Page 18 - 1344
P. 18
پُرشمار ادبی که معمولا از عواطف بدیع سرشارند به خلق شخصی تهای نکت هی پایانی ( دورهی نقدهای مطل قانگارانه و آخرالزمانی) رجعت دهد و بار دیگر 18
جستجوگر (بهویژه بازنمایی «پویایی درونی» این شخصیتها) موفق در پایان این یادداشت با توجه به سیر و سابق هی صدسال هی ادبیات چیرگی گفتمان تقابلهای دوقطبی «ظلمت /نور» را بر سپهر هنر و
شدهاند .از نقاط روشن و امیدبخش در روند بازآفرینی پرسوناژها این که داستانی در ایران م یتوان با کنار نهادن پی شداور یهای به ارث رسیده ادبیات ایران بازسازی کند .تأم لبرانگیز است که این رجعت ادبی ب هطرز سال / 22شماره - 1344جمعه 1دادرخ 1394
شخصیتهای جدید این ُرمانها لزوماَ در دوگان هی «زن اثیری /زن لکاته» از تاریخ پدرسالارمان ،این واقعیت را پذیرفت که قاعده و نُرم معمول شگفتآوری به «موج بازگشت» در ساختار سیاسی کشور (موجی که از
(سفید/سیاه) محدود و محاط نیستند .حضور باطراوت این پرسوناژهای تولید ادبی در منطقه ما همواره زیر سایه گفتما نهای تقابلی و در انحصار سالهای ۱۳۸۴آغاز و تا ۱۳۹۲ادامه یافت) شباهت دارد .نکتهی تأمل
«رنگی» آن هم در «موقعیت»های تجربه پذیر از زندگی هرروزه ،به مردان منج یگرا (سخن مذکر) قرار داشته است با این وجود اما از همان برانگیز در این میان ،جوش و خروش دیگربارهی این موج بازگشت ادبی
خودی خود نشان م یدهد که دستیابی ب هچنین موقعیتهایی در قصه، سا لهای دهه سی خورشیدی بدی نسو برخی زنان پیشرو و صاحب قلم است که با آغاز سال ۱۳۹۲شتاب فزایندهای گرفته تا آنجا که به این
نوعی بازنویسی دوبارهی واقعیت با رهیافتی تازه است ،و اتفاقاَ در همین هم پیدا شدهاند که نسبت به این فضای بسته و تک صدایی ،واکنش فرضیه غیرمنطقی هم دامن زده است که گویا تا وقتی موج بازگشت
نشان دادهاند .نوشت ههای آنان که سعی در بازآفرینی خاطرات گمشدهی در ساختار سیاست ایران فعال بود و دولت آقای احمد ینژاد بر اریکه
حد و اندازه ،از نضج دموکراسی ادبی در کشور ما خبر میدهد. «نیمی از جمعیت» دارد اغلب ،پژوا ِک اعتراض به سدهها سکو ِت اجباری، قدرت تکیه داشت این دوستان احتمالاَ خیالشان راحت بود که قهر
حقیقت این است که آفرینشهای ادبی این نویسندگان ،با پرهیز از تفسیر شده است .در حقیقت آن چه عملَا اتفاق افتاده این است که مشروع دولت جلوی رشد ادبیات «نامتعهد» را سد کرده است؛ ولی
روای تهای بزرگ و غای تگرا ،روشنترین شیوه نگرش به واقعیت است بخش بزرگی از زنان اهل قلم با فاصل هگرفتن از خواس تهای پیامرانه، پس از ب یاعتبار شدن قهر «مشروع» دولت ایشان ،خود این دوستان
و معمولا با زبانی صمیمی و با رویکردی مصلحانه و آگاه یبخش ،به ب هویژه فاصله گرفتن از تشبیهات یوتوپیایی و ابهام در زبان متن ،به تولید آستین همت بالا زدهاند و برای تخریب و از میدان ب هدر کرد ِن ادبیا ِت
