تبعید و به پسله‬
‫یک کار در جامع ‌های غیر از زبان اثر تنها یک ترجیح و مصلحت اندیشی راندن سایر گون ‌هها به آرامشی د‌هساله رسیده‬
‫بوده است‪ .‬آن درد را بیان نم ‌یکند؛ آن اجبار را نشان نم ‌یدهد؛ آن حق است‪.‬‬
‫پایمال شده را شهادت نم ‌یدهد‪ .‬ادبیات مهاجرت نم ‌یرساند که چنان اگر چه ما اکنون نشــان چندانــی از چنان‬
‫درگیر ‌یهایــی نم ‌یبینیم‪ ،‬امــا م ‌یتوانیم رد‬ ‫کاری نم ‌یتوانسته در زادگاه زبانی خود منتشر شود‪.‬‬
‫‪27‬‬ ‫در مقابل‪ ،‬آنچه کتمان ناشــدنی اســت و مدام انگشــت در چشم ما امکا ‌نهای در نطفه خفه شــد‌هی چندی را‪،‬‬

‫م ‌یکند این است که تبعید ه ‌مچنان وجود دارد؛ انسان تبعیدی وجود ه ‌مچون سیا‌هچال ‌ههای فضایی‪ ،‬سراغ کنیم؛‬
‫دارد؛ وضعیت تبعید وجود دارد؛ و این وجود تنها وجودی جغرافیایی‪ ،‬امکا ‌نهایی که جای خال ‌یشان به ما م ‌یگوید‬
‫سیاسی‪ ،‬تاریخی یا ذهنی نیســت‪ .‬در حقیقت تبعید بازتاب واقعیتی که زمانی وجود داشت ‌هاند‪ ،‬اما فرصت بالیدن‬
   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32