Page 9 - Shahrvand BC No. 1216
P. 9
‫خوانشاول ‹‬
‫البتــه در یونان من بهش پول کمک کردم‪ .‬در یونان پیش یک‬ ‫حســین بلوجانی ســرانجام به طور غیر قانونــی در هنگامه‌ی‬
‫‏قاچا ‌قچی ماند چون پولی نداشــت که بابت اجاره خانه بدهد‪.‬‬ ‫المپیک زمستانی ‪ ۲۰۱۰‬ونکوور‪ ،‬خود را به ونکوور می‌رساند‏‪.‬‬
‫‪9‬‬ ‫خانه قاچاقچی را تمیز میکرد و کمک هم میکرد به او ولی کار‬ ‫سیســتم پناهجو پذیری کانادا شیوه ســخ ‌تگیرانه‌ای را دنبال‬

‫خلافی‏نم ‌یکــرد‪ .‬بعد از مدتی قاچاقچی بخاطر اینکه پیش او‬ ‫م ‌یکند و نســبت بــه افرادی که وابســتگی سیاس ‌یشــان به‬
‫کار کرده بود به او یک پاسپورت ‪ -‬فکر میکنیم مال بلغارستان‬ ‫ســازمان‌هایی که‏نامشــان در لیست تروریســتی جهان قرار‬
‫بــود ‪ -‬داد و او‏هم خارج شــد از یونان و خــودش را به نروژ‬ ‫گرفت ‌‌هباشــد‪ ،‬شــانس پذیرش تقریباً به صفر می‌رسد‪ .‬اما این‬
‫رساند‪ .‬بعد از مدتی از نروژ برای من صد یورو فرستاد و گفت‬ ‫شــیوه در بســیاری از موارد برای‏افراد عادی و غیر وابسته به‬
‫دستت درد نکند ولی‏بیشتر از این ندارم کمک کنم‪ .‬بعد من به‬ ‫گروه‌های سیاســی و غیر پارتیزانی نیز اعمال می‌شود‪ .‬با روی‬
‫آلمان آمدم‪ .‬حسین بلوجانی یک پاسپورت با ملیت یونانی که‬ ‫کار آمدن دولت محافظه کار‪ ،‬کانادا‏این سیاســت را با شــدت‬
‫عکســش شبیه خودش بود پیدا‏کرده بود و با آن به آلمان آمد‬ ‫و حــدت بیشــتری پ ‌یگیری م ‌یکند و چشــم‌اندازی برای آن‬
‫و از المان به آمریکا رفت‪ .‬در آمریکا با یک خانم مســن آشنا‬ ‫نمی‌توان متصور شد‪ .‬‏‬
‫میشــود و مدتی را در خانه او می ماند و‏بعد راهی کانادا می‬ ‫یکی از دوســتان نزدیک حســین که در نروژ اقامت دارد‪ ،‬پس‬
‫شــود‪ .‬در کانادا آخرین بار که با من تماس گرفت گفت جواب‬ ‫از شــنیدن حادثه خودکشی حسین بلوجانی طی ایمیلی چند‬
‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1216‬جمعه ‪ 17‬رذآ ‪1391‬‬ ‫گرفته است‪ .‬جواب قبولی گرفته است‪».‬‏‬ ‫عکس همراه‏با یادداشــتی به دفتر شهروند بی‌سی ارسال کرد‪.‬‬
‫اندوه بزرگی اســت برای مادری که جوان ‪ ۱۶‬ســاله‌اش را تا‬ ‫آنچه م ‌یخوانید یادداشــت دوســت نزدیک حسین بلوجانی از‬
‫هنگام رســیدنش به ‪ ۳۱‬سالگی ندید‌هباشــد و او را در آغوش‬ ‫نروژ است‏‪:‬‬
‫نگرفته باشــد‪ .‬‏این آرزو چون داغی بر دل او م ‌ینشــیند تا هر‬ ‫‏«حســین بلوجانی در خرداد ماه ‪ ،۱۳۷۶‬در حالی که شــانزده‬
‫روز و لحط ‌هاش را بسوزاند‪.‬‏‬ ‫سال ســن داشت و نوجوان بود به پیشــنهاد دوستش [‪ ]...‬که‬
‫انفرادی می ماندند‪ .‬در آن زمان سربازهای هار بلغاری هم آنجا بودند‬
