Page 34 - Shahrvand BC No.1231
P. 34
هنر
دو نگاه به یک نمایش در آستانهسال نو 34
کاری بس دشــوار و خطر نــاک بود ،چرا که ماشــین ترور جمهوری چی م یجنگیم» یادداشتی پیرامون نمایش سال متسیب /شماره - 1231جمعه 2نیدرورف 1392
اسلامی مشــغول کار بود و خیلی از منتقدان و مخالفان حکومت ترور به نظر م یرســد که خالق نمایش «شب سال نو» خود نیز در این برزخ «شب سال نو»
شــدند .در اجرای اینجا – ونکوور -هم برگزارکننده و هم کارگردان و و دوگانگــی گرفتار آمده ،از ماندن در عذاب و از رفتن ناراضی اســت. In touch with Iranian diversity
بازیگران و تماشاچیان توسط عوامل سفارت جمهوری اسلامی ایران و انگار که سایه سیاه و سنگین سانسور و ممیزی در آن دیار سبب شده حمید شهریاری
حزب الله یهای ســابق ،مورد تهدید قرار میگرفتند .گفتم سابق؛ برای که هنرمندان خود گرفتار خود سانســوری شــوند و اگر به اعماق هم نمایش «شب ســال نو» کاری از گروه تئاتر ونک به کارگردانی محمد Vol. 20 / No. 1231 - Friday, Mar. 22, 2013
اینکه بعض یهایشان ای نروزها ،شمشیر را برای جمهوری اسلامی از رو رحمانیان در ۱۷مارس ۲۰۱۳در ســالن ســنتینیال نور تونکوور به
بســت هاند و گویا گوشه نا نشان ســوخته .در آن زمان حتی بلی تهای م یاندیشند آن را بر زبان نیاورند و در آثارشان اشاعه ندهند. صحنه رفت .این نمایش از استقبال قابل ملاحظه هنردوستان شهر به 34
نمایــش را از مغازهها بصــورت فل های میخریدنــد و روز نمایش پس قطعه پایانی نمایش همراه با سرود «بهار آرزو» به لحاظ فرم و اختتامیه ویژه جوانان و دانشــجویان قرار گرفت .این استقبال اما شاید ناشی از
میدادند تا کار شکنی کنند .چندین مورد تهدید به بم بگذاری نیز به جذاب م ینمایــد اما به لحاظ محتوا به گون های ارادهگرایانه از بازیگران سوابق کاری و شهرت رحمانیان و به مدد بازیگری توانا همچون مهتاب
پلیس گزارش کردهبودند .در اجرایی در یک شهر ،تعداد تماشاگران از و مخاطبین خــود م یخواهد که یأس را کنار بگذارند و همان طور که
تعداد ۱۳نفر بازیگران ،کمتر بودند ،ولی پرویز صیاد حرف قشــنگی سفره هف تسین همه اجناسش جور است بایستی بدور هم جمع شد و نصیرپور ،نوید کاری جدی و در خور تأمل را م یداد.
م یزد .او میگفت اگر یک نفر هم برای دیدن این تاتر به ســالن بیاید، آن چه به اجراء درآمد کاست یهای چندی داشت که از
ما برای او به اندازه کل ســالن ارزش قائل خواهیم شد و تاتر را برای او امیدوار بود و آواز «بهار آرزو» سر داد که بهار در راه است. یک سو انتظار تماشاگران نکت هبین را تأمین نم یکرد و
بعید به نظر م یرســد که با یک دعوت ساده به اجماع و همدلی حس از سوی دیگر موجب سرگردانی خیل عظیم مخاطبین
اجرا خواهیم کرد. انســانی تحقیر شــده و خفته در کاراکترهای نمایش (بخوان مردم) را
بعد از اجرای نمایش ســینما رکس آبادان ،این هفته جوان م یشد.
