Page 33 - Shahrvand BC No.1250
P. 33
‫ادبیات‪/‬نقد ‹‬ ‫فهم‪ ،‬استعداد در سرایش شعر تاثیر دارند‪.‬‬

‫‪33‬‬ ‫شاعر با عواطفش زندگی می کند؛ شعر می نویسد‪ .‬لذا در هر مجموعه‬ ‫نقد ساختاری پرستوهای شهلا‬
‫شعر می توان محرکات‪ /‬ایموسیونهای جهانشمول با بروز در چهره و تن‬
‫مانند شادی‪ ،‬غم‪ ،‬اشمئزاز‪ ،‬شگفتی‪ ،‬ترس‪ ،‬تعجب‪ /‬سورپرایز شاعر را پی‬
‫گرفت‪ .‬حزینم ص ‪ 91‬علت غم را "حبس روح شاد من در قید ظلمت‪ /‬ز‬
‫ترک خیالات دل انگیز بهاری‪ /‬در صفای آرزو" ارایه می دهد‪.‬‬
‫آرام می خواهم ص ‪ 92‬برای شاعر یک هدف در زندگی است که‬ ‫دکتر بیژن باران‬

‫"پرنیان لفافه ی شوق و شور" طلب می شود‪ .‬روشن است که درجامعه‬ ‫اخلاق حاکم بر هر جامعه‪ ،‬اخلاق طبقه حاکم است‪« .‬مارکس»‬
‫گذاری زن باید عواطف طبیعی و مدرن خود را تکه تکه ای‪ ،‬استعاری‪،‬‬
‫باکنایه‪ ،‬سترگی ابراز کند‪ .‬این عواطف عمیق زنانه در حجب بکلام‬
‫تکلفی تبیین می یابند‪ .‬از خلال اشعار‪ ،‬گاهی طرف عشق سترگی‪/‬‬
‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1250‬جمعه ‪ 11‬دادرم ‪1392‬‬ ‫ابهام دارد‪ -‬زیرا در جایی معشوق و در شعری دیگر فرزند تلویح می‬ ‫معشوق ابهام دارد؛ در اغلب شعرهای تغزلی پرستوها جنسیت مذکر‬ ‫مجموعه شعر‪ ،‬پرستوها‪ ،‬شهلا‪ ،‬انتشارات امیری‪ ،‬کابل‪ ،‬تیراژ ‪.1000‬‬
‫شود‪ .‬در مرد عشق تنانه و به انسان بسادگی تفکیک شده اند‪ -‬مانند‬ ‫و استعارات معشوق تصریح می شوند‪.‬‬ ‫نشر اولین کتاب شاعر هیجان آور است‪ .‬مزین با مطلع شعر تاگور با‬
‫تخالف آزادی‪ /‬خانواده‪ :‬بگذار پرواز در ُآسمانها‪ /‬به جمع کردن بالها بر‬
‫فروغ و شاملو‪.‬‬ ‫اگر بنا به تقویم نگارش شعرهای کتاب با تاریخ بودند؛ آنگاه تاریخ‬ ‫فراز آشیانه پایان یابد‪ .‬بمعنای رجحان خانواده بر پرواز است‪ .‬رئوس‬
‫شعر او مرور "خاطرات"‪ ،‬ص ‪ 64‬است که سردی و گرمی را‪ -‬هم در‬ ‫شعرها کلید پیگیری نقاد در مسیر ادبی شاعر از ‪ 3‬مرحله عروضی‪،‬‬ ‫محتوای فهرست ‪ 115‬شعر در این کتاب ‪ 130‬صفحه ای بقرار زیرند‪:‬‬
