Page 7 - Issue No.1358
P. 7
7 سال / 22شماره - 1358جمعه 6رویرهش 1394 اما م یدانیم که مرد جلو قانون از میان شیوههای گوناگونی که برای ورود زندانیی که عاشق زندانبانش شد
به قانون م یتوانست به کار بندد ،تنها باج دهی و انتظار را برگزید و
In touch with Iranian diversity سانسور و پادسانسور
سرانجام کارش را هم دیدیم.
.۳باید در شناختمان از سانسور بازنگری اساسی کنیم .منظورم بحثهای نویسندههایی فراخواندهاند که به جرم نوشتن زندانی شده ،بیکار شده ،یا علی نگهبان
نظری و شناخ تسناسیک معمول نیست .منظورم بحث اجرایی و کاربردی از نوشتن بازداشته شدهاند ،از کدام فیلمهایی دفاع کردهاند که در جریان .۱بحث و گاهی بگو-
است .در شکل سنتی چرخه نشر ،پدید آورنده (خواه نویسنده ،پژوهشگر، ساخت یا پس از ساخت به محاق برده م یشوند ،نشری ههایی که گاه با مگو پیرامون چند و چون
فیلمساز ،نمایشنامه نویس و کارگردانّ ،آهنگساز و خواننده ،رقصنده، و راهکارهای مبارزه با
نقاش و پیکر تراش و خلاصه هر کسی که اثری پدید م یآورد) ،به شکل صدها گزار شگر و نویسنده و دیگر کارکنان بسته م یشوند؟ سانسور ،یا کنار آمدن
مستقیم یا به واسطه ناشر یا تولید کننده و مانند آن ،به دستگاه سانسور این گروه به ویژه در خردهگیری بر کسانی که «از وضع موجود و دستگاه با آن امر تازهای نیست.
مراجعه م یکند تا برای نشر یا اجرا یا نمایش اثرش اجازه بگیرد .سانسورگر سانسور انتقاد م یکنند» ،زبانی برا دارند؛ به ویژه اگر چنان انتقادی از سوی اما ماجرای اخیر شرکت
هم اگر اثر را مطابق میل خود یا دست کم ب یضرر بداند ،مجوز م یدهد ،و تبعیدیان باشد .شاه بی تشان هم این است که «شما شرایط ما را در ایران گروهی از هنر یها در
گرنه از پدید آورنده م یخواهد آن را مطابق خواست حکومت تغییر دهد یا درک نم یکنید» ،و دلی لهای مشابه دیگری در همین خط .به گون های مهمانی «افطار» حکومتی
قید نشر و اجرای اثرش را بزند .اما سر دیگر چرخه نشر که همان استفاده پاسخ م یدهند که انگار ماندن در ایران خود به تنهایی برای توجیه هر جمهوری اسلامی ،بحث را به کلی به سطح دیگری کشاند ،و البته گفتمان
کننده اثر (کتابخوان ،بیننده فیلم و نمایش و نقاشی و پیکره یا شنونده کاری ،ولو رقصیدن به ساز سانسورگر ،کافی است .البته که این دسته به مبارزه با سانسور را به مغاکی نو رساند که تاکنون در سنت نویسندگی و
موسیقی و مانند آن) باشد ،در چرخه سنتی به مرکزهای فروش و اجرا و هیچ روی مایل نیستند که کارشان را با شیوهی کنش نویسندگانی که هنرمندی ایران ندیده بودیم .اکنون ،و با این مغاک نویافته ،بحث ما دیگر
نمایش مراجعه م یکند .این مرکزها هم در جایی مانند جمهوری اسلامی به هر روی اکنون از کن شگریشان محرومیم ،همانندان آل احمد ،شاملو، بحث مبارزه با سانسور نیست ،بلکه بحث در یکی دو سطح دیگر است :در
البته جز کالای از صافی رده شده و موافق حکومت ،یا دست کم بی ضرر براهنی ،دانشور ،سیمین بهبهانی ،ساعدی ،مختاری ،گلشیری ،کوشان، سطح روانشناسیک ،بحث رابط هی قربانی با قربان یکننده است ،و در سطح
برای حکومت ،چیز دیگری نم یتوانند عرضه کنند .پس لابد به آنچه حقوقی ،رابطه بزهدیده با بزهکار است .آشکار است که رفتار این بخش از
درویشیان و سرکوهی بسنجیم. «اصحاب هنر» و توجی ههایی که از سوی آ نها و ه مکردارانشان م یشود،
دستگاه سانسور به خوردش م یدهد بسنده خواهد کرد. کنش نمایندههای شیوهی جدید مبارزه با سانسور ،چیزی نیست مگر نشان از ندان مکاری و گیجی اساسی آ نها دارد در اینکه چه م یکنند ،چه
.۴واقعیت اما این است که این چرخه سنتی پدیدآوری و پخش و اجرا و حکایت «گر تیغ بارد در کوی سانسور ،گردن نهادیم الحکم سانسور» .هیچ باید بکنند ،یا از بیخ ،چه م یتوان کرد!