‫گروهبان‏نیروی انتظامی بود‪ ،‬از ایران به قصد پیوســتن به ســازمان که‏بی دلیل به جان حســین بلوجانی افتادنــد‪ .‬ابتدا تف کرده بودند جنایت جمهوری اســامی ایران فقط در دستگیری‪ ،‬شکنجه‪ ،‬اعدام‬
‫مجاهدین خارج شــدند‪ .‬دوســتش را به دلیل اینکــه نظامی بود به که او هم تف کرده بود بعد با باتون به جانش افتاده بودند و دســتش و محرومیت اجتماعی و عدم حمیت و امنیت شــهروندانش در‏داخل‬
‫حفاظت‏اطلاعات ارتش عراق بردند و حسین بلوجانی ر‪‎‬ا‪‎‬به قرنطینه‌ای را‏داغون کرده بودند‪ .‬او به بیمارســتان آمریکای ‌یها برای مداوا منتقل کشــور نیست‪ .‬سرنوشت مرگ و ناکامی‌های بسیارانی در طی این راه‬
‫بنام فضیلیه‪ ،‬مستقر در منطقه فضیله عراق فرستادند‪ .‬فضیلیه‏جایی شــد‪ .‬او نگران مادرش بود و م ‌یگفت مــادرش در وضعیت‏اقتصادی دراز و پرمخاطره پناهندگی نیز به آن گره می‌خورد‪ .‬‏در کنارش نقش‬
‫بــود که آخر و عاقبت و شــروع هر کاری بــود‪ .‬من هم در مرحله‌ی خوبی نیســت‪ .‬به هر حال کسی رو هم نداشت که کمکش کنه‪ .‬زمان سئوا ‌لبرانگیز رهبری سازمان مجاهدین در دوباره منگنه‌ی قراردادن‬
‫پایان کار بازجویی‌هایم در جاهای مختلف بودم و تازه‏شروع ورودم به خروج از کمپ آمریکای ‌یها رسید‪ .‬هشــت ماه در‏اعتصاب و اعتراض انسان‌هایی اســت که به امید تحقق آزادی و‏داشتن فردایی بهتر‪ ،‬از‬
‫سازمان مجاهدین بود‪ .‬حسین بچه‌ دوست داشتنی‌ای بود و از همان بودیم‪ .‬پا به پای ما تا آخرش بود‪ .‬زمان خارج شــدن با اینکه تصمیم چنگال رژیم اسلامی ایران به دامانش پناه برد‌هبودند!‏‬
‫اول با او مثل برادر دوســت شــدم‪ ،‬از برادر هم‏نزدیک تر‪ .‬لقمه نانی گرفته بودیم باهم خارج شویم ولی او با‏من نیامد‪ .‬گفت آمریکایی ها در کنــار تمامی ناهنجار ‌یهــا اجتماعی ‪ -‬اقتصــادی و دیگر عوامل‬
‫گیر می‌آمد با هم تقســیم می‌کردیم‪ ،‬سیگار اگر گیر می‌آوردیم با هم باید من رو تعیین تکلیف کنند‪ .‬به هر حال ما با بدبختی بعد از چهل ‌خطرساز خودکشی در درون جامعه‌ی صنعتی و نداشتن شغل و‏منبع‬
‫می‌کشیدم‪ .‬بیچاره درعالم نوجوانی بود و‏نم ‌یدانست به جهنم عراق پا روز خودمان رو به کردستان‏عراق رساندیم‪ .‬بعد از ما حسین بلوجانی درآمد برای شهروندان یک کشــور‪ ،‬باید بلاتکلیفی‪ ،‬نداشتن هویت و‬
‫گذاشته‌است‪ .‬م ‌یگفت دلم برای مامانم تنگ شده می خواهم برگردم‪ .‬و دو دوســت دیگرش خارج شده بودند که با من در زندان عراقی ها عدم رسیدگی به ابتدایی‌ترین نیاز‌های روحی‪ ،‬معنوی‪،‬‏مالی و شرایط‬
‫در قرنطینه فضیلیه هم داستان‌های‏زیادی پیش آمد که کوتاه میکنم‪ .‬تماس گرفت و ســام‏رســاند و گفت من مزدور هستم‪ .‬گفتم چرا؟ وضعیتی یک پناهجو در کشور میزبان نیز‪ ،‬مورد توجه کشورهایی که‬