چشــ ممان با نمایش «شب ســال نو» روشن شد که بیدار کرد. ایراد نخستی که باید به این اجرا گرفت ،کثرت بازیگران
محمد رحمانیــان با هفده بازیگر جوان و کارکشــته و رابط ههاست .نیمه اول نمایش به کندی پیش رفت
بروی صحنه آورد .نمایشــی که بــرای بار دوم حال و برای نظارهگر نمایش در انتها این ســئوال مطرح است که آیا تماشای و تشــخیص ارتباط کاراکترها با یکدیگر بسی دشوار
این اثر او را به رجعتی درونی کشانده و به شفاف دیدن واقعیت موجود م ینمود .کارگردان تلاش م یکرد به معرفی تمام این
هوای میهنمان را در سالن تاترحکم فرما کرد. در جامعه مورد نظر کمک کرده اســت یا نــه؟ از این منظر به عقیده کاراکترها و ارتباطاتشــان بپــردازد ،کاری که به نظر
برای خیلی از ما که سا لهاست از ایران دوریم ،هر چند م یرســد در قالب یک نمایش ۲ساعته نم یگنجد و
که با رفت و آمد دوســتان و آشنایان خبرهای داخلی نگارنده ،نمایش «شب سال نو» یک پایش م یلنگد.
به ما میرســد ،ولی با دیدن این نمای شنامه واقعیات در انتها اشارهای داشته باشیم به نقاط قوت نمایش .انتخاب دیالو گها نیاز به زمان بیشتری دارد.
را بیشــتر درک کردیم وخود را در ایران طاعون زده و تســلط نویســنده نمایش بر فرهنگ و زبان عامه قابل توجه اســت. شــاید بهتر م یبود به جای ورود و خروج نسبتا سریع
بازیگران نمایش با وجود جوانی و تجربه کم،در حد حرف هایدرخشیدند یکی دو بازیگر به صحنه ،تعداد بیشتری بر روی صحنه
احساس کردیم. باقی م یماندند تا این که اســامی و ارتباط بازیگران با
ســینما رکس آبادان ،برملا کننده فساد و جنایتکاری و از حد توقعات تماشاگران سخ تگیر عبور کردند. یکدیگر بیشتر جا م یافتاد و تماشاگر به دنبال یافتن
مذهبیونی بود که برای رســیدن به مقصود و قدرت از امیــد که با توانائ یهاش حرف های که در شــحص رحمانیان و گروهش نا مها و رابط هها ســرگردان نم یشد .شاید وجود یک
هیــچ کاری فروگزار نم یکردند و گناه جنایت خود را راوی (از میــان کاراکترهای اصلی یا ناظــری بر ماجرا) به
با بوق و کرنا و رذالت به حکومت وقت نسبت دادند. سراغ داریم ،شاهد کارهای بهتری از ایشان در آینده باشیم. روشــن بودن و تفکیک رابط هها که یک نیــاز لازم و اولیه
در شــب ســال نو ،اوضاع اجتماعی کنونــی ایران به در ذهن تماشاگر اســت ،کمک م یکرد تا در مراحل بعدی
نمایش گذاشــته شده بود .محمد رحمانیان با مهارت نگاهی به نمایشنامه سال نو راح تتر به عمق شخصی تها و بازیگران پرداخته م یشد.
و دقت تمام مشــکلات و مفاسد اجتماعی را با کمک این ضعف باعث گردید که بســیاری در پایان نمایش ندانند
یک فامیل پر جمعیت بروی صحنه آورد ودر واقع این فامیل منصور خورسندی که نســبت افراد در نمایش چه بوده و مثلًا چند تا خواهر و
نوشــتن نقد در باره سینما و تاتر کار هر کسی نیست .باید معلومات و برادر و خواهرزاده و غیره در این خانواده بوده .این نیاز وقتی
نشان ههای اجتماع بیمار ایران بود. دانش هر دو کار را با تمام ریزه کار یهایش داشــته باشی ،ولی میشود بیشــتر احساس م یشــود که در مرحله بعدی ،در شناخت
مرد خانواده که مثــل حکوم تگران چون به خلوت میروند بعنوان یک تماشــاگر آنچه که از دیدن تاتر و فیلم ســینما دستگیرت عمی قتر شــخصی تهای نمایش ،ما با نوعی زبان و دیالوگ
آن کار دیگر م یکنند و فکر هم م یکنند که قیم و ولی همه مواجه م یشــویم که یک زبان روان و مســتقیم ،آن گونه
هستند و برای منافع خودشان به هر کار غیر اخلاقی دست میشود ،ب هعنوان نظر شخصی غیر کارشناسانه ابراز کرد. که خارج از محیط جامعه ایران وجود دارد نیســتیم .زبان
قبل از هر چیز تبریک من به کارگردان و بازی ســازان این نمایشنامه محاوره نمایش مملو است از متلک ،تک هپرانی و کنایه ،زبان
م یزنند و به غریبه و خودی هم رحم نم یکنند. زبانی خشمگین و معترض است برای دفاع از خود و مرعوب
در رفتار اسداله همســایه که فقط نامش شنیده م یشود و و دست مریزاد.
