Page 27 - Shahrvand~BC No.1354
P. 27
27 سال / 22شماره - 1354جمعه 9دادرم 1394 «داستانه غ مانگیزه نقش نمایه اضافه»: حشر با دوستان دیر و خسته به آن باز م یگردم باز چراغی برای پذیرایی
من روشن و تبسمی به لبی نقش بسته است که خطاهای مرا م یبخشد و
In touch with Iranian diversity چگونه نگارش هزارسال هی کسره در خط فارسی در پنج سال زیرورو شد
با مهری سرشار م ینوازد».
27 Vol. 22 / No. 1354 - Friday, July 31, 2015 حقیقت آن است که من اگرچه در گفتار با تجویز درست و نادرست محسن مهدوی مزده* «خوانندگان دیوان اشعار من انتظار نداشته باشند که من عالمی به
میان هی خوبی ندارم اما در نوشتار دلم به این همه دموکراسی رضا خط فارسی با بحران تازهای روب هرو شده. فراخنای جهان حافظ شیرازی پیش چشم آنها خواهم گسترد و یا در
نم یدهد .در کل نظر قطع یای ندارم .اما اعتراف م یکنم که دیدن چنین در عرض پنج سال ،شمار بزرگی از خواندن اشعار من روان آنها مانند زمانی که شمس تبریزی را زمزمه
اشتباهی از دیگران ،آنها را از لحاظ فرهیختگی تا درج های از چشمم فارس یزبانان با کسرههایشاندرگیر شدهاند م یکنند به رقص خواهد افتاد و از ابدیت و دستگاه بیچونی و عرفان و
م یاندازد .اما جدا از این بیان احساس شخصی ،به نظرم نوشتن نق شنمای و ناگهان هیچ کس نم یداند «دوست من» جهان حقایق خبری درست خواهند شنید! در این اشعار از عش قهای
اضافه به شکل «ه» مشکلات ویژهای بهدنبالدارد .عمدهی این مشکلات درست است یا «دوسته من» .گاهی «مثل افروخته و آتشین که سر به رسوایی م یزند و به انگش تنمایی و ملامت
ناشی از این هستند که این شیوهی جدید هرگز نم یتواند به طور کلی این» م ینویسند و گاهی «مثله این». م یکشد و گریه و زاری و سوک و شیون و دیگر اسباب کار عاشقان سخنی
جایگزین شیوهی سنتی بشود ،بلکه تنها به شکل روشی «دیگر» موازی چشمگیری این پدیده در این است که نیست .همینطور من از آن کسان نیستم که با می و افیون به ذوق بیایم
روش قبلی به زیست خود ادامه خواهد داد و تنها اثرش دوگانه کردن گریبان کسانی را گرفته که سا لها درست و معانی در حالت مستی در ذهن من حاضر شوند و یا احیاناً موسیقی را
استاندارد خط فارسی است .دربارهی دوگانه شدن استاندارد خط ،خوب م ینوشت هاند .ده سال پیش از این ،هیچ با ادب بشنوم و وقتی کسی شعری م یخواند و من حال درک آن را ندارم
کدام از این آد مها هرگز چنین اشتباهی خود را غرق مسرت وانمود کنم و از شوخی وخنده که فطری من است
است به نکت ههای زیر توجه کنیم: نم یکردند .به این پدیده بحران م یگویم
-۱عقل جمعی در طول تاریخ به این حکم کرده که بهتر است که خط نه فقط چون اصرار دارم متعصبانه از آ نچه دست بردارم.
استاندارد یکتا داشته باشد .در تمام جهان متولیان رس مالخط در این از کودکی به عنوان درست آموخت هام دفاع جهانی که شعرهای من در آن به وجود آمده همین جهان اعتیادی است،
کنم ،بلکه چون دو دستگی در شیوهی با این تفاوت که آسمانش قدری نیلگو نتر و پا کتر ،اخترانش درش تتر
راستا تلاش م یکنند. نگارش برای رس مالخط را مضر م یدانم. و فروزندهتر ،کوه و آبشار و دریا و جنگل و رودخان ههای آن با نزه تتر و
-۲دوگانه شدن رس مالخط باعث کند و دشوار شدن خواندن م یشود .از در ادامه دربارهی علل مضر بودنش طر بافزاتر،دلبندانش زیباتر و چشمانشان سیاهتر و سحرانگیزتر و لبانشان
این به بعد نم یدانیم در عبارت «روزه سخت» منظور روز است یا روزه. خواهم نوشت اما پیش از آن ،ببینیم که علت این پدیده چیست. بوس ه پذیرتر است .در این جهان ،غم و نامرادی و فراق و مرگ عزیزان نیز
در برخی موارد ماجرا از کندی و دشواری م یگذرد و جملات را گرفتار جان را شکنجه م یدهد ولی گردش زمانه و گذشت ایام از سنگینی آنها
علت بروز بحران
ابهامی ابدی م یکند. فارسی تعداد زیادی تکواژ با صدای eدارد .اگر فرض کنیم نق شنمای م یکاهد و آنها را قابل تحمل م یسازد».
