Page 24 - merged
P. 24
(بخشی از شعر "در ستایش دوردست" ،ص ،۸۵همان) تادوردس ِتشعر ِبران!
هی چکس بازمان نمیآفریند نگاهی به «در ستای ِش دوردست» ،گزیدهای از شعر آلمانی ،به ترجمهی دکتر فرشته وزیر ینسب1 ادبیات 24
از خاک و گل سپیده جدیری
نقد و سال / 22شماره - 1357جمعه 30دادرم 1394
هی چکس نمیخواند بر غبارمان وردی بررسی
هی چکس!
حمد و سپاس تو را ای هی چکس بباه بشاعزآرفورينشايعركاامسل نت.ر»س2دایمنوفسقخن ِخنواعبهددالبلوهدکووثشرر یطسايتن، «ترجم هی شعر تا
به خاطر توست که توفيق يكي شدن
شکفته شدن به سویت را میخواهیم.
از هیچ میآییم دحرکسای ِبعممیترقجازم بصوددمهن که بسا مدیترد ِجنمشیعرکهیخداورددزمکانهیمیترکج مشاهاعریب نوادشاوعچر،ه
هیچیم و هیچ میمانیم: به تنها
ابویکاخجیاوقرثندأیراهِیافصتایهتدراآپرخووایوترجزدشیمدنکشهاهسهشدادککتدشلرهمارخاممیوبشهاوکاعههنسردیدیخ،مقودبوخاداایدجِ..موشِصودیع ببدرخههوسونیدابهدا.رنشگ!اشحاومعس ِاتگرارسآهجینیمسکهاحیتت،یشی،ندااُنگشراروتییهماچ،نحوای نضسکک،رببهارهیآهقنیخا ِِتیگک
شکوفنده،
هیچ،
گل سرخ هی چکس
با
پرچم جان-روش نمان...
(بخشی از شعر "مزمور" ،صص ۹۹و ،۱۰۰همان)
م یآید ،زبا ِن ببقریده ِنبه«قلچبشتم از که بیش دخرا ِسصطهررهاییکفاوزقا،ی آننشاویعژراگنی آن دیگری م یخندد،
جای دیگری کار است .به غص ههایش را دارد،
مهدترمرکچجانریماندسبرهاتنک»تابخراهب ِربجدا ِکنلیمکلاجممتاتلوهای نجیظمیلسرااتد«هیتدگرحریگکعاونینهیت»«ودقالر«بفدرتوکهرجیازوییژشگدی»،یگاهراز وییسسزبواانت ِ»یس،
شعر در زبان اصلی را باز بنماید .به خصوص در مورد سلان که مشهور چهره مرا با پوست و مویم زیر آسمان نگه میدارد،
است به تریک بسازی علاقهی زیادی داشته ،چنانکه م یبینیم مترجم کلمات را از دهان من بیرون میریزد،
است. امکان حفظ کرده بیشعشرتریشانعراح ِند ویژگی زبانی را در ترجمهاش تا این پول دارد و ترس و گذرنامه،
کتاب دیگری که در این وسواس در انتخاب کلمات ،در این م یستیزد و دوست میدارد،
آشفته م یشود،
و بی قرار.
