Page 17 - Issue No.1360
P. 17

‫معرف و بادی گارد آیت الله سید محمد بهبهانی بود‪.‬‬                                              ‫هف ‌تتیرآنمرد!‬                                       ‫مقالات‬
                                              ‫«از اداره  ســتاد ارتش‪ -‬دایره رکن ‪ ۲‬شــعبه ‪ ۷‬وزارت فاع ملی ‪ -‬روز ‪-‬‬
‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1360‬جمعه ‪ 20‬رویرهش ‪1394‬‬     ‫تیمسار ریاست ســتاد ارتش در باره‪ :‬محترماً بدینوسیله صورت اسامی‬                                                                                                                   ‫سیاست‬
                                         ‫آقایان شــعبان جعفری و طیب حاج رضایی با ‪ ۱۸‬نفر افراد وابســته به ‪17‬‬
                                              ‫آنــان که در قیام ملی ‪۲۸‬مرداد فداکاری نمود‌هاند با تعیین (ناخوانا) که‬                                                                                             ‫حسن سیدرئیسی‬
                                              ‫کمیسیون تشریفات غیرنظامیان جهت ردیف‌های ‪ ۱‬و ‪ ۲‬نشان رستاخیز‬
                                              ‫و برای ‪ ۱۸‬نفر مدال ‪ ۲۸‬مرداد تصویب نموده‪ ،‬جهت صدور اوامر مقتضی‬                              ‫درآورده بود‪ ،‬ببینید تا به وجود افســران دلیــر این مرز وبوم بر خود به‬         ‫هرسال در این اوان این سناریوی مظلو ‌منمایی را راه م ‌یاندازند‪.‬‬
                                                                                                                                         ‫بالید‪ .‬این افســر دلیر! که بعداً به مقام امیری نیز رسیدند‪ ،‬چه خوب بود‬  ‫ی ‌کخانــه دوطبقه ســفیدرنگ که در و پنجره‌اش را هــم کند‌هاند و بر‬
                                                                                         ‫از نظر مبارک م ‌یگذرد‪:‬‬                          ‫به مردم م ‌یگفتند که چگونه توانســتند در سال ‪ ۵۷‬دل از شاه و میهن‬       ‫دیوارهایش سورا ‌خهایی از گلوله خمپاره دیده می‌شود با حیاطی مفروش‬
                                                                                 ‫‪ -۱‬طیب حاج رضایی بار فروش‬                                                                                                      ‫از کاغذهایی که نشــان م ‌یدهد متعلق به همین خانه بوده اســت را به‬
                                                                                                                                                              ‫برکنند و میهن بهتر از جان خود را ترک کنند‪.‬‬        ‫نمایش می گذارند‪ .‬پســر صاحب‌خانه م ‌یگوید‪«:‬درعصر روز ‪ ۲۸‬مرداد‪،‬‬
                                                                                    ‫‪ -۲‬شعبان جعفری بار فروش‬                                      ‫«شمار	ه ‪ ۶۵۲‬دربار شاهنشاشی‪-‬محرمانه‪ -‬پیوست ‪ ۶‬برگ»‬               ‫داروندار پدر را در خانه‌اش غارت کردند‪ .‬حتی کاشــی‌های ساختمان و‬
                                                                                  ‫‪ -۳‬طاهر حاج رضایی بار فروش‬                             ‫«خدمت تیمســار سرلشــکر باتمانقلیــچ رییس محترم ســتاد ارتش‪.‬‬           ‫ســیم‌های برق را کنده و بردند‪ .‬خانه برادرم احمــد و خانه من نیز که‬
                                                                       ‫‪ -۴‬رضا ترابی در اداره چای خدمت م ‌یکند‬                            ‫اعلیحضرت همایون شاهنشــاهی امر و مقرر فرمودند از مدال یا نشانی‬         ‫مجاور خانه پدرمان بود تاراج شــده بود و آنچه برای من باقی‌مانده بود‬
                                                                               ‫‪ -۵‬ماشاالله ابراهیم خان بار فروش‬                          ‫که به نــام قیام ‪ ۲۸‬مرداد تهیه می‌نمایند به اشــخاصی از قبیل آقایان‬
                                                                                                                                         ‫شــعبان جعفری و طیب حاج رضایی که حقیقتاً با دوستان و همراهان‬                     ‫یکدست لباس تنم به‌اضافه کلید همان خانه غارت‌شده بود‪».‬‬
                                                                                         ‫‪ -۶‬حاج اکبر بار فروش‬                            ‫خودشــان فداکاری کرد‌هاند مرحمت شده و زحمات آن‌ها قدردانی شود‬          ‫شــما ممکن اســت مجرمی را در بالای دار ببینید که با رعشــه جان‬
                                                                               ‫‪ -۷‬حسین رمضان یخی بار فروش‬                                ‫ضمناً اســامی عده‌ای از آن‌ها را (در)پیوست ارسال م ‌یدارد تا در صورت‬   ‫م ‌یدهــد و قلبتان از این واقعه ریش‌ریش بشــود‪ .‬اما آیا هی ‌چگاه اعمال‬
                                                                                                                                         ‫موافقت‪ ،‬کمیســیونی که برای این کار تشــکیل می‌شود تیمسار نخعی‬          ‫مجرمانــه آن مجرم را در  حین ارتکاب جنایت در ذهن خود مجســم‬
                                                                                  ‫‪ -۸‬تقی رمضان یخی بار فروش‬                              ‫و آقای حســن کلانتری که شناســایی کاملی دارند حضور یافته صورت‬          ‫کرده‌اید؟ آیا میدانیــد که در این خانه مردی زندگی م ‌یکرد که در زیر‬
                                                                                   ‫‪ -۹‬صادق محمدعلی کافه چی‬                               ‫جامعی تهیه نمایند تا بعداً اشــکالی پیش نیاید‪ .‬از شرف عرض پیشگاه‬       ‫بالش خود یک هفت‌تیر داشــت؟ اگر به وجود این هفت‌تیر شک دارید‪،‬‬
                                                                                  ‫‪ -۱۰‬رضا محمد علی کافه چی‬                               ‫شاهانه گذشــت مقرر فرمودند چرا تابه‌حال اقدام نشده‪ .‬فوراً کمیسیون‬      ‫اقرار صاح ‌بخانه را از زبان خودش بشــنوید‪ .‬این صاح ‌بخانه می‌گوید‪:‬‬
