Page 17 - 1344
P. 17
اندیشانه بود ،یعنی استحال هی مکانیکی و اجباری خرده جها نهایی که از ایران ،اتفاقاَ همین نادیدهانگار ِی «تنوع» خرده جها نها و نفی ضرورت انواع پیوسته و با گستاخی ،تحریف و دستکاری شده است؛ و چه بسا یکی
از دلایل پای های و مهم گرایش زنان به «رما ننویسی» ،مقاومت در برابر ادبی در «بازنمایی واقعیت» بوده است. قضا «وحدت در عی ِن کثرت شان» به واقعیات زیست کنونی ما شکل داده
17 چنین تحریف گستردهای باشد .زیرا ظرفیت عظیم این گون هی ادبی برای است .باری ،این تعمی مگرای ِی قراردادی در حالی گسترش م ییافت که
بازنمایی جزییا ِت سبک زندگی واقعی شهروندان ،بر کسی پوشیده نیست. تحولات فناورانه و ادبیات زنان آزمو نهای زندگی ب هدفعات نشان داده بود که هر گون های از شناخت (که
سال / 22شماره - 1344جمعه 1دادرخ 1394 برخی از این نویسندگان بادستیابی ب هشناختی منصفانه و متین از واقعیت، مطالعات تجربی نشان م یدهد که چیرگی نقدهای مطل قانگارانه و طبعاَ برگرفته از حیط های خاص از تجرب هی زیسته است) ب هسادگی و «به
به نگارش آثاری دست ز دهاند که در عین تأکید و احترام به «تنوع» تندی سهای مقدس شدهی تفسیرهای دوبُنی ،که میراث نس لهای پیشین طور طبیعی» بردیگر شناخ تها و خرده جها نها تعمیم پذیر نیست مگر به
In touch with Iranian diversity سب کها و فرهن گها ،همزمان از کوبیدن بر طبل تفرقه و برجسته کردن و ایدئولوژ یگرا بود سرانجام نتوانست در عصر پیشرف تهای پُرشتا ِب کمک اراده و اقتدار .نکت هی تأمل برانگیز اما اینجاست که این برخوردهای
تضاد و تفاوت فرهنگ ها در جامعه ی چندفرهنگی ایران نیز آگاهانه «تکنولوژ یهای ارتباطی» پایداری کند و در نتیجه آرام ،آرام متزلزل تا مگرا در حالی صورت م یگرفت که در همان دوره نیز اغل ِب فلاسفه و
احتراز کرده اند ،تا جایی که گاه به نظر م یرسد برخی از این آثار صرفاَ شد؛ به زبان روش نتر ،تأثیر بُ تشکنان هی تحولات علمی -اینترنتی و پژوهشگران ارشد حوزهی نقد ادبی ،در مطالعات تجربی و تئوری کشان
برای ایجاد تفاهم و «وصل» نقاط مشترک فرهن گها و همبستگی اقوام و «کثر تگرایی مفهومی» ناشی از آن ،بالاخره باعث شد که یکی از عناصر با صراحت بر خودپوی ِی ژانرهای متفاوت ادبی و نیز بر استقلال کارکرد
ملل ایرانی ب هنگارش در آمدهاند .هیچ سندی هم وجود ندارد که ثابت کند مهم درک جزمی از واقعیت ،منطق خود را از دست بدهد اما این ناکامی، این خرده جها نها در پروسه شناخت واقعیت ،تأکید داشتند« :هر نوع
قصد و انگیزهی این نویسندگان ،تقابل با گفتمان رسم ی ،یا تحمیل خود که نشان ههایش در واقع از سه-چهار دهه پیش ب هتدریج در ایران آشکار ادبی ،روش های خاص خود را برای دیدن و فهم واقعیت داراست ...عرصه
(به عنوان «بدیل») ب هجای انواع ادبی بزرگ و فاخر ،بوده باشد ،هرچند که شده بود هرگز به معنای فروپاشی کامل ارز شها و گفتمان اقتدارگرایان بازنمایی واقعیت در انواع متفاوت ادبی و در دورههای مختلف تکامل ادبی
پدرسالار نبود بلکه فقط گفتمان آنها را از جایگاه رفیع و مقد سشان به زیر تفاوت م یکند ]۱[».میخائیل باختیندر ادام هی توضیح یافت ههایش ،افزون
