Page 18 - No.1347
P. 18
آشکار نمودن «ناگفتههای متن» ،به خوانندگان یاری دهند و ضعفهای گفتن ندارد که چنین موانعی ،صدمات جبرا نناپذیر بر پیکر تولیدات انعطاف و ذکاو ِت شگفتانگیزی از شیوهی مقاوم ِت خود نشا نداده است. 18
تحمیل شده به این رمانها را تاحدودی جبران کنند .البته بسیار پیش ادبی آنان وارد آورده ،به طوری که متن ای نقبیل رمانها که به ناگزیر مصداقهای معاصر این انعطاف و نتایج فرهنگی آن امروز حتا برای نسل
میآید که در این میانه ،طبقه متوسط به عنوان «بز بلاگردان» مجبور از رهگذر نقشهای خانوادگی و فضاهای آپارتمانی عبور م یکند از نظر جوان هم قابل لمس است .طی سه دهه اخیر ما در ایران با انواع و اقسام سال / 22شماره - 1347جمعه 22دادرخ 1394
است فرافکنیهای ناشی از این درد تحقیر را ب هجان بخرد ،یعنی به برخی منتقدا ِن رادیکال ،رما نهایی فاقد هیجان و «ماجرا» ،خسته چرخشها و تغییرات فرهنگی و اجتماعی و سبکی مواجه بودهایم؛ بخش
تلافی این تحقیر ،چماق نقد بر سرش کوبانده میشود .طبقهای که در کننده ،سطحی و عامیانه (و حتا ضد روشنفکری!؟!) تلقی م یشوند .با قابل ملاحظهای از این تحولات سبکی و فرهنگی ـ چه منفی ارزیابی
ایران مرغ عروسی و عزا است .در هر حال به نظر میرسد که یکی دیگر این وجود اما نکتهای که از نظر این مردان منتقد پنهان میماند یکی شوند یا مثبت ـ بدون پشتیبانی و خواس ِت خانوادهها هرگز امکا نپذیر
از موارد غفل ِت این منتقدان ،ک مبهادادن به تأثیر غ مانگیز سانسور کتاب هم این است که رمانهای مذکور ،به رغم تمامی ای نموانع و ضع فها نبوده است .در این زمینه مصادیق ُخرد و کلا ِن فراوانی را میتوان مثال
است؛ بهاین معنی که اگر داوری اخلاقی ممیزان کتاب و شدت سانسور ولی غالباَ معنای عشق ،د لبستگی ،تلاش و تمنای لذت را با دنیایی آورد ،برای نمونه «ممنوع بودن» و سپس «پذیرفته شد ِن» نوار کاست،
دولتی در این کشورها اندکی بازتر عمل م یکرد و اجازه م یداد که روابط امن و بهاصطلاح «بی هیجان» (فارغ از بگیر و ببند گشتهای مط ُوعه و ویدئو ،ماهواره ،اینترنت؛ رنگهای شاد روسری و مانتو؛ آزادی نسبی
پُرلایه و شورانگیز درون همین آپارتمانهای شهری (زندگی مردمان پلیس مذهبی) تلفیق کرده و به تصویر م یکشند .این تلفیق هوشمندانه انتخاب دوست و گسترش ازدواج به سبک مدرن در میان جوانان؛ و
طبقه متوسط) کمی آزادانهتر بازنموده و بیان شود طبعاَ با رما نهایی معمولاَ در پیوستاری از تعامل مخّیر عاطفی «ز ِن قصه» با محیط و نظایر این موارد ُخرد را میتوان مستند کرد که نقش حمایتی خانوادهها
روبرو میشدیم که بسیار وسیع تر ،از استقبال و احترام مردم ـ و حتا اطرافیانش بازنمایی میشود ،که اگر «تفسیر دلبخوا ِه» دختران جوان در این تحولات کوچکمقیاس فرهنگی ،به راستی پُررنگ بوده است.