تحریر کشیده شدهاند .زیرا اکثر قریب بهاتفاق متنهای اجتماعی و ادبی ادبیاتی پرداختند که از منظر پ یرنگ ،شخصی تپردازی ،صورخیال(ایماژ) بهاصطلاح «نامتعالی» ،و تثبیت دیگربارهی نگرش آخرالزمانیشان به
نویسندگان زن ،خواسته یا ناخواسته به تکریم عزت نفس ،مقاومت در و سازههای سبکی و زبانی (زبانی به نسبت تمیز و کمتر آلوده به جملات صحنه آمدهاند .در همین تهران شاهدیم که در برخی محفلهای ادبی،
مواجهه با تبعی ضها و خشون تهای بافته شده در روابط زندگی هرروزه، مطنطن و تفاخر روشنفکری) طبعاَ م یتواند نمون ههای قابل استنادی مدافعان این موج ،از موضعی بالا و کی نورزانه با طرح بحثهای واقعاَ
دفاع از حقوق فردی و انسانی شهروندان ،آموزش اعتدال در قضاوت نسبت از آفرینش هنر ِی مدرن در منطق هی ما به شمار آید ،تا جایی که تأثیر نامستند (گاه با لحنی سخیف) سعی م یکنند تفسیرهای «زندگ ِی فارغ
به «دیگری» ،و رعایت صداقت و احترام در روابط خانوادگی و آداب عاطفی قصدناشدهی این آثار زنانه ـ بدون آن که ادعای آثار «بدیل» داشته باشد ـ از رموز آرمانشهری» را تا آنجا که مقدروشان است مبتذل نشان دهند
دختر و پسر ،و ...پرداخت هاند .ب هنظر میرسد که همهی این پرداخ تهای توانسته به سهم خود ،هژمونی تاریخی گفتمان دوبُنی و پدرسالار حاکم را و بدی نوسیله ،سکان «رهبری نقد ادبی» را بهدست گیرند تا هنر و
واق عنگر نیز با هد ِف غایی تصحیح و ارتقای گام به گام «سبک زندگی»، تعدیل و تاحدودی به عقب براند .به طور مشخص در عرصه «رمان نویسی» ادبیات سرزمین ما را بار دیگر به مرزهای متعالی یوتوپیا (خاستگاه و
بازآفرینی شدهاند .چهبسا ب هواسط هی حضور پُررنگ عنصر «خوش بینی» طی سه ده هی اخیر با موجی تازه و نیرومند مواجه هستیم .بسیاری از مأمن «انسان کامل») سوق دهند .این شیوهی مداخلهگری پیامبرانه ـ
در آثار نویسندگان زن (امید لایزال آنان نسبت به اصلاح روابط خشن پژوهشگران حوزه نقد ادبی ایران بر این تحول مثبت ،تأکید گذاشت هاند از که سبک و سیرهی برخی زمامداران فرهنگی کشور هم است ـ آشکارا
و نابخردانهی جامعه پدرسالار) ،و نیز ب هدلیل فاصلهگرفتن از گفتمان جمله عباس مخبر در پژوهش علمی و منصفان هاش با عنوان «نقد ادبی با زندگی و تجربههای موفق انسان معاصر ،در تناقض است ،و خواه
تقابلهای دوقطبی ،و شاید از همه مهمتر به دلیل سرشت «رفرم در ایران ،از مشروطیت تا امروز» حضور چشمگیر زنان در عرصه ادبیات ناخواه این پرسش را به ذهن مخاطب تحمیل م یکند که از مبتذل
طلبانه»شان بوده است که این مت نهای زنانه ،اغلب موفق نشدهاند در داستانی ،به خصوص ُرمان نویسی را یکی از نقاط برجسته تحول ادبی نشا ندادن اندیش ههایی که پسند ما نیستند بهویژه تخریب ب یرحمانهی
جها ِن متنهای مدرن مردانه ایران ،جای درخوری بهدست آورند .با این سبکهای ادبی که با سبک و سیرهی ما متفاو تاند اساساَ چه سودی
