Page 22 - Shahrvand BC No.1231
P. 22
سیاست 22
ب هسوی«منزلت متفاوت بودن»؟ نه «پایان تاریخ» ،نه «نبرد تمد نها»
مجتبی مهدوی (استاد علوم سیاسی و مطالعات خاورمیانه ،دانشگاه آلبرتا ،کانادا)
اســت زیرا اینک سرمای هداری لیبرال با رقبایی همچون چین و روسیه فاشیسم و نازیسم هیتلری به پایان تاریخ رسیده است زیرا نئولیبرالیسم سال متسیب /شماره - 1231جمعه 2نیدرورف 1392
روبرو اســت که سرمای هداری را پذیرفت هاند ,اما هرگز اصول آزاد یهای آخرین ایستگاه تحول ایدئولوژیک نوع بشر و جهانی شدن آن ب هعنوان
سیاسی لیبرالیســم را نپذیرفت هاند .جنب شهای بنیادگرایی مذهبی و آخرین شکل دولت اســت .بدین ترتیب ،نئولیبرال دموکراسی آخرین پیش درآمد In touch with Iranian diversity
ناسیونالیسم افراطی قومی نیز واقعی تهای دیگر جهان امروز ما است و تنها انتخاب مو ّجه بشــری است زیرا گذار از اصول بنیادین این مدل جنب شهای مردمی در ســال ۲۰۱۱شرق و غرب را به هم پیوند زده
نظریه نبرد تمد نها نیز عمیقاً دچار معضل اســت .نخســت آنکه ،ما قابل تص ّور نیســت .از ســوی دیگر ،هانتینگتون پایان تاریخ را بسیار اســت .جنبش سبز در ایران و بهار عرب در شرق و جنبش تسخیر در Vol. 20 / No. 1231 - Friday, Mar. 22, 2013
با مفهومی مبهم ،کلی ،انتزاعی و ک شدار از تمدن روبرو هســتیم که خو شبینانه و ســادهانگارانه م یداند و آینده جهان پس از جنگ سرد غرب گواهی بر این م ّدعا اســت .تودههای مردم در خیابا نهای تهران,
شامل هم هچیز است و هی چچیز! هوی تهای تمدنی تنها توسط انسا نها را بر اساس نبرد تمد نها تعریف م یکند .وی پایان گرایی را به چالش تونس ،قاهره ،دمشق ،منامه و عدن از سوئی و نیویورک ،مادرید ،آتن و 22
و در راســتای منافع سیاسی آنها بســیج م یشوند .هوی تهای تمدنی م یکشــد ،نه از آن رو که شــرق را واجد فرهنگ و سنن برابر با غرب لندن از ســوئی دیگر مطالب های جز دموکراسی اصیل ،کرامت انسانی و
خوان شها و نمایندگان متضادی دارند .هر تمدنی نمایندگان رســمی، م یداند ،بلکه ازآ نجهت که برتری فرهنگ غرب و فروتری شرق امکان عدالت اجتماعی ندارند .اعتراض آنها به سلطه نظام و نهادهای سیاسی-
غیررسمی ،مشروع و نامشروع دارد.همچنان که ادوارد سعید م یگوید، جهانی شــدن مدل غرب را ناممکن ســاخته است :از نظر وی امید به اقتصادی نئولیبرالیسم است .این نویدی بر آغاز دورهای نوین و پارادایم
هیچ تمدنی یک واحد ایســتا و منجمد نیست ،بلکه ،متکثر ،پویا و در پایان تاریخ امری انسانی است ،توقع برای تحقق آن غیر واقعی ،و اقدام جدیدی است که دو گفتمان هژمونیک جهان پس از جنگ سرد را به
چالش کشیده است :نظریه «پایان تاریخ» فرانسیس فوکویاما و نظریه
حال شدن است. برای عملی کردن آن فاجعه است.
از آن مه متــر ،تمدن غرب یک وجه ندارد .غرب مدرن همواره ترکیبی هانتینگتون یک خاص گر است ،نه یک جهان گرا .از نظر وی ،جهان «نبرد تمد نها»ی ساموئل هانتینگتون.
