Page 25 - merged
P. 25
یادداشتی برای داستان کوتاه «من هر شب به تو خیانت میکنم» ادبیات
25 نوشتهی مرضیه آرمین نقد و
منتشر شده در بخش قصه جمع هی نشر ناکجا ،پاریس بررسی
سال / 22شماره - 1357جمعه 30دادرم 1394
توضیح حقایق جاودانگی به کار گرفته م یشوند و
هنوز همچنان در بسیاری از ادیان کاربرد
سعید منافی
دارند ،آ نها تحولات زیادی کرد هاند و فرایند
تحولشان کم و بیش وارد خودآ گاه خاورمیانه در طول تاریخ محل
تاخت و تاز ایدوئولوژ یهای
شده است و بدین سان به صورت نمایههای جمعی رهاساز از پیچیدگ یهای هستی
مورد پذیرش جوامع متمدن درآمد هاند، شناسیست .دست در هر نقطه از
آن بگذاریم خواهیم دید که سرشار
البته این نمادهای فرهنگی بخش بزرگی از ماهیت از آیی نها ،باورهاست که چه
فوق طبیعی و جادویی خود را حفظ کرد هاند همراه ادیان رایج در این منطقه
خط از داستان« :پل ههای راهرو را رفتیم بالا .پل ههایی که زمانی ،نه و م یتوانند موجب واکن شهای عاطفی بسیار رشد کرد هاند و چه در مبارزه با
خیلی قدیم ،چشمهای تو در آن جا ماند .و من هر روز سلامشان میکنم شدیدی در پار های افراد گردند »(علی رضا نوری- آن باورها .آنچه اکنون قابل بحث
و بدرقهام م یکنند و عصرها چش مهای چشم انتظار ،خستگیام را از است مواردی است پریماتیو که
همان شروع قدم در راه پله ،م یگیرند ».نفرت شدیدی از مردها در متن دگردیسی نمادها) دلایل بسیاری برای خشونت
وجود دارد که ب یپروا روایت شده است« :مرد را صدا کردم .رویش را با توجه به ارزش نمادین شب در روایت ،این عنصر سازی و تولید انبوه آن شده است .در یادداشتی که برای داستان کوتاه
برگرداند .ناگهان فاحشه شدم ».واقعیت این است که میتوانم این نفرت به تنهایی شعر هم هست .یا حداقل قابلیت شعر خانه اجارهای ماریا تبریزپور نوشتم ،اشاره کرده بودم که خاورمیانه جای
آلود کردن بسیاری جملات را دارد .شب در فرهنگ سختی برای نویسندههاست .خاورمیانه سرشاری کلمات و جمل ههاست.
خاورمیانهای از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است .چه از باب دینی به فرض کتیب ههایی که باستانشناسان از دل زمین بیرون م یکشند
و چه از باب آیینی .اما اغلب ،شب خیلی عزیز است .البته همیشه از اغلب به بیش از دو زبان نوشتهی یکسانی را ثبت کرد هاند .رایج بودن
خودم پرسیدهام که با چه اتفاقی حس منفی شب ،آن ترس ژنتیکی از چند زبان مختلف و ...از خودم میپرسم چگونه میشود در این نقطه
دیده نشدههای شب که همیشه با ترس همراه بودهاند در این مراودات از جغرافیا (خاورمیانه) با وجود این همه تنوع زبان چرا دستاوردها در
اجتماعی رنگ م یبازند؟ به هر حال خیانت در شب امکانش بیشتر است حوز هی زبان کم به نظر میرسد؟ فارغ از مطالعات و پژوه شها ،این همه
اتفاق زبانی اما چرا صنعت داستا ننویسی ب یتأثیر؟ چرا هنوز داستان
و شعرگون هتر و رواییتر.
را لمس کنم .در خاورمیانه به جای تربیت مرد در حوز ههای مختلف، خاورمیانه از نظر اقلیمی جای گرمی هست و این روزها گر متر هم نوشتن و نویسنده شدن انقدر سخت است؟ به خاطر چهر هی نویسندهی
زن را محدودتر کرد هاند و این خود یکی از ریشههای خشم خاورمیانهای میشود .نوعی خشونت در اینجا وجود دارد که ریشهاش در آب و این داستان در کشورشان ،خیلی زود در سای تها مورد بازنشر و نقدهای
در حوزهی جنسیتی است .قبل از هرگونه ارتباطی بین زن و مرد این هواست .پوشش زنان خاورمیانه تأثیر جالبی بر روان به جای م یگذارد. ویژه قرار گرفت .داستانی در خاورمیانه موفق است که موجی را از هر
ِب ُبمررنداد.نایخانوردامیسانتاهانین تماا آدنهاجایپیخوشبمی یبرراونید وجود دارد و در آن سو خشم بحث بر سر پوشش و طرفداری از چه نوع پوششی نیست .هدفم بیان نوعی برانگیزد چرا که به نظر من خاورمیانه فراوانی جملات است با
لبخند بتوانند سر هم که با تأثیر این پوشش بر روی استفاده کنندههایش است .نتیجه م یشود این گوشهای کم .خشونت عجیبی در داستان وجود دارد .عجیب از این
مطالعات جامع هشناختی در خود دارد و این را مدیون داستان نیستم که وقتی از صبح برای قصدی ،چه کار روزانه ،خرید روزانه و ...از خانه نظر که چگونه دنیای زنانه تاب حمل چنین خشونتی را بر دوش ذهنش
In touch with Iranian diversity خارج میشود ،در معرض تعامل با هوای گرم وارد چالش درونی م یشود. دارد .مثلن این خط از داستان« :باز خشم از من زد بالا و زل زدم
شکایت از هوای گرم و مخلفاتی که با خودش به همراه دارد .تعامل در چشمانت که بالای سر هم هی ما ایستاده بودند و وحشی شدم و
بلکه خاورمیانهای بودن نویسنده است که مرا درگیر بحث م یکند .از اولیه با محیط که همیشه راهی برای تحمل کردن را در ذهن تداعی شروع کردم و ادامه دادم .کاش من مرد بودم و به تو تجاوز م یکردم.