به طور قصدناشده ،امر ادبی در ایران را متحول کرده باشند. بر تأیید «تفاوت» و پشتیبانی از استقلال در تفسیر ،عنصر «مکان» و
جالب است که این زنان معمولاَ در آثار داستانی شان ـ که غالباَ روابط کشید و در کنار دیگر گفتما نهای ادبی ،تنزل داد. «زمان» را هم در نسبی و مشروط بود ِن تفسیر واقعیت ،دخالت م یدهد:
موجود در ساختارهای بغرنج خانواده ایرانی را بازنمایی م یکند ـ با کم اعتبارشد ِن روای تهای مطل قانگارانه و تن ّزل گفتمان ادبی تقاب لجویان، «هر نوع ادبی تصویری متفاوت از واقعیت را بر حسب مکان و زمان ،ارائه
تلفیق هوشمندان هی ارتباط آد مها با فرهن گهای متفاو تشان ،به ترسیم همزمان با گسترش پدیدهی «جهان یشدن» ،مجموعاَ فرصت ک منظیری
بخ شهایی از فضای زندگی عادی و روزمره م یپردازند که ما خوانندگان را ب هوجود آورد تا نویسندگان آزاد و مستقل ـ ب هویژه زنان داستا ننویس م یکند .عرصه بازنمایی واقعیت ،همواره «خاص» و مشخص است»[]۲؛
(ب هویژه ما مردها) آنها را غالباَ پیش پا افتاده ـ حتا کم ارج ـ تلقی م یکردیم ـ که تثبیت چندصدایی در هنر و ادبیات کشورشان را آرزو م یکردند در مورد ضرورت احترام به استقلال خرده جها نها نیز م یتوان گفت که هر
و تقریباَ مطمئن بودیم که بر این روابط به ظاهر ساده و معمولی ،کاملا مجالی برای «دیده شدن» به کف آورند .طلیع هی «دوبارهی» این فرصت یک از این جها نهای کوچک انسانی ،بنا به تجرب هی زیست هشان ،واقعیت
آشنایی و اِشراف داریم ،با این حال اما پس از خواندن چنین آثاری ناب در ایران ب هویژه بعد از خاتمه جنگ هشت ساله نمایان شد ،و پس را از دیدگاهی متفاوت ،درک و گزارش م یکنند .گزارش این تفاوت و
است که موفق به دریافت نوعی شناخت تازه در مشاهدهی «ساده»ترین از دوم خرداد ۱۳۷۶وسعت قابل توجهی یافت .روشن است که تولد رنگارنگی م یتواند در زبان ،فرم ،ایماژها ،و دیگر عناصر داستان نیز انعکاس
روابط خانوادگ یمان می شویم .حسین سناپور از رمان نویسان معاصر در روزنام ههای مستقل ،گسترش اینترنت و تلف نهای دستی هوشمند (و یابد؛ «جها نهای ممک ِن انسانی اگر ب یشمار نباشند دس ِت کم بسیاراند.
بارهی تأثیر مثبت آفرین شهای ادبی این دسته از زنان م ینویسد« :زنان سپس اپلیکیش نهای وایبر ،تلگرام ،واتس اپ)؛ افزایش حیرت آور ورود آنچه در هر جهان از جها نهای ممکن بشری روی م ی دهد در درون
نویسندهای پیدا شدهاند که خودشان و داستا نهاشان نشان هی خودآگاهی دختران به آموزش عالی؛ ظهور دهها میلیون دیش ماهوارهای بر بام آن جهان ممکن است و «صا دق»؛ اگر چه از دیدگاه انسا نهای دیگر
و زبان بازکردن بخشی از جامعه ما هستند ]۶[».با وجود این قبیل خان هها؛احیای مجدد نهضت اصلاح مذهبی و انعکاس آراء نواندیشان دینی در جها نهای دیگر ناممکن باشد و «کاذب»...هرچه این «جهان »ها از
تفسیرهای امیدوارکننده اما طی چهار سال اخیر ،ما در داخل کشور با در مطبوعات و رسان ههای همگانی ب هویژه در عرص ههای آکادمیک (حوزه یکدیگر دورتر باشند بازسپرد ِن معناها از یکی به دیگری دشوارتر است.
