Page 25 - 1350
P. 25
سال / 22شماره - 1350جمعه 12ریت 1394 خوابهایم را جبران می كنم نور در تما ِم َتری نها ادبیات
و از وسط
یادداشتی دربار هی كتاب شعر «و غیره» نوشتهی سپیده جدیری نقد و
گونه گونه شوم بررسی
25
محمد آزرم
اگر بشود چشمهایم را جبران كنم
بگذارم س ِر كوه
تا دنیا را
بلندتر ببیند
اگر بشود بدوم تا میدان آزادی نگاهی به بخش اول كتاب
باز تاكسی بگیرم تا ساعتی از تاریخ راوی شعر «چاك» ،زنی ست كه با عبور از آستانهی مرگ ،در زنان دیگر
تكثیر شده و حالا در زمان روایت ،لحظاتی را به یاد م یآورد كه حاصل
و خیابانی را همین فراروی از تن یكه است .نامی پنهان كه دیگر نم یمیرد و خاطرات
پر از انقلاب ببینم همهی گمنامان مدفون در گورستا نها را با خود دارد .زنی از كلمات كه
نا مها و آوازها را با خود دارد و صدایی متكثر است و حتی وقایع هولناك را
اگر بشود خندههایم را جبران كنم روایت نم یكند ،واكنش خودش ،جیغ كشیدن خودش را بازگو م یكند و
دهانم را
گوشهای مخاطبش را م یگیرد كه همین جیغ را هم نشنود:
و از نگاههای بیصدای شما شاید فقط زندگیِمن بود
گوشه بگیرم
که این گونه گیج
(همان .ص 20و )21
این شعر با توجه به لحن ،زمان و فضا میتواند در كتاب «و غیره» جای بر چش مهای قرمزتان نشست
خود را تغییر دهد و سومین شعر بخش اول كتاب باشد .روایت این
شعر با ترفند شروع ناگهانی و پایان سجاوندی خود ،ضلع سوم دو شعر
یاد شده است و راوی در آرزوی به دست آوردن فرصتی برای جبران ای روشنای ِی ت ِن من بگذر!
كارهایی ست كه حق انجامش را داشت اما به خاطرش مجازات شد.
این سه شعر را میتوان به یاری همین ارتباط فرمی ،هم به صورت شاید فقط حوا ِس سیاهم بود
مث ِل کسی
اپیزودیك و هم به صورت یكپارچه برای اجرا تدوین كرد.
که پش ِت در افسوس میخوَرد.
In touch with Iranian diversity كلاهم را بر میدارم بی کاست و بی کم
برای صدایی كه روبهرویم را پر كرده است تُرش کرده است؛
برای این غرچ غروچ جوید نهای ناب ههنگام از بقیع تا خاوران را با خود بَِب َرم بزنم به چاک!
عبور آوازهای کوچ ِک جان را با خود بَِب َرم بزنم به چاک!
كه گوشم را پر كرده است و مرگهای چش مدا ِر شما اس ِم شی ِک تهران را با خود بَِب َرم بزنم به چاک!
كه گوشتم را برای همیشه.
(همان .ص )34 که م یریزد روی هم ای روشنای ِی ت ِن من بگذر!
این شعر روایت حذف دیدن است در جهانی كه تنها صدای جوید نها بد ناش را دیدن یتر میکند …
وجود آدمی را پر كرده است .خود این شعر فرمی دیداری ندارد و بخشی امشب این آ ِه لعنتی کدام گوشه است و من کدام گوشه؟ من پُش ِت هم جیغ میِکشم
از جهان مصرفی راوی شده است با این تفاوت كه به وضعیت خودش من پُش ِت هم گوشهای تو را
آگاه است و همین آگاهی شعر شده است. آوازهای یک ط َرفه میگیرم َ و جیغ میِکشم…
در هوای تکراری دنیا گناِه من است ای ل ّک ههای بیهدف!
Vol. 22 / No. 1350 - Friday, July 3, 2015 رنگ از همه چیز ترمز م یكند
و م یپاشد به غر بهایم به گوش م یرسد نیا گناِه من است ای خندههای ب یشمار!
به آنچه بسیار است و گوش دنیا گناِه من است و
به غروبی كه در همه چیز کنار کشیده م یشود از گوش کردن. من
در همه چیز (همان .ص 11و )12
طلوع كرده است. جیغ.