از خواندن این رما نها (مصادره به مطلو ِب معنا توسط خواننده) هم در این حمایت داوطلبانه و خواس ِت خانوا دهها ،طبعاَ در پذیرش نسبی
منتقدان ـ بهره م یگرفتند. این فراین ِد پیچیده دخالت دهیم لاجرم تقویت بنیهی «انتخاب گری» این سبکهای تازه از سوی دولت نیز فاکتور تعیی نکنندهای بهشمار
این بخش از خوانندگان را به دنبال دار د ]۳[.چنین تصوری از تأثیر میآید .معنی این سخن آناست که در این قبیل موارد ،نمیتوان عامل
بازتا ِب ناگزیر نسیم تغییر در ادبیات داستانی متقابل این متنها و خوانندگانشان اگر درست باشد پس نقد مردا ِن انعطافپذیری دولتها (جناحهای عقلگرای دولت) را تنها عامل این
گفتن ندارد که این تغییرات ساختاری ،دیر یا زود در ادبیات ـ ب هویژه منتقد ،یکی دیگر از پایههای منطق خود را در تحلیل این رما نها از
در رمان ـ رنگ و نشان و صدای خود را آشکار م یکرد .در واقع به تغییرات دانست.
اعتبار این عل تها و الزا مها و فرآیندها بوده است که بررسی موقعیت دست میدهد.
ویژهی «خانواده» و «آپارتمان» در ایرا ِن پس از انقلاب ،و حضور پویا نکته اینجاست که بست هبودن فضای عمومی جامعه ،و محدود و محاط ه مچنین مسایلی که گاه ریسک بالایی همدارد از جمله :کمک بهمهاجرت
و نیرومند این عناصر در ُرمانهای زنان مدرنیست ایرانی ،به تدریج شد ِن فضای اغل ِب قص هها بهچهاردیواری آپارتمانها ،شامل حال و تحصیل فرزندان؛ سقط جنین ،فعالشدن جوانان در شبکههای
اهمیت پیدا م یکرد و سرآخر هم این اهمیت ،خود را آشکار کرد ،تا قصهنویسان مرد هم شده است .اصولاَ در کشورهایی که فضای عمومی اجتماعی آنلاین (فیسبوک ،توییتر و)...؛ تداوم پدیده «بدحجابی» آ نهم
جایی که سلسله دنباله داری از داستا نها و رمانهایی خلق شد که توسط «پلیس شرع»(مط ُوعه) ،یا گردانهای نهی از منکر ( ُشر ِطههای با وجود گشتهای ارشاد و آمار بسیار بالای جریمههای دولتی؛ حفاظت
خاستگاه «ماجرا»هایشان ،نه در «حوزه عمومی» جامعه (که معمولاَ ارتقای اخلاقی) و یا گشتهای ارشاد ،به همرا ِه ساخت بناهای خاص، از دیشهای ماهواره بر بام خانهها؛ تدارک میهمانیهایی بزرگ با شرکت
در ادبیات جهان متداول است) بلکه صرفاَ به حوزهی روابط درونی و نصب بیلبوردها و شعارهای سیاسی-اخلاقی ،دستکاری بافت معبرهای طیف وسیعی از افراد که لزوماَ رابطه خویشاوندی و دودمانی با یکدیگر
خانوادگی (درون آپارتمان /درون شخصیتها) انتقال یافت و به ظاهر عمومی ،ترسیم انبوه نقاشیهای دیواری بزرگمقیاس بر دیوارهای شهر، ندارند (از جمله تدارک جش نهای موسیقایی در فضاهای آپارتمانی)؛
از «ماجرا» و هیجان ،تهی شدند .اما جالب است که دیری نپایید ـ و مجموعهای متنوع از دیگر نمادهای اقتدار ،به تسخیر دولت درآمده همه و همه مصداقهای دیگری از این زمرهاند .این نمون هها که معمولاَ
حدود یک دهه ـ که این بهاصطلاح «بیماجرایی» ،به همت نسل جدید است خواهی نخواهی «آپارتمان» به محل «امن» تلاقی فرهن گها و واجد هزینههای گاه سنگین هم هست نشان م یدهد که بدون پشتیبانی
خوانندگان ،سرانجام به یکی از هنجارهای معاصر ادبیات داستانی ایران آزادی سبک زندگی تبدیل می شود .در چنین وضعیتی نه تنها عنصر خانواده ،جوان امروزی به تنهایی قادر بهانجام آنها نبوده است .در عرصه
تبدیل شد .م یدانیم که این هنجارسازی بنا به «دلایلی» که توضیحشان «ماجرا» ـ به شکل «مرسوم» و «عادت شده»اش ـ تعیین کنندگی «سیاست» نیز کمابیش همین نسبت برقرار بوده است؛ برای نمونه،