از لیبرالیســم و فاشیســم ،دموکراســی و دیکتاتوری ،توسعه و عدم از هفت یا هشت تمدن عمده تشکیل شده است :غرب ،کنفوسیوسی، جنب شهای اجتماعی چند ساله اخیر نظریه «نبرد تمد نها» را ب یاعتبار
توســعه ،برابری و نابرابری ،و رهایی و نژادپرســتی بوده است .غرب, ژاپنی ،اســامی ،هندی ،اسلاو -ارتدکس ،آمریکای لاتین ،و احتمالاً، تر از گذشــته کرده اســت زیرا امروز تودههای مردم در شرق و غرب
تمد نهای مدرن آفریده است درحال یکه با ب یرحمی دیگر تمد نها را آفریقایــی .نبرد عمده بشــری میــان تمدن غــرب و تمد نهای غیر بر ســر آرما نها و ارز شهای متضادی نم یجنگند .مطالبات مشترک
به نابودی کشیده است؛ هم نهادهای دمکراتیک ایجاد کرده است و هم غربی اســت .از نظر وی ,این نبرد چیزی جز نبرد تمد نها نیســت که جامعه مدنی در شرق و غرب چیزی جز کرامت انسانی ،عدالت ،انصاف
تکنی کهای مدرن شکنجه؛ همدر مل تسازیدمکراتیک نقش ایفا کرده شــکلی جدید از رقاب تهای باســتانی میان میراث یهودی -مسیحی و سعادت نیســت .این آرما نها نه در انحصار غرب هستند و نه بیگانه
اســت و هم با کودتا و مداخله در جهان جنوب مانع فرایند مل تسازی غرب ،فرهنگ ســکولار امروز غرب و گسترش جهانی آن است .ازنظر
دمکراتیک شده اســت؛ هم اعلامیه جهانی حقوق بشر را آفریده است وی ،تفاو تهــای بنیادین میان تمد نها ضرورتاً بــه نبرد میان آ نها با ارز شهای شرق.
و هم از ب یرحمان هترین دیکتاتورهای جهان جنوب حمایت فعال کرده م یانجامد .ایــن نبرد با هژمونی غرب و تلاش بــرای تحمیل الگوی جنب شهای اجتماعــی اخیر«پایان تاریخ» را نیز نمایندگی نم یکنند.
است؛ هم در برابر نس لکشی و نژادپرستی تمام قد ایستاده است و هم لیبرال دموکراســی به سایر فرهن گها تشدید م یشود .تحمیل لیبرال بلکه از بحران عمیق و ســاختاری نظم نئولیبرال حکایت م یکنند که
مرتکب شکنجه و خشونت سیستماتیک در ابوغریب و گوآنتاناما شده دموکراســی غربی به احیا سن تگرایی ،بومی گرایی ،و غرب -زدایی در فوکویاما آن را «نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک نوع بشر و جهانی شدن
اســت .به همین ترتیب ،یک شرق واحد نیز وجود خارجی ندارد .هر میان ملل غیر غربی منجر م یشــود .وی ادامه م یدهد که جد یترین
یک از تمد نهای غیر غربی سرشار از تضادهای درونی است .چه کسی و عمی قترین نبرد میان تمدن غرب از ســوی و تمد نهای اســامی و لیبرال دمکراسی غربی» ب هعنوان شکل نهایی دولت م یداند.