‫گذشته کودکی هم در زمان نوشتن این شعر در میانسالی‪ -‬باهم دارد‪.‬‬ ‫نیمایی‪ ،‬شاملویی شعر او می شد‪ .‬این دگردیسی را بخوبی در ‪ 4‬کتاب‬
‫ولی اشتراک سرد و گرم ظاهر امر است‪ -‬در گذشته کودکی این امر‬ ‫شعر فروغ فرخزاد از مثنوی و رباعی به شعر نیمایی و شاملویی می‬ ‫زن‪ ،‬فصول‪ ،‬عشق‪ ،‬تخیل‪ ،‬عاطفه‪ ،‬مراسم‪ ،‬خانواده‪.‬‬
‫فقط دمای محیط است؛ در حالیکه در غربت و تنهایی میانسالی این‬ ‫توان دید‪ 5 .‬عامل صداقت‪ ،‬تخیل‪ ،‬عاطفه‪ ،‬بدعت‪ ،‬خلاقیت را هم در‬ ‫نقد مجموعه شعر اول یک شاعر چالش خود را دارد‪ .‬زیرا سبک‬
‫شعرها می توان در ‪2‬بعد سوسوری گزینش و چینش واژه ها‪ ،‬عبارات‬ ‫هنوز تحکیم نشده؛ بقایای ادبیات مصروف شاعر در نوجوانی مانند‬
‫امر لحظات شاد و ناملایمات زندگی یعنی خوشی و مرارت است‪.‬‬ ‫و استعارات نشان داد‪ .‬افزودن لایه حسی تصویری‪ /‬صوتی بر کلام با‬ ‫شعر کلاسیک‪ ،‬شعر نیمایی‪ ،‬شعر نثری در مجموعه را می توان پی‬
‫سرعت زمان در پیری آهسته با طمنینه گویی بیش از جوانی فرز‬ ‫آرایه های ادبی‪ /‬صناعات بلاغی انجام می شود‪ .‬استعاره مانند داس‬ ‫گرفت‪ .‬در عین حال ‪5‬عامل صداقت‪ ،‬تخیل‪ ،‬عاطفه‪ ،‬بدعت‪ ،‬خلاقیت‬
‫با جویده گویی است‪ .‬پیران از شتاب حس زمان می گویند‪ .‬با فکر‪،‬‬ ‫ماه و مجاز مانند بال هواپیما و قافیه مانند همصدایی هجایی کلمات‬ ‫در مجموعه شعر نیز دیده می شوند‪ .‬شاید از نظر پرورش استعداد‬
‫مطالعه نشریات عملی‪ ،‬گفتگو با دیگران این نتیجه حاصل شد‪ :‬چرا‬ ‫شعری هر فرد دوره کودکی با شعر کلاسیک‪ ،‬نوجوانی با شعر نیمایی‪،‬‬
‫در نوجوانی گذشت زمان کشدار بود؛ در پیری زمان سریع می گذرد؟‬ ‫‪ 3‬نمونه مهم از آرایه های ادبی اند‪.‬‬ ‫میانسالی با شعر شاملویی آشنا می شود‪ .‬شهلا زاده کابل با فرهنگ‬
‫جواب‪ :‬فرد در ‪ 2‬دوره زندگیش ‪ 2‬نوع حافظه دارد‪ .‬حافظه نوجوانی با‬ ‫شاعر با آوردن نقل قول از شاعران کلاسیک و نو نشان می دهد که‬ ‫کلاسیک و مقیم فلوریدای مدرن خو گرفته‪ .‬او در نوجوانی ‪ 6‬ماه در‬
‫انبار جزییات رویدادها و حافظه پیری با جهش از جزییات رویدادها‪.‬‬ ‫سوای استعداد موسیقی و کلام خود در آثار فردوسی‪ ،‬حافظ‪ ،‬ابو سعید‪،‬‬ ‫رادیو کابل اینترن‪ /‬کارآموز در برنامه سخن با اولیا بود‪ .‬در ‪ 2013‬با‬