(همان .ص )37 این شعر مكمل شعر چاك با فرمی متمایز است .راوی این شعر آنچه را گناههای خندان را با خود بَِب َرم بزنم به چاک!
این شعر از كارهای كوتاه و كامل این كتاب است كه لحظهای شهودی را كه باید و م یخواهد بگوید ،پنهان م یكند؛ به بیان دیگر راوی شعر ،حرف
با ترفند حسامیزی ،به جهان تعمیم م یدهد و زوال آن را اعلام م یكند. خود را فروم یخورد و سنگینی نگفتناش موضوع اصلی شعر میشود. (و غیره .جدیری .سپیده .ص 6و )7
جدیری در روایت حس یا لحظه و قرار دادنش در موقعیت شعر ،مهارت با اشارههایی حدود فضا را روشن م یكند تا غلظت تاریكی ،بیشتر دیده
دارد و آگاهانه آن را در شعر كوتاه ،فرم م یدهد و از موسیقی عبار تها شود؛ جایی كه خندیدن ،هوا خوردن و مردن شكل ندارد؛ جایی كه ایستادن در موقعیتی فرازمانی ،به شكل گرفتن شعر در قطعه روایتهای
و جملههای كوتاه و تكواژهها برای پایا نبندی به موقع شعر استفاده همه چیز ممنوع است و گفتن از همه چیز ممنوعتر .سطربندی عمودی موازی منجر شده اما این شعر فعلًا روی كاغذ جاخوش كرده است
م یكند .مثل شعر 20با شروع «از خستگیام و خوابم و اتاقم خست هام» این شعر با فرم روایت آن متناسب است و روایت به شكواییهای از خود و برای آشكار كردن فرم خودش دستكم باید اجرایی شفاهی شود
و شعر 21با شروع «از من تا تو سال به سال فاصله بود» .علاوه بر این در جمعی تبدیل میشود .پایا نبندی شعر با پرسش از غیاب عدالت و به نحوی كه توازی روایتها و تداخل آنها ،بلندی و آهستگی صدا،
شعرهای كوتاه ،وقتی به مكاشفهای زبانی میرسد مثل حركت دومینو آزادی همراه است و شعر هم از این مفاهیم نامی نم یبرد و به اشارههای و ضرباهنگ قطعهها را بشنویم .بدون اجرای شفاهی ،ندای جمعی
آن را تا ضربه پایانی شعر پیش م یبرد مثل شعر 22كه مكاشفه زبانی اندوه و خشم فرو خوردهای كه بین قطعه روای تها پنهان است ،شنیده
سطر اول را تا ایها مهای پیاپی دو سطر انتهایی ادامه میدهد: نمادین اكتفا م یكند: نمیشود .علاوه بر این شعر «چاك» روی كاغذ هم میتواند به صورت
افقی سطربندی شود تا به فرم خودش نزدیكتر شود و همزمانی عبارتها
گوشههایم یك زن است کلاف هام از کلافهای َسر در ُگم و مفص لبندی آنها روی كاغذ هم مشاهده شود .ترجیعات «با خود
گوشهترینهایم؛ کلاف هام از کلافهای َسر در ُگم؛ بَِب َرم بزنم به چاک» و «ای روشنایی تن من بگذر» در چیدمان افقی و
ترازو به احترام چه کسی ترازو شده است؟ همزمان عبار تها ،چنین نقشی دارند و به صورت تركیب با عبارتهای
مرا از چشم م یاندازد و آب به احترام چه کسی آب دیگر ضرباهنگ كلام را اداره م یكنند؛ ضمن این كه سایر عبار تها را
ل بهایم را از دهان هم میتوان برمبنای موقعیتی كه نسبت به هم میسازند در صفحه،
گنا ِه ُخرد شدهی من!؟
و لباسهای زیر به رو میافتند جانمایی كرد.
با گوش ههای زنتر: نگاهی به بخش دوم كتاب
این آواز تُرش کرده است
صدا عین یك انسان ماقبل تاریخ غم ،تُرش کرده است
قلب برکت برای زمین
بو
رگ
از جلویم تا روبهرو
از سر به بالایم.