فراتر از مجال بحث حاضر است به فضای موسیقی و خوانندگان پاپ ـ از خود را در قصه وا م ینهد بلکه این عنصر (ماجرا) ،شکلهای متفاوتی تأثیر قاطع معیارها و مطالبات خانوادههای اقشار متوسط شهری در
میپذیرد و از حوزه عمومی و از زیر نگاه خیرهی نمادهای قدر ِت حاکم، «ایجاد» موجهای سیاسی (و تسخیر کوتاه مد ِت «حوزۀ عمومی») را
نوع موسیقی مرحوم مرتضی پاشایی ـ هم تعمیم یافته است. به حوزههای خصوصی و درون (درون شخصی تها /درون آپارتما نها) میتوان مثال آورد ،از جمله در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد
باری ،طی دو دهه اخیر ،با موجی گاه افراطی و شتا بز ده از آثار نقل مکان م یکند .این جا به جایی و وانهاد ِن همهی مشاعات حوزه ،۱۳۷۶و نیز در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸؛ همی نطور
داستانی که «ماجرا»هایشان صرفاَ در اطراف مسایل و فضای «آپارتمان» عمومی به دولت ،طبیعی است که به مذاق منتقدان ادبی آرما نشهرگرا، میتوان به نقش پُررنگ و قدرتمند خانوادههای زندانیان ،در حمایت از
م یگذرد و «داستانهای آپارتمانی» نام گرفت هاند مواجه شدهایم .در این خوش نم ینشیند و گاه حتا برخورنده و تحقیرآمیز جلوه م یکند .در اعضای خود که زندانی شدهاند اشاره کرد .گفتن ندارد که مکان تولید
میان برخی از جدیترین رما ننویسان زن نیز با تکیه بر عقلانیت و ش ّم حالی که منتقدان به جای احساس تحقیر م یتوانستند ـ می توانند ـ با و بازتولید شکلهای مختلف و بدیع این کنش و واکنشهای فرهنگی،
غریزی شان« ،نهاد خانواده» و بازآفرینی هویت
فردی اعضا و کارگزارا ِن این نهاد تاریخی را مرکز In touch with Iranian diversity
ثقل رمانهای خود قرار دادهاند .رمانهای این
دسته از نویسندگان معناگرا با نق ِد مستمر روحیه بط ِن تپنده و بیقرار خانوادههای «اقشار متوسط شهری» است.
تسلیم و ُکرنش ،انسانی را به نمایش م یگذارد که
در این باغ ب یبرگی ،حداقل بخشی از نسل جوان نقل مکا ِن خانواده هسته ای به آپارتمان
ـ به ویژه دختران ـ م یتوانند با سلوک روحی-
رفتاری آزادمنشانهاش ،ارتباط بگیرند .از سوی ای نکه نهاد خانواده و مکان جدید استقرار آن (آپارتمان)
دیگر ،برخی از این رمانها نیز با نقد غیرمستقیم طی دهههای اخیر وظایف و کارکردهای متفاوتی
عادتهای موروثی ،نهایتاَ تقویت بنیه زنان را در برعهدهگرفته است ،طبعاَ بهتغییر رویکرد و نقش ای ننهاد
پ سزد ِن تدریجی تبعیضها نوید م یدهند و از در جامعه رو به توسعهی ما باز م یگردد .یکی از عوامل
این رهگذر ،میل ب هزندگی و پذیرفتن مسئولیت اتخاذ این رویکردها ،ضرورت زندگی و بقاء در فضای
را به مخاطب هدیه م یکنند .این زنان نویسنده سیال ،ناایمن و پهناور کلانشهرهاست .به این معنی
با تکیه بر همان هوشغریزی شان ،برجست هکردن که رشد شتابان و سرگیجهآور شهرنشینی در ایران و
هویت دختران و پسران را معمولاَ با نقد زندگی در شرایط گمنامی شهرهای بزرگ ،بر بحران
کلیشههای جنسیتی و انتقاد به «سلسله مرات ِب» هویت و احساس «ت کافتادگی» شهروندان ،بار مضاعفی
نهفته در ژرفای فرهنگ و خانواده همراه کردهاند؛ تحمیل کرده است؛ وجود این فراین ِد محتوم ،بر ضرورت
نق ِد سلسله مراتبی که در پیوستاری تاریخی به «حمایت» خانواده از اعضای خود ،و ژرفش صمیمیت و
فرودستی زنان منتهیشده است. حمایتگری در روابط شان ،افزوده است.