‫گذشت زمان با ساعت‪ ،‬نوسانات اتمی‪ ،‬حرکت ظاهری خورشید ثابت‬ ‫نیما‪ ،‬فروغ مطالعه دارد‪ 2 .‬تقریظ کوتاه در آغاز کتاب آمده‪ .‬کتاب به‬ ‫صدای روحنواز اشعار خود را با موسیقی دکلمه کرده در رادیو پگاه‬
‫است؛ حس زمان در جوانی کشدار با جزییات رویدادها و در پیری‬ ‫مادر و پدر اهدا شده؛ در مقدمه شاعر از علاقه خود به "نیایش‪،‬‬ ‫کانادا پخش می کند‪ .‬او باپشتکار‪ ،‬باهوش‪ ،‬مدیر‪ ،‬برنامه ریز‪ ،‬وظیفه‬
‫سریع با نوعی فراموشی جزییات رویدادها است‪ .‬گذشت روزها با‬ ‫شگفتیها‪ ،‬پرنده ها‪ /‬پرستو و بهار در طبیعت با خلاقیتش" می گوید‪.‬‬ ‫شناس‪ ،‬برونگرا‪ ،‬خلاق‪ ،‬باتخیل‪ ،‬خوش قریحه‪ ،‬مسلط به ‪ 2‬زبان است‪.‬‬
‫معدود جزییات در پیری سریعتر یا کم حادثه در خاطره حس می‬ ‫در شعر او تاثیر شاعران طبیعتگرای رمانتیک مانند نیما‪ ،‬هنری ثارو‬ ‫با مرور این عنوانها می توان طبیعت گرایی‪ ،‬تخیل‪ ،‬عاطفه‪ ،‬زن‪ /‬تو‪،‬‬
‫شود‪ .‬شاید کوتاهی اشعار بخاطر برنامه روزانه بانوی خانه وقت طولانی‬ ‫‪ 1862-1817‬تنها‪ /‬ساده گرا‪ ،‬تاگور ‪ 1941-1861‬انسانگرا‪ ،‬هاثورن‬ ‫خانواده‪ ،‬خاطرات‪ ،‬عشق‪ ،‬فصول‪ ،‬تنانگی‪ ،‬پرنده‪ ،‬آرزو را یافت‪ .‬غالب‬
‫‪ 1864-1804‬منزه طلب‪ Puritan /‬و شوریدگی حافظ و مولانا را می‬
‫برای پردازش ساختاری اشعار بلند نمی دهد‪.‬‬
‫توان دید‪.‬‬
‫شعرها کوتاه باندازه رباعی‪4 /‬پاره اند؛ لذا ساختار روایی‪ /‬تقویمی و او با صداقت احساسات‪ ،‬خاطران‪ ،‬آمال خود را در کلماتی آهنگین‪،‬‬

‫چند پرسوناژ نداشته‪ -‬لمحه ای از حس و حال فردی برای گذر زمان حسی ارایه می دهد‪ .‬شعرش از دل برآمده‪ ،‬بر دل می نشیند‪ .‬او ببخشم بوسه های نغز و ستره‬
‫در قالب شعر تخیلی اند نه پردازش موضوع انشایی مانند برخی اشعار تاثیرپذیر از خواندن کتب‪ ،‬دیدن فیلمها‪ /‬برنامه تلویزیون‪ ،‬شنیدن من آن سراپا را (ص ‪)34‬‬
‫بلند اخوان از نوع کتیبه‪ .‬شاعر انسانگرا سیمای معشوق را تخیلی موسیقی است؛ در شعرش این ورودیهای کلامی‪ ،‬بصری‪ ،‬سمعی مغز چرا نغز و ستره‪ /‬مخفی؟ آیا این اندیشه شاعر است یا شرح رویداد؟‬