دائی جان مرد ســالاری بیمارگونه حکم م یراند و جوا نها ســا لهای اقامت در غربت ،شــاهد برگزاری تعداد کمی کار نمایشی کردن دیگران.
جدی ،طنــز و فکاهی در ونکوور بودهام .بعد از نمایش ســینما رکس برای مخاطب ایرانی ساکن ایران ،این زبانی است آشنا ،اما برای کسانی
نم یخواهند زیر بار این رسم کهنه و متروک بروند. آبادان که پرویز صیاد ب ههمراه دوازده نفر بازیگر حرف های تاتر از ایرانیان که ســالیان زیاد در جامعه ایران حضور نداشت هاند ،زبانی ناآشنا و ثقیل
جوانانآنهائیکهبهمعضلاجتماعیتبدیلشدهاندومشک لدار ســاکن لوس انجلس ب هروی صحنه آورد و از حق نگذریم در ان زمان اســت .نتیجه این م یشــود که وقتی اســاس و رابط هها را در مرحله
هســتند ،قربانیان فســاد حکومت و ب یتوج های مسئولان به اول بدرســتی ندانی در مراحل بعدی ،زبان غیرمستقیم طعنه و کنایه
خواست ههای آنهاســت که آنها را به انگ لهای اجتماع تبدیل
کردهاست و به هر کاری دست میزنند که روزشان را بگذرانند. کاراکترها ،کارشناخت آنان را دو چندان م یکند.
چه با تلکه کردندوست و آشنا چه بادزدی و زورگیری و جالب اینجاست و اما در مورد محتوای نمایش که به طور خلاصه زندگی خانواده بزرگی
که در خانوادهای هســتند که دانشــجوی مبارز و افراد با شعوری در آن را بــه نمایش م یگذارد کــه اعضاء آن همگی به نوعــی در تنگناها و
حضوردارند .جوانانی که به فکر رشــد و ترقی خود و جامعه هســتند با زندگی پرتشنج ایران امروز قرار دارند .انتخاب سوژه نمایش از یک نظر
ســدهائی روبرویند که زندگی را برایشان مشکل و خودشان را ستاره دار کاری پراهمیت و متعهدانه است که چنا نچه نمایش از پی ریش هیابی،
میکند و اگر بخواهند با نابرابر یها مقابله و مفاسد بجنگند سر از زندان و انگیزههای شــخصی تهای نمایش بر م یآمد کاری قلمداد م یشد که
البته چنین نشــد .نمایش بیانگر دروغ ،ریا ،خیانت و ســقوط اخلاقی
نابودی در خواهند آورد. و از خودبیگانگی افراد و اقشــار اجتماع تا عمق نزدی کترین رابط ههای
خیلــی از مردم مخصوصاً جوانان ،بخاطــر این ناملایمات ،تبعی ضها و خانوادگی است .تا اینجای کار برای مخاطب ایرانی درون ایران ای نها
کمبود آزادی ،از وطن فراری هســتند و دلشان م یخواهد به هر راهی بیان بدیهیاتی است که خود موارد حادترش را ب هکرات دیده یا شنیده
که شده از کشور خارج شــوند و پیه همه چیز را به ت نشان م یمالند.
است و مطلب تازهای نیست.
حال چه خانوادشان موافق باشد و چه مخالف. این که خالق اثر (رحمانیان) از این پوسته بگذرد و لای ههای زیرین این
رحمانیان چند جائی نشــان داد که هنوز هم فداکاری و مهر و ازخود روابط ناســالم را به نمایش بگذارد ،ضعف و کاستی این نمایش است.
گذشتگی کاملا از بین نرفته و هستند کسانی که بخاطر دوست و آشنا منظور نگارنده البته بحث و تجزیه و تحلیل سیاسی شرایط جامعه ایران
نیســت ،که هنر و هنرمندی زبان خاص خود دارد .و از آنجاســت که
فداکاری کنند و قربانی اجباری اجتماع باشند.
گرفتاری دگرباشان و دگراندیشان را رحمانیان به خوبی ترسیم میکند م یتوان نقبی هنری به درون قضایا و ریش هها زد.