پانوشتها: ه مچنین تبدیل خانواده گسترده به خانواده هستهای Vol. 22 / No. 1347 - Friday, June 12, 2015
« . ۱سینما و ادبیات» ،شماره ،۴۴تهران ،زمستان و نقل مکان از «خانه» (از حیاط دلگشا ،با پنج دری و
حوض و درخت کهنسال) به چهاردیواری «آپارتمان»، 18
۱۳۹۳؛ تأکیدها از نگارنده این مقاله است. و در نتیجه ،تراکم تحولات سبکی و فرهنگی در بطن
. ۲همان؛ و باز هم تأکیدها از من است. این چهاردیواری ،یکی دیگر از تغییرات ساختاری و
مهم در ایران به شمارمی رود .م یدانیم که در مرکز این
« . ۳زنان و دختران ،رما نهایی را که قهرمان تغییرات ،زنان خانواده قرار دارند که طی دو سه دهه
آن ی کزن است طوری م یخوانند که گویی این اخیر ،دست بهقلم هم شدهاند و فعالانه بهنوشتن رمان
داستا نها ،هم انعکاسی از زندگی آنها و هم الگویی و داستان نیز همت کردهاند .انگیزه نگارش این رمانها
برای زندگی آ نهاست ».؛ «چندگانگی قرائت رمان: اگر منتج از روحیه مقاومت و زبا نبازکرد ِن این گروه از
سازمان اجتماعی تفسیر» ،نوشته مارجری اِل .دی زنان تعبیر شود و یا حکم بازپ سگیری بخشی از عمر و
والت ،ترجمه حسن چاوشیان ،ارغنون شمارههای جوانیشان را داشته باشد که صرف پخت و پز ،بچهداری
و امور منزل کردهاند ،درهر صورت آنچه در واقعیت اتفاق
۹و ،۱۰ویژهنامه «در باره رمان». افتاده ،این است که حاصل کارشان (رمانهایشان) با
محدودیت بسیار رو به رو شدهاست .عوامل بازتولید این
محدودیت فراوانند از جمله :خودسانسوری ،توانمندی
فرهنگ پدرسالار و زن ستیز ،سانسور دولتی ،استمرار
محدودیت زندگی زنان به کارها و وظایف خانه داری،
(تنها حدود دوازده درصد زنان در کل مملکت ،شاغلند)؛
و نظایر این موانع ساختاری.
تحمیل شده به این رمانها را تاحدودی جبران کنند .البته بسیار پیش ادبی آنان وارد آورده ،به طوری که متن ای نقبیل رمانها که به ناگزیر مصداقهای معاصر این انعطاف و نتایج فرهنگی آن امروز حتا برای نسل
میآید که در این میانه ،طبقه متوسط به عنوان «بز بلاگردان» مجبور از رهگذر نقشهای خانوادگی و فضاهای آپارتمانی عبور م یکند از نظر جوان هم قابل لمس است .طی سه دهه اخیر ما در ایران با انواع و اقسام سال / 22شماره - 1347جمعه 22دادرخ 1394
است فرافکنیهای ناشی از این درد تحقیر را ب هجان بخرد ،یعنی به برخی منتقدا ِن رادیکال ،رما نهایی فاقد هیجان و «ماجرا» ،خسته چرخشها و تغییرات فرهنگی و اجتماعی و سبکی مواجه بودهایم؛ بخش
تلافی این تحقیر ،چماق نقد بر سرش کوبانده میشود .طبقهای که در کننده ،سطحی و عامیانه (و حتا ضد روشنفکری!؟!) تلقی م یشوند .با قابل ملاحظهای از این تحولات سبکی و فرهنگی ـ چه منفی ارزیابی
ایران مرغ عروسی و عزا است .در هر حال به نظر میرسد که یکی دیگر این وجود اما نکتهای که از نظر این مردان منتقد پنهان میماند یکی شوند یا مثبت ـ بدون پشتیبانی و خواس ِت خانوادهها هرگز امکا نپذیر
از موارد غفل ِت این منتقدان ،ک مبهادادن به تأثیر غ مانگیز سانسور کتاب هم این است که رمانهای مذکور ،به رغم تمامی ای نموانع و ضع فها نبوده است .در این زمینه مصادیق ُخرد و کلا ِن فراوانی را میتوان مثال