داستا نهایی است که اگر نویسندهاش یک هلندی بود چنین نگران شب م یکند اما نمیتواند عملی کند ،یعنی میتواند کمی شرایط را بهبود داد کاش انتقامم از تو را ،ازتن کبودم نم یگرفتم .ادامه دادیم .مردها را
و اویش نمیشدم .به شدت خاورمیانها یست. تا قابل تحم لتر باشد اما این تغییر برایش حکم سنگین در پی خواهد بر تنم م یکشیدم .پوست گرم ،عرق ،تن ،نیازم بود ».البته مخاطب با
داشت و این فشار جالب که از تعامل با اقلیم م یرسد به تعامل با سیستم خواندن بقیهی خ طها بیشتر با خشونت مورد نظرم آشنا خواهد شد.
امد«وایروشنگحلرتهگنچامنمهاکیدتیششوااننخدفصشبیعوتهندو.یصسردایفولمماهسیادنیحننهّاوهماریراکحوهلدهرزریروبااچابهداطدررایهشمِلرکاتنحملافل ًمهااا ًسمغعرینتیادزامنصرشدی:ا نهویدخزهیجسنکستتسیردنیی: اجتماعی .زنان خاورمیانهای پاییز را شاید بیشتر از تابستان دوست شدیدترین برخوردی که در دنیای زن خاورمیانهای برای ابراز خشم
همچنان مشخصهاش بودند .سومین مرحله م یتواند ب هوسیل هی دارند چون عرق نم یکنند حتی شاید بیشتر در تابستان از عشقشان به جنس مرد اعمال م یشود .خیانت .این نوشته برای بحث در مورد
مریم باکره نشان داده شود .مرحلهای که در آن عشق خود را تا جدا م یشوند و در پاییز و زمستان عاشق م یشوند( .این نظر من است اخلاقیات نیست .بیشتر بیان تأثیر خاورمیانه ،این جغرافیای سرشار از
به مقام پارسایی روح بالا م یبرد .چهارمین مرحله خرد است که و دلیلی برای راست بودنش فعلن ندارم) کاری به باقی ریشههای ایجاد جمله در داستا نهایمان است .داستان کوتاه من هر شب به تو خیانت
حتی از پارسایی و خلوص که ب هوسیلهی سرود سولامیت ،سرآمد خشم ندارم اما خیانت به تو در شب ،که ،تو روزی برایم عزیز بودی و م یکنم اما جز خشونتی که در خود دارد شاعرانگی دوست داشتنی هم
سرودهای نمادین شده نیز ،فراتر م یرود . شب هم عزیز و دیگر نیست با تمام وجود این دو عزیز را صلاخی کردن دارد« .شروع شد .و نوشیدم و نوشیدم و سرکشیدم .ساع تها .بوی الکل
عنصر مادینه هنگامی نقش مثبت م یگیرد که مرد به گونهی به قلم نویسنده تراژدی عجیبی در من به پا م یکند .از دست دادن دو از بدنم ساطع م یشد .چشمانم همه جا را لیوان لیوان الکل م یکرد .من
جدی به احساسات ،خلق و خو ،خواهشها و نمای ههایی که از آن عزیز .اما خب دنیای داستان سرشار است از چنین از دس تداد نهایی. باید میتوانستم .نیازم به فراموشی را همین پر م یکرد» این داستان
تراوش م یکند توجه کند ،و به آ نها شکل بدهد و نکت هی اساسی معاشقهی روایت شده در داستان تصویر شخم زدن زمین را تداعی همنهشتی از خشونت و زیبایی شعر را در خود جمع دارد .اما چرا این
احترام بیش بنگریم و واقعی رمانمزلطهلق ًیا این است که آن اینجا در م یکرد .مردانی که همه م یخواستند حتی با دریدن ،مالک بخشی از انتقام که با اشد درجهی احساسی همراه است در شب اتفاق م یافتد؟
خطراز دست مذهبی، تمثیل عنصر مادینه به حد به از شخصیت داستان باشند .رابط هی ظریفی بین اسطورهی اسکاندیناوی، ناگزیر میشوم نی منگاهی نشانه شناسانه به داستان داشته باشم .آیا
دادن جنب ههای فردی را دارد و اگر آن را به مانند موجودی گفیون و داستان من هر شب به تو خیانت میکنم وجود دارد .گفیون، نویسنده از بیان شب برای بستر اتفاق به دنبال ایجاد ارتباط با معانی