-۳دوگانه شدن رس مالخط انواع پردازش خودکار روی زبان را مشک لتر اضافه که هم متص لکنندهی صفت و موصوف است ،هم متص لکنندهی «دوستان یکدل گاهی مهرسردی آغاز م یکنند و دلربایان جفاجو و
م یکند و فارسی را بیش از پیش به قعر جدول گزین ههای معقول برای مالک و مملوک است ،هم اضاف هی تشبیهی م یسازد ،و هم نام و پیما نشکن م یشوند ولی غبار ملالت بر آیینۀ صیقل ِی دل پاینده نیست و
کارهای کامپیوتری م یفرستد .اگر ضعیف شدن ترجم هی ماشینی به نام خانوادگی را به هم متصل م یکند در واقع همواره یک چیز
نظرتان موضوع مهمی نیست ،حد اقل پایین آمدن کیفیت جستجوهای است ،فارسی باز هم دس تکم چهار تکواژ مختلف با صدای eدارد: جفاها و نازها به مهربانی و غمخواری مبدل م یگردند».
-۱اضافه« :دوست من»« ،روز خوب»« ،داس مرگ»« ،میدان آزادی»، « ..به نظرمن ادبیات فارسی نگاهبان ملیت و فرهنگ باستانی ماست و
اینترنتی فارسی فکر م یکنم از نظر همه مهم باشد.
-۴دوگانگی در رس مالخط آموختن فارسی را برای نوآموزان (چه ایرانی «حسن روحانی». هرگونه
-۲پسوند «ه» در انتهای اس مها و صف تها« :دسته»« ،دهنه»« ،انگیزه»، تجاوزی که به این ملت بشود و هر کلمۀ بیگانه که هنوز ملیت اصلی
و چه خارجی) سخت م یکند. خویش را از دست نداده و ایرانی نشده در زبان شعر وارد گردد مایۀ
-۵به این فرض محال هم که رس مالخط جدید به کلی جایگزین سنت «روزنه» سرافکندگی کسانی است که خامۀ استادان بزرگ سخن پارسی را برداشته
قبلی شود ،نتیجه آن است که در خواندن صدها هزار کتابی که تا به -۳معادل محاورهای فعل ربطی «است»« :حالم خوبه»« ،ای نجا تهرونه».
-۴حرف تعریف معرفه در فارسی محاورهای« :خون هی مادربزرگه»، و بر بالش آن سخنوران بزرگ تکیه زدهاند».
امروز به فارسی چاپ شدهاند دچار مشکل م یشویم. «در باب موضوعاتی که امروز جوانان ما برای منظومات خویش مناسب
پ ینوشت: «لوستر بزرگه رو دیدم»« ،این دختره کو؟» تشخیص دادهاند سخنی ندارم زیرا من دیگر جوان نیستم و شاید در دل
همان طور که در این فهرست مشخص است موارد سوم و چهارم تنها جوانان امروز از زن و مرد آرزوهای سفید و سیاه و فریادهای زرد و بنفش
تصویر این نوشته تیتر فاجع هبار روزنام هی مرد مسالاری را نشان م یدهد. در فارسی گفتاری وجود دارند .ای نجاست که مشخص م یشود که حکایت از تأثراتی کند که پیش پیران نامعلوم است .روزی که من جوان
این نمونه هم همان طور که اشاره کردم با خودش ناسازگار است ،مثلا چرا پدیدهی نوشتن کسرهی اضافه به شکل «ه» این قدر تازه است.
نم یگوید «اعتراضه ایران» اما م یگوید «سلاحه هست های» .اما غیر از این در سا لهای اخیر نوشتن فارسی محاورهای با سرعتی ب ینظیر رشد بودم فریادها جانسوز و غ مانگیز و آرزوها شیرین و دور و دراز بود».
موضوع ،این صفح هی روزنامه یک شاهکار دیگر هم در بر دارد .بالای کرده .ماجرا از وبلاگ و پیامک شروع شده ،با فی سبوک و بخ شهای
عنوان اصلی خبر ،با قلم ریزتری نوشته شده «نقض آشکار ام.پی.تی». نظرات سای تهای خبری گستردهتر شده ،و تا جایی پیش رفته که در 24جولای 2015ـ 2مرداد 1394
درست مثل ماجرای معروف نمایندهی اصولگرای مجلس ،ای نجا هم به تلویزیون رسمی کشور هم زیرنویس فارسی فیلم به زبان محاورهای
جای «ان.پی.تی» از عبارت «ام.پی.تی» استفاده شده .به هر حال nasal دیده م یشود .حالا دیگر عجیب نیست اگر کتابی را باز کنیم که در پ ینوش تها:
place assimilationسا لهاست که از میان ک مسوادان جهان قربانی آن گفتگوها به فارسی محاورهای آورده شده ،اتفاقی که بیست سال ۱ـ یادنام هاش را سایۀ سرو سهی نامیدند .قیمتش را به ُدّر و گهر سنجیدند،
پیش بسیار نادر بود .در ای نجا جا دارد به موضوع مهم ترانه هم اشاره
م یگیرد! (برای عکس از سعید مهدوی عزیز متشکرم) کنیم .جدی گرفته شدن تران هسرایی و نوشته شدن و دس تب هدست قامتش را به اندا ِم سرو کشیدند و یادنوشتۀ مرا نادیده دیدند.
