Page 21 - Shahrvand BC No.1331
P. 21
یادداشتی برای سالگرد منصور کوشان 21
سال / 22شماره - 1331جمعه 1دنفسا 1393 در بیش از پنجاه اثر منتشر شدهی داستانی ،شعری ،نمایشی و پژوهشی علی نگهبان
او میتوان یافت ،و از سوی دیگر در توانایی ب یمانندش در سازماندهی
In touch with Iranian diversity تبعید و نهادسازی ،آنچنان که در بنیانگزاری خانه آزادی بیان و نیز در منصور کوشان یکسال
سنگی ب هسنگ دیگر گفت: مجلههای ماندگاری مانند تکاپو ،جنگ زمان و پیش از آ نها در دنیای پیش ،در ۲۷بهمن ۱۳۹۲
-دیری ست در تو مینگرم سخن ،گردون و ایران شاهدش بودیم .از ویژگیهای منصور کوشان در استاوانگر نروژ درگذشت.
تو نه ب هماه م یمانی نه بهخورشید. یکی این بود که اندیشیدنش ،آفرینش هنری و ادبیش ،و کنشش در اگر چیزی به نام مرگ
هم تنیدهاند .یعنی چنان نیست که او در شعرش منتزع از کنشگریش ناب ههنگام وجود داشته
سنگ دیگر گفت: باشد؛ یا در شغلش جدا از شاعرانگیش .شعر و داستان و هنر او برآمده باشد ،به یقین مرگ منصور
-تبعید از اندیشه ،احساس و کنش اوست .این ویژگی را در کمتر انسان مدرنی از آن نوع است .انسانی
میتوان یافت .او شقه نمیشد میان اندیشه و عمل ،عقل و احساس ،یا با تنی درست ،دور از هر
از دست دادن جلو ههای ظاهری ست هنر و اشتغال .او اندیشه بود در عمل ،و عمل بود در اندیشه .هم خرد بیماری ،با ذهنی سالم ،در
رسیدن بهمعنای خویشتن. اوج خلاقیت و سرزندگی به ناگاه بیمار میشود و در مدت چند ماه از
بود ،هم جستجوی خرد.
ــــــــــــــــــــــ هر بار که از زمان و مکان مألوف بیرون م یافتاد ،زمان و مکانی به شکل این جهان در م یگذرد.
خودش میآفرید تا دوباره در آن متولد شود ،هما نگونه که در روزهای ناب ههنگامی مرگ منصور اما جز همان ناهنگامیش و اندوهی که برای
1کوشان ،منصور« .من فریاد م یزنم». دشوار آغازین انقلاب کرد و زمان و مکان خود را در شکل شماری از خانواده و دوستانش در پی دارد ،چیز دیگری ندارد که به آن بپردازیم،
عصر نو> http://asre-nou.net/1384/shahrivar/19/m-koushan.html< : مجلههای فرهنگی آفرید؛ حتا تبعید نیز نتوانست او را از این آفریدن چرا که منصور سرشار از زندگی و آفرینش بود و این ضربهی ناب ههنگام
مکان و زمان خاص خودش باز دارد ،چرا که در فرصتی اندک ،نه تنها در مسیر زندگی او ،زندگیی که همچنان از راه کارهایش ادامه دارد ،تنها
نمایش و شعر و داستان و پژوهشهایش را بیش از پیش پی گرفت، ضربهای است همانند ضربههای دیگری که بر او وارد شد ،و او همچنان
بلکه توانست در کشور میزبانش به اجرای نمایش و تربیت هنرپیشه
بپردازد ،نمایشنام هنویس مطرح کشور میزبانش یعنی هنریک ایبسن را از آن بر م یگذرد و فریاد م یزند،
از دیدگاهی نو برای ه ممیهنانش بازشناسی کند ،و نیز مجلهی جنگ
«بگذار آسمان فرو بريزد
زمان را به حرف های ترین شکل ،در سطحی جهانی منتشر کند. بگذار زمين از چرخش خود بايستد
کوشان الگویی است از انسانی که باور دارد «همان تغییری باش که
م یخواهی در جهان ببینی ».او منتظر نمیماند تا شرایط نشر و اجرا بگذار بيگ بنگ دوباره آغاز شود
و سازماندهی فراهم شود .در اوج سانسور ،با ترفندها و شگردهایی که بگذار در نقط هی ب ينهايت صفر بايستيم
بیشتر به کاری چریکی شباهت دارد ،و شرح برخی از آنها را خودش در بگذار زمان و مکان در ما گم شود و ما در زمان و مکان خود
جایی گفته است ،مجله راه م یاندازد و به این ترتیب یکی از نخستین
دوباره متولد شويم»1.
