Page 8 - Issue No.1358
P. 8
گف توگوی شهرگان با سعید سبزیان مقالات 8
باید با زبان سیاست از معلولیت گفت ،نه زبان ترحم گف ت وگو سال / 22شماره - 1358جمعه 6رویرهش 1394
«جسمیت و قدرت :مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی»،
نوشته سعید سبزیان بر حقوق افراد دارای معلولیت پا م یفشارد
و تلاش م یکند نگاهها را نسبت به مسئله معلولیت تغییر دهد .این
کتاب جزو معدود تالیفات فارسی در حوزه مطالعات معلولیت
است که پژوهشکده توانا در روزهای اخیر منتشرش کرده و آن
را به رایگان در دسترس عموم قرار داده است.
زاویه دیدی که مولف در این کتاب ارائه م یکند بهویژه برای
جامعه ایران که هنوز جنبش اجتماعی معلولان در آن پا نگرفته
است ،تازگی دارد ،این که معلولیت را باید نتیجه ساختارهای
سیاسی و اجتماعی دانست و نه امری که وجود داشته باشد.
سعید سبزیان به جز تالیف این کتاب ،چندین کلاس و وبینار
در رابطه با حقوق مدنی اقلی تها و بهویژه معلولان برگزار کرده
است که در وبسایت پژوهشکده توانا م یتوانید به آنها دسترسی
داشته باشید .وی دانشجوی دکترای بلاغت و نظریه ادبی در
دانشگاه واترلو کانادا است .گف توگوی شهرگان با او را م یخوانید .
***
گوجه م یزدند ،سربهسرشان میگذاشتند ،از آنها م یخواستند آلات کس اشتیاق به معلولیت ندارد ،گرچه من با مفهوم و گروهی آشنا اجازه بدهید گفتوگو را با همین تعریفی که در کتاب «جسمیت Vol. 22 / No. 1358 - Friday, Aug 28, 2015
جنس یشان را در خیابان بیرون بیاورند ،و هزار مساله دیگر .طبیعتا هستم که به عل تهایی روانشناختی مایلند که علیرغم سالم بودن و قدرت» از معلولیت ارائه میدهید ،شروع کنیم .چرا معلولیت
با ویلچر رفت و آمد کنند ،یا مایلند پایشان را گچ بگیرند بی آن
مردم از این مسئله م یهراسند. که شکستگی داشته باشند .تحلیل این مساله را به جای دیگری امری ساختگیست و نه ذاتی؟
از هرا سهای دیگر ،داغ شرم است .به طور کلی مردم این باور را واگذار میکنم .اما این که مردم از معلولیت هراس دارند داستان -برای درک این موضوع که معلولیت «برساخته» و تولید فرهنگ
دارند که معلولیت فرد معلول به نحوی نتیجه خرابکاری ،گنهکاری دیگری است .اول باید واقعیات را بدانیم .تن انسان به علت انواع و سیاست است باید به نظریههای فمینیس تها ،به ویژه سیمون
یا ستمکاری والدین آنهاست .یکی دیگر از این شر مها و تر سها بیمار یها ،سکتهها ،تصادفات ،و مسائل ویروسی ،میکروبی و دوبووار درباره «زن شدن» رجوع کنیم .این فیلسوف بر این باور
همان موضوع رهاشدگی در جامعه ،فقیر شدن ،و ماندن روی دست ژنتیکی و همچنین سالخوردگی دچار معلولیت م یشود .موضوعاتی In touch with Iranian diversityبود که ا گر زن در موقعیت مشخصی وجود دارد که با صفاتی چون
مانند آلزایمر ،پارکینسون ،ام .اس .دیمنشا ،شیزوفرنی ،بایپولار و ضعیفه بودن ،احساساتی بودن (در برابر معقول بودن) ،و خانهداری
اعضای خانواده است. دهها نوع معلولیت ذهنی و فیزیکی دیگر انسا نها را تهدید م یکند. و امثال آن تعریف شده است ،چیزی نیست که در ذات زن وجود
اما ،بخشی از این هراس ناشی از نگاه و قضاوت مردم است که داشته باشد ،بلکه اعتقادات و فرهنگ بد سبب این موقعیت
انتقادات سفت و سختی را در این کتاب از الگوی پزشکی این افراد را گرفتار آمده در تراژدی م یدانند ،و با ترحمهای معیوب زنشدگی م یشود .همین استدلال را من درباره معلولیت به کار
در رابطه با معلولیت کردهاید و آن را عامل انفعال معلولان و گریه و اشک ریختن برای آنها ،همدل یشان را به زجر آن افراد م یبرم .معلول اگر در جامعهای حاشیهای شده است ،خانهنشینش
دانست هاید .تا حدی پارادوکسیکال به نظر میرسد .علم پزشکی کردهاند ،ناتوان جلوهاش دادهاند ،او را فاقد قابلیت برای اشتغال
که مدعی کمک به افراد معلول است چگونه م یتواند کارکرد تبدیل میکنند. نشان دادهاند ،و انواع و اقسام لق بها و تعریفات غلط را به او
علت مهمتر این هرا سها این است که افراد م یدانند در جامعهای نسبت دادهاند ،ذاتا به علت این نیست که او معلولیت دارد ،بلکه
عکس داشته باشد؟ مانند ایران خدمات به معلولیت بسیار بد است و فرد معلول در به سبب نوع نگاه مردم ،قوانین کشور و حقوقی است که برای این
-این مسئله نیازمند دقت است و امیدوارم بتوانم خوب بیانش نتیجه گوشهگیر ،خانهنشین ،مطرود و فقیر میشود .اینها سبب افراد در نظر م یگیرند .به خاطر این مسائل است که معلولان اکنون
کنم گرچه مستمعین هم باید در این باره از ذهن خودشان موضوع را م یشود مردم گاهی از دیدن تصویر معلولان به احوال بد دچار شوند
بیشتر بشکافند .پزشکی یکی از بزر گترین ،مهمترین و حیات یترین زیرا م یترسند (حتی بی آن که آ گاهانه بدانند) که مانند این افراد شهروند درجه دو و سه شدهاند.