محسن مهدوی مزده هستم ،دانشجوی دکتری زبا نشناسی در دانشگاه شدن متن تران هها (به صورت نوشته نه به صورت صوتی و با موسیقی) 2ـ کاکو در گویش شیرازی به معنی برادر است ولی شیراز یها آن را برای
آریزونا .حوزهی اصلی کارم نحو است اما به زبا نشناسی کامپیوتری و در ده ههای اخیر مقام فارسی محاورهای را جد یتر کرده است.
وا جشناسی هم علاق همندم .به خصوص به مسائل مربوط به وزن شعر اظهار و ابراز محبت بکار م یبرند مانند عزیزم.
فارسی علاق هی ویژه دارم .گرایشم به زبا نشناسی رایانشی تحت تاثیر با گسترش سنت نوشتن به فارسی محاورهای (عموما از نوع تهرانی)، 3ـ این غزل در مجموعۀ سین هریز آمده است .چاپ شرکت کتاب
مدرک کارشناس یام در مهندسی کامپیوتر است .برنامه این است که مردم شروع کردهاند به نوشتن «هوا سرده» و «لوستر بزرگه» .قطعا
درسم که تمام شد چر خدندهای از دستگاه علم بشوم .اگر شدنی بود در ایرادی به این کار نیست چون راه آسان دیگری برای نوشتن این تکواژها ،1364/1985ل سآنجلس.
وجود ندارد .اما نتیج هی طبیعی این روند این است که آد مها عادت 4ـ سعیدی ،یاِر خوگرفته با یارا ِن دانشکدۀ ادبیات :مجلۀ ایرا نشناسی،
ایران ،وگرنه در آمریکای شمالی. م یکنند در انتهای کلماتی که هرگز «ه» ندیده بودند «ه» بگذارند.
http://persiandee.com/blog/?p=121 توجه کنید که از ابتدای دبستان تا پنج شش سال پیش ،بیشتر ما سال هفتم ،بهار 1374/1995
ترکیب «پسره» را ندیده بودیم چون چنین ترکیبی در فارسی کتابی از شی ِخ صنعان تا مرگ در زندان ،از انتشارات کتاب پَر1374/1995 ،
وجود ندارد .در نتیجه ،ناگهان آموخت ههای قبلی سست م یشوند و 5ـ پير من و مراد من درد من و دوای من ـــ فاش بگفتم اين سخن شمس
مغز ما که در حالت ناخودآگاه لزوما قادر به تفکیک دادن این چهار
تکواژ نیست ،گاهی آنها را در هم م یریزد و به جای «دوست خوب» من و خدای من
هم بر خلاف آ نچه تمام عمر به آن عمل م یکرد ناگهان م ینویسد شمس تبریزی که نور مطلق است ،ـــ آفتاب است و ز انوار حق است
«دوسته خوب» .نکت هی جالب توجه این است که این خلط تنها در
جاهای خاصی رخ م یدهد و قربان یاش هم عموما کسانی هستند 6ـ شیراز :برگهای پراکنده
که خودآگاهی زبانی بالایی ندارند .برای مثال ،اشتباهکنندهترین 7ـ حافظ :حسنت به اتفا ِق ملاحت جهان گرفت ـ آری به اتفاق جهان
اشتباهکنندگان یا خودآگاهترین طرفداران این بدعت جدید هم حاضر
نیستند به جای «محسن مهدوی» بنویسند «محسنه مهدوی». م یتوان گرفت
8ـ Gina Labriolaپس از کتاب «عشق افسرده و لحظ ههایش» دومین
چه ایرادی دارد؟ بهتر نیست دست از نگرانی برداریم و تجویز را کتاب شعرش را به نام «کندوی آین هها» Alveare di specchiمنتشر کرد.
بگذاریم برای در کوزه؟ 9ـ کتابِ Istanti d’amore ibernatoرا عشق افسرده و لحظ ههایش
نامیدهام .واژۀ
ی خزده که برخی در ترجمه به کار بردهاند از زیبایی و حرمت کلمۀ ibernato
م یکاهد با در نظر گرفتن اینکه در ادبیات فارسی برای آن ،واژۀ زیبا و جا
افتادۀ «افسرده» یا «فسرده» را داریم
که به معنی یخ بستن و منجمد شدن به کار رفته است:
بیفتاد بر خاک و چون مرده گشت ــ تو گفتی همی خونش افسرده گشت
«فردوسی»
آتش اندر پختگان افتاد و سوخت ـــ خام طبعان همچنان افسردهاند.
«سعدی»
چون خدا خواهد که مردی بفسرد ـــ سردی از صد پوستین هم بگذرد
«مولوی»
خو ِن د ِل لاله در د ِل لاله ـــ افسرده شد از نهی ِب کم عمری «منوچهری»
10ـ مقالۀ :ایران و تولد شعر جینا لابریُیولا ،مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم
انسانی ،شماره 3سال 23پاییز 1355/1976
11ـ عبدالوهاب نورانی وصال