Page 22 - Shahrvand~BC No.1354
P. 22
سه شعر از آزاده صالحیان ادبیات
22
شعر سال / 22شماره - 1354جمعه 9دادرم 1394
آزاده صالحیان متولد مهرماه
1369است در سمنان .او از
10سالگی شروع به نوشتن
کرده و در مجموع ،حضور در
کارگاهها و جمعهای مختلفی را تجربه کرده است .در سال 1388کتاب
«مترسکها حلبی راه میروند» را چاپ کرد که به گفتهی خودش،
مجموع های بود که زیست او در آن جا داشت .این مجموعه جزء 20اثر
برگزیدهی جایزهی کتاب سال شعر جوان و از برگزیدگان جایزهی گام
اول در همان سال بوده است.
1
خودت خوب م یدانی
شانه نم یشود
موهای باد از پشت پنجره
بر ق خانه خیلی وقت است جانش در کندن به سر م یبرد
برای کاشتن نورمصنوعی
روی بشقابهای درون قفسه
روی ملحف هها
و تخ ت بی هویت دونفره
3 در و طن بهتر است Vol. 22 / No. 1354 - Friday, July 31, 2015
تنش را گلوله کرد و پرت شد پایین برداریم
پدر سیاستدان بود
از خواب پنب هیی را که چپاندهایم توی گوش در
پدر بود کلید را در آن بچرخانیم
و داروین را نم یدانست خواب خرسها آشفته شد
او تولههایش را در ی کجا میچپاند In touch with Iranian diversity
روزی یکبار بهشان غذا م یداد و دس تهایتان را مچاله کنید
بزنید به صورت روزنام ههایی که شب هم به این گوشه نم یرسند پریز برق را زیر انگشتانمان بخوابانیم
نم یداد؟ بعد بزنیم در باد
تولهها همدیگر را پاره نم یکردند و تازه هم برسند خانه را بگذاریم
چه م یشود وقتی کودکان در کفشهای با لبخندهای عمیقشان،
تکه م یکردند؟ برای پرندههایی که منقارشان تحمل حمل چوبهای آشیانهشان
و تنها یک نفرشان بود در غمهای عمیقشان خوابند را ندارد
نمیتوانند کشتیهای روزنامهای درست کنند و بیندازند در
که بود خودت م یدانی
که ماند اقیانوس تشت قرمز کنار درخت انار موهای باد از نفسهای ما آغاز شد
که بزرگ شد و سبزی فروش ،مغازهاش در پلمب به سر م یبرد
یک نفر که در رگهایش تول ههای دیگر خفه م یشدند بعد راهش را انداخت در حیاط
در چشمهایش م یشد برادرانش را دید چه فایده دارد روزنامه؟ لای سپیدارها
که دس تهاشان به لبهی ظرف نمیرسید وقتی حروف به دنبال بچههای کلاس اول در روزنامهها گم دارها
او بزرگ شد دارکوبها
عصایی چوبی ،که چش مهای پدر را از پشت عینک آفتابی میشوند که بعد از نماز
اینجا م یبرد و
آنجا... دنبال نقاط سرد م یگشت منقارشان را با آخرین توان م یکوبیدند
پدر روزی ی کبار به او غذا م یداد و و رخ تخوابش را هیچوقت نم یپوشید بر دهان درخ تها
نم یداد؟ که مبادا پلن گها حمله کنند و رختش به خواب برود
و روزی چندبار در چشمهایش غرق میشد و خودت خوب م یدانی
نمیشد؟ مبادا مادرش ... باد
-آخ
* مادر نمیگذارد موهایش
پدر از پشت پنجره شانه شود
بود پلنگها زل فهایت را خوردند
و دانههای سیاستش بهتر از بزنیم در باد
که هر سال از لای موهای دماغش خواب خر سها آشفته است و در نور طبیعی دشت گم.
میافتاد خواب خر سها آشفته است
روی رن گدانههای قالی دستباف خواب خر سها آشفته است 2
ُسرخ.
دنبال نقطههای سرد م یگشت
پاهایش
در رختخواب
خواب خر سها آشفته بود
22
دنبال نقطههای سرد م یگشت
پاهایش