تمدن آفریقا را نمایندگی م یکند؟ نلســون ماندلا ،پیامبر صلح و عدم کنفوسیوسی از سوی دیگر اتفاق م یافتاد ،زیرا این دو تمدن اخیر واجد واقعیت میدان تحریر قاهــره و میدان تایمز لندن و دهها میدان دیگر
خشــونت ،یا عیدی امین ،مثل اعلای بربریت و خشــونت؟ چه چیزی عمی قترین اختلافات تمدنی با غرب هستند .از نظر هانتینگتون ،غرب در جهان امروز این است که جهانی که هانتینگتون و فوکویاما برای ما
تمدن هند را نمایندگی م یکند؟ عدم خشونت مهاتما گاندی ،یا برخی بایــد به طور هم زمان به تقویت روابط به اروپا ،آمریکای لاتین ،ژاپن و ترسیم کرده بودند فرو ریخته است .شرق و غرب در برابر واقعی تهایی
ســن تهای غیرانسانی سیستم کاست؟ چه کسی مظهر تمدن آسیایی روسیه در برابر تمد نهای اسلامی و کنفوسیوسی (چین) پرداخته و از که برایشان ســاخت هاند قد علم کردهاند .این بیداری نوید آغازی دیگر
و کنفوسیوســی است؟ مدل آسیایی توسعه به روایت رهبری سنگاپور اختلافات بین این تمد نها در جهت ســلطه سیاسی و اقتصادی غرب برای تاریخ اســت زیرا آنچه در برابر چشمان ما اتفاق م یافتد نه پایان
که اقتدارگرایی را هم ذات این ســنت م یداند ،یــا ژاپن دمکراتیک؟ بهره برد .به سخن دیگر ،توصیه راهبردی هانتینگتون به سیاستمدارن تاریخ است و نه نبرد تمد نهای شرق و غرب .پایان تاریخ و نبرد تمد نها
چه کسی تمدن اسلامی را نمایندگی م یکند؟ اقتدارگرایان عربستان غربی چیزی جز سیاســت کهنه اســتعماری تفرقه بینداز و حکومت تنها دو نمونه بیشــتر شناخت هشده گفتما نهای حاکم بر سیاس تهای
سعودی ،یا سنت دمکراتیک اندونزی مسلمان؟ جنب شهای دمکراتیک کن نیســت .توصی ههایی برای حفظ اقتدار ایالا تمتحده آمریکا است؛ نظام جهانی هســتند که با پلورالیســم و تفاو تها برخوردی سطحی
نصیحت الملوک مدرن اســت تا هژمونی جهانی یک ابرقدرت را تداوم دارند .فروریختن دیــوار برلین در ۱۹۸۹و فروریختن بر جهای دوگانه
خاورمیانه در ایران و بهار عرب ،یا فناتیسم طالبانی؟ مرکز تجارت جهانی نیویورک در ســپتامبر ۲۰۰۱هر یک به گون های
از دیــدگاه هانتینگتون ،تضاد جهان غرب و اســام «بنیادگرای بخشد. متفاوت در احیای گفتمان سلطه نظام جهانی ،دوگانه ساز یهای کاذب
اسلامی» نیست ،بلکه بر ســر «بنیادهای اسلام» است ،زیرا از دیدگاه نه پایان تاریخ نه نبرد تمد نها
وی «در اســام ،خدا ،سزار اســت ،ولی در غرب خدا و سزار ،کلیسا اگــر چه پایان تاریخ و نبرد تمد نها از دو خاســتگاه متفاوت فکری - غرب -شرق و تثبیت و تحکیم نظام نئولیبرال سهیم بودهاند.
