Page 24 - merged
P. 24
‪.2‬‬ ‫چند شعر از نیما‌نیا‬ ‫ادبیات‬ ‫‪24‬‬

‫تو بر مبنای لب‌های من‬ ‫‪ ‬‬ ‫شعر‬ ‫به گزینش سپیده جدیری‬
‫به چند ماه منحنی محکومی‬
‫نیما حسین ‌ینیا هستم و دلم م ‌یخواهد نیما نیا خطاب شوم‬
‫‌ماده ی اول‪:‬‬ ‫زیرا که زندگی در جایی دورتر از خانه همه چیز را بر مبنای‬
‫تو گیاه خواری‪ ‬‬ ‫زبان خلاصه م ‌یکند و "نیا" بودن بیشتر به لفظ مردمان این‬

‫و من‬ ‫سرزمین م ‌ینشیند‪.‬‬
‫روی مادینه‌گیم‬ ‫اگر اهمیتی دارد متولد فروردین ‪ 1366‬در شیراز هستم و شعر برایم از‬
‫قسم م ‌یخور ‌م‬
‫همان زنگ کلاس انشای دبستان شروع شد‪.‬‬
‫‌ماده ی دوم‪:‬‬ ‫تحصیلاتم را در رشته‌ی نقاشی شروع کردم در شهر اصفهان‪ .‬شهری‬ ‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1334‬جمعه ‪ 21‬دنفسا ‪1393‬‬
‫همیشه از جناح فروید‬ ‫که همیشه برایم ناتمام مانده است‪ .‬در سال ‪ 1389‬وقتی که هنوز چند‬
‫خودت را به خواب م ‌یزنی‌‬ ‫ماهی به اتمام تحصیلم مانده بود فصل مهاجرت در زندگیم آغاز شد و‬

‫من‬ ‫به ترکیه مهاجرت کردم‪.‬‬
‫به هر کوچه ای که می‌رسم‌‬ ‫سر انجام در سال ‪ 1391‬وارد ایالات متحده‌ی آمریکا شدم و هم اکنون‬

‫به مارکس بر م ‌یخورم‌‬ ‫در واشنگتن دی سی به زندگیم ادامه م ‌یدهم‪.‬‬
‫که چاق است‪ ‬‬ ‫زندگی برای من زمینی است مسطح میان دو خورشید "نقاشی" و‬
‫و زیر کلاهش‬
‫"شعر" که هر دو دالی بر وجود یکدیگراند‪.‬‬
‫خرگوشی تولید مثل م ‌یکند‌‬ ‫آنجا که کلام نمی‌گنجد رنگ و فرم م ‌یآیند و من را ادامه م ‌یدهند‪.‬‬
‫م ‌نها را م ‌نهایی که به جان تجربه کرد‌هام‪ .‬م ‌نهایی فارغ از کلیشه‌های‬
‫‌ماده ی سوم‪:‬‬ ‫جنسیتی و رنگ و دیگر برند‌ها که دوستشان ندارم‪ .‬م ‌نهایی که م ‌یتوانند‬
‫چند ماه است که عادت‬
‫نمی شوم‬ ‫تنها راوی جهانی باشند که زیسته‌ام‪.‬‬

‫و تو در میان من‬ ‫سیب‬ ‫‪.1‬‬
‫با لکه‬ ‫سیب‬
‫های‬ ‫ویک روز دیگر هم ثبت شود‬
‫خون‬
‫کنار‬ ‫‪ ‬‬
‫با ذکر تارخ‬
‫نمی‌آیی‬
‫و ساعتی‬
‫که روی‬ ‫از تیغه‌های پنجره‌‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫مچت‬
‫‪.3‬‬ ‫خوابیده است‬ ‫یا نیمه‌های تیز چاقو‌‬
‫‌‬ ‫آرام‬
‫از یک جایی باید تمام شود‬
‫برای رامین عزیزم و ساعت هفت الی هشت و نیم شب ‪ ،‬سی‬ ‫‪ ‬‬
‫خرداد ‪،‬هزار و سیصد و هشتاد و هشت‬ ‫عمیق‬ ‫این روزهایی که_ بند_ نم ‌یآیند‌‬

‫خرداد است‬ ‫وقتی مرا از خوا ‌بهایت‬ ‫امروز یکشنبه است‬
‫وما به شب‌های امتحان عادت داریم‪ ‬‬ ‫بلند می کنی‌‬
‫به این که دستور زبانمان دراز باشد‬ ‫فردا یکشنبه است‬ ‫‪Vol. 22 / No. 1334 - Friday, Mar. 13, 2015‬‬
‫طوری برایم از ارتفاع بگو‬
‫و ما بلندتر‪ ‬‬ ‫که سرم‬ ‫و بعد‬
‫‌لب‌هایمان را صرف کنیم‪ ‬‬ ‫قرار است‬
‫گیج‬ ‫تمام روزهای جهان‬
‫وقتی پهلوی تو تیر م ‌یکش ‌د‬ ‫نرود کف خیابانی که همیشه درد م ‌یکند‌‬ ‫جمعه باشد‬
‫‪ ‬‬
‫این روز ها باید بند_ بیایند‬ ‫و‬
‫ومن‬ ‫امروز جمعه است‬
‫‪ ‬‬ ‫فردا جمعه است‬ ‫من به انتهای تخت‬
‫خم شوم‬
‫‌ادامه ی شب را‬ ‫و فکر می‌کنم از سر تا پای این جهان‬
‫‪ ‬‬ ‫جمعه باشد‬ ‫وتکه_ های تو را که بند نم ‌یآید‌‬

‫روی پل ‌کهایت بازی م ‌یکنم‬ ‫جمع کنم‬

‫وصبح‬ ‫چقدر صدای عکس‌های یادگاری ضعیف اس ‌ت‬
‫‪ ‬‬
‫وقتی قرار بود تو یک لحظه هم پلک نزنی‬
‫از دنده ی چپت که بیدار می‌شو ‌م‬
‫ببینم‪ ‬‬ ‫ومدام بگویی‪:‬‬ ‫‪24‬‬
‫سیب‬
‫تو از هوش خیابا ‌نها رفته‌ای‌‬
‫ومن در تماتم عک ‌سهای ‌ت‪ ‬‬
‫سوخته‌ام‬
   19   20   21   22   23   24   25   26   27   28   29