Page 28 - Shahrvand BC No.1247
P. 28
ادبیات /نقد
خصوص در این دو اثر دیدم .از تجرب ههایی کهبرای دس تیابی 28
تکنیک های روای ی- زبانی و هویت زنانه در اـیمنمنوـیـژوگن یکههاکدارر نهاویشتمرانایپنشهتمهسخروگبذامشیتبییندی ،بد.راویفمکارنمب یگکونییمدـ.ـ به 28
مجموعه شعر شبیه خوانی اثر آزیتا قهرمان
ـ
اگر نوشت ههایم واقعا با اقبال رو به رو شدهاند ــ شاید به این دلیل ساده
باشد که صادقانه م ینویسم .من به هیچ دروغ یا تظاهری اجازه نم یدهم
که به ذهنم و به داستانم راه پیدا کند .از صمیم قلبم م ینویسم و غالبا
مولف راستگوی زندگی خودم هستم .
در بازنمایــی و بنیان ســازی هویت زنانه بازی م یکنــد .زبا ِن این آزاده دواچی ▪ ▪به تازگی نشــر نوگام لندن نیز منظوم های با عنوان "دشت سال متسیب /شماره - 1247جمعه 22ریت 1392
مجموعــه نیز با کارکردهای چند لای هی خود قادر اســت تا پرده از یکی از کارکردهای شــعر در
روای تهای تلخ اجتماعی بردارد و در هر شــعر ساختار منسجمی را طــول دورههای گذشــته به سفید" را از شما منتشر کرده است کهدر آن سرود هاید:
حفظ م یکند درعی نحال مدام در معرض تغییر و دگرگونی است. خصــوص در حوزهی شــعر «ش ِب گل دادن من
زنان ،برقراری گفتمان عمیق توی میدون
توی نقاشی شاگال سوار یک خرو ِس خوشگل شدم میان زن و خواس تهای زنانه روی چوب ههای دار
نوکش را بوسیدم عاشقانه و رکاب زدم و همین طور ابداع استراتژی ش ِب تن داد ِن تو
های زبانی و دســتوری برای بازنمود این خواس تهاســت .بسیاری به اقاقی
توی راه سرش گر ِم کف شهای زنانه از شــاعران زن به خصوص در ده ههای هفتــاد و بعد از آن با روی به باهار ...»
قوقولی قوقو با لحن آصف برخیا آوردن به زبان و بنا ســاختن رابط هی میان زبان ،اعتراض و همین
طور تجارب زنان هشــان ،توانســتند تأثیر زیادی بر رشد شعر زنان دربارهی مضمون این منظومه و چگونگی سرایش آن In touch with Iranian diversity
خواند ِن عجایب النسا (صفح هی ۹) بگذارند و شــعر زنان را از حالت کلیشــ های خــارج کرده و به فرم برایمان بگویید.