که هنوز اجتماع بیمار ،پذیرای این دگرباشــان و دگراندیشــان نیست فضا و حال و هوای نمایش انعکاس درســتی از شرایط حاکم بر جامعه
وعرصه را چنان برایشان تنگ میکنند که بیشتر به نبودن فکر میکنند ایران است؛ جائی که افراد ،ب هویژه نسل جوان آن در تشنج و تردید بین
تــا به ماندن و مبــارزه کردن ،و چه فراوانند مردمانــی که دچار روان زنده بودن و خودکشی ،فرار از وضعیت موجود یا قرار ب یهدف و نکب تبار
دست و پا م یزند .در جایی یکی از کاراکترهای نمایش ،یک دانشجوی
پریشی شدهاند. اخراجی که با وجود امکان فرار و پناه بردن به «سنگرهای امن» خارج
محمد رحمانیان رمان طولانی زندگی هفتاد میلیون ایرانی را در چند از کشــور حس تعهدش به اوضاع آن دیار رهایش نم یکند ،در نام های
که به دوســت دخترش م ینویســد و خود را در برزخی ب یچش مانداز
اسلاید زود گذر بخوبی نشان میدهد. م ییابد و م ینویســد که «موضوع این نیست که سربازهای خط مقدم
دیالو گهای کوتاه و پر معنا ،بیننده را وادار م یکند که دنباله دیالو گها دنبال سنگرهای امن م یگردند ،موضوع این که دیگه نم یدونیم واسه
را خــودش حدس بزند و وارد بازی با بازیگران شــود و همراه نمایش
پیش برود.
تنها نکت های که میشــود انگشــت منفی بروی آن گذاشت ،یک عیب
اجتماعی اســت و در این نمایش به بودنش تبلیغ میشــود و آن امید
بیهوده و انتظار ناجی و ظهور موعود یاست که کلبه ویران را آباد کند.
در خاتمه اینکه محمد رحمانیان ب ههمراه بازیگرانش بخوبی توانســت
سا لهای زندگی در ایران را برای ما که دور از میهن هستیم به نمایش
بگذارد و به غم غربتمان ،غم ه ممیهنا نمان را هم اضافه کند.
دو نگاه به یک نمایش در آستانهسال نو 34
کاری بس دشــوار و خطر نــاک بود ،چرا که ماشــین ترور جمهوری چی م یجنگیم» یادداشتی پیرامون نمایش سال متسیب /شماره - 1231جمعه 2نیدرورف 1392
اسلامی مشــغول کار بود و خیلی از منتقدان و مخالفان حکومت ترور به نظر م یرســد که خالق نمایش «شب سال نو» خود نیز در این برزخ «شب سال نو»
شــدند .در اجرای اینجا – ونکوور -هم برگزارکننده و هم کارگردان و و دوگانگــی گرفتار آمده ،از ماندن در عذاب و از رفتن ناراضی اســت. In touch with Iranian diversity
بازیگران و تماشاچیان توسط عوامل سفارت جمهوری اسلامی ایران و انگار که سایه سیاه و سنگین سانسور و ممیزی در آن دیار سبب شده حمید شهریاری
حزب الله یهای ســابق ،مورد تهدید قرار میگرفتند .گفتم سابق؛ برای که هنرمندان خود گرفتار خود سانســوری شــوند و اگر به اعماق هم نمایش «شب ســال نو» کاری از گروه تئاتر ونک به کارگردانی محمد Vol. 20 / No. 1231 - Friday, Mar. 22, 2013
اینکه بعض یهایشان ای نروزها ،شمشیر را برای جمهوری اسلامی از رو رحمانیان در ۱۷مارس ۲۰۱۳در ســالن ســنتینیال نور تونکوور به
بســت هاند و گویا گوشه نا نشان ســوخته .در آن زمان حتی بلی تهای م یاندیشند آن را بر زبان نیاورند و در آثارشان اشاعه ندهند. صحنه رفت .این نمایش از استقبال قابل ملاحظه هنردوستان شهر به 34
نمایــش را از مغازهها بصــورت فل های میخریدنــد و روز نمایش پس قطعه پایانی نمایش همراه با سرود «بهار آرزو» به لحاظ فرم و اختتامیه ویژه جوانان و دانشــجویان قرار گرفت .این استقبال اما شاید ناشی از
میدادند تا کار شکنی کنند .چندین مورد تهدید به بم بگذاری نیز به جذاب م ینمایــد اما به لحاظ محتوا به گون های ارادهگرایانه از بازیگران سوابق کاری و شهرت رحمانیان و به مدد بازیگری توانا همچون مهتاب
پلیس گزارش کردهبودند .در اجرایی در یک شهر ،تعداد تماشاگران از و مخاطبین خــود م یخواهد که یأس را کنار بگذارند و همان طور که
تعداد ۱۳نفر بازیگران ،کمتر بودند ،ولی پرویز صیاد حرف قشــنگی سفره هف تسین همه اجناسش جور است بایستی بدور هم جمع شد و نصیرپور ،نوید کاری جدی و در خور تأمل را م یداد.
