Page 17 - Issue No.1370
P. 17
آشنایی مختصر با مجموعه قص ههای هزارویک شب مقالات
17و تاریخ و
ادبیات
سال / 23شماره - 1370جمعه 28نابآ 1394 تفسیر قص هی ُجبیر بن ُعمیر و نامزدش محمد محمدعلی
و
دریافت نکت های غیر متعارف
(بخش سوم و پایانی)
اســت .از حاشی هها که بگذریم ،قص هی اصلی از این قرار است که ُجبیر و دیدن َخدم و َحشم و سر زندگی چشمگیر آن با خود م یگوید ...شاید به
دختــر زیبا رویی به نام به دور (احتمالاً به معنای قرص کامل ماه) نامزد دور بر اثر حزن و اندوه بسیار درگذشته و حالا یکی از بزرگان شهر آن را
کردهاند و روزگارشــان به خوبی سپری م یشود تا آن که روزی ُجبیر سر خریده و در آن سکنی گزیده است...پس با سرعت به طرف خان هی ُجبیر
زده به خان هی نامزدش م یرود و م یبیند که یکی از کنیزان در حال شانه م یرود .خان هی او را به طرز چشــمگیری سوت و کور و ویران م یبیند .با
کردن موی به دور ،او را م یبوســدُ .جبیر را خوش نم یآید .قهر م یکند خود م یگوید ...شــاید او نیز مرده باشد ...در حال اشک و آه و ناله است
و بــی آن که حرفی بزند از همان جا بر م یگردد و دیگر به دیدار به دور کــه غلامکی م یآید و خبر زنده بودن ُجبیر را م یدهد و م یگوید ُ ...جبیر
نمــ یرود و از آن پس نام ههای به دور را هم بی پاســخ م یگذارد .از این از بی اعتنایی و جفای معشــوق خود (به دور) مانند پاره سنگی گوش های
جا ،راوی که نامش علی بن منصور دمشــقی است وارد ماجرا م یشود .او افتاده و نه خواب دارد و نه خوراک .نه کســی را م یشناســد و نه پاسخ
به دور راغمگین م ییابد .علت را م یپرســد و بــه دور ماجرای آن دیدار کسی را م یدهد ...سپس علی بن منصور دمشقی به دیدن ُجبیر م یرود.
ناگهانی و بوســ هی کنیزش را با او م یگوید و از علی بن منصور دمشقی ُجبیر او را نم یشناســد و ســرانجام علی بن منصور دمشقی به توصی هی
خواهش م یکند نام های از او را به ُجبیر برساند .علی بن منصور م یپذیرد یکی از نزدیکان ُجبیر شعری م یخواند .آن شعر در ُجبیر کارگر می افتد
و نــزد ُجبیر م یرودُ .جبیر به محض دریافت نامه ،تو گویی صاحب حس و او چشــم م یگشــاید و از علی بن منصور دمشقی در خواست م یکند
ششــم اســت یا از عالم غیب خبر دارد ،بی آن که بخواندش از متن نامه نامــ های از او را پیــش به دور ببرد و به دور را راضی به وصلت با او کند...
و از شــرط به دور با او سخن م یگوید...علی بن منصور دمشقی در کمال علی بن منصور دمشــقی نامه را م یگیرد و به خان هی به دور م یرود .او را
تعجب اعتراف م یکند که هم هی آن چه را که او م یگوید راســت است ...خوشحال و خندان میان ده کنیز آراسته م یبیند ...بار دیگر اتفاق عجیبی تفسیر قص هی ُجبیر بن ُعمیر و نامزدش:
In touch with Iranian diversity می افتد و آن این که به دور م یداند که ُجبیر در نامه چه نوشــته و چه شــب به شاد خواری م یگذرد و صبح غلام ُجبیر پانصد دینار به علی بن قص هها معمولاً فاقد واقعی تهای زندگی روزمره و ملموس هستند و حول
تقاضایی دارد .م یگوید ...من هم نام های م ینویســم و به او می گویم تو منصور دمشقی م یدهد و از قول اربابش از او م یخواهد هرگز نزد به دور محــور وقایع غیر عادی و خیالی م یگردند و به احوالات کلی م یپردازند
هرگز به وصال من نخواهی رســید ...در این جا علی بن منصور دمشقی باز نگردد و ماجرای عشــق و عاشقی و نامه را فراموش کند ...اما علی بن و شخصی تها یا خصوصیات روانشــناختی ندارند یا ویژگی روانشناختی
دلســوزانه و مشــفقانه از حال و روز ُجبیر م یگوید و طی گفت و گویی منصور دمشقی ،مشفقانه یا متعهدانه بار دیگر نزد به دور م یرود تا ماجرا آ نها به طور عام و ساده لوحانه نشان داده م یشوند ،اما هرازگاه در لابلای