رویکردهایی تقابلی در برخی محف لهای ادبی مواجه شدهایم که موجی و دانشگاه)؛ همچنین ورود شبک ههای اجتماعی آنلاین همچون فیسبوک ترجم هناپذیری برخی مفهو مها از زبانی به زبان دیگر به دلیل گوناگونی
تازه از نقدهای ویرانگر را ب هویژه از سال ۱۳۹۱بر آثار زنانه آغاز کرده است: و توییتر در زندگی روزمره شهروندان؛ و بالاخره فعالیت خرده جنب شهای جها نهای تجربی ست]۳[».؛ و از همین منظر (تأکید بر خودپویی و
«در سا لهای گذشته جریان مهمی پیدا شده است از داستا نهای زنانی صنفی و اجتماعی ه مچون جنبش زنان ،معلمان ،دانشجویان ،مدافعان رنگارنگی خرده جها نها) است که داریوش آشوری در ادامه می افزاید:
که دغدغ ههاشان بیشتر در حوزهی خانواده است و کسب هویت زن از محیط زیست ،کارمندان ،کارگران ،و پارهای دیگر از تحولات ساختاری و «مفهو مهای ِمی و جام و ساقی و دیرمغان در دستگاه اندیشه و جها ِن
همان مسیر .طبعاَ داستا نهای این نویسندهها ماجراهاشان هم اغلب در بی نالمللی ،مجموعاَ به تقویت و رونق موج تازهی دموکراسی ادبی ،کمک حافظ بیانگر چنان جهانی از رویدادها و معناها و روابط کیفیت ِی میان
همان چهارچوب خانه و خانواده م یگذرد .برخورد منتقدان ما هم یکسره فراوانی کرد .از این فضای متکثر و رو به انکشاف ،زنان نویسنده بیشترین چیزها و معناهای باطنی آنهاست که در هیچ تاریخ و جهان و زبان دیگری
بهره را گرفتند تا جایی که اکنون «داستان نویسی زنانه» به یک جریان رخ نداده ...زیرا تنها در این قلمرو از تجرب هی انسان یست که کش ِف چنین
سرکوب کردن و بد و بیراه گفتن به این جریان بوده است»[]۷ مهم و تأثیرگذار ادبی در کشور ما ارتقاء یافته است .تیراژ چاپ و تجدید معناها و روابط کنایی و نمادین ممکن شده است»[ ]۴ویلیام جیمز هم
روشن است که پس از یک دورهی فترت و سکون ،اکنون خیز بلن ِد چاپ برخی از این رما نهای جذاب ،گاه از مرز یک میلیون نسخه هم در پژوهش خود ـ که حسن چاوشیان آن را به فارسی برگردانده ـ نشان
گفتمانهای اقتدارطلب ،بار دیگر ظهور مجدد مردا ِن «نجات دهنده» تجاوز کرده است که چنین استقبالی از سوی خوانندگان ،غالباَ «َرشک م یدهد که «وجود هر یک از این خردهجها نها اسلوبی جداگانه و مختص
را در عرصه هنر و ادبیات کشور نوید م یدهد .مردانی که خود را ناجی به خود دارد»[ ]۵و از قضا همین خرده جها نها است که حضور رنگین
و پرچمدار رهایی ادبیات از بیتعهدی و ابتذال م یپندارند ،و چه بسا مردان منج یگرا» را در پی داشته است. کمان یشان ،برسازندهی جهان پهناور و پُرلای هی واقعیت است .گفتن ندارد
به اعتبار چنین رسالت بزرگی است که قضاوت کرد ِن مردمان و دخالت واقعیت دارد که اغلب این زنان نویسنده که در کنار کارها و وظایف دشوار که نادیده انگاری هر یک از این خرده جها نها لاجرم ب هحذف بخشی از
آمرانه در کار دیگران را حق مسلم خود م یپندارند .ب هنظر میرسد که خان هداری به نوشتن «رمان» همت کردهاند بیش و کم موفق شدهاند واقعیت زیست هی بشری م یرسد؛ برای مثال یکی از دلایل انزوا و نهایتاَ
