Page 32 - Shahrvand BC No.1232
P. 32
هنر برگشت تا کشتار را ادامه دهد .دو روز تمام طول کشید 32
تا همه حیوانات سرگردان نابود شدند.
مرگ منتقد و فیل مشناس 'ستیهنده' ،هوشنگ کاووس ی 32
می خواستم این را بگویم .و از شما هم می خواهم آن را
علی امینی نجفی /منتقد سینما در کتابتان منعکس کنید.
دکتر کاووسی ساختار صنعت سینمای ایران را از بنیاد نادرست م یدید یک دوستدار حیوانات،
از سالی آن فروبی ِشر به ژولیت سال متسیب /شماره - 1232جمعه 9نیدرورف 1392
پانزدهم می 1946
م یدید ،به شــکل حرف های به نقدنویسی دست زد و بیشترین تلاش خود امیرهوشنگ کاووسی ،یکی از نخستین منتقدان سینمایی ایران ،در تهران In touch with Iranian diversity
را در خردهگیری از فیلمســازان ایرانی صرف کرد و خطاهای فاحش آ نها درگذشت .دکتر کاوســی طی شش دهه با نوشتن دهها مقاله درباره فیلم دوشیزه اشتون محترم،
را نشــان داد .او با لحنی تند وگاه توهی نآمیز به کمبود شناخت سینمایی و هنر ســینما ،در تکوین و ارتقای آگاهی ســینمایی در ایران مؤثر بود .او دوشیزه پریبی برایم گفت که به گرنسی می آیید تا در Vol. 20 / No. 1232 - Friday, Mar. 29, 2013
در ایران حمله م یکــرد؛ از جمله با چنین عباراتی« :ت نها آلودگی محیط بــه ویژه در انتقاد تند از «ب یمایگی» و «ابتذالی» که در ســالهای پیش از باره جنگ و اشغال داستانی بنویسید .امیدوارم شما را در
سینمایی ما آلودگی ب یسوادی اســت» یا« :اول مسئله ب یشعوری را حل این جا ببینم ولی ترجیح می دهم خاطره ام را بنویسم.
انقلاب ،سینمای ایران را فرا گرفته بود ،شهرت یافت.
کنید ،بعد به ب یهنری بپردازید( ».از مجله ستاره سینما) امیرهوشــن گ کاووس ی در هفتم خرداد ۱۳۰۱در تهران متولد شد .او پس اصولاً از نوشتن خوشم می آید.
کاووســی در مجلات «روشنفکر»« ،فردوسی» ومجله «هنر و سینما» ،که از گرفتن دیپلم متوسطه در خرداد ۱۳۲۵برای تحصیل در رشته حقوق ب ه فکر کردم شــاید بد نباشــد از خاطره تحقیر شدنم در
خود پایه گذاشت ،بر ضع فهای دراماتیک و تکنیکی «محصولات سینمای فرانس ه رفت ،اما علاقه و کشش به هنر سینما او را از ادامه تحصیل در رشته دوران جنگ برایتان بگویم .ســال ،1943وقتی دوازده
ایران» تکیه کرد .او با زبانی سرشــار از تحقیر و تمسخر به فیل مهای ایرانی حقوق باز داشت .در دومین سال اقامت خود در پاریس ،در آزمو ن ورودی
حمله کرد و آ نها را «فیلمفارســ ی» نامید .مراد او پدیدهایســت که شکل آموزشکده «اید ک» (انســتیتوی مطالعات عالی سینمایی) شرک ت کرد .او ساله بودم به بیماری جرب مبتلا شدم.
