Page 27 - Issue No.1381
P. 27

‫خنیاگر پر آوازهٔ موسیقی مازندران خاموش شد‪27 .‬‬

‫سال ‪ / 23‬شماره ‪ - 1381‬جمعه ‪ 16‬نمهب ‪1394‬‬                                                       ‫محمود جوادیان‬
                                                                                              ‫(وهمن کوتنایی)‬

                                           ‫ـ ‪« ،»۱۳۶۴‬اِفتاب ته (تیــغ آفتاب) ـ ‪« ،»۱۳۶۸‬بهار‬   ‫موســیقی کشــور و فشــارهای‬
                                           ‫مونــا ـ ‪« ،»۱۳۶۹‬مازرونــی حال ـ ‪« ،»۱۳۶۶‬اســاره‬   ‫ب ‌یانداز‌های که بر روی هنرمندان‬
                                           ‫ســو ـ ‪« ،»۱۳۷۰‬شــوار ـ ‪« ،»۱۳۷۰‬بهارانه ـ ‪،»۱۳۷۳‬‬   ‫و نهادهای موســیقی کشور بود‪،‬‬
                                           ‫«ماه تَتــی ـ ‪« ،»۱۳۷۸‬دودوک تیکا ـ ‪ِ « ،»۱۳۷۹‬گل‬    ‫تصمیم به تأسیس فرهنگ‌خان ٔه‬
                                           ‫ِگلــون ـ ‪« ،»۱۳۸۲‬طالب زهره ـ ‪« ،»۱۳۸۳‬لالای ‌یهای‬  ‫مازندران گرفت تا بتواند به آموزش‬
                                           ‫و نواز ‌شهای مادرانه (مهر خونش) ـ ‪« ،»۱۳۸۷‬تبری‬     ‫و اشــاع ٔه موســیقی و همچنین‬
                                           ‫(تک‌نــوازی کمانچه) ـ ‪« ،»۱۳۸۵‬چلچلای ســفری‬        ‫پژوهش درباره موسیقی مازندران‬
                                           ‫ـ ‪« ،»۱۳۸۷‬روجا (اشــعار مازندرانی نیما یوشــیج)‬
                                           ‫ـ ‪َ« ،»۱۳۸۸‬مــم زمون ـ ضبــط ‪ ۱۳۸۷‬و بهار ‪،۱۳۸۸‬‬            ‫و حفظ و نشر آن بپردازد‪.‬‬
                                           ‫انتشــار به احتمال قــوی اســفند ‪« ،»۱۳۸۹‬تتی‌وا‬    ‫محســ ‌نپور نقــش ویــژ‌های در‬
                                           ‫ـ ضبط اســفند ‪ ،۱۳۸۸‬انتشــار به احتمال در سال‬      ‫احیای موســیقی مازندرانی ایفا‬
                                           ‫‪ »۱۳۹۰‬و «منــور طلا و درویــش ـ ضبط موقت آذر‬       ‫کرد به طوری کــه تاکنون بیش‬
                                           ‫‪ ،۱۳۸۹‬انتشار به احتمال در سال ‪ »۱۳۹۰‬تنها بخش‬       ‫از صد و ســی ساعت از موسیقی‬
                                                                                              ‫نواحی مختلف مازندران زیر نظر‬
                                                    ‫صوتی فعالی ‌تهای وی را در بر م ‌یگیرند‪.‬‬   ‫او گردآوری شــد‪ .‬بخش کوچکی‬
                                           ‫این اســتاد موسیقی نواحی در روز ‪ ۳۰‬دی ماه ‪ ۹۴‬بر‬    ‫از این ضب ‌طها در ســال ‪ ۱۳۷۶‬در‬
                                            ‫اثر سرطان ریه در زادگاهش دار فانی را وداع گفت‪.‬‬    ‫آلبوم «انجمن موسیقی ایران» در‬
                                                                                              ‫قالب شــش نوار کاســت منتشر‬
                                                                                                                                 ‫برون تاریکش در وجود او م ‌یدرخشــید‪ .‬بزرگ مردی‬
                                                                                                                        ‫شد‪.‬‬      ‫از تبار امیدواران و ســازندگان تاریخ این ســرزمین؛‬
                                                                                              ‫او همچنیــن بــا بنیــان گذاری‬     ‫مردی راهگشــا و راهنما که دســ ‌تهای تلاشش به‬
                                                                                              ‫گروه موسیقی «شواش» در سال‬          ‫اف ‌قهای باز می‌پیوســت و با لبخند امید به جهان‬
                                                                                              ‫‪ ۱۳۶۷‬نقش به ســزایی در اشاع ٔه‬
                                                                                              ‫موســیقی مازنی در سراسر کشور‬                                     ‫امروز می‌نگریست‪.‬‬
                                                                                              ‫داشــت‪ .‬آلبو ‌مهای «ابر بیته هوار‬    ‫دریغا او! دریغا انسانی چنین شایسته و فرخنده!‬
                                                                                                                                 ‫دوســت دیرین و هموار‌هام! یــاد و نام بزرگت همواره‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬                                                                                                  ‫بر پیشانی تاریخ می‌درخشد و در قل ‌بهای کوچک‬                                                  ‫برخیز!‬
                                                                                                                                                                                                                              ‫دوباره‬
‫‪Vol. 23 / No. 1381 - Friday, Feb. 5, 2016‬‬                                                                                                                             ‫ما م ‌یتپد‪.‬‬                                         ‫همدیگر را‬
                                                                                                                                                           ‫قایم شهر ‪۳۰/۱۰/۱۳۹۴‬‬                                      ‫سیر تماشا کنیم‬
‫‪27‬‬                                                                                                                                                                                                                            ‫دوباره‬
                                                                                                                                         ‫شناخت نام ٔه احمد محسن پور‬                                                       ‫همدیگر را‬
                                                                                                                                                                                                                       ‫سرشار ببوییم‬
                                                                                                                                 ‫احمد محســن پور قادیکلایی در یکم اســفند ماه‬                                            ‫سهم بهانه‬
                                                                                                                                 ‫‪ ۱۳۲۴‬در روستای قادیکلای بزرگ قائم شهر به دنیا‬                                         ‫بسیار است و‬
                                                                                                                                 ‫آمد‪ .‬از دوران کودکی بــه کمک پدرش «رحمت» با‬                                             ‫فهم فرصت‬