این موج تازه ،گویی مصمم است فضای ادبی ما را به دوران قرن بیستم بخ شهای کمتردیده شدهی آداب زیس ِت ما ایرانیان را بازتاب دهند؛ یعنی حذ ِف قصدناشدهی خرده جها نهای زنانه (صدای زنان) در تاریخ معاصر
بخ شهایی که توسط فرهنگ رسمی ،بویژه طی سه ده هی اخیر ،ب هطور
Vol. 22 / No. 1344 - Friday, May 22, 2015
17
از دلایل پای های و مهم گرایش زنان به «رما ننویسی» ،مقاومت در برابر ادبی در «بازنمایی واقعیت» بوده است. قضا «وحدت در عی ِن کثرت شان» به واقعیات زیست کنونی ما شکل داده
17 چنین تحریف گستردهای باشد .زیرا ظرفیت عظیم این گون هی ادبی برای است .باری ،این تعمی مگرای ِی قراردادی در حالی گسترش م ییافت که
بازنمایی جزییا ِت سبک زندگی واقعی شهروندان ،بر کسی پوشیده نیست. تحولات فناورانه و ادبیات زنان آزمو نهای زندگی ب هدفعات نشان داده بود که هر گون های از شناخت (که
سال / 22شماره - 1344جمعه 1دادرخ 1394 برخی از این نویسندگان بادستیابی ب هشناختی منصفانه و متین از واقعیت، مطالعات تجربی نشان م یدهد که چیرگی نقدهای مطل قانگارانه و طبعاَ برگرفته از حیط های خاص از تجرب هی زیسته است) ب هسادگی و «به
به نگارش آثاری دست ز دهاند که در عین تأکید و احترام به «تنوع» تندی سهای مقدس شدهی تفسیرهای دوبُنی ،که میراث نس لهای پیشین طور طبیعی» بردیگر شناخ تها و خرده جها نها تعمیم پذیر نیست مگر به
In touch with Iranian diversity سب کها و فرهن گها ،همزمان از کوبیدن بر طبل تفرقه و برجسته کردن و ایدئولوژ یگرا بود سرانجام نتوانست در عصر پیشرف تهای پُرشتا ِب کمک اراده و اقتدار .نکت هی تأمل برانگیز اما اینجاست که این برخوردهای
تضاد و تفاوت فرهنگ ها در جامعه ی چندفرهنگی ایران نیز آگاهانه «تکنولوژ یهای ارتباطی» پایداری کند و در نتیجه آرام ،آرام متزلزل تا مگرا در حالی صورت م یگرفت که در همان دوره نیز اغل ِب فلاسفه و
احتراز کرده اند ،تا جایی که گاه به نظر م یرسد برخی از این آثار صرفاَ شد؛ به زبان روش نتر ،تأثیر بُ تشکنان هی تحولات علمی -اینترنتی و پژوهشگران ارشد حوزهی نقد ادبی ،در مطالعات تجربی و تئوری کشان
برای ایجاد تفاهم و «وصل» نقاط مشترک فرهن گها و همبستگی اقوام و «کثر تگرایی مفهومی» ناشی از آن ،بالاخره باعث شد که یکی از عناصر با صراحت بر خودپوی ِی ژانرهای متفاوت ادبی و نیز بر استقلال کارکرد
ملل ایرانی ب هنگارش در آمدهاند .هیچ سندی هم وجود ندارد که ثابت کند مهم درک جزمی از واقعیت ،منطق خود را از دست بدهد اما این ناکامی، این خرده جها نها در پروسه شناخت واقعیت ،تأکید داشتند« :هر نوع
قصد و انگیزهی این نویسندگان ،تقابل با گفتمان رسم ی ،یا تحمیل خود که نشان ههایش در واقع از سه-چهار دهه پیش ب هتدریج در ایران آشکار ادبی ،روش های خاص خود را برای دیدن و فهم واقعیت داراست ...عرصه
(به عنوان «بدیل») ب هجای انواع ادبی بزرگ و فاخر ،بوده باشد ،هرچند که شده بود هرگز به معنای فروپاشی کامل ارز شها و گفتمان اقتدارگرایان بازنمایی واقعیت در انواع متفاوت ادبی و در دورههای مختلف تکامل ادبی
پدرسالار نبود بلکه فقط گفتمان آنها را از جایگاه رفیع و مقد سشان به زیر تفاوت م یکند ]۱[».میخائیل باختیندر ادام هی توضیح یافت ههایش ،افزون
