Page 26 - Shahrvand BC No.1244
P. 26
هرچه نداشت در من مبادله شد ادبیات/شعر
مال من نیز كالای باطله شد
با مهری كه پیشانیم زدند 26یک شعر از محمد غلام یپور
می خواستم با مال خودم بازی كنم محمد غلامی پور متولد سال 1364در لنگرود .فارغ التحصیل
اما مترجمی زبان انگلیسی در مقطع کارشناسی .حرفه :خبرنگار.
دست هایم خالی بود پد ربزرگ نشد سال متسیب /شماره - 1244جمعه 31دادرخ 1392
و مال من كه در دست های خالیم حرام بود تنها من كه هم سن او بودم خود او ن َـ بودم
In touch with Iranian diversity
آنها خوردند تا بزرگ می شدم اما پدر نه!
حلالش كنند و نمی دانستم Vol. 20 / No. 1244 - Friday, June 21, 2013
هی ما درآوردیم و آنها خوردند نسلی كه حاصلش خانه خالی بود 26
هی آنها خوردند و ما درآوردیم سرنوشتش
هر چه كاشتیم باز نداشتیم گور دس ت مالی بود
تا اینگونه كاغذی
حماسه ها اقتصادی شون ُد مثل موشك هایش
جنگ ها كه هوا می رفت با شو ُق
با یك كیك زرد زمین می آمد با مخ
نرم
*
برای ما كه خط مقدم بودیم
مثل پدر بیچاره مادر
كه دنبال من در نبود پدر می گشت
كه شهید به دنیا آم ُد توی كیف و جیبم دنبال چه می گشت؟
كودك از دنیا رفت برای من كه سرم به تنم هوا بر می داشت پدر می گشت
كه من بودم
پدر كه مرد ،مادر از دست رفت
و مال من رسالتش را بر دوش می كشید پدر درآمد مادر
* درآمد مركز توجه خانواده شد
از شامی كه سرد می شد ش ُب گرم می شد روز
چهره ام را از آیینه بر می دارم
به تن می زنم نگاهم را *
و از شهری كه مردمانش زندگی؛
پنجاه و هفت را سیگار نصفه پدر بود كه
ادامه اش را من می كشم
با تیرهای سنگینی كه توی سینه حبس كردند
خاطره ای پر نه! خجالت نمی كشم
ِژن هایی كه ارث پدر بود بر ِسرشتم
در بهمنی خالی می كنم شعرهایی كه او می گفت من نوشتم
تا ازین جبری كه طرح بست بر َسرنوشتم
تقدیر ؛ همین تجاوزی كه به ِژن هایم شد
غذای مادر را كه طعم نفت میداد
روی اجاق سینه اش گرم كنم آرزوهای پدر كارم شد
از انتخابی كه پدرش كرد
و در ماشین رنگ پریده ام گاز دهم
دست های بنزینی پدر را برای پسرم
و گاز بزنم زندگی
كیك زردی را كه
از خون سرخ ما پختند انتخابی بود كه نداشتیم
كردند چاره ای نداشتیم
چهره هایی كه با سیلی زردند حتی نسلی كه میدان را خالی كرد
من وارث درد های قدیمی ام برای ما كه خانه می كنیم خالی
پدر كاشت و من برداشت كردم
تكثیر خاطرات در حجمی دگر
تسلسل تاریخم داشت كه ن َـ داشتم
ورنه با مال خود بازی می كردم
كه آرزوهای پدر را مرور می كنم اما حساب پدر را پای من جمع زدند
و از رویای خیس خود عبور می كنم كه داشت و نداشتش مصادره شد
و خاطرات را
به گور دست مال كاغذی ها جور می كنم
به امید فردا
مال من نیز كالای باطله شد
با مهری كه پیشانیم زدند 26یک شعر از محمد غلام یپور
می خواستم با مال خودم بازی كنم محمد غلامی پور متولد سال 1364در لنگرود .فارغ التحصیل
اما مترجمی زبان انگلیسی در مقطع کارشناسی .حرفه :خبرنگار.
دست هایم خالی بود پد ربزرگ نشد سال متسیب /شماره - 1244جمعه 31دادرخ 1392
و مال من كه در دست های خالیم حرام بود تنها من كه هم سن او بودم خود او ن َـ بودم
In touch with Iranian diversity
آنها خوردند تا بزرگ می شدم اما پدر نه!
حلالش كنند و نمی دانستم Vol. 20 / No. 1244 - Friday, June 21, 2013
هی ما درآوردیم و آنها خوردند نسلی كه حاصلش خانه خالی بود 26
هی آنها خوردند و ما درآوردیم سرنوشتش
هر چه كاشتیم باز نداشتیم گور دس ت مالی بود
تا اینگونه كاغذی
حماسه ها اقتصادی شون ُد مثل موشك هایش
جنگ ها كه هوا می رفت با شو ُق
با یك كیك زرد زمین می آمد با مخ
نرم
*
برای ما كه خط مقدم بودیم
مثل پدر بیچاره مادر
كه دنبال من در نبود پدر می گشت
كه شهید به دنیا آم ُد توی كیف و جیبم دنبال چه می گشت؟
كودك از دنیا رفت برای من كه سرم به تنم هوا بر می داشت پدر می گشت
كه من بودم
پدر كه مرد ،مادر از دست رفت
و مال من رسالتش را بر دوش می كشید پدر درآمد مادر
* درآمد مركز توجه خانواده شد
از شامی كه سرد می شد ش ُب گرم می شد روز
چهره ام را از آیینه بر می دارم
به تن می زنم نگاهم را *
و از شهری كه مردمانش زندگی؛
پنجاه و هفت را سیگار نصفه پدر بود كه
ادامه اش را من می كشم
با تیرهای سنگینی كه توی سینه حبس كردند
خاطره ای پر نه! خجالت نمی كشم
ِژن هایی كه ارث پدر بود بر ِسرشتم
در بهمنی خالی می كنم شعرهایی كه او می گفت من نوشتم
تا ازین جبری كه طرح بست بر َسرنوشتم
تقدیر ؛ همین تجاوزی كه به ِژن هایم شد
غذای مادر را كه طعم نفت میداد
روی اجاق سینه اش گرم كنم آرزوهای پدر كارم شد
از انتخابی كه پدرش كرد
و در ماشین رنگ پریده ام گاز دهم
دست های بنزینی پدر را برای پسرم
و گاز بزنم زندگی
كیك زردی را كه
از خون سرخ ما پختند انتخابی بود كه نداشتیم
كردند چاره ای نداشتیم
چهره هایی كه با سیلی زردند حتی نسلی كه میدان را خالی كرد
من وارث درد های قدیمی ام برای ما كه خانه می كنیم خالی
پدر كاشت و من برداشت كردم
تكثیر خاطرات در حجمی دگر
تسلسل تاریخم داشت كه ن َـ داشتم
ورنه با مال خود بازی می كردم
كه آرزوهای پدر را مرور می كنم اما حساب پدر را پای من جمع زدند
و از رویای خیس خود عبور می كنم كه داشت و نداشتش مصادره شد
و خاطرات را
به گور دست مال كاغذی ها جور می كنم
به امید فردا