(همان .ص )42
25
ـــــــــــ
منبع:
سپیده .جدیری ( .)1392وغیره ،تهران :بوتیمار
و از وسط
یادداشتی دربار هی كتاب شعر «و غیره» نوشتهی سپیده جدیری نقد و
گونه گونه شوم بررسی
25
محمد آزرم
اگر بشود چشمهایم را جبران كنم
بگذارم س ِر كوه
تا دنیا را
بلندتر ببیند
اگر بشود بدوم تا میدان آزادی نگاهی به بخش اول كتاب
باز تاكسی بگیرم تا ساعتی از تاریخ راوی شعر «چاك» ،زنی ست كه با عبور از آستانهی مرگ ،در زنان دیگر
تكثیر شده و حالا در زمان روایت ،لحظاتی را به یاد م یآورد كه حاصل
و خیابانی را همین فراروی از تن یكه است .نامی پنهان كه دیگر نم یمیرد و خاطرات
پر از انقلاب ببینم همهی گمنامان مدفون در گورستا نها را با خود دارد .زنی از كلمات كه
نا مها و آوازها را با خود دارد و صدایی متكثر است و حتی وقایع هولناك را
اگر بشود خندههایم را جبران كنم روایت نم یكند ،واكنش خودش ،جیغ كشیدن خودش را بازگو م یكند و
دهانم را
گوشهای مخاطبش را م یگیرد كه همین جیغ را هم نشنود:
و از نگاههای بیصدای شما شاید فقط زندگیِمن بود
گوشه بگیرم
که این گونه گیج
(همان .ص 20و )21
این شعر با توجه به لحن ،زمان و فضا میتواند در كتاب «و غیره» جای بر چش مهای قرمزتان نشست
خود را تغییر دهد و سومین شعر بخش اول كتاب باشد .روایت این
شعر با ترفند شروع ناگهانی و پایان سجاوندی خود ،ضلع سوم دو شعر
یاد شده است و راوی در آرزوی به دست آوردن فرصتی برای جبران ای روشنای ِی ت ِن من بگذر!
كارهایی ست كه حق انجامش را داشت اما به خاطرش مجازات شد.
این سه شعر را میتوان به یاری همین ارتباط فرمی ،هم به صورت شاید فقط حوا ِس سیاهم بود
مث ِل کسی
اپیزودیك و هم به صورت یكپارچه برای اجرا تدوین كرد.
که پش ِت در افسوس میخوَرد.
In touch with Iranian diversity كلاهم را بر میدارم بی کاست و بی کم
برای صدایی كه روبهرویم را پر كرده است تُرش کرده است؛
برای این غرچ غروچ جوید نهای ناب ههنگام از بقیع تا خاوران را با خود بَِب َرم بزنم به چاک!
عبور آوازهای کوچ ِک جان را با خود بَِب َرم بزنم به چاک!
كه گوشم را پر كرده است و مرگهای چش مدا ِر شما اس ِم شی ِک تهران را با خود بَِب َرم بزنم به چاک!
كه گوشتم را برای همیشه.
(همان .ص )34 که م یریزد روی هم ای روشنای ِی ت ِن من بگذر!
این شعر روایت حذف دیدن است در جهانی كه تنها صدای جوید نها بد ناش را دیدن یتر میکند …
وجود آدمی را پر كرده است .خود این شعر فرمی دیداری ندارد و بخشی امشب این آ ِه لعنتی کدام گوشه است و من کدام گوشه؟ من پُش ِت هم جیغ میِکشم
از جهان مصرفی راوی شده است با این تفاوت كه به وضعیت خودش من پُش ِت هم گوشهای تو را
آگاه است و همین آگاهی شعر شده است. آوازهای یک ط َرفه میگیرم َ و جیغ میِکشم…
در هوای تکراری دنیا گناِه من است ای ل ّک ههای بیهدف!
Vol. 22 / No. 1350 - Friday, July 3, 2015 رنگ از همه چیز ترمز م یكند
و م یپاشد به غر بهایم به گوش م یرسد نیا گناِه من است ای خندههای ب یشمار!
به آنچه بسیار است و گوش دنیا گناِه من است و
به غروبی كه در همه چیز کنار کشیده م یشود از گوش کردن. من
در همه چیز (همان .ص 11و )12
طلوع كرده است. جیغ.