پیشاهنگان انتشار صدای دیگراندیشان م یشود.
کوشانی که نه تنها برای کسانی که دوستش میداشتند ،بلکه برای
تبعید نه تنها نتوانست او را از زمان و مکانش به بیرون پرت کند ،بلکه از نسل ما از بیست و چندی سال پیش چهرهای هممعنای خردورزی،
آن مایهای ساخت تا به تعبیر خودش «جلوههای ظاهری» را فرو بگذارد آفرین شگری فرهنگی و کنشگری انسانی بوده است را مرگ نم یتواند
و یکسره به آن چیزی بپرازد که برایش معنای راستین زندگی بود .او از زندگی باز دارد .منصور از شمار انسا نهایی بود که هر کجا حضور
نشان داد که آفرینش و خردورزی و فرهن گآفرینی پیرایهای بر وجود او داشت ،پیرامونش را از بودن خود اثرمند م یکرد .نشان این اثرمندی را
نبوده است که تنها در شرایط خاص زمانی و مکانی میهنش معنی پیدا
کند ،بلکه در هستی او تنیده بوده است:
Vol. 22 / No. 1331 - Friday, Feb. 20, 2015 HOMER DENTAL CENTRE
21
سال / 22شماره - 1331جمعه 1دنفسا 1393 در بیش از پنجاه اثر منتشر شدهی داستانی ،شعری ،نمایشی و پژوهشی علی نگهبان
او میتوان یافت ،و از سوی دیگر در توانایی ب یمانندش در سازماندهی
In touch with Iranian diversity تبعید و نهادسازی ،آنچنان که در بنیانگزاری خانه آزادی بیان و نیز در منصور کوشان یکسال
سنگی ب هسنگ دیگر گفت: مجلههای ماندگاری مانند تکاپو ،جنگ زمان و پیش از آ نها در دنیای پیش ،در ۲۷بهمن ۱۳۹۲
-دیری ست در تو مینگرم سخن ،گردون و ایران شاهدش بودیم .از ویژگیهای منصور کوشان در استاوانگر نروژ درگذشت.
تو نه ب هماه م یمانی نه بهخورشید. یکی این بود که اندیشیدنش ،آفرینش هنری و ادبیش ،و کنشش در اگر چیزی به نام مرگ
هم تنیدهاند .یعنی چنان نیست که او در شعرش منتزع از کنشگریش ناب ههنگام وجود داشته
سنگ دیگر گفت: باشد؛ یا در شغلش جدا از شاعرانگیش .شعر و داستان و هنر او برآمده باشد ،به یقین مرگ منصور
-تبعید از اندیشه ،احساس و کنش اوست .این ویژگی را در کمتر انسان مدرنی از آن نوع است .انسانی
میتوان یافت .او شقه نمیشد میان اندیشه و عمل ،عقل و احساس ،یا با تنی درست ،دور از هر
از دست دادن جلو ههای ظاهری ست هنر و اشتغال .او اندیشه بود در عمل ،و عمل بود در اندیشه .هم خرد بیماری ،با ذهنی سالم ،در
رسیدن بهمعنای خویشتن. اوج خلاقیت و سرزندگی به ناگاه بیمار میشود و در مدت چند ماه از
بود ،هم جستجوی خرد.