است؛ بهاین معنی که اگر داوری اخلاقی ممیزان کتاب و شدت سانسور ولی غالباَ معنای عشق ،د لبستگی ،تلاش و تمنای لذت را با دنیایی آورد ،برای نمونه «ممنوع بودن» و سپس «پذیرفته شد ِن» نوار کاست،
دولتی در این کشورها اندکی بازتر عمل م یکرد و اجازه م یداد که روابط امن و بهاصطلاح «بی هیجان» (فارغ از بگیر و ببند گشتهای مط ُوعه و ویدئو ،ماهواره ،اینترنت؛ رنگهای شاد روسری و مانتو؛ آزادی نسبی
پُرلایه و شورانگیز درون همین آپارتمانهای شهری (زندگی مردمان پلیس مذهبی) تلفیق کرده و به تصویر م یکشند .این تلفیق هوشمندانه انتخاب دوست و گسترش ازدواج به سبک مدرن در میان جوانان؛ و
طبقه متوسط) کمی آزادانهتر بازنموده و بیان شود طبعاَ با رما نهایی معمولاَ در پیوستاری از تعامل مخّیر عاطفی «ز ِن قصه» با محیط و نظایر این موارد ُخرد را میتوان مستند کرد که نقش حمایتی خانوادهها
روبرو میشدیم که بسیار وسیع تر ،از استقبال و احترام مردم ـ و حتا اطرافیانش بازنمایی میشود ،که اگر «تفسیر دلبخوا ِه» دختران جوان در این تحولات کوچکمقیاس فرهنگی ،به راستی پُررنگ بوده است.
از خواندن این رما نها (مصادره به مطلو ِب معنا توسط خواننده) هم در این حمایت داوطلبانه و خواس ِت خانوا دهها ،طبعاَ در پذیرش نسبی
منتقدان ـ بهره م یگرفتند. این فراین ِد پیچیده دخالت دهیم لاجرم تقویت بنیهی «انتخاب گری» این سبکهای تازه از سوی دولت نیز فاکتور تعیی نکنندهای بهشمار
این بخش از خوانندگان را به دنبال دار د ]۳[.چنین تصوری از تأثیر میآید .معنی این سخن آناست که در این قبیل موارد ،نمیتوان عامل
بازتا ِب ناگزیر نسیم تغییر در ادبیات داستانی متقابل این متنها و خوانندگانشان اگر درست باشد پس نقد مردا ِن انعطافپذیری دولتها (جناحهای عقلگرای دولت) را تنها عامل این
گفتن ندارد که این تغییرات ساختاری ،دیر یا زود در ادبیات ـ ب هویژه منتقد ،یکی دیگر از پایههای منطق خود را در تحلیل این رما نها از
در رمان ـ رنگ و نشان و صدای خود را آشکار م یکرد .در واقع به تغییرات دانست.
اعتبار این عل تها و الزا مها و فرآیندها بوده است که بررسی موقعیت دست میدهد.
ویژهی «خانواده» و «آپارتمان» در ایرا ِن پس از انقلاب ،و حضور پویا نکته اینجاست که بست هبودن فضای عمومی جامعه ،و محدود و محاط ه مچنین مسایلی که گاه ریسک بالایی همدارد از جمله :کمک بهمهاجرت
و نیرومند این عناصر در ُرمانهای زنان مدرنیست ایرانی ،به تدریج شد ِن فضای اغل ِب قص هها بهچهاردیواری آپارتمانها ،شامل حال و تحصیل فرزندان؛ سقط جنین ،فعالشدن جوانان در شبکههای
اهمیت پیدا م یکرد و سرآخر هم این اهمیت ،خود را آشکار کرد ،تا قصهنویسان مرد هم شده است .اصولاَ در کشورهایی که فضای عمومی اجتماعی آنلاین (فیسبوک ،توییتر و)...؛ تداوم پدیده «بدحجابی» آ نهم
جایی که سلسله دنباله داری از داستا نها و رمانهایی خلق شد که توسط «پلیس شرع»(مط ُوعه) ،یا گردانهای نهی از منکر ( ُشر ِطههای با وجود گشتهای ارشاد و آمار بسیار بالای جریمههای دولتی؛ حفاظت
خاستگاه «ماجرا»هایشان ،نه در «حوزه عمومی» جامعه (که معمولاَ ارتقای اخلاقی) و یا گشتهای ارشاد ،به همرا ِه ساخت بناهای خاص، از دیشهای ماهواره بر بام خانهها؛ تدارک میهمانیهایی بزرگ با شرکت