(همان .ص )37 این شعر مكمل شعر چاك با فرمی متمایز است .راوی این شعر آنچه را گناههای خندان را با خود بَِب َرم بزنم به چاک!
این شعر از كارهای كوتاه و كامل این كتاب است كه لحظهای شهودی را كه باید و م یخواهد بگوید ،پنهان م یكند؛ به بیان دیگر راوی شعر ،حرف
با ترفند حسامیزی ،به جهان تعمیم م یدهد و زوال آن را اعلام م یكند. خود را فروم یخورد و سنگینی نگفتناش موضوع اصلی شعر میشود. (و غیره .جدیری .سپیده .ص 6و )7
جدیری در روایت حس یا لحظه و قرار دادنش در موقعیت شعر ،مهارت با اشارههایی حدود فضا را روشن م یكند تا غلظت تاریكی ،بیشتر دیده
دارد و آگاهانه آن را در شعر كوتاه ،فرم م یدهد و از موسیقی عبار تها شود؛ جایی كه خندیدن ،هوا خوردن و مردن شكل ندارد؛ جایی كه ایستادن در موقعیتی فرازمانی ،به شكل گرفتن شعر در قطعه روایتهای
و جملههای كوتاه و تكواژهها برای پایا نبندی به موقع شعر استفاده همه چیز ممنوع است و گفتن از همه چیز ممنوعتر .سطربندی عمودی موازی منجر شده اما این شعر فعلًا روی كاغذ جاخوش كرده است
م یكند .مثل شعر 20با شروع «از خستگیام و خوابم و اتاقم خست هام» این شعر با فرم روایت آن متناسب است و روایت به شكواییهای از خود و برای آشكار كردن فرم خودش دستكم باید اجرایی شفاهی شود
و شعر 21با شروع «از من تا تو سال به سال فاصله بود» .علاوه بر این در جمعی تبدیل میشود .پایا نبندی شعر با پرسش از غیاب عدالت و به نحوی كه توازی روایتها و تداخل آنها ،بلندی و آهستگی صدا،
شعرهای كوتاه ،وقتی به مكاشفهای زبانی میرسد مثل حركت دومینو آزادی همراه است و شعر هم از این مفاهیم نامی نم یبرد و به اشارههای و ضرباهنگ قطعهها را بشنویم .بدون اجرای شفاهی ،ندای جمعی
آن را تا ضربه پایانی شعر پیش م یبرد مثل شعر 22كه مكاشفه زبانی اندوه و خشم فرو خوردهای كه بین قطعه روای تها پنهان است ،شنیده
سطر اول را تا ایها مهای پیاپی دو سطر انتهایی ادامه میدهد: نمادین اكتفا م یكند: نمیشود .علاوه بر این شعر «چاك» روی كاغذ هم میتواند به صورت
افقی سطربندی شود تا به فرم خودش نزدیكتر شود و همزمانی عبارتها
گوشههایم یك زن است کلاف هام از کلافهای َسر در ُگم و مفص لبندی آنها روی كاغذ هم مشاهده شود .ترجیعات «با خود
گوشهترینهایم؛ کلاف هام از کلافهای َسر در ُگم؛ بَِب َرم بزنم به چاک» و «ای روشنایی تن من بگذر» در چیدمان افقی و
ترازو به احترام چه کسی ترازو شده است؟ همزمان عبار تها ،چنین نقشی دارند و به صورت تركیب با عبارتهای
مرا از چشم م یاندازد و آب به احترام چه کسی آب دیگر ضرباهنگ كلام را اداره م یكنند؛ ضمن این كه سایر عبار تها را
ل بهایم را از دهان هم میتوان برمبنای موقعیتی كه نسبت به هم میسازند در صفحه،
گنا ِه ُخرد شدهی من!؟
و لباسهای زیر به رو میافتند جانمایی كرد.
با گوش ههای زنتر: نگاهی به بخش دوم كتاب
این آواز تُرش کرده است
صدا عین یك انسان ماقبل تاریخ غم ،تُرش کرده است
قلب برکت برای زمین
بو
رگ
از جلویم تا روبهرو
از سر به بالایم.
(همان .ص )42
25
ـــــــــــ
منبع:
سپیده .جدیری ( .)1392وغیره ،تهران :بوتیمار