طولانی د ِل به دور را نرم م یســازد .پس بــه دور به خط خوش نام های را بگوید اما به دور نیز مانند ُجبیر انگار با حس ششم خود یا با خبراز عالم قص هها مواردی دیده م یشود که با حفظ ظاهر ،مثل دوری از واقعی تهای
م ینویســد و در آن به ُجبیر وعده م یدهد ب هزودی به دیدارش م یآید... غیب ،شــرح پاره کردن نام هی خود به دست ُجبیر را م یدهد ومی گوید روزمره و ملموس و ...با شــخصی تهایی با خصوصیات روانشناختی غیر
علی بن منصور دمشقی نامه را پیش ُجبیر م یبرد و ُجبیر با خواندن نامه ُجبیــر به تو پانصد دینار داده تا دیگر ســراغ من نیایی ...علی بن منصور مأنوس روبه رو م یشــویم و گویی نویســنده یا نویسندگان به عمد و به
بسیار مسرور م یشــود آن چنان که ازبستر بیماری بر م یخیزد و گوش دمشقی در کمال تعجب به درستی گفت ههای او اعتراف م یکند ...اما علی اقتضــای زمانه آن خصوصیات روانشــناختی را از خواننــدگان دور نگه
به زنگ در انتظار به دور م ینشــیند اما هنوز صحب تهای علی بن منصور بن منصور دمشــقی به دلیل نوع شغل خود ،آن دو عاشق و معشوق غیر داشــت هاند یا خوانندگان امروز با تغییر دیــدگاه و طرح مباحث جدید از
دمشقی و ُجبیر به پایان نرسیده است که صدای خلخا لهای پای به دور عادی را رها م یکند و پی کار خود (گرفتن مالیات از حکمرانان شــهرها) جمله همجنس گرایی ،دوجنس گرایی و برابری طلبی و ...دوســت دارند
به گوش م یرسد .او به خان هی ُجبیر وارد م یشودُ .جبیر با دیدن او ،چنان م یرود و یک سال از این ماجرا م یگذرد .بار دیگر علی بن منصور دمشقی با دیدن نشــان ههایی هر چنــد گذرا بار دیگر برگردند و آن نشــان هها را
سر و کارش به بصره می افتد و سراغ به دور م یرود تا بداند قص هی عشق واکاوی کنند .از نظر من شــخصی تهای اصلی این قصه ( ُجبیر و به دور
که گویی هرگز بیمار نبوده اســت به دور را در آغوش م یگیرد ،و و عاشــقی او و ُجبیر به کجا کشیده اســت .نزدیک خان هی او م یشود و و منصور دمشــقی) در مسیرو موقعیتی قرار دارند که م یتوان به گون های
پس از اندکی سخن توافق م یکنند مراسم عقد را در همان ساعت م یبیند جنب و جوشی غیر عادی در اطراف آن خانه در جریان است .با دیگر و از زوایه ای متفاوت به آن نگریســت...محل وقوع قصه شهر بصره
بر پــا دارند...در این هنگام اتفاق عجیــب دیگری می افتدُ ،جبیر
ﺗﺪرﯾﺲ اﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺗﻌﻤﯿﺮات و ﻧﻮﺳﺎزی ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن ﺳﻌید ﺣدﯾدی
در هر ﺳﻨی ﮐه هسﺘید با ﺷرﮐﺖ در ﮐﻼسهای ﺧصﻮﺻی ﻓﺮﻫﺎدﭘﯿﺮﻏﯿﺒﯽ )ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ و ﺗﺠﺎری( مﺘرجﻢ رﺳمی دادﮔسﺘری بیﺳی ،ادارﻩ مﻬاجرت ﮐانادا و ICBC
) ،(FREDمﮑاﻟمه انﮕلیسی را در ﮐﻮتاﻩترﯾن زمان ممﮑن ﯾاد بﮕیرﯾد. رنﮓ ،ﮐاﺷیﮑاری ،ﻟﻮﻟهﮐﺸی، ﺑﺎ ١٨ﺳﺎل ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺧﺪﻣﺖ در اﺳﺘﺎن ﺑﺮﯾﺘﯿﺶﮐﻠﻤﺒﯿﺎ
برقﮐاری ،مﻮﮐﺖ،
ﻓرهاد ﭘیرﻏیبی ابداعﮐﻨﻨدﻩ روش نﻮﯾن آمﻮزش زبان ، No-pen English ترجمه گواهینامه ،پاسپورت ،نامه سابقه بیمه،
با ٢٠ﺳال تﺠربهی تدرﯾﺲ بیناﻟمللی و ﮔﻮاهینامه TEFL/TESLاز ﮐفﭙﻮش ﭼﻮبی و ﻟمیﻨیﺖ شناسنامه و سایر مدارک.
برﯾﺘیﺶ ﮐلمبیا. مﺘرجﻢ رﺳمی دادﮔاﻩ و امﻮر تصادﻓات وﺳاﯾر دعاوی.
Tel: 604.679.1920 ﺗﻠﻔﻦ۶٠۴ - ٢۵٨ - ٨۶۵۶ : تلفنsaeedhadidi@msn.com / ٦٠٤-٧١٦-٧٠٦٦ :
Vol. 23 / No. 1370 - Friday, Nov. 20, 2015 Medis Pharmacy
دﮐﺘﺮ ﺳﺎﻧﺎز ﺷﻬﺮﯾﺎری BO•R.•CEب,آTرﯾاmSاa1یتlباRtرiبE4رuه4IﺳoPqﺣد5یااICEرر5الtﯾDوr-رSﮕژﺧoاEﯾاBPنن4ﻢ,رهy4,ژدﯾLا9»aرLﻢﻣwوAد)ﯾhﺪاﯾر4MgیiوﯾH0EﺷCﺲیتم«Ad6ااL(eبتeنPا:بﻮhاgLOﮐمﺳاCاEuتﻂدTOoمرPﯾLاﻓ5اﮏس5بر7ﮕﺷ2ﺳی-ﺨر6ﯾیدﺺز.بماﺘنﺨ دصرﺺﺧمدﻮمرد بﺖرهرمﺳزﻮﯾیﺮﻃقﻧﻨراﻈاﺮرن
عزﯾز
ﮔرﻓﺘه اﺳﺖ؟
17