‫شاعر دربند امور خانگی‪ ،‬با تخیل رویای عشق را مجسم می کند؛‬ ‫را با خلاقیت باز می تاباند‪ .‬در شعر اعتماد ص ‪ 61‬تعهد خود را به‬ ‫تصویر پردازی و با آرزو می آمیزد‪ .‬ولی چرا از عشق به او نمی گوید؟‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫ولی در عین حال در "ستره" یا خفا از محیط خشن‪2 .‬گانگی پندار و‬ ‫هدفش موجز "در حریر یقین" مصممانه بیان می کند‪ .‬حریر کمک‬ ‫علل روانی و اجتماعی این صداقت شاعر در بیان فانتزی و نبود عشق‬
‫کردار یکی از مصائب پستویی پیشامدرن است که ‪2‬رویی مردم را در‬ ‫مطبوعی به حسی کردن انتزاع یقین برای خواننده است‪ .‬در امید ص‬
‫جامعه گذاری دامن می زند‪ .‬روبنای قبیلگی استوار بر آیه های ثابت‬ ‫حقیقی قابل غور است‪ .‬فهرست بقرار زیر است‪:‬‬
‫ند‪ .‬ابراهیم گلستان‪ ،‬اسرار گنج دره جنی‪ ،‬می گوید‪ :‬ایمان را ارزانتر‬ ‫‪ 63‬بخود وعده "خورشید تابان" را می دهد‪.‬‬ ‫نیایش‪ ،‬پرستوها‪ ،‬شعر می شوم‪ ،‬نور امید‪ ،‬استقبال‪ ،‬شقایق‪ ،‬ای هم‬
‫از عقیده می شود بدست آورد‪ .‬ایمان آیه می خواهد‪ ،‬عقیده اندیشه‪.‬‬ ‫عهد کردم ص ‪ 109‬از "عقد‪ ،‬قصد‪ ،‬وفا‪ ،‬صفا" به طرف مقابل میگوید‪.‬‬ ‫دیار من‪ ،‬تو‪ ،‬اشگ‪ ،‬گل سیب‪ ،‬بمان‪ ،‬آرزو‪ ،‬یاد می آرم‪ ،‬می ترسم‪ ،‬زن‪،‬‬
‫آیا می توان از شعر به رویدادها و وضع فکری شاعر رخنه کرد؟ هنر‬ ‫راوی در تعهد خود از "شاخه‪ ،‬قطره‪ ،‬آتش‪ ،‬مهر‪ ،‬گلسرخ آرزو‪ ،‬رنگ‬ ‫قهرم‪ ،‬پرواز می کنم‪ ،‬کبوتر‪ ،‬تبسم‪ ،‬درخت تنها‪ ،‬تفکر‪ ،‬به ستایش زن‪،‬‬
‫تخیلی شعر با آرایه های ادبی مانند استعاره‪ ،‬مجاز‪ ،‬کنایه‪ -‬لایه های‬ ‫زرد غصه ها‪ ،‬پناه‪ ،‬حریر ظلمانی شب خاطره ها‪ ،‬تقدیس محبت‪ ،‬باغ‬ ‫بنازمت‪ ،‬سراپای نفیست‪ ،..‬پدرم‪ ،‬سرزمین من‪ ،‬مادرم‪ ،‬نیما‪ ،‬وفای دل‪،‬‬
‫غلیظ به معنا می دهند‪ .‬ولی یک نقاد عمیق می تواند از چنبر کلمات‪،‬‬ ‫وفا" می گوید‪ .‬نکته جالب ‪ 2‬استعاره "گل سرخ آرزو" برای هدفی‬ ‫آرمان‪ ،‬برچینم‪ ،‬تخیل‪ ،‬مستی‪ ،‬چنان خواهمت‪ ،‬مترس‪ ،‬هستیم‪ ،‬زین‬