                                                                                                                                 ‫ساز «للـ ‌هوا» آشنا شد و بعدها با پیگری مثا ‌لزدنی‬                                            ‫اندک‬
                                                                                                                                 ‫ـ که نمونه‌اش در بین انســا ‌نهای روشــ ‌ندل نادر‬                                          ‫تصویری‬
                                                                                                                                 ‫است ـ به نواختن سازهای فلوت و ن ‌یلبک روی آورد‪.‬‬                                        ‫از این خاطره‬
                                                                                                                                 ‫در ســال ‪ ۱۳۴۴‬وقتی دوســتان نزدیکش تصمیم‬                                                ‫مگر که مرا‬
                                                                                                                                 ‫گرفتنــد که برای او هدی ‌های بخردند‪ ،‬جز ویلن هیچ‬                                             ‫و تو را‬
                                                                                                                                 ‫چیز دیگــری را برازندٔه این هنرمند جوان ندیدند‪ .‬او‬                                          ‫بسراید‬
                                                                                                                                 ‫نیز پس از دریافت این هدی ٔه ارزشــمند‪ ،‬ابتدا مدت‬    ‫محســن پور‪ ،‬چهرٔه بازمانده از خنیاگری دیرین و از‬
                                                                                                                                 ‫کوتاهی نزد «نور محمد طالبی» و سپس کتا ‌بهای‬         ‫واپسین هنرمندان فرهنگمدار و کنشگر حوزٔه هنر‬
                                                                                                                                 ‫دورٔه هنرســتان و ردیف صبا را نزد استادان آن زمان‬                    ‫و فرهنگ‪ ،‬به جاودانگی پیوست‪.‬‬
                                                                                                                                 ‫آموخت‪ .‬با این وجود پس از ســا ‌لها ساز کمانچه را‬    ‫هنرمند خودآموخت ٔه ده ٔه چهل خورشیدی‪ ،‬نوازنده‪،‬‬
                                                                                                                                                                                     ‫آهنگساز‪ ،‬گردآورندٔه موسیقی مردمی بومی‪ ،‬آموزش‬
                                                                                                                                                    ‫به دلیل محلی بودنش برگزید‪.‬‬       ‫دهندٔه موسیقی‪ ،‬پژوهشگر حوزٔه موسیقی مازندرانی‪،‬‬
                                                                                                                                 ‫او در سال ‪ ۵۳‬ـ ‪ ۱۳۵۲‬عضو گروه محلی رادیو ساری‬        ‫پژوهندٔه تران ‌هها و منظوم ‌ههای بومی‪ ،‬ترانه ســرای‬
                                                                                                                                 ‫شــد و در سال ‪ ۱۳۵۴‬به ارکستر ملی فرهنگ و هنر‬        ‫بومی‪ ،‬آموزگار موســیقی و آواز دســتگاهی سنتی‪،‬‬
                                                                                                                                 ‫مازندران پیوست‪ .‬ســپس در سال ‪ ۱۳۵۶‬سرپرست‬            ‫آموزگار آوازهای مقامی مازندرانــی‪ ،‬مدیری توانا در‬
                                                                                                                                 ‫گروه موســیقی محلی ادارٔه فرهنگ و هنر آن زمان‬       ‫ایجاد و انســجام گرو‌ههای موســیقی‪ ،‬مدیر پیروز‬
                                                                                                                                                                                     ‫روزهای ســخت آموزشگا‌ههای موســیقی‪ ،‬کنشگر‬
                                                                                                                                    ‫شد‪ ،‬که سرپرست ‌یاش را تا سال ‪ ۱۳۵۷‬ادامه داد‪.‬‬     ‫پرشــور و جان سخت ســالیان دراز‪ ،‬دوست پراُمید‬
                                                                                                                                 ‫ایشــان در ســال ‪ ۱۳۶۴‬با وجود نابسامانی وضعیت‬       ‫روزهای دشــوار و لحظه‌های نومیدی‪ ،‬پیوند دهندٔه‬
                                                                                                                                                                                     ‫راستین دوســتی و درمانگر یاس و اندوه پنهان این‬
                                                                                                                                                                                                         ‫روزگار ‪ ...‬از میان ما کوچ کرد‪.‬‬
                                                                                                                                                                                     ‫محســن پور چهر‌های برجســته و کاریزماتیک در‬
                                                                                                                                                                                     ‫روزگاری که از «فر» پیشین رنگی نمانده بود‪ ،‬به «فر»‪،‬‬
                                                                                                                                                                                     ‫برجستگی‪ ،‬شــکوه و اعتبار بخشیده است‪ .‬مردی از‬
                                                                                                                                                                                     ‫تبار امید و تلاش‪ .‬مردی که از رن ‌جهای بغرنج زندگی‬
                                                                                                                                                                                     ‫به فراسوهای امیدآفرین و آسوده م ‌ینگریست‪ .‬مردی‬
                                                                                                                                                                                     ‫بیدار و بینا که هزار چشــم درون به جای دو چشم‬
   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32