‫در ســازمان مجاهدین او یک فرد ناراضی بود ولی کاری از دستش بر گفت سازمان مجاهدین اســم من را به اسم مزدور از تلویزیون اعلام داعیه حمایت از حقوق بشر را دارند‪ ،‬قرار‏گیرد‪.‬‏‬
‫کرد‪ .‬به هر حال من‏بعد از مدتی به ترکیه رفتم و در ترکیه حسین را جســد حســین بلوجانی را تحویل چه کســی م ‌یدهند؟ چشم‌های‬ ‫نمی‌آمد‪ .‬دورادور حواسم‏بهش بود و احوالاتش رو می‌پرسدم‪.‬‬
‫بعدهــا ‪ -‬بعد از حمله آمریکای ‌یها به عراق در ســال ‪ - ۲۰۰۳‬در یک دیدم‪ .‬و باهم به علاوه ده نفر دیگر از ترکیه به یونان رفتیم‪ .‬البته سه ســال‌ها منتظر و نگران مادر را کدام دری التیام می‌بخشد و خبر این‬
‫روز با هم از ســازمان‏خارج شدیم و قرار گذاشــتیم تا دینش با هم بار اقدام‏کردیم بعد از ســه بار که هر سه بارش هم نزدیک بود کشته ‏داغ‪ ،‬پس‌از ســال‌ها ب ‌یخبری و سپس دوری و اینک کالبد ب ‌یجانش‪،‬‬
‫باشیم‪ .‬در کمپ تیف اقدام به فرار کرد که من درجریان این کار بودم بشــویم‪ ،‬از ترکیه خارج شــدیم‪ .‬پول خارج شد ‌نها هم از اینجا تهیه چگونه به او می‌رســد؟ نه جامعه قدرتمندی وجــود دارد تا‏پ ‌یگیر‬
‫و خودم هم قرار بود‏با آنها فرار کنم ولی من به دلیل اعتصاب غذا به شــده‏بود که در کمپ آمریکای ‌یها برای ســاعتی یک دلار کار کرده مسایلی اینچنینی باشد و نه این آخرین مورد رنج و الیم یک پناهجو‬
‫بیمارستان منتقل شدم و حسین فرار کرد با یک نفر دیگر که بعد هر بودیــم‪ .‬پول از ترکیه به یونانش را [‪ ]...‬داد که پانصد دلار شــد‪ .‬البته در کانادا خواهد بود‪ .‬‏‬
‫دو دستیگر و‏به انفرادی امریکایی ها منتقل شدند‪ .‬باید ‪ 30‬روز رو در ‏اگر به من م ‌یگفت با جان دل بهش می دادم چون من پول داشــتم‪.‬‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫ﻋﻠﯽ ﻣﻌﻨﻮی‬
‫‪SUNNUS PROPERTIES‬‬ ‫ﺑﻪ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺑﺎﺫﻭﻕ‬
‫‪503 - 1228 Hamilton Street‬‬ ‫‪Ali Manavi, B. Sc‬‬
‫‪Vancouver, BC V6B 6L2‬‬ ‫‪Tel: 604-944-9292‬‬
‫‪Tel: 604 - 682- 5478‬‬ ‫ﻣﺸﺎﻭﺭ ﺻﺪﻳﻖ ﺷﻤﺎ‬
‫‪Fax: 1-866-452-2201‬‬ ‫ﺩﺭ ﺧﺮﻳﺪ‪ ،‬ﻓﺮﻭﺵ ﻭ ﺍﺟﺎﺭﻩ‬ ‫• ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺣﺴﺎﺑﺪﺍﺭی ﻭ ﻣﺎﻟﻴﺎﺗﻰ‬
‫‪Toll Free: 1-866-301-5478‬‬ ‫ﺍﻣﻼک ﻣﺴﻜﻮﻧﻰ ﻭ ﺗﺠﺎﺭی‬ ‫• ﻣﺎﻟﻴﺎﺕ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻭ ﺷﺮﻛﺘﻬﺎ‬
‫‪www.alimanavi.com‬‬
‫‪۶٠۴-٣١٢-٢٣٨٣‬‬ ‫• ﺣﺴﺎﺑﺪﺍﺭی ﺣﻘﻮﻕ ﻭ ﺩﺳﺘﻤﺰﺩ‬
‫• ﺣﺴﺎﺑﺪﺍﺭی ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻭ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﺍﻣﻮﺭ ﺷﺮﻛﺘﻬﺎ‬
‫‪ali@alimanavi.com‬‬