حال اما این تولیدات ادبی و اجتماعی به مد ِد آموزشهای غیرمستقیمشان ایرا ِن بعد از انقلاب می داند]۸[. نصیب هنر و ادبیات این سرزمین میشود؟ شاید مهاتما گاندی این
(تحمیل نکردن وظایف پیامبرانه به مخاطب) ،در بلندمدت میتواند در طی بازهی زمانی ۹۰ساله ،آثار تولیدی زنا ِن نویسنده و نقد دسته از مداخلهجویان را مد نظر داشته وقتی م یگوید « :وظیفه ما
بافت متحول فرهنگی ایران حق اهلیت کسب کند و گفتما نهای دوبُنی و مسالمتآمیزشان نسبت به روابط ناسالم و تبعیض آمیز (از رمان ایراندخت نیست که خطای دیگران را جستجو کنیم و به قضاوت در باره دیگران
تقاب لگرای «مرد-پدرسالار» که در ساختار فرهنگ رسمی مملکت ما جا تیمورتاش «دختر تیره بخت» در ۱۳۰۹خورشیدی تا آخرین رمان گلی بنشینیم .ما باید تمام نیروی خویش را برای قضاوت در کار خودمان
خوش کرده را از آسمانِ وهم آلود خیالات آرمانشهری ،به زمین واقعیت ترقی «اتفاق» در )۱۳۹۳عملَا بهروند حل مشکلات عاطفی و مادی صرف کنیم و تا وقتی که حتا یک خطا در خود می بینیم حق نداریم که
زندگی ما ایرانیان ،امید و روشنایی تابانده است .این تولیدات نه چندان
و زندگی هرروزه هدایت کند. در کار مردم دیگر دخالت کنیم».
In touch with Iranian diversity
N ORTH S HORE R EAL E STATE
604.551.8986 604.785.7653 Vol. 22 / No. 1344 - Friday, May 22, 2015
Marco Pontillo Jon Pezzente
www.MarcoPontillo.com www.Pezzente.com
T O P 1 0 % OF ALL AGENTS IN G REATER V ANCOUVER 18
جستجوگر (بهویژه بازنمایی «پویایی درونی» این شخصیتها) موفق در پایان این یادداشت با توجه به سیر و سابق هی صدسال هی ادبیات چیرگی گفتمان تقابلهای دوقطبی «ظلمت /نور» را بر سپهر هنر و
شدهاند .از نقاط روشن و امیدبخش در روند بازآفرینی پرسوناژها این که داستانی در ایران م یتوان با کنار نهادن پی شداور یهای به ارث رسیده ادبیات ایران بازسازی کند .تأم لبرانگیز است که این رجعت ادبی ب هطرز سال / 22شماره - 1344جمعه 1دادرخ 1394
شخصیتهای جدید این ُرمانها لزوماَ در دوگان هی «زن اثیری /زن لکاته» از تاریخ پدرسالارمان ،این واقعیت را پذیرفت که قاعده و نُرم معمول شگفتآوری به «موج بازگشت» در ساختار سیاسی کشور (موجی که از
(سفید/سیاه) محدود و محاط نیستند .حضور باطراوت این پرسوناژهای تولید ادبی در منطقه ما همواره زیر سایه گفتما نهای تقابلی و در انحصار سالهای ۱۳۸۴آغاز و تا ۱۳۹۲ادامه یافت) شباهت دارد .نکتهی تأمل
«رنگی» آن هم در «موقعیت»های تجربه پذیر از زندگی هرروزه ،به مردان منج یگرا (سخن مذکر) قرار داشته است با این وجود اما از همان برانگیز در این میان ،جوش و خروش دیگربارهی این موج بازگشت ادبی
خودی خود نشان م یدهد که دستیابی ب هچنین موقعیتهایی در قصه، سا لهای دهه سی خورشیدی بدی نسو برخی زنان پیشرو و صاحب قلم است که با آغاز سال ۱۳۹۲شتاب فزایندهای گرفته تا آنجا که به این