‫شاعر را شناسایی کند‪ .‬او صفات ممیزه را از ادبیات و علوم انسانی‬ ‫دوردست و "گل تقدیس محبت" در زمان حال است‪ .‬اولی اسم خاص‬ ‫تلاطم چشمم‪ ،..‬به نثارت‪ ،‬آرزو‪ ،‬بنازم‪ ،‬جرعه‪ ،‬یاس‪ ،‬غمین رخسار‪،‬‬
‫و دومی گل یعنی اسم عام بکار رفته‪ .‬آیا برای شاعر هدف مشخص‬ ‫انتظار‪ ،‬خندیدی‪ ،‬در غبار‪ ،..‬آرزو‪ ،‬دوبیتی‪ ،‬بچین‪ ،‬شهپره‪ ،‬خیال تو‪،‬‬
‫برای واشکافی شعر بکار می برد‪.‬‬ ‫تر است تا تعهد به محبت زمان حال؟ شعر با فعل زمان حال بصورت‬ ‫غروب‪ ،‬خواهانمت‪ ،‬نگاه‪ ،‬دخترک‪ ،‬سال نو‪ ،‬امید‪ ،‬خاطرات‪ ،‬غصه‪ ،‬مهر‬
‫چرخه زندگی زن از نوزادی‪ ،‬دوشیزگی‪ ،‬همسری‪ ،‬مادری با پندارهای‬
‫تنانه در شعرها تصویر شده‪ .‬راوی زن مادر هم هست‪ .‬در شعر تبسم‬ ‫حدیث نفس آمده‪" :‬عهد کردم‪"..‬‬ ‫خدا‪ ،‬خسته ام‪ ،‬حیفم‪ ،‬شب یلدا‪ ،‬می پسندم‪ ،‬درخت تنها‪ ،‬با تو بودن‪،‬‬
‫ص ‪ 22‬با مهر می گوید‪ :‬تا آن کودک برهنه را من دادم آغوش‪ /‬حریر‬ ‫در افغانستان ثنویت سرد‪ /‬گرم فصول بسیار شدید بوده؛ در فرهنگ‪،‬‬ ‫وصال‪ ،‬دستم بگیر‪ ،‬لبخند مادر‪ ،‬عشق‪ ،‬به نثارت‪ ،‬سفر‪ ،‬هوس کردم‪،‬‬
‫تبسم پوشاندش‪ /‬چه نرم‪ .‬حس مادری از راوی به موجودات دیگر هم‬ ‫نقش گلبوته‪ /‬هندسی قالی و شعر با تخیلات ‪2‬گانه ارایه می شوند‪.‬‬ ‫خوشبختی‪ ،‬جامه زرین‪ ،‬دیارم که چه سرد‪ ،‬عیدانه‪ ،‬قاصرم‪ ،‬احساسم‪،‬‬
‫نشت کرد؛ حتی شاعر را مهربان می کند‪ .‬او در شعر به ستایش زن‬ ‫این ثنویت را در ‪100‬ها موتیف می توان رصد کرد‪ .‬دیارم که چه سرد‬ ‫خشکیده‪ ،‬حزینم‪ ،‬آرام می خواهم‪ ،‬دوست می دارم‪ ،‬دلواپسی‪ ،‬برگ‬
‫ص ‪ 26-25‬از اسم‪ ،‬کلام‪ ،‬بیان‪ ،‬خیال‪ ،‬فکر‪ ،‬صفات‪ ،‬همت‪ ،‬عهد‪ ،‬قلب‪،‬‬ ‫ص ‪ 90-89‬و دوست می دارم ص ‪ 93‬این ثنویت را در ‪2‬گانگی های‬ ‫پاییزی‪ ،‬سرور‪ ،‬آسمان رنگین‪ ،‬پاییز‪ ،‬احساس عشق‪ ،‬سفره‪ ،‬رویا‪ ،‬بوسه‪،‬‬
‫قلم‪ ،‬بودن‪ ،‬وجود‪ ،‬بخشندگی‪ ،‬مهر‪ ،‬شادی و دیگر صفات زن نام می‬ ‫زیر عیان می کنند‪ :‬خورشید‪ /‬سرد‪ ،‬حزین‪ /‬مهر‪ ،‬تشنه‪ /‬لطف‪ ،‬مهر‪/‬‬ ‫پرستو‪ ،‬غصه دیروز‪ ،‬بهاریه‪ ،‬بار گران‪ ،‬عهد کردم‪ ،‬هلهله‪ ،‬می یک‬