بهرهوری از کالای فرهنگی دیگر مد تهاست که در هم شکسته است ،یا پروایی ندارند که به ستم تن در دهند ،به رذالت تشّبه کنند و با این حال رق تانگیزترین رفتار آن است که قربانی دلباخته قربان یکننده شود ،یا
به قربان یکننده همچون منجی خود نگاه کند .و این متأسفانه وضعیتی
دست کم ترک برداشته است. خود را آزادیخواه بخوانند. است که گروه بزرگی از پدیدآورندگان ادبیات و هنر ایرانی اکنون به آن
با امکانهایی که داریم ،مطمئنم که دیگر مشکل ما مشکل سانسور ناتوانی و عجز شدید از درک منافع صنفی (که نازلترین درکی است گرفتار آمدهاند .م یگویم گروه بزرگی از آنان ،چرا که م یخواهم گروه
حکومتی نیست .دستگاه سانسور ارشاد دیگر جز یک مترسک پوشالی که یک نویسنده میتواند از جهان و هستی خود داشته باشد) ،ناتوانی کوچکی را هم یادآوری کنم که در دشوارترین وضعیت ،در درون ایران،
نیست .ارشاد توان جلوگیری از نشر آفریدههای فرهنگی در رشت ههای از درک موقعیت و پیوندی که میان منافع فردی و گروهی وجود دارد، خون دل م یخورند و صدایشان به جایی نم یرسد ،چرا که اکثریت اکنون
باعث شده است که رفتار این بخش بزرگ از هنرمندان و نویسندگان سانسورچی شدهاند .کمترین رسان هی صداداری با این گروه کوچک صحبت
گوناگون را ندارد .مشکل ماییم! مصداق رفتار قربانیی باشد که کنشپذیرانه به قربانیکننده همچون م یکند ،کمترین نشری های است که دیدگاههایشان را منتشر کند – و در
بگذارید از «استفاده کننده» شروع کنیم .استفاده کننده ایرانی امروز اینجا منظورم رسان هها و نشری ههای داخل ایران نیست ،بلکه تأکیدم بر
م یتواند هر کالایی که در اینترنت موجود باشد را به دست بیاورد – آنچه منجی خود مینگرد. سانسورگری رسان هها و وبسای تها و نشری ههای «معیاری و جریان اصلی»
دانلود شدنی (بارگیری پذیر) باشد را م یتواند بر روی رایانه یا گوشی تلفن اکنون به جای آن بزرگانی که برخ یشان را نام بردم ،کسانی نشست هاند
هوشمندش داشته باشد .فیلمهای هالیوود ،آخرین اجراهای تران ههای پاپ که به جای رهبری جریان آزادیخواهی بیان ،بهتر م یبینند به زد و خارج از ایران است.