م یزد .او میگفت اگر یک نفر هم برای دیدن این تاتر به ســالن بیاید، آن چه به اجراء درآمد کاست یهای چندی داشت که از
ما برای او به اندازه کل ســالن ارزش قائل خواهیم شد و تاتر را برای او امیدوار بود و آواز «بهار آرزو» سر داد که بهار در راه است. یک سو انتظار تماشاگران نکت هبین را تأمین نم یکرد و
بعید به نظر م یرســد که با یک دعوت ساده به اجماع و همدلی حس از سوی دیگر موجب سرگردانی خیل عظیم مخاطبین
اجرا خواهیم کرد. انســانی تحقیر شــده و خفته در کاراکترهای نمایش (بخوان مردم) را
بعد از اجرای نمایش ســینما رکس آبادان ،این هفته جوان م یشد.
چشــ ممان با نمایش «شب ســال نو» روشن شد که بیدار کرد. ایراد نخستی که باید به این اجرا گرفت ،کثرت بازیگران
محمد رحمانیــان با هفده بازیگر جوان و کارکشــته و رابط ههاست .نیمه اول نمایش به کندی پیش رفت
بروی صحنه آورد .نمایشــی که بــرای بار دوم حال و برای نظارهگر نمایش در انتها این ســئوال مطرح است که آیا تماشای و تشــخیص ارتباط کاراکترها با یکدیگر بسی دشوار
این اثر او را به رجعتی درونی کشانده و به شفاف دیدن واقعیت موجود م ینمود .کارگردان تلاش م یکرد به معرفی تمام این
هوای میهنمان را در سالن تاترحکم فرما کرد. در جامعه مورد نظر کمک کرده اســت یا نــه؟ از این منظر به عقیده کاراکترها و ارتباطاتشــان بپــردازد ،کاری که به نظر
برای خیلی از ما که سا لهاست از ایران دوریم ،هر چند م یرســد در قالب یک نمایش ۲ساعته نم یگنجد و
که با رفت و آمد دوســتان و آشنایان خبرهای داخلی نگارنده ،نمایش «شب سال نو» یک پایش م یلنگد.
به ما میرســد ،ولی با دیدن این نمای شنامه واقعیات در انتها اشارهای داشته باشیم به نقاط قوت نمایش .انتخاب دیالو گها نیاز به زمان بیشتری دارد.
را بیشــتر درک کردیم وخود را در ایران طاعون زده و تســلط نویســنده نمایش بر فرهنگ و زبان عامه قابل توجه اســت. شــاید بهتر م یبود به جای ورود و خروج نسبتا سریع
بازیگران نمایش با وجود جوانی و تجربه کم،در حد حرف هایدرخشیدند یکی دو بازیگر به صحنه ،تعداد بیشتری بر روی صحنه
احساس کردیم. باقی م یماندند تا این که اســامی و ارتباط بازیگران با
ســینما رکس آبادان ،برملا کننده فساد و جنایتکاری و از حد توقعات تماشاگران سخ تگیر عبور کردند. یکدیگر بیشتر جا م یافتاد و تماشاگر به دنبال یافتن
مذهبیونی بود که برای رســیدن به مقصود و قدرت از امیــد که با توانائ یهاش حرف های که در شــحص رحمانیان و گروهش نا مها و رابط هها ســرگردان نم یشد .شاید وجود یک
هیــچ کاری فروگزار نم یکردند و گناه جنایت خود را راوی (از میــان کاراکترهای اصلی یا ناظــری بر ماجرا) به
با بوق و کرنا و رذالت به حکومت وقت نسبت دادند. سراغ داریم ،شاهد کارهای بهتری از ایشان در آینده باشیم. روشــن بودن و تفکیک رابط هها که یک نیــاز لازم و اولیه
در شــب ســال نو ،اوضاع اجتماعی کنونــی ایران به در ذهن تماشاگر اســت ،کمک م یکرد تا در مراحل بعدی
نمایش گذاشــته شده بود .محمد رحمانیان با مهارت نگاهی به نمایشنامه سال نو راح تتر به عمق شخصی تها و بازیگران پرداخته م یشد.