فیلم دارد ،ب یآنکه «سینما» باشد ،و در آن به زبان فارسی صحبت م یشود، نخســتین ایرانی بود که با موفقیت از این آموزشکده پرآوازه فار غالتحصیل باید بدانید در جزیره به قدر کافی صابون و مواد شوینده
در اختیار ما نبود تا خود ،خانه ،و لباس هایمان را پاکیزه
بدون آنکه به جامعه ایران کمترین ارتباطی داشته باشد. شد. کنیم .هرکسی به یک بیماری پوستی مبتلا بود .جرب،
ارتقای «شناخت سینمایی» هوشنگ کاووسی پس از گرفتن مدرک فوق لیسانس در رشته کارگردانی شپش یا کورک های چرکی .من درست روی فرق سرم
فیلم از «ایدک» ،در رشــته «ادبیات دراماتیک» دانشگاه سوربن نام نوشت
دکتر کاووسی از تلاش عملی برای ارتقای شناخت سینمایی در ایران غافل و تحصیلات خود را تا گرفتن مدرک دکتری ادامه دا د .او پایا ننامه خود را جرب داشتم .زیر موهایم و پاک نمی شد.
نبود ،از جمله شرکت در پای هگذاری «سین هکلو ب ایرا ن» یا «خانه فرهنگ ســرانجام دکتر آرماند گفت باید در بیمارستان بستری
فیلم» .او در معرفی جریا نها و مکت بهای سینمای جهان گا مهایی ارزنده درباره سینمای کمدی نوشت. شوم تا مویم را بتراشند و تاول های فرقم را مداوا کنند.
برداشت .او از جمله در زمان تدریس در «دانشکده هنرهای دراماتیک» به «فیلمسازی ناموفق» امیدوارم هرگز دشــمنانتان هم دچــار چنین حقارتی
آشناسازی دانشجویان با تحولات سینمای جهان ،به ویژه سینمای فرانسه، نشوند .دلم می خواست زمین دهان باز کند و مرا ببلعد.
امیرهوشــنگ کاووسی در سال ۱۳۳۲با شناخت مناسبی از هنر سینما و آنجا بود که دوســت خوبم الیزابــت مک کنا را ملاقات
یاری رساند. با آرزوی ساختن فیلم به ایران برگشت .یک سال بعد او کارگردانی فیلمی کردم .او به پرســتاران طبقه ای که من در آن بســتری
کاووسی در سینما و تلویزیون متصدی برخی از مقا مهای رسمی بود .برخی به نــام «ماجرای زندگی» را به عهده گرفت ،اما به دلیل مشــکلات زیاد، بودم کمک می کرد .پرســتاران همه مهربان بودند اما
به او خرده گرفت هاند که در سمت «معاون اداره کل امور سینمایی و رئیس تولید فیلم به خوبی پیش نرفت .کاووسی که به خاطر «اختلاف سلیقه» از دوشــیزه مک کنا مهربان و بامزه بود .خوشخلق بودنش
اداره نمایش وزارت فرهنگ و هنر» به برخورد خصمانه با صنعت سینمای ادامــه کار باز مانده بود ،کارگردانی فیلم را رها کرد .تهی هکنندگان به ناچار در آن تاریک ترین ساعات عمر من مایه امید و شادمانی
ایران ادامه داد و هیچ خدمت شایانی برای رشد و پیشرفت آن انجام نداد. کارگردانی فیلم را به نصر تاللهمحتش م سپردند ،که او آن را به پایان رساند بود .وقتی ســرم را تراشیدند ،او با کاسه ای دتول و تیغ
در ســال ۱۳۴۸که سرآغاز ســینمای «موج نو» دانسته شده است ،دکتر
هوشنگ کاووسی با انتشار مطلبی به عنوان «قیصر از داج سیتی تا بازارچه و از آن اثری بازاری و ب یمایه عرضه کرد. مخصوص به اتاق آمد.
نایب گربه» به شــدت به این فیلم ایرانــی حمله کرد و آن را ادامه جریان کاووسی در ســال ۱۳۳۵به دومین تجربه سینمایی خود دست زد که باز در حالیکــه تلاش می کــردم جلوی اشــکم را بگیرم
«فیلمفارسی» دانســت .در برابر او با نوشتن نقدی به عنوان «گاو در یک به شکســت ختم شد .او این بار برای «اســتودیو عصر طلایی» فیلمی به پرســیدم« :زیاد که درد ندارد .دکتر آرماند گفت خیلی
قدمی یــک فیلم فو قالعاده» ،بر ارز شهای واقعی فیلم داریوش مهرجویی نام «هفده روز به اعدام» کارگردانی کرد .فیلم ،با اینکه در شــرایط آن روز
سینمای ایران ،بافت و پرداختی به نسبت سالم داشت ،نه در گیشه و نه در اذیت نمی شوم».