تصویرساز یهای بریده بریده که به صورت بر شهایی از یک روایت جدیدی از ساختار شعری برســانند .گرچه که ابداع اکثر فرم های
خود را نشان م یدهند ،هم به نوعی با همین ساختار زبانی در ارتباط ســاختاری جدید در حوزهی شــعر زنان ،عموماً یا از دید منتقدین ـ ـالبته این منظومه در ماه جولای منتشر م یشود و فعلا تنها پروفایل
هســتند .این ارتباط در اکثر موارد به خوبی حفظ م یشود و از بیان دور مانده است و یا به آن کم توجهی شده است ،اما هر روزه شاهد
آشفت هی یک روایت اجتناب م یکند درعی نحال تبدیل به تصویری ارائ هی مجموع ههای جدیدی از شــاعران زن هســتیم که هر کدام کتاب اســت که در ســایت نوگام نمایش داده م یشود به همراه متنی
از یک رویداد خاص م یشود که در لای ههای زبانی پنهان شده است. حاوی ویژگ یهای خاصی در حوزهی زبان و ســاختار روایی اســت. کوتاه که از من خواستند تا در معرفی دشت سفید بنویسم که حالا فکر
جوشــش زبان سمبلکی و اســتعاری با پدیدههای طبیعی؛ زبان را مجموع هی اخیر آزیتا قهرمان با عنوان شــبی هخوانی نیز در زمرهی م یکنم در پاســخ به شما خیلی به کار بیاید و گویا باشد .بگذار گشتی
از حالت رمزگون هی خودش خارج م یســازد و به سطح جدیدی از در همان معرفی بزنیم؛ منظوم هی "دشت سفید" برای من دستیابی به
همین مجموعه اشعار است . هم هی آن چیزهاســت که گم کردهام و یا پیدا نم یکنم .دشت سفید
روای تهایی م یرسد که در زما نهای مختلف در نوسان است . قهرمان در این مجموعه علاوه بر ارائهی طیف وســیعی از کلمات امید و یأس من اســت که در هم پیچیدهاند و تفکیک یکی از دیگری
که بســامد آوایی ،روایی و فضای متفاوتی دارند ،توانســته است
برای ما که در آ بهای فلک ب یسر افتاد هایم بــا ارائهی فــرم خاصی از زبــان ،آن هم زبانی کــه ارجاعش به محال است.
موقعیتها و تجربههای شاعر است ،مجموعهی در خور توجهی را در این منظومه ،معشــوقی که مخاط ِب این همه باشد ،در کار نیست.
و عکس لختمان تماشایی ست ارائه دهد .گذشته از آن ،ساختار و فضای کلمات در این مجموعه بلکه روای ِت پی ِش روی شما ،روایت هم هی آن عش قها و شوری ست که
برای آسمان و تیغ ههایش روی گلوی ما چه اتفاقی م یافتد؟ مبتکرانه است . حالا از دست دادهام /از دست رفت هاند .
برای دهانِ تلخ و پر شکر .مــن این منظومــه را گاه در قحطیِ همه چیــز ،ناگزیر رو به خودم
هوایی سراسر باداباد( .صفح هی ۱۳) نوشت هام؛
نــام بعضی از دفترها با اینکه یک نام مردانه اســت ،اما درعی نحال ــ میگن ای
به یک روایت زنانه معطوف اســت .به عبارتی دیگر شاعر از نام مرد
برای نقد مردســالاری استفاده م یکند .این استراتژی را م یتوان در گاهی شبا
طول شــعرهای این مجموعه و دفتر یحیی به خوبی مشاهده کرد. بوی تریاک میاد از دهنت...
اما آشــنازدایی از کلمات نیز همراه با ساختارشــکنی در دو جهت و آنجا که اندوه همه چیزم را از من م یگیرد به چشــ مهایم خط سیاه
صورت م یگیرد .در وهل هی اول این آشــنازدایی باعث ارائ هی بافت م یکشم و با خودم م یخوانم:
ــ چادر شب کشون کشون
منسجمی از تجارب حقیقی شــاعر در ساختار شعر م یشود که بر این مجموعه از چند کتاب تشکیل شده است .نام بعضی از کتا بها Vol. 20 / No. 1247 - Friday, July 12, 2013
فضای بیرونی و دغدغ ههای شــاعر دلالــت دارد و در وهل هی دوم اســم زن هســتند و یا ارجاع خاصی به زنانگی دارنــد .اما نکت هی خ ِط سیا داره چشات
