Page 29 - Shahrvand BC No.1232
P. 29
‫ادبیات‪/‬گفتوگو ‹‬

‫گف ‌توگوبارامتینشهرزاد‪،‬شاعروسردبیرمجل ‌هی«چراغ»*‪(-‬بخشدوموپایانی)‪29 :‬‬

‫صر ِف هویت ما‪ ،‬شورشی است بر کلیت جامعه‬

‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1232‬جمعه ‪ 9‬نیدرورف ‪1392‬‬ ‫ما با نویســند‌ههایی طرف هســتیم که از نام خودشان وحشت دارند‪،‬‬ ‫م ‌یبریم که اغلب در شک ‌لهای مختلف بیمار ‌یهای روانی‪ ،‬افسردگی‪،‬‬ ‫سپیده جدیری‬
‫برای همین همیشــه مجله از نا ‌مهای مستعار پر م ‌یشود‪ .‬نام خود من‬ ‫اعتیاد به سیگار و سکس و الکل و مواد مخدر و غیره‪ ،‬خودش را نشان‬
‫هم مســتعار است‪ ،‬نام واقع ‌یام چی ِز دیگری است‪ .‬اینجا فقط هستم به‬ ‫م ‌یدهد‪ .‬اینجا تلاش م ‌یشــود تا چراغی روشن باشــد برای ما‪ ،‬برای‬ ‫در شمار‌هی قبل گف ‌توگویمان را با رامتین شهرزاد‪ ،‬شاعر‪،‬‬
‫عنوان یک روزنام ‌هنــگار‪ ،‬مترجم و و ‌بلا ‌گنویس همجن ‌سخواه‪ .‬یعنی‬ ‫خانواده و دوســتانی که عضو ‪ LGBT‬دارند و همچنین برای جامع ‌های‬ ‫مترجم و ســردبیر مجل ‌هی «چراغ» (نشــری ‌هی دگرباشان‬
‫یک هویت کامل برای خودم ساخت ‌هام با تاریخچه و نامی دیگر و کتاب‬ ‫که از ما متنفر است‪ :‬تا ما را تماشا کند و ببیند در عمل فرقی با بقی ‌هی‬ ‫جنســی ایران)‪ ،‬با بحث دربار‌هی زبان همجنســگرایانه در‬
‫و مجله و مقاله‪ .‬م ‌یبینید؟ ما مجبوریم همه چیز را به شــکلی متفاوت‬ ‫شعر و همچنین ویژگ ‌یهای مجموعه شعر جدیدش‪« ،‬فرار‬
‫آ ‌نها نداریم‪ ،‬ما هم انسان هستیم مثل بقیه‪.‬‬ ‫از چهارچوب شیشــ ‌هیی» (انتشــارات گیلگمیشان تورنتو‬
‫بسازیم و عرضه کنیم‪.‬‬ ‫موضوع دیگری که م ‌یماند‪ ،‬کمبودها اســت‪ .‬یعنی در «چراغ» ســعی‬ ‫‪ )1391 -‬آغــاز کردیم‪ .‬در این هفته اما ســؤا ‌لهایمان را‬
‫حالا در این بین باید «جســارت» هم تعریف بشــود‪ .‬جســارت یک‬ ‫م ‌یشــود کمبودها را جبران کنیم و خیلی جــدی م ‌یگویم‪ ،‬همه جا‬ ‫بیشــتر بر رســالت مجل ‌هی چراغ و میزان جسارت در آثار‬
‫دوجن ‌سگرا (بایسکشــوآل) با جسارت یک ترن ‌سسکشوآل متفاوت از‬ ‫کمبود داریم‪ .‬از حقوق و بهداشــت و همجن ‌سگرا هراســی بگیرید تا‬ ‫دیگر شــاعران و نویسندگان همجنسگرا متمرکز م ‌یکنیم‪.‬‬
‫همدیگر اســت و متفاوت از لزبی ‌نها و یا گ ‌یها‪ .‬گ ‌یها آزادتر از بقی ‌هی‬ ‫ادبیات و زندگی روزمره و ُمد‪ ،‬چون رســان ‌هها کم هســتند و امکانات‬ ‫م ‌یگویــد‪« :‬نباید فراموش کرد که من متعلق به بخشــی‬
‫بخ ‌شهای جامع ‌هی ما هســتند‌‪ ،‬چون ایران ‌یها‪ ،‬جامع ‌های مردســالار‬ ‫کاری خیلی محدودی دارند‪ ،‬کمبودها هم گســترده باقی م ‌یمانند سر‬ ‫منفور از جامعه هستم‪ :‬ما را با شیطا ‌نپرس ‌تها‌‪ ،‬با حیوا ‌نها‬