و دولــت ،آخرت و دنیــا ،دو قلمرو جداگان هانــد ».از نظر وی ،ذهنیت فلســفی جها نگرایی و خاص گرایی بر م یخیزند ،اما دو روی متفاوت کتاب حاضر تلاشــی در جهت مســئله شناسی گفتمان غرب -محور
اسلامی و دمکراسی با یکدیگر همزیستی ندارند .حامد ابو زید ،متفکر یک سک هاند زیرا هر دو غرب و جهان غیر غرب را به دو واحد یکپارچه حاکم و تأثیر آن بر حوزهی اندیشه ،اجتماع و سیاست است .همچنین،
فقید مصری اما ،در پاســخ به ما یادآوری م یکند که ذهنیت اسلامی تقلیل م یدهند؛ هر دو ،اگر چه به دو دلیل متفاوت ،سروری و سیادت کوششی در راستای طرح شرایط و امکانات گفتمان بدیل است .پایان
جدای از زمان و زمینه اجتماعی ،تاریخی ،و سیاســی مسلمانان وجود غرب و فروتری غیر غرب را باور دارند. تاریخ و نبــرد تمد نها واقعی تهای پیچیده و متکثــر جهان امروز را
خارجی ندارد .فرد هالیدی نیز استدلال مشابهی دارد« :اگر چه برخی در پایــان تاریخ برتری و جهانی بودن الگوی غرب ب هصراحت آشــکار تبیین نم یکنند .راه ســوم و گفتمان بدیل را باید در «وقار ،شــکوه و
موانع دموکراســی در جوامع اسلامی به نام اســام توجیه و تئوریزه است .شــرق گزین های جز پیوستن به غرب ندارد زیرا فرهنگ و سنن منزلت متفاوت بودن» جســتجو کرد .جها نگرایی هژمونیک فوکویاما
م یشــوند ،اما این موانع به طور مشخص اسلامی نیستند ،زیرا اسلام وی فاقــد پویائی و زایش برای الگوهای بدیل اســت .در نبرد تمد نها و خاص گرایــی ذات باورانه هانتینگتون به نفی گفتگو و پلورالیســم
مفهومــی مجرد ،انتزاعی ،و در ورای مکان و زمان ندارد....کنشــگران اما ،سروری و سیادت غرب به گون های دیگر است :الگوی غرب جهانی
اجتماعی و سیاسی خوان شهای متضادی بنا بر نیازهای زمانی -مکانی نیست ،خاص اســت زیرا عقلانیت ،مدرنیته و سکولاریسم ارز شها و م یانجامد.
خــود دارند ».مطالعات میدانی نوریــس و اینگلهارت موید حمایت از نهادهای غربی هســتند و فرهن گهای غیر غربی فاقد زمین ههای لازم دو روی غرب -محوری
دموکراسی در غرب و کشورهای اسلامی است .جالب تر آنکه ،حمایت برای پذیرش این الگو هســتند؛ ایشــان کهتر و فروتر از این ارز شها غرب -محوری با سه پی شفرض همراه است :نخست ،مدرنیته ،تمدن،
از دموکراســی در میان ملل مســلمانی که در زیر ســلطه دول تهای هستند .نبرد بر سر ارز شها و سن تهای دو حوزه تمدنی متفاوت است. و پیشرفت را معادل تمامیت هویت غرب تعریف م یکند و سن تگرایی،
اقتدارگرا هســتند ب همراتب بیشتر از ســایر ملل مسلمان است .بدین واقعیت این است که هردو گفتمان به گونه حیر تآوری سادهانگاران هاند. بربریت ،و عق بماندگی را هم ذات و همراه شرق م یپندارد .دوم ،عامل
ترتیب ،فقدان دموکراسی ارتباطی ایستا و مکانیکی بافرهنگ سیاسی نظریــه پایان تاریخ ،تجربه مدرنیته غرب و به طور مشــخص خوانش اصلی عق بماندگی شرق را منحصراًدر سن تهای شرق جستجو م یکند.
و ارز شهای مردم مسلمان ندارد .اقتدارگرایی از حمایت افکار عمومی نئولیبرال آن را تنها امکان توسعه م یداند .به زبان دیگر ،مفهوم ،مسیر سوم ،راه برون رفت از مدار عق بماندگی را در دوری از سن تهای بومی
مردم مســلمان ب یبهره اســت و عموماً متکی بر اشکالی از زور و فشار و تجربه مدرنیته یگانه است و این یگانگی در تجربه غرب چهره نموده و پذیــرش تام و تمام مدل غرب م یدانــد .در غیر این صورت غرب و
هســت .ب هعلاوه ،همچنان که مرنیســی م یگوید ،حمایت دول تهای است .دیگران وظیف های جز پیمودن راه هموار توسعه تجرب هشده برای شرق در نزاعی عمیق در حوزه تمدن و سیاست در گیر خواهند بود.