منحصرأ شخصی تلقی کنیم خطر فرافکنی به وجود خواهد آمد یکی از قدیم یترین اله ههای گیاهان و باروری در اساطیر اسکاندیناوی همچون ظلم ،استبداد ،جهالت وخفقان است؟ اما چه لزومی دارد برای
Vol. 22 / No. 1357 - Friday, Aug 21, 2015 و بسیار مشکلآفرین خواهد شد ،چرا که یا مرد را قربانی تمایلات بود .در یکی از روزها گفیون خود را به شکل پیرزنی درآورد و از گیلفی، استفادهی نمادین از کلمات وقتی اثر در کشوری منتشر میشود که
جنسی خود م یکند و یا ناگزیر به بند یک زن واقعی میکشاند. پادشاه سوئد زمینی را درخواست کرد .پادشاه به او وعده داد اگر توانست دلیلی برای پنهان شدن پشت نمادها وجود ندارد و امر منتشر کردن
در این مرحله ،تنها تصمیم دردآور اما سخت آسان ،جدی گرفتن هر مقدار زمین را در عرض یک روز و یک شب شخم بزند ،آن زمین مال نوشته بری از قواعد موجود در خاورمیانه است .خواسته یا ناخواسته
اوست .گفیون با استفاده از چهار پسرش که به صورت چهار گاو نر در آمده نماد گرایی در نویسندهی خاورمیانهای جا خوش کرده است .اما اگر
بودند زمی نها را شخم زده و او با این کار دریاچ ههای بسیاری را نیز در
یونگ وار به نماد نگاه کنیم بحث جان بیشتری خواهد گرفت.
تخیلات و احساسات است که م یتواند از رکود کامل فرایند فردیت سرزمین سوئد ایجاد کرد .شخصیت داستان با مردان موجود در نوشت هها «یونگ با توجه به رویکرد روان کاوان هاش نمادها را به دو بخش طبیعی
جلوگیری کند ،زیرا تنها در این صورت است که مرد م یتواند به با شهوت مالک شدن شخم زده م یشود اما در نهایت تیر خلاص را راوی و فرهنگی تقسیم م یکند ،در دیدگاه او،
معنای این تمثیل به مانند واقعیتی درونی دست یابد و به لطف در انتهای داستان شلیک م یکند« .هیچ چیز یادم نم یآید از دیشب .جز
همین مسئله ،عنصر مادینه همان م یشود که در اصل بود ،یعنی چنگ ناخن حسرت و ر گهای پاره شد هی چشمانم از فرط گریه و زاری، نمادهای طبیعی از محتویات ناخودآ گاه روان سرچشمه م یگیرند،
«زن در درون مرد» که پیامهای اصلی «خود» را منتقل م یکند». جز چشمان تو که با من از در آمدند تو و کنارم آرام گرفتند و بغلشان کردم. بنابراین معرف گونههای
اما نم یدانم چرا دوست دارم این برداشت را داشته باشم که در جز حسرت خیانت .باز به تو نگاه کردم .پیراهنت را که در آخرین شب فراوانی از نمای ههای کهن الگوهای بنیادین م یباشند و در بسیاری
داستان ،مردی درون زن بود با تمام داشت ههای مردانه از بابت شهوت خانگ یات از کمدت برداشته بودم ،تنم بود .پیراهنت به تو خیانت موارد میتوان این
اجتماعی و فردی-جنسیتی که بسیار سخت از مورد خیانت واقع 25 کرد تمام دیشب. نمادها را به وسیلهی انگارهها و نمای ههایی که در قدیمیترین شواهد
تاریخی و
شدن در هراس بود .مردی تنها که نم یدانم از کجا آمده به داستان «من هر شب به تو خیانت میکنم ».به جز یک مرد که در خاطر او
اما آمده است .در خاورمیانه آمدن مرد به ی کباره به جایی (هر جایی) مانده است هیچ نرینهای نتوانسته فتحش کند .نویسنده با پایان داستان
بدوی وجود دارند تا ریش ههای کهن الگوهایشان ردیابی کرد ،اما خیالم را آسوده کرد .نه شبش را قربانی کرده بود و نه اویش را .همه
دلیل نم یخواهد حتی برای رفتنشان .تاوان را زنان خواهند داد. چیز سرجایش باقی مانده بود اما شاعرانه .مثل چشمهای او در این نمادهای فرهنگی برای