‫ﺧﺮﯾﺪ‪ ،‬ﻓﺮﻭﺵ‪ ،‬ﺍﺟﺎﺭﻩ ﻭ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ‬

‫‪Vol. 20 / No. 1216 - Friday, Dec. 07, 2012‬‬ ‫ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭﺍﻥ ﻋﺰﯾﺰ‪ :‬ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍی ﺧﺮﯾﺪ ﺍﺳﺖ‪.‬‬ ‫ﻟﻄﻔ ﹰﺎ ﺑﺮﺍی ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺗﻤﺎﺱ ﺑ‪‬ﯿﺮﯾﺪ‬
‫ﺑﺮﺍی ﻛﺴﺐ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺣﺘﻤﺎ ﺗﻤﺎﺱ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ‪.‬‬

‫ﻣﺎﻟﮑﯿﻦ ﻣﺤﺘﺮﻡ‪ :‬ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺍﺟﺎﺭﻩ ﻣﻠﮏﻫﺎی ﻣﺴﻜﻮﻧﻰ ﻭ ﺗﺠﺎﺭی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺎ ﺑﺴﭙﺎﺭﻳﺪ‪.‬‬ ‫‪102A-3020 Lincoln Ave. Coquitlam BC V3B 6B4 • contact@accountech.net‬‬

‫ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺧﻠﯿﻠﯽ‬

‫ﻣﺸﺎﻭﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﺑﯿﻤﻪ ﺑﺎ ‪١٨‬ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺑﻘﻪ‬

‫ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﺗﺎ ﺟﻤﻌﻪ‪ ۹/۳۰ :‬ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ‪ ۶‬ﺑﻌﺪﺍﺯﻇﻬﺮ‬ ‫ﺑﯿﻤﻪ ﻋﻤﺮ‪ ،‬ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺍﻓﺘﺎﺩﮔﯽ‬
‫ﺷﻨﺒـــــــــــﻪ ‪ ۹/۳۰ :‬ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ‪ ۵‬ﺑﻌﺪﺍﺯﻇﻬﺮ‬ ‫ﺑﯿﻤﻪ ﻭﺍﻡ ﻣﺴﮑﻦ‪ ،‬ﺩﺭﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﺩﻧﺪﺍﻧﭙﺰﺷﮑﯽ‬
‫ﺑﺎ ﺑﻴﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻀﻤﻴﻦ ﻛﻨﻴﺪ‬
‫ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻭﻗﺖ ﻗﺒﻠﯽ‬
‫‪Tel: 604 - 737- 0236‬‬

‫‪9 Fax: 604 - 737 - 0224 | Email: info@muneris.com‬‬

‫‪504-602 West Hastings Street, Vancouver, BC V6B1P2‬‬
   4   5   6   7   8   9   10   11   12   13   14