این ساختارشــکنی ،بازنمود تن زنان هی شــاعر است .م یتوان گفت قاب لتوجه دیگــر ارتباط میان تیتر هر کتاب و محتوای ارائ هشــده و امــا بیش از همه احســا ِس نیاز به آد مها در من موجب م یشــود تا
آشنازدایی تنها از سطح عادی کلمات نیست ،گاهی این آشنازدایی در کتاب و در خلال هر مجموع هی شــعر است .به این ترتیب شاعر منظوم های بنویســم بافته و برخاســته از هم هی آن چیزها که تنها در
از یک مفهوم عام واژگانی اســت که شاعر از آن به را ی بروز هویت خواننده را از اینکه قرار است در این مجموعه چه اتفاقی بیفتد مطلع «اجتماع» آد مها به دست م یآیند و نه در «تنهایی» ...این میانه تلاش
م یکند .امــا پیچیدگ یهای روایی در هر کــدام از این چند کتاب م یکنــم تا بین خود و این اجتماع چیزهای مشــترکی پیدا کنم و یا
زنان هاش استفاده م یکند. شبیه به هم نیستند ،گاهی این اشعار زبان سادهتری دارند و گاهی چیز مشترکی بسازم ...حتا اگر این اشتراک به نوعی جعلی باشد و عمر
خواستم برگردم نشد پیچیدهتر م یشــود .تکنیک شاعر استفادهی چندگانه و همزمان از کوتاهی هم داشته باشد؛ آد مها ــ اکثر آد مها ــ خدا را باور دارند .پس
من غروب ساد های بودم روی کاغذ بنفش مجموع های از تجرب ههای زبانی است .این تجرب هها لاب هلای ساختار من هم در تلاش برای ســاخت ِن چیزی مشترک ،در طی تالی ِف دش ِت
با ارد کهای منگ از میدان مین رد شدم شــعری پنهان م یشوند و گاه به گاه بســته به رویکردهای خاصِ سفید ،همه خداها را باور م یکنم و م یگذارم تا پایا ِن سرود ِن منظومه
طبل زدم با قوط یهای خالی دلنگ و دلنگ این باور با من و نه در من باشد و بماند تا دس ِت کم این احساس را القاء
در جیبم فقط دو نخ سیگار مارلبورو مجموعه خود را نشان م یدهند . کند که لابد من هم جزئی از این اجتماع هستم؛ احساسی که در همه
وپلاک مردی از گروهــان یحیا یحیا؛ عجیب به گوشــم درحال یکه در چند مجموع هی گذشته از نقش زبان در ب هروزرسانی
هویت زنانه ،بحث شــده بود در این مجموعه نیز زبان نقش بسزایی زندگی از من دریغ شده /از خودم دریغ کردهام.
(صفحهی ۱۹) راوی این منظومه ُمسلح به پریشانی و عشق است آنجا که م یآید؛
ش ِب گل دادن من
توی میدون
روی چوب ههای دار
ش ِب تن داد ِن تو
به اقاقی
به باهار...
شــاید بودنم در ایران ســبب شــده باشــد که تا این اندازه "مرگ با
چوب ههای دار" در متنم ســرازیر شــود .تا آنجا که گویی صبح است و
تو در میدانچ های آویخته شــدهای ...پایانی برای یک زندگی آشــفته و
گسیخته که گویی وق ِت سحر ،باد آن را با خود برده است .
پس آویخته شــدن به مثاب ِه "گل دادن" است و دریغ و داغ "پسرو" به
مثاب ِه "تن دادن به اقاقی و باهار..."
▪ ▪اید هی جدیدی برای نوشتن در سر دارید؟ دربار هی آثار در
دست نوشت نتان برایمان بگویید و اگراثری هست که آماد هی
انـت ـشهامریبانشتادز؟گ یها مشغول نوشتن رمان تازهای شدم با عنوان "ملاقات
با آی تالله" .داســتان در فضای تاریخ معاصر ایران شــکل م یبندد .از
واقع هی ســیاهکل گرفته تا انقلاب پنجــاه و هفت ...توی تاریخ معاصر
دور م یزنم و چیزهایی را کــه تحریکم م یکنند ،روایت م یکنم .حال
و هوای متفاوتی با کارهــای قبل یام دارد .م یخواهم قرائت خودم را از
وقایع تاریخ معاصر ایران به دســت بدهم .این دورهی تاریخی همیشه
برایم دورانی ویژه بوده و هست .احساس م یکنم هنوز بعضی وقایع در
این دوره سپری نشدهاند و همچنان جاری هستند.