‫دارند‪« .‬همسرشــت» همجن ‌سگرا است و گی اســت و شعرهایش از‬ ‫جای خودشــان و باید بتدریج جاهای خالی را پر کرد‪ .‬این روند را هم‬ ‫و انگ ‌لها مقایســه م ‌یکنند‪ .‬چون صر ِ‌ف هویت ما‪ ،‬شورشی‬
‫جســارت لبریز هستند اما مثلًا برای یک خانم ترنسکشوآل که سا ‌لها‬ ‫ســعی داریم طی کنیم و جاهای خالی را کمتر از گذشته بسازیم‪ ،‬آن‬ ‫است بر کلیت جامعه و ارز ‌شها و سن ‌تها و عرف و مذهب‪.‬‬
‫جنگیده تا خودش باشــد و جنگیده تا در عمل جراحی‪ ،‬جنسی ‌تاش‬ ‫هم با امتداد انتشار مجله‪ ،‬که هفت ‌هی نخست هر ماه شمسی‪« ،‬چراغ»‬ ‫ُخب‪ ،‬ما داخل ایران از تنهایی و انزوای عمیق و گسترد‌های‬
‫را تغییر بدهد‪« ،‬جســارت» یک معنای متفاوت اســت‪ .‬برای او‪ ،‬حتی‬ ‫در و ‌بسایت خودش به روز شده باشد‪ .‬چهار ماه است این اتفاق افتاده‬ ‫رنج م ‌یبریم که اغلب در شــک ‌لهای مختلف بیمار ‌یهای‬
‫راه رفتن در خیابان با جنســیت جدید خودش جســارت است‪ ،‬برای‬ ‫است و امیدوارم در سرتاسر ما‌هها و سا ‌لهای آینده هم این روند امتدا ِد‬ ‫روانی‪ ،‬افســردگی‪ ،‬اعتیاد به سیگار و سکس و الکل و مواد‬
‫او دیدار مجدد دوســتان با هویت جدید خودش‪ ،‬جسارت است‪ .‬حتی‬ ‫مخدر و غیره‪ ،‬خودش را نشان م ‌یدهد‪ .‬اینجا تلاش م ‌یشود‬
‫باز کردن یک پنجره‪ ،‬برایش جســارت است‪ .‬این را برای لزبی ‌نها هم‬ ‫انتشار را شاهد باشیم و ببینیم‪.‬‬ ‫تا چراغی روشــن باشــد برای ما‪ ،‬برای خانواده و دوستانی‬
‫م ‌یبینیم‪ ،‬چون باید از چشــ ‌مهای کنجکاو زنان دور باشــند و این کار‬ ‫که عضو ‪ LGBT‬دارند و همچنین برای جامع ‌های که از ما‬
‫ســختی است‪ .‬برای همین دور خودشان را نگه م ‌یدارند و شک دارند‪.‬‬ ‫▪ ▪در ایــن مدت‪ ،‬به دلیل نوع این مجله‪ ،‬قاعدتا شــاعران و‬ ‫متنفر اســت‪ :‬تا ما را تماشــا کند و ببیند در عمل فرقی با‬
‫وقتی بین خودشــان باشند‪ ،‬انسا ‌نهایی کاملًا متفاوت م ‌یشوند اما در‬
‫جامعه‪ ،‬ماســک بر روی ماسک زد‌هاند‪ .‬یعنی انسا ‌نها را باید نگاه کرد‬ ‫نویسندگان همجنســگرا نیز علاوه بر شاعران و نویسندگان‬ ‫بقی ‌هی آ ‌نها نداریم‪ ،‬ما هم انسان هستیم مثل بقیه‪».‬‬
‫از کــدام بخش جامعه آمد‌هاند‪ ،‬مجبور بود‌هاند چقدر بجنگند تا به این‬
‫نقطه برسند و بعد گفت جسارت دارند یا ندارند‪ .‬صر ِ‌ف نوشتن به عنوان‬ ‫دگرجنسگرا از آن استقبال کرد ‌هاند و آثارشان را برای انتشار‬
‫یک هویت جنسی متفاوت‪ ،‬این خودش جسارت است و انتشار آن واقعاً‬
‫جسارت است مخصوصاً اگر داخل ایران زندگی بکنی و خطرها واقع ِی‬ ‫در اختیارتــان قرار داد ‌هاند‪ .‬در این آثار‪ ،‬چقدر جســارت (از‬