تأکید ورزید. دوشیزه مک کنا چشــمکی به من زد و گفت« :لعنتی،
هوشنگ کاووسی در نق شهایی فرعی در دو فیلم سینمایی بازی کرده بود: نزد منتقدان ارج و قربی نیافت. گولت زده ،خیلی دردناک است .ولی به کسی نگویی».
«تار عنکبوت» به کارگردانی مهدی م یرصمد زاده ،محصول ســال ۱۳۴۲ کاووســی سومین و آخرین کار ســینمایی خود را در سال ۱۳۴۸با فیلم من از این حرف خنده ام گرفت و تا متوجه شــوم اولین
و فیلــم «ب یتا» به کارگردانی هژیر داریو ش ،محصول ســال .۱۳۵۱او در «خانه کنار دریا» از سر گذراند ،که باز با ناکامی روبرو شد .احتمالا بخشی برش را داد .البته درد داشــت ولــی نه خیلی .در حالی
ســالهای ۱۳۴۰به سفارش بنیادهای دولتی چند فیلم کوتاه و مستند نیز از مخالفت منتقدان با فیل مهای کاووسی ،به ضدیت او با مجموعه سینمای که ســرم را تمیز می کرد با هم بازی می کردیم و با هر
ایران برم یگشت و انتظار بالایی که با نوشت ههای خود در میان روشنفکران سوزش من باید نام زنی را می بردم که زیر تیغ آزار دیده
کارگردانی کرد. بود« .مری ،ملکه اسکاتلند! آن بولین! مری انتوانت!» تا
هوشــنگ کاووسی در زمان تحصیل در فرانسه به سمت دستیار کارگردان برانگیخته بود.
در تولید سه فیلم ســینمایی همکاری کرده بود و با برخی از سینماگران منتقدی ستیهنده تمام شد.
فرانســوی آشــنایی و دوســتی داشــت .او از این رابطه برای جلب نظر امیرهوشنگ کاووســی معتقد بود که صنعت فیل مســازی در ایران بدون بــا این بــازی درد تمیزکردن زخم هایــم کاملًا قابل
آشــنایی با مبانی این «هنر» و بدون توجه بــه پای ههای معرفتی و نظری
سینماگران فرانسوی به کار و فعالیت در ایران استفاده کرد. شکل گرفته است .او بر آن بود که باید نخست در جهت بالا بردن شناخت تحمل شد.
دکتر کاووسی به ادبیات کهن ایران تسلط داشت و مطالب خود را با نثری ســینمایی تلاش کرد .اعتقاد داشت« :هد ف ما در ای ن مبارزه عبار ت اس ت ســپس با دتول جای زخم ها را ضدعفونی کرد و غروب
روان و پخته م ینوشــت .او در زبان فرانســوی تبحر داشت و برخی از آثار از -۱ :حف ظ اصال ت هنر و ف ن سینما -۲ ،بالا بردنفرهن گ سینمایی مرد م با شــالگردن ابریشمی زیبایی از خودش ،به دیدارم آمد.
از یک راه ســال م و صحی ح و -۳متوج ه ســاخت ن مقاما ت مسئو ل ب ه ارزش شــالگردن را مثل عمامه به سرم بســت و گفت «حالا
کلاسیک ادبیات ایران را به این زبان ترجمه کرده است. خوب شــد »،و آیینه ای به دســتم داد .به خودم نگاه
به گزارش خبرگزاری «ایسنا» ،امیرهوشنگ کاووسی بعد از ظهر جمعه دوم واهمی ت سینما». کردم .اگر دماغ گنده ام را نمی دیدم ،حیلی خوشــگل
دکتر کاووســی که ســاختار صنعت ســینمای ایران را از بنیاد نادرست شــده بودم .با آن دماغ گمان نمی کردم هیچوقت زیبا
فروردین ۱۳۹۲در بیمارستان سینا چشم از جهان فرو بست.