غربی از دول تهای اقتدارگرای عرب و به طور مشــخص از«بنیادگرایی نیل ب هغایتی که از پیش تعریف و تجربه شــده اســت ندارند ،وظیفه از نظر فوکویاما ،جهان پس از تجربه شکســت کمونیســم روســی و
شاهانه« عربستان سعودی نمونه روشنی از حمایت لیبرال دموکراسی تاریخی آنها جهانی کردن تجرب هی یگانه غرب اســت .بنابراین ،شرق
غرب از دیکتاتوری در ســرزمی نهای اسلامی است .لیبرال دموکراسی را نه بر اســاس آنکه هســت و دارد بلکه بر اساس آنچه نیست و ندارد
تمدن غرب حامی اقتدارگرایی در جهان جنوب بوده است و این مغایر تعریف م یکند .و در این هســتی و نیستی ،شــرق را تنها با محک و
معیار غرب م یسنجد .پایان تاریخ با ا ّدعای ب یطرفی فرهنگی و قطعیت
نظریه نبرد تمد نها است. علمی ،جها نگرائی خویش را توجیه م یکند .واقعیت اما این اســت که
دومین دشــواری بزرگ نظریــه نبرد تمد نها ادعــای بزرگ ولی این گفتمان نه ب یطرف اســت و نه قطعیت علمی دارد .از آن مه متر،
ب یپایه ایی است که تفاو تهای تمدنی ضرورتاً به نبرد منجر م یشوند. تن شهــای بنیادین و درونی مدرنیته را نادیده م یگیرد .مدرنیته غرب
اقلی تهــای فرهنگی فراوانی در حوزههای تمدنــی متفاوت با صلح و مجموعه ایی از گرایشــات آزادی ،حقوق بشر ،دموکراسی از یک سو و
آرامش زندگــی م یکنند :آســیای یها و آفریقایی تبارهــا در آمریکا، خشونت سیستماتیک ،استعمار ،و تمامی تخواهی از سوی دیگر است.
آفریقایی تبارها و هند یها در انگلیس ،چین یها و هند یها در کانادا ،و مدرنیتــه غربی دو چهره دارد و پایان تاریخ تصویری یگانه و رمانتیک
اقلی تهای مسلمان آفریقای شمالی در فرانسه .بزر گترین اقلی تهای از آن ارائه م یکند .دیگر آنکه ،جنب شهای تسخیر وا لاستریت و دیگر
مســلمان در دو کشــور دمکراتیــک اندونزی و هند در صلح نســبی نهادهــای نئولیبرال در قالب تمدن غرب جلوهای از تضاد بنیادین نئو-
زندگی م یکنند .بدیهی است اختلافات فرهنگی به سهولت م یتوانند لیبرالیسم اســت .این جنب شها پایان سرمای هداری را نوید نم یدهند،
در خدمت منافع سیاســی رهبران قرار گیرند و محل منازعه شــوند. اما ب یتردید نئولیبرالیسم حاکم را نیز پایان تاریخ قلمداد نم یکنند.