                                                                                                                                                  ‫رسیدگی‪ ،‬و به اشخاصی که فداکاری کرده‌اند تشویق شوند‪».‬‬          ‫اعلیحضرت به من فرمودند‪ :‬من به شــهربانی سفارش کرد‌هام  برای شما  ‬
                                                                                       ‫‪ -۱۱‬رضا قایمی کافه چی‬                             ‫تیمسار نخعی مسئول ارتباط با نواحی جنوب شهر تهران و آقای حسن‬            ‫محافــظ بگذارد و مــن عرض کردم که من نیاز به محافظ ندارم‪ .‬شــما‬
                                                                                        ‫‪ -۱۲‬اکبر نجار اطاق ساز‬                           ‫کلانتری معروف به حسن هف ‌ترنگ س ‌ردسته بارفروشان کاشی بود‪ .‬این‬         ‫همان محافظی را که برای  رزم‌آرا  گماشــتید برای او کافی بود‪ .‬من این‬
                                                                                       ‫‪ -۱۳‬اصغر علی نقی سلاخ‬                             ‫دو وجود در ارتباط با آقایان لات‌ها بودند و حسن هف ‌ترنگ از لات‌های‬     ‫توانایی را در خود م ‌یبینم که تروریست را قبل از اینکه موفق شود از پا‬
                                                                                    ‫‪ -۱۴‬حسین خداداد بارفروش‬                                                                                                     ‫درآورم‪ .‬اعلیحضرت فرمودند چگونه؟ عرض کردم من یک هفت‌تیر نیز با‬
                                                                                      ‫‪ -۱۵‬علی جنابی بار فروش‬                                                                                                    ‫خود دارم‪ .‬اعلیحضرت پرسیدند آیا م ‌یتوانید آن را به کار بگیرید؟ عرض‬
                                                                                 ‫‪ -۱۶‬حسین اقا مهدی بار فروش‬                                                                                                     ‫کردم آری! این پیرمرد شــاید با این پاســخ خودش می‌خواست بگوید‪:‬‬
                                                                              ‫‪( -۱۷‬ناخوانا) ابراهیم خان بارفروش‬                                                                                                 ‫شــهامت به یال و کوپال و سبیل‌های از بناگوش دررفته نیست‪ .‬که با ‪۲‬‬
                                                                                 ‫‪ -۱۸‬اکبر ابراهیم خان بار فروش‬                                                                                                  ‫تا بیانیه رادیو لندن به هیئت دیپلماسی بیگانه پناه م ‌یبرند و در تعجیل‬
                                                                             ‫‪( -۱۹‬ناخوانا) ابراهیم خان بار فروش‬                                                                                                 ‫در فرار ســر از پا نمی‌شناسند‪ .‬او پیش‌تر هم به اعلیحضرت عرض کرده‬
                                                                                ‫‪ -۲۰‬امیر ابراهیم خان بار فروش»‬                                                                                                  ‫بود‪«:‬قاتل رز ‌مآرا  هم هرکس بود‪ ،‬رفع زحمت  از اعلیحضرت کرد‪)۱(».‬‬
                                                                                                                                                                                                                ‫این مرد لجوج! دســت به خودکشی م ‌یزد اما دســت به فرارش خوب‬
                                             ‫آقای شــعبان جعفری که در مصاحبه خود با خانم هما سرشارمی گوید‪:‬‬                                                                                                      ‫نبود‪ )۲( .‬ب ‌ههرحال اگر با توپ و تانک تدبیر نمی‌شد‪ ،‬هیچ بعید نبود که‬
                                             ‫مــن بعد از ظهر ‪ ۲۸‬مــرداد از زندان بیرون آمدم‪ ،‬در اینجا بند را به آب‬                                                                                              ‫پیرمرد مثل «آلنده» که پشت مسلسل نشست‪ ،‬او هم پشت هفت‌تیرش‬
                                             ‫م ‌یدهد‪:‬‬                                                                                                                                                           ‫بنشیند و با هفت تا فشنگ آن میهن عزیز ما را از وجود لااقل ‪ ۲۰‬تن از‬
                                             ‫«ما رفتیم اونجا یعنی ساختمان شهربانی و یهو تا رسیدیم‪ ،‬زاهدی بغل‬                                                                                                    ‫بهترین فرزندان این مرز وبوم که آتش عشق میهن در سراپای وجودشان‬
                                             ‫وا کرد ما رفتیم تو بغل تیمسار و اون مارو یه ماچ کرد‪                                     ».‬‬
                                             ‫دگر احرار شعبان جوانمرد                     ‬                                                                                                                                                             ‫زبانه می‌کشید محروم نماید‪.‬‬
                                             ‫نم ‌یبازد ب ‌هجز آزاد گی نرد‬                                                                                                                                       ‫شما باید تصویر جناب پرویز خسروانی این افسر رشید را بر روی تانک‪،‬‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬                                                                                                                                                                                 ‫در حالیکه دست خود را به تقلید از افسران رایش به علامت «به پیش»‬