[ب یب یسی] بنظر بیایم و به دوشیزه مک کنا گفتم.
بــا مادرم که در این باره صحبت کرده بودم ،ســرم داد
کشــیده بود که وقت فکر کردن و گفتگو در باره چنین
مزخرفاتــی را ندارد و اینکه زیبایی به ظاهر نیســت و
این حرف ها .اما دوشــیزه مک کنا مدتی در سکوت به
من نگریســت و گفت «مدتی نخواهد گذشت سالی که
همه برای دیدنت صف می کشند .درست به آیینه نگاه
کن ،استخوانبندی صورت باید زیبا باشد .و مال تو حرف
ندارد .با آن بینی اشرافی ،نِِفرتیتی دیگری خواهی شد.
از همین حالا تمرین ملکه بودن بکن».
وقتی خانم ماگری در بیمارســتان بــه دیدنم آمد از او
پرســیدم این نِِفرتیتی کیســت؟ مرده اســت یا زنده؟
اسمش به مرده ها شبیه است .خانم ماگری گفت از یک
نظر نفرتیتی مرده است اما از نظر دیگر تا ابد زنده است.
سپس تر تصویر زیبایی از نفرتیتی برایم پیدا کرد .اگرچه
نمی دانســتم چطور باید مثل ملکه ها رفتار کنم ،ولی
تصمیم گرفتم هرچه بیشــتر شبیه نفرتیتی شوم .هنوز
با دماغ گنده ام کنار نیامده ام ولی اگر دوشیزه مک کنا
می گوید اشرافی است ،حتما اشرافی است.
داستان اندوهناک دیگری در باره اشغال مربوط به عمه
لِتی اســت .او خانه ای بــزرگ و قدیمی روی صخره ها
نزدیک لَفون ِت ِنل داشــت .آلمانی ها گفتند جلو تمرینات
توپخانــه آن ها را می گیرد و مزاحم دیدشــان اســت.
منفجرش کردند و عمه لتی بینوا در بدر شــد .حالا با ما
زندگی می کند.
ارادتمند شما،
سالی آن فوربیشر
تا همه حیوانات سرگردان نابود شدند.
مرگ منتقد و فیل مشناس 'ستیهنده' ،هوشنگ کاووس ی 32
می خواستم این را بگویم .و از شما هم می خواهم آن را
علی امینی نجفی /منتقد سینما در کتابتان منعکس کنید.
دکتر کاووسی ساختار صنعت سینمای ایران را از بنیاد نادرست م یدید یک دوستدار حیوانات،
از سالی آن فروبی ِشر به ژولیت سال متسیب /شماره - 1232جمعه 9نیدرورف 1392
پانزدهم می 1946
م یدید ،به شــکل حرف های به نقدنویسی دست زد و بیشترین تلاش خود امیرهوشنگ کاووسی ،یکی از نخستین منتقدان سینمایی ایران ،در تهران In touch with Iranian diversity
را در خردهگیری از فیلمســازان ایرانی صرف کرد و خطاهای فاحش آ نها درگذشت .دکتر کاوســی طی شش دهه با نوشتن دهها مقاله درباره فیلم دوشیزه اشتون محترم،
را نشــان داد .او با لحنی تند وگاه توهی نآمیز به کمبود شناخت سینمایی و هنر ســینما ،در تکوین و ارتقای آگاهی ســینمایی در ایران مؤثر بود .او دوشیزه پریبی برایم گفت که به گرنسی می آیید تا در Vol. 20 / No. 1232 - Friday, Mar. 29, 2013
در ایران حمله م یکــرد؛ از جمله با چنین عباراتی« :ت نها آلودگی محیط بــه ویژه در انتقاد تند از «ب یمایگی» و «ابتذالی» که در ســالهای پیش از باره جنگ و اشغال داستانی بنویسید .امیدوارم شما را در
سینمایی ما آلودگی ب یسوادی اســت» یا« :اول مسئله ب یشعوری را حل این جا ببینم ولی ترجیح می دهم خاطره ام را بنویسم.