و دقت تمام مشــکلات و مفاسد اجتماعی را با کمک این ضعف باعث گردید که بســیاری در پایان نمایش ندانند
یک فامیل پر جمعیت بروی صحنه آورد ودر واقع این فامیل منصور خورسندی که نســبت افراد در نمایش چه بوده و مثلًا چند تا خواهر و
نوشــتن نقد در باره سینما و تاتر کار هر کسی نیست .باید معلومات و برادر و خواهرزاده و غیره در این خانواده بوده .این نیاز وقتی
نشان ههای اجتماع بیمار ایران بود. دانش هر دو کار را با تمام ریزه کار یهایش داشــته باشی ،ولی میشود بیشــتر احساس م یشــود که در مرحله بعدی ،در شناخت
مرد خانواده که مثــل حکوم تگران چون به خلوت میروند بعنوان یک تماشــاگر آنچه که از دیدن تاتر و فیلم ســینما دستگیرت عمی قتر شــخصی تهای نمایش ،ما با نوعی زبان و دیالوگ
آن کار دیگر م یکنند و فکر هم م یکنند که قیم و ولی همه مواجه م یشــویم که یک زبان روان و مســتقیم ،آن گونه
هستند و برای منافع خودشان به هر کار غیر اخلاقی دست میشود ،ب هعنوان نظر شخصی غیر کارشناسانه ابراز کرد. که خارج از محیط جامعه ایران وجود دارد نیســتیم .زبان
قبل از هر چیز تبریک من به کارگردان و بازی ســازان این نمایشنامه محاوره نمایش مملو است از متلک ،تک هپرانی و کنایه ،زبان
م یزنند و به غریبه و خودی هم رحم نم یکنند. زبانی خشمگین و معترض است برای دفاع از خود و مرعوب
در رفتار اسداله همســایه که فقط نامش شنیده م یشود و و دست مریزاد.
دائی جان مرد ســالاری بیمارگونه حکم م یراند و جوا نها ســا لهای اقامت در غربت ،شــاهد برگزاری تعداد کمی کار نمایشی کردن دیگران.
جدی ،طنــز و فکاهی در ونکوور بودهام .بعد از نمایش ســینما رکس برای مخاطب ایرانی ساکن ایران ،این زبانی است آشنا ،اما برای کسانی
نم یخواهند زیر بار این رسم کهنه و متروک بروند. آبادان که پرویز صیاد ب ههمراه دوازده نفر بازیگر حرف های تاتر از ایرانیان که ســالیان زیاد در جامعه ایران حضور نداشت هاند ،زبانی ناآشنا و ثقیل
جوانانآنهائیکهبهمعضلاجتماعیتبدیلشدهاندومشک لدار ســاکن لوس انجلس ب هروی صحنه آورد و از حق نگذریم در ان زمان اســت .نتیجه این م یشــود که وقتی اســاس و رابط هها را در مرحله
هســتند ،قربانیان فســاد حکومت و ب یتوج های مسئولان به اول بدرســتی ندانی در مراحل بعدی ،زبان غیرمستقیم طعنه و کنایه
خواست ههای آنهاســت که آنها را به انگ لهای اجتماع تبدیل
کردهاست و به هر کاری دست میزنند که روزشان را بگذرانند. کاراکترها ،کارشناخت آنان را دو چندان م یکند.