                                             ‫نباشد دشنه این سان امیران                    ‬
                                             ‫جدا از جسم رنجور اسیران‪.‬‬
                                             ‫که می‌گوید کم است آن مرد از زن‬
                                             ‫که خنجر م ‌ینهد بر پیکر زن‬
                                             ‫چه رستم صولتی کز شور بختی‬
                                             ‫ملوث م ‌یکند دامان تختی‬
                                             ‫به اعدام اسیر خفته در تب‬
                                             ‫که الحق روز کردی بر جهان شب‬

                                                   ‫ﺗﺪرﯾﺲ اﻧﮕﻠﯿﺴﯽ‬                                                                         ‫‪wedding Ceremony‬‬    ‫‪Dr. Monir Taha‬‬                                     ‫‪Najah Aboud‬‬
                                                                                                                                         ‫‪604-739-9491‬‬
                                             ‫در هﺮ سﻨی ﮐﻪ هسﺘید ﺑا ﺷﺮﮐﺖ در ﮐﻼسهای ﺧﺼﻮﺻی ﻓﺮﻫﺎدﭘﯿﺮﻏﯿﺒﯽ‬                                     ‫‪www.aroosy.ca‬‬     ‫ﻣﺮاﺳﻢ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﻫﻤﺴﺮى ﺷﻤﺎ را ﺑﻪ زﺑﺎن ﺷﯿﻮاى ﻓﺎرﺳﻰ‪،‬‬        ‫‪Moving - Delivery & Dumping‬‬
                                                ‫)‪ ،(FRED‬مﮑاﻟﻤﻪ اﻧﮕﻠیسی را در ﮐﻮﺗاﻩﺗﺮﯾن زمان مﻤﮑن ﯾاد ﺑﮕیﺮﯾد‪.‬‬                                                     ‫ﺷﻌﺮ و ﺳﺨﻦ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ اﺟﺮا ﻣﻰﮐﻨﺪ‪.‬‬                  ‫ﺣﻤﻞ و ﻧﻘﻞ‪ ،‬دﻟﯿﻮری و ﺟﻤﻊآوری زﺑﺎﻟﻪ‬

                                             ‫ﻓﺮهاد ﭘیﺮﻏیﺒی اﺑداعﮐﻨﻨدﻩ روش ﻧﻮﯾن آمﻮزش زﺑان ‪، No-pen English‬‬                                                     ‫ﺗﻠﻔﻦ‪604 - 739 - 9491 :‬‬                                 ‫‪Cell: 778-889-5194‬‬
                                             ‫ﺑا‪ ٢٠‬سال ﺗﺠﺮﺑﻪی ﺗدرﯾﺲ ﺑیناﻟﻤﻠﻠی و ﮔﻮاهیﻧامﻪ ‪ TEFL/TESL‬از‬
                                                                                                                                                              ‫ﻋﮑﺎﺳﻰ و زﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻋﮑﺲ را ﻫﻢ ﺑﺎ ﺧﻼﻗﯿﺖ‬
                                                                                               ‫ﺑﺮﯾﺘیﺶ ﮐﻠﻤﺒیا‪.‬‬                                                     ‫‪Romin Deravian‬‬

                                              ‫‪Tel: 604.679.1920‬‬                                                                                                 ‫از ﻫﻤﯿﻦ ﺷﻤﺎره ﺗﻠﻔﻦ ﺑﺨﻮاﻫﯿﺪ و اﻧﺘﺨﺎب ﮐﻨﯿﺪ‬

‫‪Vol. 22 / No. 1360 - Friday, Sep. 11, 2015‬‬

                                         ‫‪17‬‬
   12   13   14   15   16   17   18   19   20   21   22