ــــــــــــــــــــــ هر بار که از زمان و مکان مألوف بیرون م یافتاد ،زمان و مکانی به شکل این جهان در م یگذرد.
خودش میآفرید تا دوباره در آن متولد شود ،هما نگونه که در روزهای ناب ههنگامی مرگ منصور اما جز همان ناهنگامیش و اندوهی که برای
1کوشان ،منصور« .من فریاد م یزنم». دشوار آغازین انقلاب کرد و زمان و مکان خود را در شکل شماری از خانواده و دوستانش در پی دارد ،چیز دیگری ندارد که به آن بپردازیم،
عصر نو> http://asre-nou.net/1384/shahrivar/19/m-koushan.html< : مجلههای فرهنگی آفرید؛ حتا تبعید نیز نتوانست او را از این آفریدن چرا که منصور سرشار از زندگی و آفرینش بود و این ضربهی ناب ههنگام
مکان و زمان خاص خودش باز دارد ،چرا که در فرصتی اندک ،نه تنها در مسیر زندگی او ،زندگیی که همچنان از راه کارهایش ادامه دارد ،تنها
نمایش و شعر و داستان و پژوهشهایش را بیش از پیش پی گرفت، ضربهای است همانند ضربههای دیگری که بر او وارد شد ،و او همچنان
بلکه توانست در کشور میزبانش به اجرای نمایش و تربیت هنرپیشه
بپردازد ،نمایشنام هنویس مطرح کشور میزبانش یعنی هنریک ایبسن را از آن بر م یگذرد و فریاد م یزند،
از دیدگاهی نو برای ه ممیهنانش بازشناسی کند ،و نیز مجلهی جنگ
«بگذار آسمان فرو بريزد
زمان را به حرف های ترین شکل ،در سطحی جهانی منتشر کند. بگذار زمين از چرخش خود بايستد
کوشان الگویی است از انسانی که باور دارد «همان تغییری باش که
م یخواهی در جهان ببینی ».او منتظر نمیماند تا شرایط نشر و اجرا بگذار بيگ بنگ دوباره آغاز شود
و سازماندهی فراهم شود .در اوج سانسور ،با ترفندها و شگردهایی که بگذار در نقط هی ب ينهايت صفر بايستيم
بیشتر به کاری چریکی شباهت دارد ،و شرح برخی از آنها را خودش در بگذار زمان و مکان در ما گم شود و ما در زمان و مکان خود
جایی گفته است ،مجله راه م یاندازد و به این ترتیب یکی از نخستین
دوباره متولد شويم»1.
پیشاهنگان انتشار صدای دیگراندیشان م یشود.
کوشانی که نه تنها برای کسانی که دوستش میداشتند ،بلکه برای
تبعید نه تنها نتوانست او را از زمان و مکانش به بیرون پرت کند ،بلکه از نسل ما از بیست و چندی سال پیش چهرهای هممعنای خردورزی،
آن مایهای ساخت تا به تعبیر خودش «جلوههای ظاهری» را فرو بگذارد آفرین شگری فرهنگی و کنشگری انسانی بوده است را مرگ نم یتواند
و یکسره به آن چیزی بپرازد که برایش معنای راستین زندگی بود .او از زندگی باز دارد .منصور از شمار انسا نهایی بود که هر کجا حضور
نشان داد که آفرینش و خردورزی و فرهن گآفرینی پیرایهای بر وجود او داشت ،پیرامونش را از بودن خود اثرمند م یکرد .نشان این اثرمندی را
نبوده است که تنها در شرایط خاص زمانی و مکانی میهنش معنی پیدا
کند ،بلکه در هستی او تنیده بوده است:
Vol. 22 / No. 1331 - Friday, Feb. 20, 2015 HOMER DENTAL CENTRE
21