همچنین ،شکســت و بحران ساختاری الگوهای توسعه ناسیونالیستی، از نگاهی دیگر ،جوزف نای ب هدرســتی به ما یادآوری م یکند که پایان
نوسازی غربی ،و مارکسیســتی روسی در جهان جنوب زمینه را برای جنگ ســرد نشان هی پایان تاریخ نیســت ،بلکه نوید «بازگشت تاریخ»
بدی لهای بومی فراهم کرده اســت .دیگر آنکه ،در دوران جنگ سرد ،و
شــاید تا مد تها پس از آن ،دشمن اصلی لیبرال دموکراسی غرب در
ب هسوی«منزلت متفاوت بودن»؟ نه «پایان تاریخ» ،نه «نبرد تمد نها»
مجتبی مهدوی (استاد علوم سیاسی و مطالعات خاورمیانه ،دانشگاه آلبرتا ،کانادا)
اســت زیرا اینک سرمای هداری لیبرال با رقبایی همچون چین و روسیه فاشیسم و نازیسم هیتلری به پایان تاریخ رسیده است زیرا نئولیبرالیسم سال متسیب /شماره - 1231جمعه 2نیدرورف 1392
روبرو اســت که سرمای هداری را پذیرفت هاند ,اما هرگز اصول آزاد یهای آخرین ایستگاه تحول ایدئولوژیک نوع بشر و جهانی شدن آن ب هعنوان
سیاسی لیبرالیســم را نپذیرفت هاند .جنب شهای بنیادگرایی مذهبی و آخرین شکل دولت اســت .بدین ترتیب ،نئولیبرال دموکراسی آخرین پیش درآمد In touch with Iranian diversity
ناسیونالیسم افراطی قومی نیز واقعی تهای دیگر جهان امروز ما است و تنها انتخاب مو ّجه بشــری است زیرا گذار از اصول بنیادین این مدل جنب شهای مردمی در ســال ۲۰۱۱شرق و غرب را به هم پیوند زده
نظریه نبرد تمد نها نیز عمیقاً دچار معضل اســت .نخســت آنکه ،ما قابل تص ّور نیســت .از ســوی دیگر ،هانتینگتون پایان تاریخ را بسیار اســت .جنبش سبز در ایران و بهار عرب در شرق و جنبش تسخیر در Vol. 20 / No. 1231 - Friday, Mar. 22, 2013
با مفهومی مبهم ،کلی ،انتزاعی و ک شدار از تمدن روبرو هســتیم که خو شبینانه و ســادهانگارانه م یداند و آینده جهان پس از جنگ سرد غرب گواهی بر این م ّدعا اســت .تودههای مردم در خیابا نهای تهران,
شامل هم هچیز است و هی چچیز! هوی تهای تمدنی تنها توسط انسا نها را بر اساس نبرد تمد نها تعریف م یکند .وی پایان گرایی را به چالش تونس ،قاهره ،دمشق ،منامه و عدن از سوئی و نیویورک ،مادرید ،آتن و 22
و در راســتای منافع سیاسی آنها بســیج م یشوند .هوی تهای تمدنی م یکشــد ،نه از آن رو که شــرق را واجد فرهنگ و سنن برابر با غرب لندن از ســوئی دیگر مطالب های جز دموکراسی اصیل ،کرامت انسانی و
خوان شها و نمایندگان متضادی دارند .هر تمدنی نمایندگان رســمی، م یداند ،بلکه ازآ نجهت که برتری فرهنگ غرب و فروتری شرق امکان عدالت اجتماعی ندارند .اعتراض آنها به سلطه نظام و نهادهای سیاسی-
غیررسمی ،مشروع و نامشروع دارد.همچنان که ادوارد سعید م یگوید، جهانی شــدن مدل غرب را ناممکن ســاخته است :از نظر وی امید به اقتصادی نئولیبرالیسم است .این نویدی بر آغاز دورهای نوین و پارادایم
هیچ تمدنی یک واحد ایســتا و منجمد نیست ،بلکه ،متکثر ،پویا و در پایان تاریخ امری انسانی است ،توقع برای تحقق آن غیر واقعی ،و اقدام جدیدی است که دو گفتمان هژمونیک جهان پس از جنگ سرد را به
چالش کشیده است :نظریه «پایان تاریخ» فرانسیس فوکویاما و نظریه
حال شدن است. برای عملی کردن آن فاجعه است.
از آن مه متــر ،تمدن غرب یک وجه ندارد .غرب مدرن همواره ترکیبی هانتینگتون یک خاص گر است ،نه یک جهان گرا .از نظر وی ،جهان «نبرد تمد نها»ی ساموئل هانتینگتون.