غربی ،ویدیوهای سرگرم کننده ،جوکهای جور واجور را مشتریانشان به بندهای پشت پرده ،پیغام و پسغا مهای خصوصی و سفارش گرفتن از این قربانیان سانسور مورد بحث ما در کردارشان به تمامی کن شپذیر و
هر شکلی که هست به دست م یآورند .بیشتر این اثرها هم از دید ارشاد و یا آن عامل حکومتی بپردازند ،مگر رمان یا فیلمشان اجازه بگیرد .این مفعولند .اندوهآور است که این بدن هی عمدهی نویسنده و هنرمند و هنرکار
سانسورپذیران البته «هنر زیستن» دارند و خطر کردن از دید آنان خصلتی به تمامی از راهاندازی هر گونه ابتکار عملی در سوی پی شبرد حرف هی
حکومت در محدوده ممنوعه یا سانسورشدنی هستند. بود از دورانی پایان یافته! کار گروهی و کنش همگانی نیز از دید این گروه خود عاجز است .هر گونه کوشش یا فراخوان همگانی تنها هنگامی از
این کسان برای به دست آوردن کالای اینترنتی به دربان جلو قانون تنها در دنبال هروی از خواست حکومت معنی م یدهد ،نه در رویارویی با آن! سوی اینان انجام م یشود که بخواهند از هنرمندان و نویسندگان سیاهی
تشّبه به رذالت جز رذالت به بار نخواهد آورد؛ سر سپردن به ستم از ستمگر لشکری در لبی کگویی و پشتیبانی از این یا آن برنامه حکومتی فرا هم
مراجعه نم یکنند. آورند .کدام کنش گروهی در دفاع از ناشرانی ساماندهی کردهاند که به
چرا کارهای آفرینشی ایرانی و فارسی زبان باید مجبور باشند از فیلتر دادگر نخواهد ساخت. نمایشگاههای کتاب راه داده نم یشوند؟ کدام کنش گروهی در دفاع از
سانسور عبور کنند؟ چرا نویسنده و پدیدآورنده باید بر در ارباب بی مروت .۲حکایت نویسنده و سانسور ،حکایت مرد روستایی و دربان در جلو
قانون کافکا است .یادتان هست که مرد روستایی به دربان هر جور رشوه
سانسور زانو بزند؟ و باجی م یداد مگر او را به درون راه دهد؟ ما هم به سانسورچی هر جور
از میان دلی لهای گوناگونی که داده م یشود ،تنها یک دلیل به نظر من باجی م یدهیم مگر به کارمان مجوز نشر بدهد – از خودسانسوری شروع
جدی است ،و آن دلیل مادی است .ما هنوز ساز و کار مناسبی برای فروش کردهایم تا اکنون که به خودزنی افتادهایم .فارغ از اینکه به نماز و روزه
اینترنتی نداریم .شیشه عمر دیو سانسور تنها به همین یک طلسم بسته باورمند باشیم یا نه ،اشکالی نم یبینیم که برویم در افطار حکومتی شرکت
است؛ به جز در مورد اجراهای صحن های و ساخت فیلم و موردهایی از این
کنیم و چند باری هم راست و دولا شویم.
دست که ارائ هشان از طریق اینترنت میسر نیست.
پس تا زمانی که راهکاری برای خرید و فروش اینترنتی در درون ایران پیدا
نشده ،م یتوان کتاب ،موسیقی ،فیلم و نقاشی رایگان را بر روی اینترنت در
دسترس قرار داد .مانعی که بر سر راه نشر آزاد ما قرار دارد ،دیگر وزارت
ارشاد جمهوری اسلامی نیست ،نداشتن ساز و کار مناسب عرضه اینترنتی
برای درون ایران است.
ﺑﺎ ﺑﯿﻤﻪ ﻋﻤﺮ آﯾﻨﺪه ﺧﺎﻧﻮادهﺗﺎن را ﺗﻀﻤﯿﻦ ﮐﻨﯿﺪ
Vol. 22 / No. 1358 - Friday, Aug 28, 2015 • ﺑﯿﻤﻪ ﻋﻤﺮ ،از ﮐﺎراﻓﺘﺎدﮔﯽ
• ﺑﯿﻤﻪ وام ﻣﺴﮑﻦ ،درﻣﺎﻧﯽ و دﻧﺪاﻧﭙﺰﺷﮑﯽ
Tel: 604 - 737 - 0236
ﻣﻨﺼﻮر ﺧﻠﯿﻠﯽ
ﻣﺸﺎور اﻣﻮر ﺑﯿﻤﻪ ﺑﺎ ۲۳ﺳﺎل ﺳﺎﺑﻘﻪ 7
Email: info@muneris.com