چه با تلکه کردندوست و آشنا چه بادزدی و زورگیری و جالب اینجاست و اما در مورد محتوای نمایش که به طور خلاصه زندگی خانواده بزرگی
که در خانوادهای هســتند که دانشــجوی مبارز و افراد با شعوری در آن را بــه نمایش م یگذارد کــه اعضاء آن همگی به نوعــی در تنگناها و
حضوردارند .جوانانی که به فکر رشــد و ترقی خود و جامعه هســتند با زندگی پرتشنج ایران امروز قرار دارند .انتخاب سوژه نمایش از یک نظر
ســدهائی روبرویند که زندگی را برایشان مشکل و خودشان را ستاره دار کاری پراهمیت و متعهدانه است که چنا نچه نمایش از پی ریش هیابی،
میکند و اگر بخواهند با نابرابر یها مقابله و مفاسد بجنگند سر از زندان و انگیزههای شــخصی تهای نمایش بر م یآمد کاری قلمداد م یشد که
البته چنین نشــد .نمایش بیانگر دروغ ،ریا ،خیانت و ســقوط اخلاقی
نابودی در خواهند آورد. و از خودبیگانگی افراد و اقشــار اجتماع تا عمق نزدی کترین رابط ههای
خیلــی از مردم مخصوصاً جوانان ،بخاطــر این ناملایمات ،تبعی ضها و خانوادگی است .تا اینجای کار برای مخاطب ایرانی درون ایران ای نها
کمبود آزادی ،از وطن فراری هســتند و دلشان م یخواهد به هر راهی بیان بدیهیاتی است که خود موارد حادترش را ب هکرات دیده یا شنیده
که شده از کشور خارج شــوند و پیه همه چیز را به ت نشان م یمالند.
است و مطلب تازهای نیست.
حال چه خانوادشان موافق باشد و چه مخالف. این که خالق اثر (رحمانیان) از این پوسته بگذرد و لای ههای زیرین این
رحمانیان چند جائی نشــان داد که هنوز هم فداکاری و مهر و ازخود روابط ناســالم را به نمایش بگذارد ،ضعف و کاستی این نمایش است.
گذشتگی کاملا از بین نرفته و هستند کسانی که بخاطر دوست و آشنا منظور نگارنده البته بحث و تجزیه و تحلیل سیاسی شرایط جامعه ایران
نیســت ،که هنر و هنرمندی زبان خاص خود دارد .و از آنجاســت که
فداکاری کنند و قربانی اجباری اجتماع باشند.
گرفتاری دگرباشان و دگراندیشان را رحمانیان به خوبی ترسیم میکند م یتوان نقبی هنری به درون قضایا و ریش هها زد.
که هنوز اجتماع بیمار ،پذیرای این دگرباشــان و دگراندیشــان نیست فضا و حال و هوای نمایش انعکاس درســتی از شرایط حاکم بر جامعه
وعرصه را چنان برایشان تنگ میکنند که بیشتر به نبودن فکر میکنند ایران است؛ جائی که افراد ،ب هویژه نسل جوان آن در تشنج و تردید بین
تــا به ماندن و مبــارزه کردن ،و چه فراوانند مردمانــی که دچار روان زنده بودن و خودکشی ،فرار از وضعیت موجود یا قرار ب یهدف و نکب تبار
دست و پا م یزند .در جایی یکی از کاراکترهای نمایش ،یک دانشجوی
پریشی شدهاند. اخراجی که با وجود امکان فرار و پناه بردن به «سنگرهای امن» خارج
محمد رحمانیان رمان طولانی زندگی هفتاد میلیون ایرانی را در چند از کشــور حس تعهدش به اوضاع آن دیار رهایش نم یکند ،در نام های
که به دوســت دخترش م ینویســد و خود را در برزخی ب یچش مانداز
اسلاید زود گذر بخوبی نشان میدهد. م ییابد و م ینویســد که «موضوع این نیست که سربازهای خط مقدم
دیالو گهای کوتاه و پر معنا ،بیننده را وادار م یکند که دنباله دیالو گها دنبال سنگرهای امن م یگردند ،موضوع این که دیگه نم یدونیم واسه
را خــودش حدس بزند و وارد بازی با بازیگران شــود و همراه نمایش
پیش برود.
تنها نکت های که میشــود انگشــت منفی بروی آن گذاشت ،یک عیب
اجتماعی اســت و در این نمایش به بودنش تبلیغ میشــود و آن امید
بیهوده و انتظار ناجی و ظهور موعود یاست که کلبه ویران را آباد کند.
در خاتمه اینکه محمد رحمانیان ب ههمراه بازیگرانش بخوبی توانســت
سا لهای زندگی در ایران را برای ما که دور از میهن هستیم به نمایش
بگذارد و به غم غربتمان ،غم ه ممیهنا نمان را هم اضافه کند.