نوعی بازنویسی دوبارهی واقعیت با رهیافتی تازه است ،و اتفاقاَ در همین هم پیدا شدهاند که نسبت به این فضای بسته و تک صدایی ،واکنش فرضیه غیرمنطقی هم دامن زده است که گویا تا وقتی موج بازگشت
نشان دادهاند .نوشت ههای آنان که سعی در بازآفرینی خاطرات گمشدهی در ساختار سیاست ایران فعال بود و دولت آقای احمد ینژاد بر اریکه
حد و اندازه ،از نضج دموکراسی ادبی در کشور ما خبر میدهد. «نیمی از جمعیت» دارد اغلب ،پژوا ِک اعتراض به سدهها سکو ِت اجباری، قدرت تکیه داشت این دوستان احتمالاَ خیالشان راحت بود که قهر
حقیقت این است که آفرینشهای ادبی این نویسندگان ،با پرهیز از تفسیر شده است .در حقیقت آن چه عملَا اتفاق افتاده این است که مشروع دولت جلوی رشد ادبیات «نامتعهد» را سد کرده است؛ ولی
روای تهای بزرگ و غای تگرا ،روشنترین شیوه نگرش به واقعیت است بخش بزرگی از زنان اهل قلم با فاصل هگرفتن از خواس تهای پیامرانه، پس از ب یاعتبار شدن قهر «مشروع» دولت ایشان ،خود این دوستان
و معمولا با زبانی صمیمی و با رویکردی مصلحانه و آگاه یبخش ،به ب هویژه فاصله گرفتن از تشبیهات یوتوپیایی و ابهام در زبان متن ،به تولید آستین همت بالا زدهاند و برای تخریب و از میدان ب هدر کرد ِن ادبیا ِت
تحریر کشیده شدهاند .زیرا اکثر قریب بهاتفاق متنهای اجتماعی و ادبی ادبیاتی پرداختند که از منظر پ یرنگ ،شخصی تپردازی ،صورخیال(ایماژ) بهاصطلاح «نامتعالی» ،و تثبیت دیگربارهی نگرش آخرالزمانیشان به
نویسندگان زن ،خواسته یا ناخواسته به تکریم عزت نفس ،مقاومت در و سازههای سبکی و زبانی (زبانی به نسبت تمیز و کمتر آلوده به جملات صحنه آمدهاند .در همین تهران شاهدیم که در برخی محفلهای ادبی،
مواجهه با تبعی ضها و خشون تهای بافته شده در روابط زندگی هرروزه، مطنطن و تفاخر روشنفکری) طبعاَ م یتواند نمون ههای قابل استنادی مدافعان این موج ،از موضعی بالا و کی نورزانه با طرح بحثهای واقعاَ
دفاع از حقوق فردی و انسانی شهروندان ،آموزش اعتدال در قضاوت نسبت از آفرینش هنر ِی مدرن در منطق هی ما به شمار آید ،تا جایی که تأثیر نامستند (گاه با لحنی سخیف) سعی م یکنند تفسیرهای «زندگ ِی فارغ
به «دیگری» ،و رعایت صداقت و احترام در روابط خانوادگی و آداب عاطفی قصدناشدهی این آثار زنانه ـ بدون آن که ادعای آثار «بدیل» داشته باشد ـ از رموز آرمانشهری» را تا آنجا که مقدروشان است مبتذل نشان دهند
دختر و پسر ،و ...پرداخت هاند .ب هنظر میرسد که همهی این پرداخ تهای توانسته به سهم خود ،هژمونی تاریخی گفتمان دوبُنی و پدرسالار حاکم را و بدی نوسیله ،سکان «رهبری نقد ادبی» را بهدست گیرند تا هنر و
واق عنگر نیز با هد ِف غایی تصحیح و ارتقای گام به گام «سبک زندگی»، تعدیل و تاحدودی به عقب براند .به طور مشخص در عرصه «رمان نویسی» ادبیات سرزمین ما را بار دیگر به مرزهای متعالی یوتوپیا (خاستگاه و
