Page 22 - Shahr_Issue No.1338
P. 22
سه شعر از مجموع هی «گربههای واقعی به حکایت صاریغ پیر» اثر تی اس الیوت ادبیات 22
ترجم هی سارا خلیلی جهرمی شعر
آنها ب ینزاک تاند و رفتارشان اصلا پسندیده نیست؛ کتاب گربههای واقعی به حکایت سال / 22شماره - 1338جمعه 21نیدرورف 1394
بنابراین وقتی آنها را روی پادری به صف م یکند، صاریغ پیر ،مجموعه شعری است
بهشان موسیقی ،قلاببافی و توردوزی یاد میدهد. که تی اس الیوت درباره روانشناسی و جامعهشناسی گربهها نوشته و
سارا خلیلی جهرمی آن را ترجمه و آمادهی چاپ کرده است .الیوت با
به فکر یک گربه خیکیام به اسم جنیانیدوتز؛ نام استعاری صاریغ پیر ،این اشعار را در دهۀ ۱۹۳۰در قالب نام ههایی
مثلش به راحتی گیر نم یآید ،او عاشق جاهای گرم و نرم و آفتابگیر به فرزندخواندههایش نوشت .این نامهها در سال ۱۹۳۹جمعآوری شدند
و با جلدی که خود الیوت طراحی کرده بود ،توسط انتشارات فابراندفابر
است.
تمام روز یا نشسته بغل شومینه یا روی تخت یا روی کلاه من: منتشر شدند.
آنقدر یک جا نشسته که تبدیل شده به یک گربه خیکی! اسم گذاشتن روی گرب هها In touch with Iranian diversity
اما وقت یکه بلبشوی روز تمام میشود، اسم گذاشتن روی گربهها کار بسیار سختی است،
ب ههی چوجه شبیه ورجه وورجه در ایام تعطیلات نیست؛ Vol. 22 / No. 1338 - Friday, Apr. 10, 2015
آ نوقت است که کار گربه خیکی تازه شروع م یشود.
او فهمیده مو شها هی چوقت آرام و قرار ندارند، ممکن است خیال کنید پاک خل شدهام
وقتی جانم برایتان بگوید یک گربه باید سه اسم جورواجور داشته باشد.
و مطمئن است که دلیلش رژیم غذایی نامنظم است؛
و چون معتقد است هی چچیز بدون کار و کوشش درست نمیشود، اول از همه اسمی است که هرروز اهالی خانه با آن صدایش م یکنند،
مثل پیتر ،آگوستوس ،آلونزو یا جیمز،
فوری دست به کار پخ توپز میشود.
برایشان یک کیک موشی م یپزد از نان و نخود فرنگی خشک، مثل ویکتور یا جاناتان ،جرج یا بیل بیلی
از همینجور اسمهای معقول و معمولی
با تکهای گوشت سرخشدۀ خوشگل و مقداری پنیر. اسمهای فانتزیتری هم هست که شاید بهنظرتان خو شآهنگتر بیاید،
به فکر یک گربه خیکیام به اسم جنیانیدوتز؛ بعضی برای آقایان و بعضی هم برای خانمها:
او دوست دارد بند پرده را بپیچاند و گره ملوانی بزند. مثل افلاطون ،آدمتوس ،الکترا ،دمتر،
روی لبه پنجره یا هرچیز صاف و همواری لم م یدهد: اما همگی اسمهای معقول و معمول یاند.
آنقدر یک جا نشسته که تبدیل شده به یک گربه خیکی! ولی باید بگویم ،گربه احتیاج به یک اسم مخصوص هم دارد،
اما وقتیکه بلبشوی روز تمام م یشود، یک اسم عجی بوغریب و باوقارتر،
آ نوقت است که کار گربه خیکی تازه شروع میشود. وگرنه چطور م یتواند دمش را بالا بگیرد،
یا سبیلهایش را پوش بدهد ،یا ناز و ادا بیاید؟
او فکر میکند سوس کها فقط احتیاج به کار دارند چند نمونه از این اسمها را میتوانم بهتان بگویم،
تا دست از خرابکار یهای ب یفایده و ب یدلیلشان بردارند. مثلا مانکوستراپ ،کواکسو ،یا کوریکوپات،
به همین دلیل از این ب یدستوپاهای شلخته مثلا بمبالورینا ،یا جلیلورم
دست های پیشاهنگ منظم و ب هدردبخور درست کرده، این اس مها هرکدام مختص یک گربه است نه بیشتر.
که در زندگی هم هدف دارند ،هم یک کار خوب برای انجام دادن- اما از همۀ اینها که بگذریم هنوز یک اسم دیگر مانده،
و آن هم اسمی است که شما هیچوقت نم یتوانید حدس بزنید؛
حتی خالکوبی سوسکی هم روی کار آورده. اسمی که هیچ پژوهش بشری قادر به کشفش نیست
پس بیایید حالا به افتخار گربه خیک یهای پیر سه بار هورا بکشیم- اما گربه خودش آن اسم را م یداند و هیچوقت هم آن را رو نم یکند.