انقلاب ،سینمای ایران را فرا گرفته بود ،شهرت یافت.
کنید ،بعد به ب یهنری بپردازید( ».از مجله ستاره سینما) امیرهوشــن گ کاووس ی در هفتم خرداد ۱۳۰۱در تهران متولد شد .او پس اصولاً از نوشتن خوشم می آید.
کاووســی در مجلات «روشنفکر»« ،فردوسی» ومجله «هنر و سینما» ،که از گرفتن دیپلم متوسطه در خرداد ۱۳۲۵برای تحصیل در رشته حقوق ب ه فکر کردم شــاید بد نباشــد از خاطره تحقیر شدنم در
خود پایه گذاشت ،بر ضع فهای دراماتیک و تکنیکی «محصولات سینمای فرانس ه رفت ،اما علاقه و کشش به هنر سینما او را از ادامه تحصیل در رشته دوران جنگ برایتان بگویم .ســال ،1943وقتی دوازده
ایران» تکیه کرد .او با زبانی سرشــار از تحقیر و تمسخر به فیل مهای ایرانی حقوق باز داشت .در دومین سال اقامت خود در پاریس ،در آزمو ن ورودی
حمله کرد و آ نها را «فیلمفارســ ی» نامید .مراد او پدیدهایســت که شکل آموزشکده «اید ک» (انســتیتوی مطالعات عالی سینمایی) شرک ت کرد .او ساله بودم به بیماری جرب مبتلا شدم.
فیلم دارد ،ب یآنکه «سینما» باشد ،و در آن به زبان فارسی صحبت م یشود، نخســتین ایرانی بود که با موفقیت از این آموزشکده پرآوازه فار غالتحصیل باید بدانید در جزیره به قدر کافی صابون و مواد شوینده
در اختیار ما نبود تا خود ،خانه ،و لباس هایمان را پاکیزه
بدون آنکه به جامعه ایران کمترین ارتباطی داشته باشد. شد. کنیم .هرکسی به یک بیماری پوستی مبتلا بود .جرب،
ارتقای «شناخت سینمایی» هوشنگ کاووسی پس از گرفتن مدرک فوق لیسانس در رشته کارگردانی شپش یا کورک های چرکی .من درست روی فرق سرم
فیلم از «ایدک» ،در رشــته «ادبیات دراماتیک» دانشگاه سوربن نام نوشت
دکتر کاووسی از تلاش عملی برای ارتقای شناخت سینمایی در ایران غافل و تحصیلات خود را تا گرفتن مدرک دکتری ادامه دا د .او پایا ننامه خود را جرب داشتم .زیر موهایم و پاک نمی شد.
نبود ،از جمله شرکت در پای هگذاری «سین هکلو ب ایرا ن» یا «خانه فرهنگ ســرانجام دکتر آرماند گفت باید در بیمارستان بستری
فیلم» .او در معرفی جریا نها و مکت بهای سینمای جهان گا مهایی ارزنده درباره سینمای کمدی نوشت. شوم تا مویم را بتراشند و تاول های فرقم را مداوا کنند.
برداشت .او از جمله در زمان تدریس در «دانشکده هنرهای دراماتیک» به «فیلمسازی ناموفق» امیدوارم هرگز دشــمنانتان هم دچــار چنین حقارتی
آشناسازی دانشجویان با تحولات سینمای جهان ،به ویژه سینمای فرانسه، نشوند .دلم می خواست زمین دهان باز کند و مرا ببلعد.