آثاری از آنها گردآوری و ترجمه شده است ،حتی نمود بیشتری م ییابد. اما من نه،
من آن دیگر یام،
این شعر از راینر ماریا ریلکه را به ترجمهی فرشته وزیر ینسب بخوانید و که نه م یخندد،
زبان آن را مقایسه کنید با شعری از هاینریش هاینه که در همین کتاب و
مداتدرهجامس دتر ،بحهفچظ ُشفرممببوینزبیادن: را که به قلم همین مترجم آمده است تا دقتی نه چهرهای زیر آسمان دارد،
خرج منحصر به فر ِد هر یک از این شاعران به نه کلمهای در دهان،
آن که با من و خویش
است بلکه هیچ ضمانت اجرایی ندارد ،به خصوص در مورد کسانی که بیگانه است... In touch with Iranian diversity
رویاها برایم به ارکید هها م یمانند، هویت حقوقی ندارند3». (بخشی از شعر "آن دیگری" ،سرودهی هانس مگنوس انتسنزبرگر ،صص
رنگارنگ و پر غنا. دهدظحاااارجده ِلدو،،رن،آبجفتهرنمکلمرف«اه ِرمرکتمیههاد»اومجوایِلمللنآحهمججردیممهاللفانههورا،دبننتلدطعگناویرهیگاتاپفکهنانکویکنسندناتی:زدآآده«:ننامجب«سمامکنلتفهوه.ر»عابمیامعاابسودبق ایهلتزه»جش«یدممکالِمراجلندمومتلکتعبههداعاهباوسدیر ِالییتی»خنککودههیشدابگدررنهرا ۱۳و ،۱۴کتاب «در ستای ِش دوردست»)
از شیره آوندهای چوبی عظی مشان فرشته وزیر ینسب شاعر است ،شعرهای بسیاری سروده و شعرهای
نیرو میگیرند، بسیاری نیز ترجمه کرده است .در شعر فوق آنچه بیش از هر چیز
اایکدزخیهوندآدسهط ننطوشررمحدهیدراوِمدشفمبومدرخب.شیواعیزننطریدمبک:مابهجی«کبومهرعنمدن«مم،مومُحفمنعتنرواواومعسسعااجاتزسمس»لیاتوبتاوت»گ ُفبوبوقرهبیماش.هگایاونشنیننگاهااوراریکحاایکِیانله،بسیرجا«اتمکیلش نهآکخفهانورانصنجیدوگایارسدرردنابتبدآاترشارچودری.ادش مشهود است ،آشنای ِی مترجم با موسیقی و ضرباهنگ کلام و چگونگی
و به خونی که مکید هاند م یبالند. زبان مقصد ااسستت.کچهیانز لاشبهکللامای ِتسهطررهاسطچریزدری مقصد ابنهتقاش ِیلوآهانیبهصزوبارنت
به لحظهای گذرا شادند، دلنشین به گرفته
گوشمان بنشیند :موسیقی .و شگفت اینکه نوازندهی آن ،که مترجم
و به لحظهای دیگر مرده و رن گپریده. متن که اگر شما ندانید افوسقت،،تهررجگزم هخایریج نکمشیعزنردا.سبیاتی،ی آدیامبنهصشفعبرا بشویدمِ.ن
در آن هنگام که کائنات در آن بالا آهسته در گذارند، زبان در خو ِد این متن فارسی شک میکنید؟
حس نمیکنی که چگونه عطرها بر باد م یروند.
رویاها برایم به ارکید هها م یمانند.
(خواب بیننده ( ،)۲شعری از ریلکه ،ص ،۱۱۴همان)
بر گون ههای کوچکت ممنوع است و ادام هی جمله حذف شده است ازیدن»..ط.ورچتودانعحیر مف یربشِوطدبیکنه بآهننان ِیمسشعتر. کحفه ِباظلامتور بسریاقییمکولاجموددری نمیکنم و دلیلاش فقط من شک
تابستان داغ نشسته است بین این دو بخش جمله ،ربطی وجود ندارد. حفظ تمام ویژگ یهای یست دلیلاش
و زمستان ،زمستان سرد، پمحست اوناگایرهکجهوآ«ممی ِمزنمودعننیظرس شتا»ع.ربمه اییرنستانرتدی .ببع،یمد میبییندیانممکاهگ ُرفرمتم،ر مجامراایبنه
در ُفرمی ظری ِف تغییرا ِت نبود ،در ترجمهاش به این شعر ،خود یک شاعر برشمردم .بگذارید بگویم :فرشته وزیر ینسب پیش از آنکه مترجم باشد
در قلب کوچکت. و توجهای نشان م یداد. جملات ،چنین دقت یدشیعگکررهشارااعیدررادیآنسگهرات.یجبهرسابااتززآوافیجریوننککینتیادم:سب بتبیمنییزمندو.مبهصبدااز ُِقسراحیفیِ.ظ آن ویژگیهای
اما چنین نخواهد ماند حال ،به این سطرها از اینگه بورگباخمن ،به ترجمهی فرشته وزیر ینسب ممنوع است که اشخاص را آتش زد
محبوبم! نگاه کنید: ممنوع است اشخاصی را آتش زد
که اجازه اقامت قانونی دارند
زمستان بر گون ههایت خواهد نشست کلاهت خاموش بلند م یشود، ممنوع است اشخاصی را آتش زد که مقررات را Vol. 22 / No. 1357 - Friday, Aug 21, 2015
و تابستان در قلبت! سلام م یگوید ،در باد تاب میخورد
(تابستان داغ ،شعری از هاینه ،ص ،۱۵۳همان) سر برهنهات به ابر میزند
قلبت جای دیگری در کار است...