خصوص در این دو اثر دیدم .از تجرب ههایی کهبرای دس تیابی 28
تکنیک های روای ی- زبانی و هویت زنانه در اـیمنمنوـیـژوگن یکههاکدارر نهاویشتمرانایپنشهتمهسخروگبذامشیتبییندی ،بد.راویفمکارنمب یگکونییمدـ.ـ به 28
مجموعه شعر شبیه خوانی اثر آزیتا قهرمان
ـ
اگر نوشت ههایم واقعا با اقبال رو به رو شدهاند ــ شاید به این دلیل ساده
باشد که صادقانه م ینویسم .من به هیچ دروغ یا تظاهری اجازه نم یدهم
که به ذهنم و به داستانم راه پیدا کند .از صمیم قلبم م ینویسم و غالبا
مولف راستگوی زندگی خودم هستم .
در بازنمایــی و بنیان ســازی هویت زنانه بازی م یکنــد .زبا ِن این آزاده دواچی ▪ ▪به تازگی نشــر نوگام لندن نیز منظوم های با عنوان "دشت سال متسیب /شماره - 1247جمعه 22ریت 1392
مجموعــه نیز با کارکردهای چند لای هی خود قادر اســت تا پرده از یکی از کارکردهای شــعر در
روای تهای تلخ اجتماعی بردارد و در هر شــعر ساختار منسجمی را طــول دورههای گذشــته به سفید" را از شما منتشر کرده است کهدر آن سرود هاید:
حفظ م یکند درعی نحال مدام در معرض تغییر و دگرگونی است. خصــوص در حوزهی شــعر «ش ِب گل دادن من
زنان ،برقراری گفتمان عمیق توی میدون
توی نقاشی شاگال سوار یک خرو ِس خوشگل شدم میان زن و خواس تهای زنانه روی چوب ههای دار
نوکش را بوسیدم عاشقانه و رکاب زدم و همین طور ابداع استراتژی ش ِب تن داد ِن تو
های زبانی و دســتوری برای بازنمود این خواس تهاســت .بسیاری به اقاقی
توی راه سرش گر ِم کف شهای زنانه از شــاعران زن به خصوص در ده ههای هفتــاد و بعد از آن با روی به باهار ...»
قوقولی قوقو با لحن آصف برخیا آوردن به زبان و بنا ســاختن رابط هی میان زبان ،اعتراض و همین
طور تجارب زنان هشــان ،توانســتند تأثیر زیادی بر رشد شعر زنان دربارهی مضمون این منظومه و چگونگی سرایش آن In touch with Iranian diversity
خواند ِن عجایب النسا (صفح هی ۹) بگذارند و شــعر زنان را از حالت کلیشــ های خــارج کرده و به فرم برایمان بگویید.