در ادبیات جهان متداول است) بلکه صرفاَ به حوزهی روابط درونی و نصب بیلبوردها و شعارهای سیاسی-اخلاقی ،دستکاری بافت معبرهای طیف وسیعی از افراد که لزوماَ رابطه خویشاوندی و دودمانی با یکدیگر
خانوادگی (درون آپارتمان /درون شخصیتها) انتقال یافت و به ظاهر عمومی ،ترسیم انبوه نقاشیهای دیواری بزرگمقیاس بر دیوارهای شهر، ندارند (از جمله تدارک جش نهای موسیقایی در فضاهای آپارتمانی)؛
از «ماجرا» و هیجان ،تهی شدند .اما جالب است که دیری نپایید ـ و مجموعهای متنوع از دیگر نمادهای اقتدار ،به تسخیر دولت درآمده همه و همه مصداقهای دیگری از این زمرهاند .این نمون هها که معمولاَ
حدود یک دهه ـ که این بهاصطلاح «بیماجرایی» ،به همت نسل جدید است خواهی نخواهی «آپارتمان» به محل «امن» تلاقی فرهن گها و واجد هزینههای گاه سنگین هم هست نشان م یدهد که بدون پشتیبانی
خوانندگان ،سرانجام به یکی از هنجارهای معاصر ادبیات داستانی ایران آزادی سبک زندگی تبدیل می شود .در چنین وضعیتی نه تنها عنصر خانواده ،جوان امروزی به تنهایی قادر بهانجام آنها نبوده است .در عرصه
تبدیل شد .م یدانیم که این هنجارسازی بنا به «دلایلی» که توضیحشان «ماجرا» ـ به شکل «مرسوم» و «عادت شده»اش ـ تعیین کنندگی «سیاست» نیز کمابیش همین نسبت برقرار بوده است؛ برای نمونه،
فراتر از مجال بحث حاضر است به فضای موسیقی و خوانندگان پاپ ـ از خود را در قصه وا م ینهد بلکه این عنصر (ماجرا) ،شکلهای متفاوتی تأثیر قاطع معیارها و مطالبات خانوادههای اقشار متوسط شهری در
میپذیرد و از حوزه عمومی و از زیر نگاه خیرهی نمادهای قدر ِت حاکم، «ایجاد» موجهای سیاسی (و تسخیر کوتاه مد ِت «حوزۀ عمومی») را
نوع موسیقی مرحوم مرتضی پاشایی ـ هم تعمیم یافته است. به حوزههای خصوصی و درون (درون شخصی تها /درون آپارتما نها) میتوان مثال آورد ،از جمله در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد
باری ،طی دو دهه اخیر ،با موجی گاه افراطی و شتا بز ده از آثار نقل مکان م یکند .این جا به جایی و وانهاد ِن همهی مشاعات حوزه ،۱۳۷۶و نیز در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸؛ همی نطور
داستانی که «ماجرا»هایشان صرفاَ در اطراف مسایل و فضای «آپارتمان» عمومی به دولت ،طبیعی است که به مذاق منتقدان ادبی آرما نشهرگرا، میتوان به نقش پُررنگ و قدرتمند خانوادههای زندانیان ،در حمایت از
م یگذرد و «داستانهای آپارتمانی» نام گرفت هاند مواجه شدهایم .در این خوش نم ینشیند و گاه حتا برخورنده و تحقیرآمیز جلوه م یکند .در اعضای خود که زندانی شدهاند اشاره کرد .گفتن ندارد که مکان تولید
میان برخی از جدیترین رما ننویسان زن نیز با تکیه بر عقلانیت و ش ّم حالی که منتقدان به جای احساس تحقیر م یتوانستند ـ می توانند ـ با و بازتولید شکلهای مختلف و بدیع این کنش و واکنشهای فرهنگی،
غریزی شان« ،نهاد خانواده» و بازآفرینی هویت
فردی اعضا و کارگزارا ِن این نهاد تاریخی را مرکز In touch with Iranian diversity
ثقل رمانهای خود قرار دادهاند .رمانهای این
دسته از نویسندگان معناگرا با نق ِد مستمر روحیه بط ِن تپنده و بیقرار خانوادههای «اقشار متوسط شهری» است.