امیرهوشــنگ کاووسی در سال ۱۳۳۲با شناخت مناسبی از هنر سینما و آنجا بود که دوســت خوبم الیزابــت مک کنا را ملاقات
یاری رساند. با آرزوی ساختن فیلم به ایران برگشت .یک سال بعد او کارگردانی فیلمی کردم .او به پرســتاران طبقه ای که من در آن بســتری
کاووسی در سینما و تلویزیون متصدی برخی از مقا مهای رسمی بود .برخی به نــام «ماجرای زندگی» را به عهده گرفت ،اما به دلیل مشــکلات زیاد، بودم کمک می کرد .پرســتاران همه مهربان بودند اما
به او خرده گرفت هاند که در سمت «معاون اداره کل امور سینمایی و رئیس تولید فیلم به خوبی پیش نرفت .کاووسی که به خاطر «اختلاف سلیقه» از دوشــیزه مک کنا مهربان و بامزه بود .خوشخلق بودنش
اداره نمایش وزارت فرهنگ و هنر» به برخورد خصمانه با صنعت سینمای ادامــه کار باز مانده بود ،کارگردانی فیلم را رها کرد .تهی هکنندگان به ناچار در آن تاریک ترین ساعات عمر من مایه امید و شادمانی
ایران ادامه داد و هیچ خدمت شایانی برای رشد و پیشرفت آن انجام نداد. کارگردانی فیلم را به نصر تاللهمحتش م سپردند ،که او آن را به پایان رساند بود .وقتی ســرم را تراشیدند ،او با کاسه ای دتول و تیغ
در ســال ۱۳۴۸که سرآغاز ســینمای «موج نو» دانسته شده است ،دکتر
هوشنگ کاووسی با انتشار مطلبی به عنوان «قیصر از داج سیتی تا بازارچه و از آن اثری بازاری و ب یمایه عرضه کرد. مخصوص به اتاق آمد.
نایب گربه» به شــدت به این فیلم ایرانــی حمله کرد و آن را ادامه جریان کاووسی در ســال ۱۳۳۵به دومین تجربه سینمایی خود دست زد که باز در حالیکــه تلاش می کــردم جلوی اشــکم را بگیرم
«فیلمفارسی» دانســت .در برابر او با نوشتن نقدی به عنوان «گاو در یک به شکســت ختم شد .او این بار برای «اســتودیو عصر طلایی» فیلمی به پرســیدم« :زیاد که درد ندارد .دکتر آرماند گفت خیلی
قدمی یــک فیلم فو قالعاده» ،بر ارز شهای واقعی فیلم داریوش مهرجویی نام «هفده روز به اعدام» کارگردانی کرد .فیلم ،با اینکه در شــرایط آن روز
سینمای ایران ،بافت و پرداختی به نسبت سالم داشت ،نه در گیشه و نه در اذیت نمی شوم».
تأکید ورزید. دوشیزه مک کنا چشــمکی به من زد و گفت« :لعنتی،
هوشنگ کاووسی در نق شهایی فرعی در دو فیلم سینمایی بازی کرده بود: نزد منتقدان ارج و قربی نیافت. گولت زده ،خیلی دردناک است .ولی به کسی نگویی».
«تار عنکبوت» به کارگردانی مهدی م یرصمد زاده ،محصول ســال ۱۳۴۲ کاووســی سومین و آخرین کار ســینمایی خود را در سال ۱۳۴۸با فیلم من از این حرف خنده ام گرفت و تا متوجه شــوم اولین
و فیلــم «ب یتا» به کارگردانی هژیر داریو ش ،محصول ســال .۱۳۵۱او در «خانه کنار دریا» از سر گذراند ،که باز با ناکامی روبرو شد .احتمالا بخشی برش را داد .البته درد داشــت ولــی نه خیلی .در حالی
ســالهای ۱۳۴۰به سفارش بنیادهای دولتی چند فیلم کوتاه و مستند نیز از مخالفت منتقدان با فیل مهای کاووسی ،به ضدیت او با مجموعه سینمای که ســرم را تمیز می کرد با هم بازی می کردیم و با هر
ایران برم یگشت و انتظار بالایی که با نوشت ههای خود در میان روشنفکران سوزش من باید نام زنی را می بردم که زیر تیغ آزار دیده
کارگردانی کرد. بود« .مری ،ملکه اسکاتلند! آن بولین! مری انتوانت!» تا
هوشــنگ کاووسی در زمان تحصیل در فرانسه به سمت دستیار کارگردان برانگیخته بود.
در تولید سه فیلم ســینمایی همکاری کرده بود و با برخی از سینماگران منتقدی ستیهنده تمام شد.