هروقت گربهای دیدید که در تفکرات عمیق غرق شده
چون مثل اینکه نظ موترتیب کارهای خانه وابسته به آنهاست. بهتان گفته باشم دلیلش فقط یک چیز میتواند باشد:
آخرین مقاومت گرولتایگر
ذهنش درگیر و مبهوت اسمش است:
گرولتایگر گربۀ قاتلی بود که روی کشتی شناوری زندگی م یکرد؛ یک چیز توصیفشدن ِی توصی فنشدنی
راستش او خش نترین گرب های بود که برای خودش آزادانه ول م یگشت.
افنای نافبل
از گریوسند تا آکسفورد در پی مقاصد خبیثش بود، یک اسم خاص مرموز و دس تنیافتنی.
و از لقبی که بهش داده بودند یعنی "دلهرۀ تایمز" حسابی ذوق م یکرد.
نه اخلاق و رفتارش و نه شکلوقیافهاش ،هی چکدام چنگی به دل نمیزد؛ گربه خیکی پیر
پوست پشمالویش پارهپوره و کثیف بود ،سر زانوهایش هم باد کرده بود؛ به فکر یک گربه خیک یام به اسم جنیانیدوتز؛
یکی از گو شهایش کنده شده بود ،که لزومی نم یبینم دربارهاش توضیح بدهم، پوستش گلباقالی است با راهراههای ببری و خالخا لهای پلنگی
تمام روز نشسته یا توی راهپله یا روی پلهها یا روی پادری؛
و با یک چشم بدترکیب به دنیای ناساز چشمغره م یرفت. آنقدر یک جا نشسته که تبدیل شده به یک گربه خیکی!
آوازهاش به گوش دهات یهای روترهایت هم رسیده بود،
اما وقت یکه بلبشوی روز تمام میشود، 22
توی هامراسمیت و پاتنی اسمش لرزه به تن اهالی م یانداخت. آ نوقت است که کار گربه خیکی تازه شروع میشود.
وقتهایی که توی ساحل شایع میشد و وقتیکه همۀ اهل خانه رفتهاند توی رختخوابشان و خوابیدهاند،
گرولتایگر آن دور و ور پرسه م یزند، دامنش را بالا م یگیرد تا بتواند یواشکی سین هخیز برود.
آنها لانۀ مرغها را محکم م یکردند و در را به روی غازهای احمق م یبستند. او خیلی دلواپس تربیت مو شهاست -
وای بهحال قنار یهای زردمبویی که از قفس در رفته بودند؛
وای به حال س گهای پیکینیزی لوس و ننر اگر سر و کارشان به خشم گرولتایگر م یافتاد.
وای به حال باندیکو ت با آن موهای زبرش که نشسته در کمین کشت یهای خارجی،
ترجم هی سارا خلیلی جهرمی شعر
آنها ب ینزاک تاند و رفتارشان اصلا پسندیده نیست؛ کتاب گربههای واقعی به حکایت سال / 22شماره - 1338جمعه 21نیدرورف 1394
بنابراین وقتی آنها را روی پادری به صف م یکند، صاریغ پیر ،مجموعه شعری است
بهشان موسیقی ،قلاببافی و توردوزی یاد میدهد. که تی اس الیوت درباره روانشناسی و جامعهشناسی گربهها نوشته و
سارا خلیلی جهرمی آن را ترجمه و آمادهی چاپ کرده است .الیوت با
به فکر یک گربه خیکیام به اسم جنیانیدوتز؛ نام استعاری صاریغ پیر ،این اشعار را در دهۀ ۱۹۳۰در قالب نام ههایی
مثلش به راحتی گیر نم یآید ،او عاشق جاهای گرم و نرم و آفتابگیر به فرزندخواندههایش نوشت .این نامهها در سال ۱۹۳۹جمعآوری شدند
و با جلدی که خود الیوت طراحی کرده بود ،توسط انتشارات فابراندفابر
است.
تمام روز یا نشسته بغل شومینه یا روی تخت یا روی کلاه من: منتشر شدند.
آنقدر یک جا نشسته که تبدیل شده به یک گربه خیکی! اسم گذاشتن روی گرب هها In touch with Iranian diversity
اما وقت یکه بلبشوی روز تمام میشود، اسم گذاشتن روی گربهها کار بسیار سختی است،
ب ههی چوجه شبیه ورجه وورجه در ایام تعطیلات نیست؛ Vol. 22 / No. 1338 - Friday, Apr. 10, 2015
آ نوقت است که کار گربه خیکی تازه شروع م یشود.
او فهمیده مو شها هی چوقت آرام و قرار ندارند، ممکن است خیال کنید پاک خل شدهام
وقتی جانم برایتان بگوید یک گربه باید سه اسم جورواجور داشته باشد.
و مطمئن است که دلیلش رژیم غذایی نامنظم است؛
و چون معتقد است هی چچیز بدون کار و کوشش درست نمیشود، اول از همه اسمی است که هرروز اهالی خانه با آن صدایش م یکنند،
مثل پیتر ،آگوستوس ،آلونزو یا جیمز،
فوری دست به کار پخ توپز میشود.