علومی است که طی هزارهها از شناخت ادویه و طب سنتی به وقتی بپذیریم که معلولان م یتوانند استخدام شوند و شغلی داشته
امروز رسیده که پیشرفتهترین علوم دیگر نظیر شیمی ،نانو ،مهندسی شوند یا عزیزانشان به این روزگار بیفتند. باشند و معلولان هم م یتوانند با معیارهای دانشگاه و مدرسه
پزشکی ،و شاخههای دیگر علم را به میان آورده که بتواند جان همخوانی داشته باشند ،آن وقت متوجه میشویم که این جامعه
انسا نها را از مر گهای زودرس و بیمار یهای آزارنده و اختلالات اساسا یکی از مفاهیمی که در این کتاب بر آن دست گذاشتهاید، و فرهنگ و سیاس تهای آن است که معلول را به حاشیه رانده
مزاحم بدنی (نظیر انوع معلولیت) به سلامت و به آسایش برساند. هراس از معلولان است ،نه به معنای ترس از معلول شدن ،بلکه است .با یک فرهنگ پذیرنده ،تقوی تگر ،برابریخواه و بدون
این غنیمت است .اما پیچیدگی ماجرا از اینجاست :به عنوان مثال به معنای پس زدن معلولان ،نگاه منفی به آنان .این هراس ریشه تعصب درباره بدن ،آن وقت شرایط فرق م یکند و مثلا شهرها برای
نابینایی مطلق ،و صامت بودن (اختلال تکلم) و بیش-کوتاهی قد معلولان مناسبسازی خواهد شد .با چنین نگاهی مسائلی مانند
را در نظر بگیرید .پزشکی علمی است که تن را سالم م یخواهد .و در چه مسائلی دارد؟ مناس بسازی بناها و خیابا نها یا دسترسی به تعلیم و آموزش برای
این خوب است .اما پزشکی نوعی معیار فرهنگی ایجاد میکند. -اجازه بدهید که شبه روایتی را اینجا بگویم .من تقریبا بیست سالم معلولان ،به عنوان خیریه در نظر گرفته نم یشوند ،بلکه حق آنها
مثلا برای یک چشمپزشک انواع و اقسام درجات بینایی تعریف شده بود که متوجه شدم یکی از آشنایانمان فرزندی با اختلال شدید خواهند بود .همان طور که افراد سالم انتظار دارند خیابان به گونهای
شده است و همین درجات اگر به حد مطلوب علم چشمپزشکی ذهنی دارد ،اما او هیچ گاه اجازه نداده بود فرزندش از خانه بیرون باشد که در آن عبور و مرور کنند ،معلولان هم نیاز مشخصی دارند
نباشد ،پزشک او را عی بدار م یداند .و به هرحال این از نظر بیاید .برای من خیلی جذاب بود که این فرد معلول را دیدم و بسیار که «حق» آنهاست؛ آموزش و پرورشی که کتا بهای مناسب معلولان
علمی درست هم است .پس عیب چیست؟ مردم تصور م یکنند که هم او را دوست داشتم .اکنون که بیست سال دیگر از آن زمان
تن سالم چیزی است که با سعادت دنیوی ،خوشحالی و موفقیت گذشته نم یدانم بالاخره آن فرد اجازه یافته از خانه بیرون برود یا را تهیه کند« ،حق» معلولان است و بر همین منوال.
ربط دارد .و راست میگویند ،زیرا مثلا آموزش و پرورش ایران خیر .خب این ترس و شرم از کجا م یآید؟ در ریشهیابی این مسئله
معلم نابینا استخدام نم یکند ،معلم ویلچری استخدام نمیکند ،و به مواردی رسیدم مثل تمسخر معلولان .خانوادهها م یدیدند (و من آدمها هراس دارند از مسئله معلولیت .اگر متوجه بشوند 8
دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی به دنیا عملا نشان داد که حتی شخصا دیده بودم) که مردم به افراد معلول ذهنی (موسوم به دیوانه) فرزندانشان یا خودشان با مسئله معلولیت مواجه م یشوند،
وحشت برشان برمیدارد .این مگر واکنش طبیعی انسان نباید
باشد؟
-این یکی از پرس شهای اساسی درباره معلولیت است و خوشحالم
که پرسیدی .بدن سالم آرمان همه ماست .هیچ کس دوست ندارد
که اختلالی در ذهن یا در تن داشته باشد یا وضعیتش طوری باشد
که برای ورود به ساختمانها ،عبور در شهر ،تحصیل ،اشتغال و
جذب شدن در اجتماع مشکل داشته باشد و منزوی شود .هیچ