به طور قصدناشده ،امر ادبی در ایران را متحول کرده باشند. بر تأیید «تفاوت» و پشتیبانی از استقلال در تفسیر ،عنصر «مکان» و
جالب است که این زنان معمولاَ در آثار داستانی شان ـ که غالباَ روابط کشید و در کنار دیگر گفتما نهای ادبی ،تنزل داد. «زمان» را هم در نسبی و مشروط بود ِن تفسیر واقعیت ،دخالت م یدهد:
موجود در ساختارهای بغرنج خانواده ایرانی را بازنمایی م یکند ـ با کم اعتبارشد ِن روای تهای مطل قانگارانه و تن ّزل گفتمان ادبی تقاب لجویان، «هر نوع ادبی تصویری متفاوت از واقعیت را بر حسب مکان و زمان ،ارائه
تلفیق هوشمندان هی ارتباط آد مها با فرهن گهای متفاو تشان ،به ترسیم همزمان با گسترش پدیدهی «جهان یشدن» ،مجموعاَ فرصت ک منظیری
بخ شهایی از فضای زندگی عادی و روزمره م یپردازند که ما خوانندگان را ب هوجود آورد تا نویسندگان آزاد و مستقل ـ ب هویژه زنان داستا ننویس م یکند .عرصه بازنمایی واقعیت ،همواره «خاص» و مشخص است»[]۲؛
(ب هویژه ما مردها) آنها را غالباَ پیش پا افتاده ـ حتا کم ارج ـ تلقی م یکردیم ـ که تثبیت چندصدایی در هنر و ادبیات کشورشان را آرزو م یکردند در مورد ضرورت احترام به استقلال خرده جها نها نیز م یتوان گفت که هر
و تقریباَ مطمئن بودیم که بر این روابط به ظاهر ساده و معمولی ،کاملا مجالی برای «دیده شدن» به کف آورند .طلیع هی «دوبارهی» این فرصت یک از این جها نهای کوچک انسانی ،بنا به تجرب هی زیست هشان ،واقعیت
آشنایی و اِشراف داریم ،با این حال اما پس از خواندن چنین آثاری ناب در ایران ب هویژه بعد از خاتمه جنگ هشت ساله نمایان شد ،و پس را از دیدگاهی متفاوت ،درک و گزارش م یکنند .گزارش این تفاوت و
است که موفق به دریافت نوعی شناخت تازه در مشاهدهی «ساده»ترین از دوم خرداد ۱۳۷۶وسعت قابل توجهی یافت .روشن است که تولد رنگارنگی م یتواند در زبان ،فرم ،ایماژها ،و دیگر عناصر داستان نیز انعکاس
روابط خانوادگ یمان می شویم .حسین سناپور از رمان نویسان معاصر در روزنام ههای مستقل ،گسترش اینترنت و تلف نهای دستی هوشمند (و یابد؛ «جها نهای ممک ِن انسانی اگر ب یشمار نباشند دس ِت کم بسیاراند.
بارهی تأثیر مثبت آفرین شهای ادبی این دسته از زنان م ینویسد« :زنان سپس اپلیکیش نهای وایبر ،تلگرام ،واتس اپ)؛ افزایش حیرت آور ورود آنچه در هر جهان از جها نهای ممکن بشری روی م ی دهد در درون
نویسندهای پیدا شدهاند که خودشان و داستا نهاشان نشان هی خودآگاهی دختران به آموزش عالی؛ ظهور دهها میلیون دیش ماهوارهای بر بام آن جهان ممکن است و «صا دق»؛ اگر چه از دیدگاه انسا نهای دیگر
و زبان بازکردن بخشی از جامعه ما هستند ]۶[».با وجود این قبیل خان هها؛احیای مجدد نهضت اصلاح مذهبی و انعکاس آراء نواندیشان دینی در جها نهای دیگر ناممکن باشد و «کاذب»...هرچه این «جهان »ها از
تفسیرهای امیدوارکننده اما طی چهار سال اخیر ،ما در داخل کشور با در مطبوعات و رسان ههای همگانی ب هویژه در عرص ههای آکادمیک (حوزه یکدیگر دورتر باشند بازسپرد ِن معناها از یکی به دیگری دشوارتر است.