برایشان یک کیک موشی م یپزد از نان و نخود فرنگی خشک، مثل ویکتور یا جاناتان ،جرج یا بیل بیلی
از همینجور اسمهای معقول و معمولی
با تکهای گوشت سرخشدۀ خوشگل و مقداری پنیر. اسمهای فانتزیتری هم هست که شاید بهنظرتان خو شآهنگتر بیاید،
به فکر یک گربه خیکیام به اسم جنیانیدوتز؛ بعضی برای آقایان و بعضی هم برای خانمها:
او دوست دارد بند پرده را بپیچاند و گره ملوانی بزند. مثل افلاطون ،آدمتوس ،الکترا ،دمتر،
روی لبه پنجره یا هرچیز صاف و همواری لم م یدهد: اما همگی اسمهای معقول و معمول یاند.
آنقدر یک جا نشسته که تبدیل شده به یک گربه خیکی! ولی باید بگویم ،گربه احتیاج به یک اسم مخصوص هم دارد،
اما وقتیکه بلبشوی روز تمام م یشود، یک اسم عجی بوغریب و باوقارتر،
آ نوقت است که کار گربه خیکی تازه شروع میشود. وگرنه چطور م یتواند دمش را بالا بگیرد،
یا سبیلهایش را پوش بدهد ،یا ناز و ادا بیاید؟
او فکر میکند سوس کها فقط احتیاج به کار دارند چند نمونه از این اسمها را میتوانم بهتان بگویم،
تا دست از خرابکار یهای ب یفایده و ب یدلیلشان بردارند. مثلا مانکوستراپ ،کواکسو ،یا کوریکوپات،
به همین دلیل از این ب یدستوپاهای شلخته مثلا بمبالورینا ،یا جلیلورم
دست های پیشاهنگ منظم و ب هدردبخور درست کرده، این اس مها هرکدام مختص یک گربه است نه بیشتر.
که در زندگی هم هدف دارند ،هم یک کار خوب برای انجام دادن- اما از همۀ اینها که بگذریم هنوز یک اسم دیگر مانده،
و آن هم اسمی است که شما هیچوقت نم یتوانید حدس بزنید؛
حتی خالکوبی سوسکی هم روی کار آورده. اسمی که هیچ پژوهش بشری قادر به کشفش نیست
پس بیایید حالا به افتخار گربه خیک یهای پیر سه بار هورا بکشیم- اما گربه خودش آن اسم را م یداند و هیچوقت هم آن را رو نم یکند.
هروقت گربهای دیدید که در تفکرات عمیق غرق شده
چون مثل اینکه نظ موترتیب کارهای خانه وابسته به آنهاست. بهتان گفته باشم دلیلش فقط یک چیز میتواند باشد:
آخرین مقاومت گرولتایگر
ذهنش درگیر و مبهوت اسمش است:
گرولتایگر گربۀ قاتلی بود که روی کشتی شناوری زندگی م یکرد؛ یک چیز توصیفشدن ِی توصی فنشدنی
راستش او خش نترین گرب های بود که برای خودش آزادانه ول م یگشت.
افنای نافبل
از گریوسند تا آکسفورد در پی مقاصد خبیثش بود، یک اسم خاص مرموز و دس تنیافتنی.
و از لقبی که بهش داده بودند یعنی "دلهرۀ تایمز" حسابی ذوق م یکرد.
نه اخلاق و رفتارش و نه شکلوقیافهاش ،هی چکدام چنگی به دل نمیزد؛ گربه خیکی پیر
پوست پشمالویش پارهپوره و کثیف بود ،سر زانوهایش هم باد کرده بود؛ به فکر یک گربه خیک یام به اسم جنیانیدوتز؛
یکی از گو شهایش کنده شده بود ،که لزومی نم یبینم دربارهاش توضیح بدهم، پوستش گلباقالی است با راهراههای ببری و خالخا لهای پلنگی
تمام روز نشسته یا توی راهپله یا روی پلهها یا روی پادری؛
و با یک چشم بدترکیب به دنیای ناساز چشمغره م یرفت. آنقدر یک جا نشسته که تبدیل شده به یک گربه خیکی!
آوازهاش به گوش دهات یهای روترهایت هم رسیده بود،
اما وقت یکه بلبشوی روز تمام میشود، 22
توی هامراسمیت و پاتنی اسمش لرزه به تن اهالی م یانداخت. آ نوقت است که کار گربه خیکی تازه شروع میشود.
وقتهایی که توی ساحل شایع میشد و وقتیکه همۀ اهل خانه رفتهاند توی رختخوابشان و خوابیدهاند،
گرولتایگر آن دور و ور پرسه م یزند، دامنش را بالا م یگیرد تا بتواند یواشکی سین هخیز برود.
آنها لانۀ مرغها را محکم م یکردند و در را به روی غازهای احمق م یبستند. او خیلی دلواپس تربیت مو شهاست -
وای بهحال قنار یهای زردمبویی که از قفس در رفته بودند؛
وای به حال س گهای پیکینیزی لوس و ننر اگر سر و کارشان به خشم گرولتایگر م یافتاد.
وای به حال باندیکو ت با آن موهای زبرش که نشسته در کمین کشت یهای خارجی،