تصویرساز یهای بریده بریده که به صورت بر شهایی از یک روایت جدیدی از ساختار شعری برســانند .گرچه که ابداع اکثر فرم های
خود را نشان م یدهند ،هم به نوعی با همین ساختار زبانی در ارتباط ســاختاری جدید در حوزهی شــعر زنان ،عموماً یا از دید منتقدین ـ ـالبته این منظومه در ماه جولای منتشر م یشود و فعلا تنها پروفایل
هســتند .این ارتباط در اکثر موارد به خوبی حفظ م یشود و از بیان دور مانده است و یا به آن کم توجهی شده است ،اما هر روزه شاهد
آشفت هی یک روایت اجتناب م یکند درعی نحال تبدیل به تصویری ارائ هی مجموع ههای جدیدی از شــاعران زن هســتیم که هر کدام کتاب اســت که در ســایت نوگام نمایش داده م یشود به همراه متنی
از یک رویداد خاص م یشود که در لای ههای زبانی پنهان شده است. حاوی ویژگ یهای خاصی در حوزهی زبان و ســاختار روایی اســت. کوتاه که از من خواستند تا در معرفی دشت سفید بنویسم که حالا فکر
جوشــش زبان سمبلکی و اســتعاری با پدیدههای طبیعی؛ زبان را مجموع هی اخیر آزیتا قهرمان با عنوان شــبی هخوانی نیز در زمرهی م یکنم در پاســخ به شما خیلی به کار بیاید و گویا باشد .بگذار گشتی
از حالت رمزگون هی خودش خارج م یســازد و به سطح جدیدی از در همان معرفی بزنیم؛ منظوم هی "دشت سفید" برای من دستیابی به
همین مجموعه اشعار است . هم هی آن چیزهاســت که گم کردهام و یا پیدا نم یکنم .دشت سفید
روای تهایی م یرسد که در زما نهای مختلف در نوسان است . قهرمان در این مجموعه علاوه بر ارائهی طیف وســیعی از کلمات امید و یأس من اســت که در هم پیچیدهاند و تفکیک یکی از دیگری
که بســامد آوایی ،روایی و فضای متفاوتی دارند ،توانســته است
برای ما که در آ بهای فلک ب یسر افتاد هایم بــا ارائهی فــرم خاصی از زبــان ،آن هم زبانی کــه ارجاعش به محال است.
موقعیتها و تجربههای شاعر است ،مجموعهی در خور توجهی را در این منظومه ،معشــوقی که مخاط ِب این همه باشد ،در کار نیست.
و عکس لختمان تماشایی ست ارائه دهد .گذشته از آن ،ساختار و فضای کلمات در این مجموعه بلکه روای ِت پی ِش روی شما ،روایت هم هی آن عش قها و شوری ست که
برای آسمان و تیغ ههایش روی گلوی ما چه اتفاقی م یافتد؟ مبتکرانه است . حالا از دست دادهام /از دست رفت هاند .
برای دهانِ تلخ و پر شکر .مــن این منظومــه را گاه در قحطیِ همه چیــز ،ناگزیر رو به خودم
هوایی سراسر باداباد( .صفح هی ۱۳) نوشت هام؛
نــام بعضی از دفترها با اینکه یک نام مردانه اســت ،اما درعی نحال ــ میگن ای
به یک روایت زنانه معطوف اســت .به عبارتی دیگر شاعر از نام مرد
برای نقد مردســالاری استفاده م یکند .این استراتژی را م یتوان در گاهی شبا
طول شــعرهای این مجموعه و دفتر یحیی به خوبی مشاهده کرد. بوی تریاک میاد از دهنت...
اما آشــنازدایی از کلمات نیز همراه با ساختارشــکنی در دو جهت و آنجا که اندوه همه چیزم را از من م یگیرد به چشــ مهایم خط سیاه
صورت م یگیرد .در وهل هی اول این آشــنازدایی باعث ارائ هی بافت م یکشم و با خودم م یخوانم:
ــ چادر شب کشون کشون
منسجمی از تجارب حقیقی شــاعر در ساختار شعر م یشود که بر این مجموعه از چند کتاب تشکیل شده است .نام بعضی از کتا بها Vol. 20 / No. 1247 - Friday, July 12, 2013
فضای بیرونی و دغدغ ههای شــاعر دلالــت دارد و در وهل هی دوم اســم زن هســتند و یا ارجاع خاصی به زنانگی دارنــد .اما نکت هی خ ِط سیا داره چشات