بازآفرینی شدهاند .چهبسا ب هواسط هی حضور پُررنگ عنصر «خوش بینی» طی سه ده هی اخیر با موجی تازه و نیرومند مواجه هستیم .بسیاری از مأمن «انسان کامل») سوق دهند .این شیوهی مداخلهگری پیامبرانه ـ
در آثار نویسندگان زن (امید لایزال آنان نسبت به اصلاح روابط خشن پژوهشگران حوزه نقد ادبی ایران بر این تحول مثبت ،تأکید گذاشت هاند از که سبک و سیرهی برخی زمامداران فرهنگی کشور هم است ـ آشکارا
و نابخردانهی جامعه پدرسالار) ،و نیز ب هدلیل فاصلهگرفتن از گفتمان جمله عباس مخبر در پژوهش علمی و منصفان هاش با عنوان «نقد ادبی با زندگی و تجربههای موفق انسان معاصر ،در تناقض است ،و خواه
تقابلهای دوقطبی ،و شاید از همه مهمتر به دلیل سرشت «رفرم در ایران ،از مشروطیت تا امروز» حضور چشمگیر زنان در عرصه ادبیات ناخواه این پرسش را به ذهن مخاطب تحمیل م یکند که از مبتذل
طلبانه»شان بوده است که این مت نهای زنانه ،اغلب موفق نشدهاند در داستانی ،به خصوص ُرمان نویسی را یکی از نقاط برجسته تحول ادبی نشا ندادن اندیش ههایی که پسند ما نیستند بهویژه تخریب ب یرحمانهی
جها ِن متنهای مدرن مردانه ایران ،جای درخوری بهدست آورند .با این سبکهای ادبی که با سبک و سیرهی ما متفاو تاند اساساَ چه سودی
حال اما این تولیدات ادبی و اجتماعی به مد ِد آموزشهای غیرمستقیمشان ایرا ِن بعد از انقلاب می داند]۸[. نصیب هنر و ادبیات این سرزمین میشود؟ شاید مهاتما گاندی این
(تحمیل نکردن وظایف پیامبرانه به مخاطب) ،در بلندمدت میتواند در طی بازهی زمانی ۹۰ساله ،آثار تولیدی زنا ِن نویسنده و نقد دسته از مداخلهجویان را مد نظر داشته وقتی م یگوید « :وظیفه ما
بافت متحول فرهنگی ایران حق اهلیت کسب کند و گفتما نهای دوبُنی و مسالمتآمیزشان نسبت به روابط ناسالم و تبعیض آمیز (از رمان ایراندخت نیست که خطای دیگران را جستجو کنیم و به قضاوت در باره دیگران
تقاب لگرای «مرد-پدرسالار» که در ساختار فرهنگ رسمی مملکت ما جا تیمورتاش «دختر تیره بخت» در ۱۳۰۹خورشیدی تا آخرین رمان گلی بنشینیم .ما باید تمام نیروی خویش را برای قضاوت در کار خودمان
خوش کرده را از آسمانِ وهم آلود خیالات آرمانشهری ،به زمین واقعیت ترقی «اتفاق» در )۱۳۹۳عملَا بهروند حل مشکلات عاطفی و مادی صرف کنیم و تا وقتی که حتا یک خطا در خود می بینیم حق نداریم که
زندگی ما ایرانیان ،امید و روشنایی تابانده است .این تولیدات نه چندان
و زندگی هرروزه هدایت کند. در کار مردم دیگر دخالت کنیم».
In touch with Iranian diversity
N ORTH S HORE R EAL E STATE
604.551.8986 604.785.7653 Vol. 22 / No. 1344 - Friday, May 22, 2015
Marco Pontillo Jon Pezzente
www.MarcoPontillo.com www.Pezzente.com
T O P 1 0 % OF ALL AGENTS IN G REATER V ANCOUVER 18