‫برد "تا جاودانه بماند این بهار‪ ".‬شاعر نوجوانی را بیاد می آورد‪ :‬ای‬ ‫غصه‪ ،‬خشگیده‪ /‬سبزینه‪ ،‬بهار‪ /‬خشگیده‪ ،‬من‪ /‬تو‪ ،‬شب‪ /‬سحر‪ ،‬تخیل‪/‬‬ ‫زنم‪ ،‬بهار امید‪ ،‬می رقصم‪ ،‬هدیه‪ ،‬رسان‪ ،‬بهار امید‪ ،‬نقش آرزو‪ ،‬لغزش‪،‬‬
‫‪Vol. 20 / No. 1250 - Friday, Aug. 2, 2013‬‬ ‫دوشیزه تنها در مرز سرد‪ /‬روحت چه سخت‪ ..‬ص ‪ 27‬بنازمت‪.‬‬ ‫جسم پنجره سرد‪ ،‬نور‪ /‬باد صهبا‪ .‬تخالفها هم فراوانند‪ :‬دلواپسی‪ /‬قرار‪،‬‬ ‫امتداد‪ ،‬مرد‪ ،‬شاد باشید‪ ،‬نوروز‪ ،‬حجله‪.‬‬
‫نالان‪ /‬آرام ص ‪ ،55‬جرقه‪ /‬آبگینه ص ‪ ،56‬غروب‪ /‬فروغ ص ‪،57‬‬ ‫در پایان کتاب ‪ 4‬قطعه نثر در باره نظرات اجتماعی و فرهنگی شاعر‬
‫دخترک ص ‪ 60‬با اشگ خود روزهای کنار خانواده را مرور کرده؛‬ ‫آمده‪ .‬در مرد ص ‪ 122‬شاعر مرد و زن را زیر انسان قرار داده؛ با تاکید‬
‫افسوس می خورد‪ :‬گذشته های گرم دیرین‪ /‬که دیگر نیست‪ /‬تکرار!‬ ‫خشگ‪ /‬خرم ص ‪.58‬‬ ‫برابری این ‪ 2‬جنس در اجتماع می گوید‪" :‬مرد هم زیبا" ست "با‬
‫خاطرات ص ‪ 64‬نیز از جدایی دختر از خانواده و سفر به دنیای نو می‬ ‫ثنویت در موتیفهای کلامی مخالف‪ ،‬تصویرهای رنگین‪ ،‬استعارات چون‬ ‫داشتن ادراک‪ ،‬احساسات‪ ،‬نیازمندیها‪ ،‬تمایلات و آرزوهای همسان‬
‫گوید که برایش سختر از یک فرزند پسر در خانواده است؛ زیرا دختر‬ ‫‪ 2‬ریسمان سفید‪ /‬سیاه در شعر دیده می شود‪ .‬در فرهنگ ایرانی تغییر‬ ‫و انسانی‪ ".‬شاد باشید ص ‪ ،123‬شاعر از زن و مرد میخواهد که به‬
‫حساس و عاطفی تر است‪ .‬البته تنهایی در چرخه حیات با مراسم سال‬ ‫فصول رکنی از جشنهای گروهی و خانوادگی است‪ .‬در ادبیات فارسی‬ ‫احساس شان وفادار بوده؛ با "خنده و شادی و مهر" از حضور همدیگر‬
‫نو‪ ،‬شب یلدا ص ‪ 69‬خاطرات خانه پدری را در خانه شوهر تیزتر می‬ ‫تغییر فصول‪ ،‬نیز خود هر فصل‪ ،‬خاطره‪ /‬آرزوی فصل گذشته‪ /‬آتی‪-‬‬
‫کند‪ .‬با تولد فرزندان شاید این ملال دوری از اولیا تسکین یابد‪ .‬البته‬ ‫منبع الهام بیرونی برای تغییر حال شاعر اند‪ .‬بهاریه ص ‪ 106‬شعری پر‬ ‫لذت ببرند‪ .‬باید "با عطوفت نگریست‪ ،‬و هم با صداقت پیگیر اصول‬