رویکردهایی تقابلی در برخی محف لهای ادبی مواجه شدهایم که موجی و دانشگاه)؛ همچنین ورود شبک ههای اجتماعی آنلاین همچون فیسبوک ترجم هناپذیری برخی مفهو مها از زبانی به زبان دیگر به دلیل گوناگونی
تازه از نقدهای ویرانگر را ب هویژه از سال ۱۳۹۱بر آثار زنانه آغاز کرده است: و توییتر در زندگی روزمره شهروندان؛ و بالاخره فعالیت خرده جنب شهای جها نهای تجربی ست]۳[».؛ و از همین منظر (تأکید بر خودپویی و
«در سا لهای گذشته جریان مهمی پیدا شده است از داستا نهای زنانی صنفی و اجتماعی ه مچون جنبش زنان ،معلمان ،دانشجویان ،مدافعان رنگارنگی خرده جها نها) است که داریوش آشوری در ادامه می افزاید:
که دغدغ ههاشان بیشتر در حوزهی خانواده است و کسب هویت زن از محیط زیست ،کارمندان ،کارگران ،و پارهای دیگر از تحولات ساختاری و «مفهو مهای ِمی و جام و ساقی و دیرمغان در دستگاه اندیشه و جها ِن
همان مسیر .طبعاَ داستا نهای این نویسندهها ماجراهاشان هم اغلب در بی نالمللی ،مجموعاَ به تقویت و رونق موج تازهی دموکراسی ادبی ،کمک حافظ بیانگر چنان جهانی از رویدادها و معناها و روابط کیفیت ِی میان
همان چهارچوب خانه و خانواده م یگذرد .برخورد منتقدان ما هم یکسره فراوانی کرد .از این فضای متکثر و رو به انکشاف ،زنان نویسنده بیشترین چیزها و معناهای باطنی آنهاست که در هیچ تاریخ و جهان و زبان دیگری
بهره را گرفتند تا جایی که اکنون «داستان نویسی زنانه» به یک جریان رخ نداده ...زیرا تنها در این قلمرو از تجرب هی انسان یست که کش ِف چنین
سرکوب کردن و بد و بیراه گفتن به این جریان بوده است»[]۷ مهم و تأثیرگذار ادبی در کشور ما ارتقاء یافته است .تیراژ چاپ و تجدید معناها و روابط کنایی و نمادین ممکن شده است»[ ]۴ویلیام جیمز هم
روشن است که پس از یک دورهی فترت و سکون ،اکنون خیز بلن ِد چاپ برخی از این رما نهای جذاب ،گاه از مرز یک میلیون نسخه هم در پژوهش خود ـ که حسن چاوشیان آن را به فارسی برگردانده ـ نشان
گفتمانهای اقتدارطلب ،بار دیگر ظهور مجدد مردا ِن «نجات دهنده» تجاوز کرده است که چنین استقبالی از سوی خوانندگان ،غالباَ «َرشک م یدهد که «وجود هر یک از این خردهجها نها اسلوبی جداگانه و مختص
را در عرصه هنر و ادبیات کشور نوید م یدهد .مردانی که خود را ناجی به خود دارد»[ ]۵و از قضا همین خرده جها نها است که حضور رنگین
و پرچمدار رهایی ادبیات از بیتعهدی و ابتذال م یپندارند ،و چه بسا مردان منج یگرا» را در پی داشته است. کمان یشان ،برسازندهی جهان پهناور و پُرلای هی واقعیت است .گفتن ندارد
به اعتبار چنین رسالت بزرگی است که قضاوت کرد ِن مردمان و دخالت واقعیت دارد که اغلب این زنان نویسنده که در کنار کارها و وظایف دشوار که نادیده انگاری هر یک از این خرده جها نها لاجرم ب هحذف بخشی از
آمرانه در کار دیگران را حق مسلم خود م یپندارند .ب هنظر میرسد که خان هداری به نوشتن «رمان» همت کردهاند بیش و کم موفق شدهاند واقعیت زیست هی بشری م یرسد؛ برای مثال یکی از دلایل انزوا و نهایتاَ
این موج تازه ،گویی مصمم است فضای ادبی ما را به دوران قرن بیستم بخ شهای کمتردیده شدهی آداب زیس ِت ما ایرانیان را بازتاب دهند؛ یعنی حذ ِف قصدناشدهی خرده جها نهای زنانه (صدای زنان) در تاریخ معاصر
بخ شهایی که توسط فرهنگ رسمی ،بویژه طی سه ده هی اخیر ،ب هطور
Vol. 22 / No. 1344 - Friday, May 22, 2015
17