تسلیم و ُکرنش ،انسانی را به نمایش م یگذارد که
در این باغ ب یبرگی ،حداقل بخشی از نسل جوان نقل مکا ِن خانواده هسته ای به آپارتمان
ـ به ویژه دختران ـ م یتوانند با سلوک روحی-
رفتاری آزادمنشانهاش ،ارتباط بگیرند .از سوی ای نکه نهاد خانواده و مکان جدید استقرار آن (آپارتمان)
دیگر ،برخی از این رمانها نیز با نقد غیرمستقیم طی دهههای اخیر وظایف و کارکردهای متفاوتی
عادتهای موروثی ،نهایتاَ تقویت بنیه زنان را در برعهدهگرفته است ،طبعاَ بهتغییر رویکرد و نقش ای ننهاد
پ سزد ِن تدریجی تبعیضها نوید م یدهند و از در جامعه رو به توسعهی ما باز م یگردد .یکی از عوامل
این رهگذر ،میل ب هزندگی و پذیرفتن مسئولیت اتخاذ این رویکردها ،ضرورت زندگی و بقاء در فضای
را به مخاطب هدیه م یکنند .این زنان نویسنده سیال ،ناایمن و پهناور کلانشهرهاست .به این معنی
با تکیه بر همان هوشغریزی شان ،برجست هکردن که رشد شتابان و سرگیجهآور شهرنشینی در ایران و
هویت دختران و پسران را معمولاَ با نقد زندگی در شرایط گمنامی شهرهای بزرگ ،بر بحران
کلیشههای جنسیتی و انتقاد به «سلسله مرات ِب» هویت و احساس «ت کافتادگی» شهروندان ،بار مضاعفی
نهفته در ژرفای فرهنگ و خانواده همراه کردهاند؛ تحمیل کرده است؛ وجود این فراین ِد محتوم ،بر ضرورت
نق ِد سلسله مراتبی که در پیوستاری تاریخی به «حمایت» خانواده از اعضای خود ،و ژرفش صمیمیت و
فرودستی زنان منتهیشده است. حمایتگری در روابط شان ،افزوده است.
پانوشتها: ه مچنین تبدیل خانواده گسترده به خانواده هستهای Vol. 22 / No. 1347 - Friday, June 12, 2015
« . ۱سینما و ادبیات» ،شماره ،۴۴تهران ،زمستان و نقل مکان از «خانه» (از حیاط دلگشا ،با پنج دری و
حوض و درخت کهنسال) به چهاردیواری «آپارتمان»، 18
۱۳۹۳؛ تأکیدها از نگارنده این مقاله است. و در نتیجه ،تراکم تحولات سبکی و فرهنگی در بطن
. ۲همان؛ و باز هم تأکیدها از من است. این چهاردیواری ،یکی دیگر از تغییرات ساختاری و
مهم در ایران به شمارمی رود .م یدانیم که در مرکز این
« . ۳زنان و دختران ،رما نهایی را که قهرمان تغییرات ،زنان خانواده قرار دارند که طی دو سه دهه
آن ی کزن است طوری م یخوانند که گویی این اخیر ،دست بهقلم هم شدهاند و فعالانه بهنوشتن رمان
داستا نها ،هم انعکاسی از زندگی آنها و هم الگویی و داستان نیز همت کردهاند .انگیزه نگارش این رمانها
برای زندگی آ نهاست ».؛ «چندگانگی قرائت رمان: اگر منتج از روحیه مقاومت و زبا نبازکرد ِن این گروه از
سازمان اجتماعی تفسیر» ،نوشته مارجری اِل .دی زنان تعبیر شود و یا حکم بازپ سگیری بخشی از عمر و
والت ،ترجمه حسن چاوشیان ،ارغنون شمارههای جوانیشان را داشته باشد که صرف پخت و پز ،بچهداری
و امور منزل کردهاند ،درهر صورت آنچه در واقعیت اتفاق
۹و ،۱۰ویژهنامه «در باره رمان». افتاده ،این است که حاصل کارشان (رمانهایشان) با
محدودیت بسیار رو به رو شدهاست .عوامل بازتولید این
محدودیت فراوانند از جمله :خودسانسوری ،توانمندی
فرهنگ پدرسالار و زن ستیز ،سانسور دولتی ،استمرار
محدودیت زندگی زنان به کارها و وظایف خانه داری،
(تنها حدود دوازده درصد زنان در کل مملکت ،شاغلند)؛
و نظایر این موانع ساختاری.