‫واقعی باشند‪ ،‬در ح ِد خطر مرگ‪.‬‬ ‫نظر محتوایی و ساختاری) دید ‌هاید؟ در مجموع‪ ،‬آنها را آثاری‬
‫در کل‪ ،‬شعر و داستان همجن ‌سگرای ایرانی‪ ،‬تصویرهایی از بناهای در‬
‫حال ســاخت است‪ .‬یعنی م ِن همجن ‌سخواه‪ ،‬م ‌یآیم خودم را م ‌یسازم‬ ‫مانند‬ ‫و‬ ‫ترن ‌سسکشوآل‬ ‫یا‬ ‫و‬ ‫همجن ‌سگرا‬ ‫چرا؟‬ ‫جـ ـسنوویرانسنهدم‌ه‪‌،‬یدشاانعیردو؟‬
‫مترجم‬
‫آن ‪ -‬مثلًا کوییر ‪ -‬انســانی نیست که ب ‌هراحتی اعتماد کند‪ .‬باید‪ ،‬واقعاً‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫باید این اعتماد را ب ‌هدســت آورد‪ .‬باید با وحشــ ‌تهای درونی و بیرونی‬
‫نویســنده طرف شد و به او گفت اینجا هیچ مشکلی درست نم ‌یشود‪.‬‬

‫‪Vol. 20 / No. 1232 - Friday, Mar. 29, 2013‬‬ ‫▪ ▪از چه سالی سردبیری مجل ‌هی «چراغ» را بر عهده داشت ‌هاید؟‬

‫دبیرتحریریه‬ ‫طور دقیق چیست؟‬ ‫در این مجله به‬ ‫رـسـالمن‌تتیانک‬
‫و فروردین ‪ 1388‬در ایران‬ ‫دوره سال ‪1387‬‬
‫بودم برای «چراغ » و چهار شماره را منتشر کردم‪ .‬سال ‪ 1391‬هم که‬
‫آمدم بیرون از ایران‌‪ ،‬دوباره سردبیر مجله شدم و از دی ماه ‪ ،1391‬اول‬
‫هر ماه مجله منتشر م ‌یشود‪ُ .‬خب‪ ،‬ما شرایط رسان ‌ههای دیگر را نداریم‪:‬‬
‫یعنی از سر تا پای این رسانه‪ ،‬ب ‌یاعتمادی وجود دارد‪ .‬اصل اول ما کار‬
‫ژورنالیستی نیست‪ ،‬اصل اول کار ما‪ ،‬حفظ امنیت تمام کسانی است که‬
‫با ما همکاری دارند و برای موضوع امنیت باید خیلی مســائل را قربانی‬
‫کرد‪ .‬در این میان رســالت اول ما‪ ،‬بودن اســت‪ .‬یعنی یک مجله داریم‬
‫برای همجن ‌سخواهان و این ســنگر کوچکی است برای این جامعه که‬
‫باشــد و بنویسد و بخواند و خودش باشد‪ ،‬باید این سنگر را نگه داشت‬
‫و این فضای امن و کوچک را گســترش داد‪ .‬مجل ‌ههای دیگر هم بوده‪،‬‬
‫هست و خواهد بود‪ .‬هرکدام فعالیت خود را داریم ولی اصل اول تمامی‬
‫ما این اســت که باشــیم برای خودمان و برای جامعه‪ .‬برای خودمان‬
‫باشــیم و نیازهای کلم ‌های خودمان‪ ،‬از مقاله دربار‌هی حقوق گرفته تا‬
‫شعر و داستان را پوشش بدهیم‪.‬‬
‫نباید فراموش کرد که من متعلق به بخشی منفور از جامعه هستم‪ :‬ما را‬

‫با شیطا ‌نپرس ‌تها‌‪ ،‬با حیوا ‌نها و انگ ‌لها مقایسه م ‌یکنند‪ .‬چون صر ِف‌ ‪2 9‬‬
‫هویت ما‪ ،‬شورشی است بر کلیت جامعه و ارز ‌شها و سن ‌تها و عرف و‬
‫مذهب‪ُ .‬خب‪ ،‬ما داخل ایران از تنهایی و انزوای عمیق و گسترد‌های رنج‬
   24   25   26   27   28   29   30   31   32   33   34