Page 19 - Issue No.1375
P. 19
19 سال / 23شماره - 1375جمعه 4ید 1394 اگر شرایط این است «ولت م یکنم!» ،مهلقا سرزنده و جوان و باسواد درماندهتان کرده است و نظارهگر خروج مردم از سالن هستید. مقالات
است ،در جمع قشنگ حرف م یزند ،خوش سلیقه ،خوش لباس و من هم به پیروی از روش مناسب و هوشمندانٔه نویسندگان فیلمنامه و
In touch with Iranian diversity بذل هگو است و محمود عاشقاش است .مهلقا یک برگ برندٔه طلایی زنان
برای تضمین خوشبختی درون و بیرون خانٔه محمود ،برای مقبول جلوه قصه ،برداش تهایم از این فیلم را به شکل پلکانی م ینویسم.
دادن و آراستن ظاهر زندگی محمود است .مهلقا تمام امتیازهایی که شیرین مدرسه فمینیستی :مطلب زیر به قلم شیرین کریمی ،به نقد و بررسی
لازم است تا محمود بتواند گردنش را برافراشته بگیرد و به همه بگوید فیلم سینمایی «جامه دران» ساخته حمیدرضا قطبی پرداخته است که
این زن ،همسر من است ،دارد .مهلقا سرمایههای اجتماعی لازم و پایگاه شیرین روح سرگردانی است که از فرط ب یخبری ،از فرط دانست ِن این
اجتماعی لازم را دارد .وقتی مهلقا میفهمد که نمیتواند بچ هدار بشود همه نادانی ،در رنج است .نقاش است ،هنری که یک رفتار تجملاتی در زیر م یخوانید:
ویران میشود ،در بستر بیماری میافتد ،دو سال در افسردگی و یأس شناخته شده و برای پرداختنش ،برخورداری از یک حد رفاه اقتصادی فیلم سینمایی جامهدران ساخته حمیدرضا قطبی از یک قصه ،نوشته
عزل تنشین میشود تا روزی که دخترکی را به فرزندی قبول م یکند و لازم است .شیرین انگلیسی م یداند ،تحصی لکرده و باهوش است، ناهید طباطبایی اقتباس شده است .انتخاب این قصه در میان ادبیات
با تمام وجود دلبستٔه او میشود؛ «اسمش شیرینه ،شیری ِن من ،خودم ازدواج موفقی داشته است ،خارج از ایران زندگی م یکند و جلوی چشم داستانی معاصر ،دقیق و هوشمندانه است و برای سینمای ایران انتخاب
از آب گرفتمش» انگار که بودن در فضای مهآلود ،غمبار و سیاهی که دخترعموهای فضول بیسوادش با شوهرش و دخترکش انگلیسی حرف فیلمنامهای بسیار دقیقتر و هوشمندانهتر؛ چرا که در ایران جفای به
او را مدتها احاطه کرده چشماناش را به روی حقیقت بسته است و م یزند .یعنی شیرین از یک پایگاه اجتماعی قوی برخوردار است و همٔه قصه و رمان «بیشتر» از جفا به سینما است و این «بیشتر بودن» به این
حالا که دری نورانی توسط این دخترک زیبا به رویش گشوده شده تأییدیههای جامعه را با خود دارد ،هم پشتوانه و سرمایه اجتماعی دارد. معنا نیست که سینما اوضاع خیلی بهتری نسبت به قصه و رمان دارد،
است دیگر هیچ چیز برایش اهمیتی ندارد و درباره هیچ چیز پرس و جو اما نطفٔه شیرین در شبی بسته شد که تنها لحظهای بود که مادرش اوضاع سینما فقط اندکی بهتر از اوضاع قصه و رمان است .در حقیقت
نم یکند ،فقط به دخترک عشق م یورزد به شیرین ِی زندگیاش .مهلقا احساس خوشبختی را تجربه کرد شبی که مادرش خواب دید روی هردو ،هم رمان و هم سینما ،دو هنر جذاب و سازنده برای جامعه
تمام وجود و محبت و جوانیاش را صرف آموزش و تربیت دخترک یک تاب نشسته که دو سر طناباش به ابرها میرسد و این تابسوار ِی معاصر هستند که به نوعی در تنگنای خوانده نشدن ،دیده نشدن ،نقد
م یکند ،از تمام حقیقت خبر ندارد تمایلی هم به دانستن بیشتر ندارد، سورئال در زمان بسته شدن نطف هاش وارد ضمیر ناخودآگاه شیرین
در پیری با دردی عمیق میگوید« :تو همیشه باباتو بیشتر از من دوست شده بود ،و حالا شیرین نمیفهمد چرا گاهی حس م یکند روی یک نشدن و حتا متولد نشدن قرار گرفتهاند.