فرانســوی آشــنایی و دوســتی داشــت .او از این رابطه برای جلب نظر امیرهوشنگ کاووســی معتقد بود که صنعت فیل مســازی در ایران بدون بــا این بــازی درد تمیزکردن زخم هایــم کاملًا قابل
آشــنایی با مبانی این «هنر» و بدون توجه بــه پای ههای معرفتی و نظری
سینماگران فرانسوی به کار و فعالیت در ایران استفاده کرد. شکل گرفته است .او بر آن بود که باید نخست در جهت بالا بردن شناخت تحمل شد.
دکتر کاووسی به ادبیات کهن ایران تسلط داشت و مطالب خود را با نثری ســینمایی تلاش کرد .اعتقاد داشت« :هد ف ما در ای ن مبارزه عبار ت اس ت ســپس با دتول جای زخم ها را ضدعفونی کرد و غروب
روان و پخته م ینوشــت .او در زبان فرانســوی تبحر داشت و برخی از آثار از -۱ :حف ظ اصال ت هنر و ف ن سینما -۲ ،بالا بردنفرهن گ سینمایی مرد م با شــالگردن ابریشمی زیبایی از خودش ،به دیدارم آمد.
از یک راه ســال م و صحی ح و -۳متوج ه ســاخت ن مقاما ت مسئو ل ب ه ارزش شــالگردن را مثل عمامه به سرم بســت و گفت «حالا
کلاسیک ادبیات ایران را به این زبان ترجمه کرده است. خوب شــد »،و آیینه ای به دســتم داد .به خودم نگاه
به گزارش خبرگزاری «ایسنا» ،امیرهوشنگ کاووسی بعد از ظهر جمعه دوم واهمی ت سینما». کردم .اگر دماغ گنده ام را نمی دیدم ،حیلی خوشــگل
دکتر کاووســی که ســاختار صنعت ســینمای ایران را از بنیاد نادرست شــده بودم .با آن دماغ گمان نمی کردم هیچوقت زیبا
فروردین ۱۳۹۲در بیمارستان سینا چشم از جهان فرو بست.
[ب یب یسی] بنظر بیایم و به دوشیزه مک کنا گفتم.
بــا مادرم که در این باره صحبت کرده بودم ،ســرم داد
کشــیده بود که وقت فکر کردن و گفتگو در باره چنین
مزخرفاتــی را ندارد و اینکه زیبایی به ظاهر نیســت و
این حرف ها .اما دوشــیزه مک کنا مدتی در سکوت به
من نگریســت و گفت «مدتی نخواهد گذشت سالی که
همه برای دیدنت صف می کشند .درست به آیینه نگاه
کن ،استخوانبندی صورت باید زیبا باشد .و مال تو حرف
ندارد .با آن بینی اشرافی ،نِِفرتیتی دیگری خواهی شد.
از همین حالا تمرین ملکه بودن بکن».
وقتی خانم ماگری در بیمارســتان بــه دیدنم آمد از او
پرســیدم این نِِفرتیتی کیســت؟ مرده اســت یا زنده؟
اسمش به مرده ها شبیه است .خانم ماگری گفت از یک
نظر نفرتیتی مرده است اما از نظر دیگر تا ابد زنده است.
سپس تر تصویر زیبایی از نفرتیتی برایم پیدا کرد .اگرچه
نمی دانســتم چطور باید مثل ملکه ها رفتار کنم ،ولی
تصمیم گرفتم هرچه بیشــتر شبیه نفرتیتی شوم .هنوز
با دماغ گنده ام کنار نیامده ام ولی اگر دوشیزه مک کنا
می گوید اشرافی است ،حتما اشرافی است.
داستان اندوهناک دیگری در باره اشغال مربوط به عمه
لِتی اســت .او خانه ای بــزرگ و قدیمی روی صخره ها
نزدیک لَفون ِت ِنل داشــت .آلمانی ها گفتند جلو تمرینات
توپخانــه آن ها را می گیرد و مزاحم دیدشــان اســت.
منفجرش کردند و عمه لتی بینوا در بدر شــد .حالا با ما
زندگی می کند.
ارادتمند شما،
سالی آن فوربیشر