این ساختارشــکنی ،بازنمود تن زنان هی شــاعر است .م یتوان گفت قاب لتوجه دیگــر ارتباط میان تیتر هر کتاب و محتوای ارائ هشــده و امــا بیش از همه احســا ِس نیاز به آد مها در من موجب م یشــود تا
آشنازدایی تنها از سطح عادی کلمات نیست ،گاهی این آشنازدایی در کتاب و در خلال هر مجموع هی شــعر است .به این ترتیب شاعر منظوم های بنویســم بافته و برخاســته از هم هی آن چیزها که تنها در
از یک مفهوم عام واژگانی اســت که شاعر از آن به را ی بروز هویت خواننده را از اینکه قرار است در این مجموعه چه اتفاقی بیفتد مطلع «اجتماع» آد مها به دست م یآیند و نه در «تنهایی» ...این میانه تلاش
م یکند .امــا پیچیدگ یهای روایی در هر کــدام از این چند کتاب م یکنــم تا بین خود و این اجتماع چیزهای مشــترکی پیدا کنم و یا
زنان هاش استفاده م یکند. شبیه به هم نیستند ،گاهی این اشعار زبان سادهتری دارند و گاهی چیز مشترکی بسازم ...حتا اگر این اشتراک به نوعی جعلی باشد و عمر
خواستم برگردم نشد پیچیدهتر م یشــود .تکنیک شاعر استفادهی چندگانه و همزمان از کوتاهی هم داشته باشد؛ آد مها ــ اکثر آد مها ــ خدا را باور دارند .پس
من غروب ساد های بودم روی کاغذ بنفش مجموع های از تجرب ههای زبانی است .این تجرب هها لاب هلای ساختار من هم در تلاش برای ســاخت ِن چیزی مشترک ،در طی تالی ِف دش ِت
با ارد کهای منگ از میدان مین رد شدم شــعری پنهان م یشوند و گاه به گاه بســته به رویکردهای خاصِ سفید ،همه خداها را باور م یکنم و م یگذارم تا پایا ِن سرود ِن منظومه
طبل زدم با قوط یهای خالی دلنگ و دلنگ این باور با من و نه در من باشد و بماند تا دس ِت کم این احساس را القاء
در جیبم فقط دو نخ سیگار مارلبورو مجموعه خود را نشان م یدهند . کند که لابد من هم جزئی از این اجتماع هستم؛ احساسی که در همه
وپلاک مردی از گروهــان یحیا یحیا؛ عجیب به گوشــم درحال یکه در چند مجموع هی گذشته از نقش زبان در ب هروزرسانی
هویت زنانه ،بحث شــده بود در این مجموعه نیز زبان نقش بسزایی زندگی از من دریغ شده /از خودم دریغ کردهام.
(صفحهی ۱۹) راوی این منظومه ُمسلح به پریشانی و عشق است آنجا که م یآید؛
ش ِب گل دادن من
توی میدون
روی چوب ههای دار
ش ِب تن داد ِن تو
به اقاقی
به باهار...
شــاید بودنم در ایران ســبب شــده باشــد که تا این اندازه "مرگ با
چوب ههای دار" در متنم ســرازیر شــود .تا آنجا که گویی صبح است و
تو در میدانچ های آویخته شــدهای ...پایانی برای یک زندگی آشــفته و
گسیخته که گویی وق ِت سحر ،باد آن را با خود برده است .
پس آویخته شــدن به مثاب ِه "گل دادن" است و دریغ و داغ "پسرو" به
مثاب ِه "تن دادن به اقاقی و باهار..."
▪ ▪اید هی جدیدی برای نوشتن در سر دارید؟ دربار هی آثار در
دست نوشت نتان برایمان بگویید و اگراثری هست که آماد هی
انـت ـشهامریبانشتادز؟گ یها مشغول نوشتن رمان تازهای شدم با عنوان "ملاقات
با آی تالله" .داســتان در فضای تاریخ معاصر ایران شــکل م یبندد .از
واقع هی ســیاهکل گرفته تا انقلاب پنجــاه و هفت ...توی تاریخ معاصر
دور م یزنم و چیزهایی را کــه تحریکم م یکنند ،روایت م یکنم .حال
و هوای متفاوتی با کارهــای قبل یام دارد .م یخواهم قرائت خودم را از
وقایع تاریخ معاصر ایران به دســت بدهم .این دورهی تاریخی همیشه
برایم دورانی ویژه بوده و هست .احساس م یکنم هنوز بعضی وقایع در
این دوره سپری نشدهاند و همچنان جاری هستند.