داشتی» .مهلقا این درد را تحمل م یکند اما نم یخواهد همه حقیقت تاب نشسته که دو سر طناباش به ابرها میرسد .شیرین آمده بود که قصٔه جام هدران دارای سه شخصیت زن و یک شخصیت مرد است .قصه
را بداند برای همین حضور حسین عذاباش م یدهد و ناخوآگاه از زندگی دیگران را شیرین کند ،دیگرانی که حالا رفتهاند و شیرین مانده طوری شما را با خود همراه م یکند که یک پلکان را باید طی کنید تا
پسری که اینهمه شبیه پدر است و گاهی شبیه شیریناش ،در عذاب بتوانید تمام منظره را به وضوح ببینید؛ پلٔه اول عین ِک شیرین است ،با
است .مه لقا نم یخواهد شیرین بهانٔه زندگیاش ،بهانه زنده ماندنش را و پرس شهای زیادی که روح او را رنج م یدهد. عینکی که در پلٔه اول روی چشم ببینده قرار م یگیرد منظرٔه رو به رو
از دست بدهد و نتیجٔه تمام سالهای عمرش بشود پوچی و شکست و مهلقا را به اندازٔه وسعت دی ِد شیرین م یبینید ،پلهای که خو ِد شیرین هم از
سرخوردگی و بازیچه شدن .بنابراین فقط از نشانههای حقیقت دوری ماندن در آن خسته شده است و بیقرار بالا رفتن از دیگر پلههاست.
م یکند و روال همیشگی زندگی خودش را ادامه م یدهد« .مراسم و اما مهلقا ،ما ِه مجلسآرای محمود ،زنی زیبا ،تحصی لکرده ،به اندازه پلٔه دوم ارتفاع بیشتری دارد و عینک مهلقا منظره را با وضوح و وسعت
عزا داری بابا درست همونطور برگزار شد که مامان میخواست» در کافی شجاع و صاحب عزت نفس که بتواند سر محمود فریاد بزند که بیشتری نمایان م یکند و سرانجام پلٔه سوم عینک گوهر است که تقریباً
واقع درست همانطور برگزار شد که انتظار میرفت مراسم ختم یک کل چش مانداز داستان را به شما نشان م یدهد و بعد تیتراژ پایانی و
نفر منتسب به یک خاندا ِن اعیان برگزار شود و این کار تنها توسط مهلقا شما که دیدن تمام منظره روی صندلی سالن سینما تقریباً معطل و
شدنی بود .لیست مهما نها ،محل دفن ،نوع پذیرایی و بدرقٔه اشراف ِی
جسد محمود و سپردناش به خاک ،به توانایی مدیریتی و سلیقٔه مهلقا
نیاز داشت و مراسم عزاداری محمود درست همانطور برگزار شد که
محمو د میخواست .در واقع درست همانطور برگزار شد که جامعه
م یخواست.
Tel: 604.568.9444 Fax: 604.568.9439
www.jiwalawcorp.com amajidi@jiwalawcorp.com
850 – 777 West Broadway, Vancouver, BC, V5Z 4J7
الﮑﺴیامﺠیﺪی)(AlexiaMajidi
وکیل رسمی دادگاههای بریتیشکلمبیا و مدافع حقوقی شما
در موارد زیر با مشاوره رایگان به زبان فارسی
Vol. 23 / No. 1375 - Friday, Dec. 25, 2015 • Civil Litigation ·دادﺧﻮاهﯽمﺪﻧﯽ
)• Accidents(Car, Bicycle, Bus & Motorcycle ·ﺗﺼادﻓات):اﺗﻮمﺒیﻞ،دوﭼرﺧه،اﺗﻮﺑﻮسومﻮﺗﻮ رﺳیﮑﻠﺖ(
• ICBC
• Personal Injury ·آیﺳﯽﺑﯽﺳﯽ
19 • Dog Bite ·ﺻﺪماتﺑﺪﻧﯽ
·آﺳیﺐدیﺪﮔﯽدراﺛرﺣﻤﻠهﺳﮓ
ﻣﺸاوره ﻓﻘﻂ ﺑا ﺗعﯿﯿﻦ وﻗﺖ ﻗﺒﻠ