‫چرخه حیات در فرزند دختر با جشن مراسم ملی ادامه یافته؛ تکرار‬ ‫از "زمرد امیدها از دیار گل‪ /‬که بپاشد لعل تندیس و تفکر‪ /‬در میان ذهن‬ ‫واقعی انسانی بود و انسانیت‪".‬‬
‫می شوند‪ :‬با سال نو را مقدمش خوش گویم‪ ،‬ص ‪ .62‬چنین است که‬ ‫سردیها"ی دانه های گیاهی به سبز شدن‪ ،‬گل و میوه دادن "با امیدها"‬
‫است‪ " .‬ثنویت زمرد سبز‪ /‬لعل سرخ‪ ،‬تندیس‪ /‬تفکر‪ ،‬سردی گذشته‪/‬‬ ‫نوروز ص ‪ 124‬تمثیلی است از "احساسم غوغا از مستی روح دارد‪ ،‬در‬
‫آداب و رسوم در نسلهای آتی ادامه می یابند‪.‬‬ ‫گرمی بهار با استعارات ‪2‬گانه نیز در این شعر جاسازی شده‪ .‬هلهله ص‬ ‫شگفتگی گلها‪ ،‬نیازم هلهله فرحان از آمد آمد گرمیهای ملایم بهاران‪".‬‬
‫در غزل راوی من عاشق ‪ 2‬نوع دیدگاه دارد‪-1 :‬مستقیم با معشوق‬ ‫حجله ص ‪ 125‬نماد آستانه تنانگی است‪" :‬عشق عریان احساس‪،‬‬
‫گفتگو می کند‪ .‬گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب‪/‬‬ ‫‪ 110‬نیز بهار را با "برکت و فیض از آزادی" می خواهد‪.‬‬ ‫نمناکی چشم‪ ،‬لمس خیال‪ ،‬خلوتگاه امید برهنه با خواست‪ ،‬پیچش‪،‬‬
‫گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین‪ ،‬غریب‪ .‬حافظ در این غزل‬ ‫برگ پاییزی ص ‪ 95‬گذران زندگی در باد زمان "سوگوار‪ ،‬بیمناک‪،‬‬ ‫آه‪ ،‬جرقه هوس‪ ،‬بوسه‪ ،‬ناز برومند‪ /‬که عشق را نباید تاریکش دانست‪".‬‬
‫گفتم‪-‬گفت را برای مکالمه با یار بکار می برد‪ -2 .‬پشت سر معشوق‬ ‫اجباری‪ ،‬بافنا‪ ،‬باتمکین" قلمداد شده‪ .‬برای شاعر بهار و پاییز ثنویت‬ ‫نقش آرزو ص ‪ 118‬طرف در حجله اینگونه وصف می شود‪" :‬دستانش‬
‫صفحه می گذارد‪ /‬غیبت می کند‪ .‬حافظ‪ :‬زان یار دلنوازم شکریست با‬ ‫شکوفانی شاد و غم باد را القا می کند‪ .‬در پاییز ص ‪ 98‬با "خشگم زده‪،‬‬ ‫را‪ /‬حلقه سرور می دانم‪ /‬در بند زیب تقدیرم‪ ".‬این آلیاژ سنت تقدیر و‬
‫اشکم‪ ،‬سر افکارم" خزان طبیعی درونی شده؛ عاطفه شاعر نسبت به‬ ‫مدرنیزم سرور در جامعه و فرهنگ گذاری را نشان می دهد‪ .‬در خاور‬