اآیکندسششترتیاچنداوایهآهیثهب ِااهدرناشهسردممیرزدبتتچااجونانررتکنیدلجه،خفناماسپربههربتهسدمای»تویایخردژتنتبکگاجقتاهنمدرتندرهبفروورهرمیجدشاومچتییستهشگهژوعگواوانتیزرنهگیایاِوهراییایامظینزیحهیافشمسراخشع ِظوعرشباد،انراایسمیشکیماطجلنانرتبههینلرزکشکدگایوه«عیسورشمتکاهتاعرگ،انرردوزتمه»جترفآوابنرنمرایهسدایشیدکهقدتبموا؛ایِتنیسبوشوطمعلُضتزف«برییردِتدِیار.محن (بخشی از شعر "برایم توضیح بده ای عشق" ،ص ،۵۶همان) رعایت م یکنند و اجازه اقامت قانونی دارند
خو شسیما ،خو شسر و زبان و خو شآهنگ. ممنوع است اشخاصی را آتش زد که احتمال نمیرود
که تمامیت و امنیت جمهوری فدرال آلمان را به خطر اندازند
ممنوع است اشخاص را آتش زد
آن هم از دیروز تا فردا دگرگونه م یشود مگر اینکه خودشان با رفتارشان موقعیت را فراهم کنند...
ساکت و غریب (بخشی از شعر "حقوق خاص" ،سرود هی هانس مگنوس انتسنزبرگر ،ص
و هر ضربهاش ،۱۵همان)
فرو ریزشی است از زمان. اگر بخواهیم با مضمون شعر که مضمونی حقوق بشر یست کاری نداشته
(بخشی از شعر "فرو بریز قلب من" ،ص ،۷۹همان) با نوعی بازی تبکانلگشاایمت ِنمیگویحتانکهصاه بلمریا ُازف ِرنت امکیراشنِرعفریرممکتمخاجرکمزلصهوشوشیدرکمونلکمهاگیبرههفتنیهظشارعسمر وتی،رجبسوازدد
هم رابط هی
_________________ و این سطرها از پل سلان ،به قلم همان مترجم: دارد ،ما را در 24
-۱انتشارات نصیرا ،چاپ اول۱۳۹۳ : در چشم هی چشمانت،
-۲عبدالله کوثری در گف توگو با آريامن احمدي ،روزنامه اعتماد، نهایت به همان مضمون رهنمون میشود .کل شعر ،چنانکه در توضیح
شماره ،۹۲/۹/۲۰ ، ۲۸۴۸صفحه ( ۷ادب و هنر) نخهای ماهیگیران دریاچهی ایر زندگی میکنند. مترجم دربارهی آن آمده« ،هجو جمل هی اول خود است که عمومیتی
-۳از توضیح مترجم در کتاب «در ستای ِش دوردست» ،صفحه .۱۹ در چشم هی چشمانت قانونی را نشان م یدهد و ثابت میکند که قوانین نه تنها تبعی ضگرایانه
دریا پیمانداری م یکند...