‫شکایت‪ /‬گر نکته دان عشقی بشنو تـو این حکایت‪.‬‬ ‫میانه بدون رابطه ‪ date‬نوجوانان‪ -‬حجله بار غریزی‪ ،‬عاطفی‪ ،‬پیمانی‪،‬‬
‫نیستی برگها و وفور سرما ارایه می شود‪.‬‬
‫شاعر زن مظاهر سنن‪ ،‬آداب‪ ،‬رسوم را در شعرش جاسازی می کند‪ .‬نیما هر ‪ 2‬دیدگاه را بکار میبرد‪ .‬افسانه‪ :‬من بر آن موج آشفته دیدم‪/‬‬ ‫پذیرش تقدیری دارد‪ .‬جایی است که آینده زوج کلید می خورد‪.‬‬
‫لغزش ص ‪ 120-119‬عبارات تنانه با سنتی‪ /‬عرفانی چون دو ریسمان سفره ص ‪ 100‬یکی از وسایل خانه‪ ،‬مستطیل پارچه ای بین طباخی یکه تازی سراسیمه‪ .‬عاشق‪ :‬اما‪ "..‬در همین شعر نیما‪ :‬من بر آن عاشقم‬
‫در هم پیچیده؛ چینش واژه ها در ‪ 2‬گروه زیر ردیف می شوند‪ :‬با رنگ‪ ،‬بو‪ ،‬نوع خوراک و دهان است‪ .‬برای زن سفره نتیجه بازار رفتن‪ ،‬که رونده ست‪ .‬راوی زن زمانی از احساسات و محیط خود در جامعه‬
‫پیشامدرن وحشت می کند‪ .‬او ترجیع بند میترسم را تکرار می کند‪:‬‬ ‫مدیریت مواد و هزینه‪ ،‬تهیه خوراک‪ ،‬چیدن باسلیقه‪ ،‬دیدن عزیزان‬ ‫«لغزش گرم‪ ،‬قدام بمعنی قدیمی و جلو‪ ،‬دریده‪ ،‬گوش معشوق‪،‬‬
‫‪33‬‬ ‫می ترسم‪ /‬نه رحم و نه صداقت و نه راز مصون ز غیر‪ /‬از غرقّآب حسم‬ ‫بدور آن برای تناول و حیات‪ ،‬شستن ظروف‪ ،‬انداختن‪ /‬جمع کردن‬ ‫همتت‪ ،‬باده ی عزت‪ ،‬شهد‪ ،‬لغزش سراپا‪ /‬منفورت‪ /‬کامت‪ ،‬فرحان‪،‬‬
‫در شب تار‪ /‬می ترسم‪ /‬در انقلاب روح که بزرگ است ز شادیها‪ /..‬در‬ ‫سفره می باشد‪ .‬سفره در حافظه فرزند حلقه وصل به مادر است که‬ ‫خوشنودی‪ ،‬قوی با نور صاعقه‪« ».‬کلامت‪ ،‬سرد ‪2‬دلی‪ ،‬آرمان ‪1‬دلی‪،‬‬
‫دیار عشق‪ ،‬آزادی‪ ،‬خوشبینی‪ ،‬بختت‪ ،‬نشاط خیر‪ ،‬عزت‪ ».‬واژه های در آن پدر غایب است‪ og s; .‬در اینجا نگاه شاعر با خاطرات "معطر بیش و کم ز ستره گیی یک فضای عشق‪ /‬ز هلهله یک مرغ قهار‪..‬‬
‫گروه نخست حسی اند؛ گروه دوم انتزاعی اند‪ .‬در غزل سنتی جنسیت و عزیز" می آمیزد‪ .‬او می گوید‪ 6 :‬عنصر حس‪ ،‬کراکتر‪ ،‬زمان‪ ،‬مکان‪ ،‬ص ‪.15-16‬‬
   28   29   30   31   32   33   34   35   36   37   38