از لیبرالیســم و فاشیســم ،دموکراســی و دیکتاتوری ،توسعه و عدم از هفت یا هشت تمدن عمده تشکیل شده است :غرب ،کنفوسیوسی، جنب شهای اجتماعی چند ساله اخیر نظریه «نبرد تمد نها» را ب یاعتبار
توســعه ،برابری و نابرابری ،و رهایی و نژادپرســتی بوده است .غرب, ژاپنی ،اســامی ،هندی ،اسلاو -ارتدکس ،آمریکای لاتین ،و احتمالاً، تر از گذشــته کرده اســت زیرا امروز تودههای مردم در شرق و غرب
تمد نهای مدرن آفریده است درحال یکه با ب یرحمی دیگر تمد نها را آفریقایــی .نبرد عمده بشــری میــان تمدن غــرب و تمد نهای غیر بر ســر آرما نها و ارز شهای متضادی نم یجنگند .مطالبات مشترک
به نابودی کشیده است؛ هم نهادهای دمکراتیک ایجاد کرده است و هم غربی اســت .از نظر وی ,این نبرد چیزی جز نبرد تمد نها نیســت که جامعه مدنی در شرق و غرب چیزی جز کرامت انسانی ،عدالت ،انصاف
تکنی کهای مدرن شکنجه؛ همدر مل تسازیدمکراتیک نقش ایفا کرده شــکلی جدید از رقاب تهای باســتانی میان میراث یهودی -مسیحی و سعادت نیســت .این آرما نها نه در انحصار غرب هستند و نه بیگانه
اســت و هم با کودتا و مداخله در جهان جنوب مانع فرایند مل تسازی غرب ،فرهنگ ســکولار امروز غرب و گسترش جهانی آن است .ازنظر
دمکراتیک شده اســت؛ هم اعلامیه جهانی حقوق بشر را آفریده است وی ،تفاو تهــای بنیادین میان تمد نها ضرورتاً بــه نبرد میان آ نها با ارز شهای شرق.
و هم از ب یرحمان هترین دیکتاتورهای جهان جنوب حمایت فعال کرده م یانجامد .ایــن نبرد با هژمونی غرب و تلاش بــرای تحمیل الگوی جنب شهای اجتماعــی اخیر«پایان تاریخ» را نیز نمایندگی نم یکنند.
است؛ هم در برابر نس لکشی و نژادپرستی تمام قد ایستاده است و هم لیبرال دموکراســی به سایر فرهن گها تشدید م یشود .تحمیل لیبرال بلکه از بحران عمیق و ســاختاری نظم نئولیبرال حکایت م یکنند که
مرتکب شکنجه و خشونت سیستماتیک در ابوغریب و گوآنتاناما شده دموکراســی غربی به احیا سن تگرایی ،بومی گرایی ،و غرب -زدایی در فوکویاما آن را «نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک نوع بشر و جهانی شدن
اســت .به همین ترتیب ،یک شرق واحد نیز وجود خارجی ندارد .هر میان ملل غیر غربی منجر م یشــود .وی ادامه م یدهد که جد یترین
یک از تمد نهای غیر غربی سرشار از تضادهای درونی است .چه کسی و عمی قترین نبرد میان تمدن غرب از ســوی و تمد نهای اســامی و لیبرال دمکراسی غربی» ب هعنوان شکل نهایی دولت م یداند.
تمدن آفریقا را نمایندگی م یکند؟ نلســون ماندلا ،پیامبر صلح و عدم کنفوسیوسی از سوی دیگر اتفاق م یافتاد ،زیرا این دو تمدن اخیر واجد واقعیت میدان تحریر قاهــره و میدان تایمز لندن و دهها میدان دیگر
خشــونت ،یا عیدی امین ،مثل اعلای بربریت و خشــونت؟ چه چیزی عمی قترین اختلافات تمدنی با غرب هستند .از نظر هانتینگتون ،غرب در جهان امروز این است که جهانی که هانتینگتون و فوکویاما برای ما
تمدن هند را نمایندگی م یکند؟ عدم خشونت مهاتما گاندی ،یا برخی بایــد به طور هم زمان به تقویت روابط به اروپا ،آمریکای لاتین ،ژاپن و ترسیم کرده بودند فرو ریخته است .شرق و غرب در برابر واقعی تهایی
ســن تهای غیرانسانی سیستم کاست؟ چه کسی مظهر تمدن آسیایی روسیه در برابر تمد نهای اسلامی و کنفوسیوسی (چین) پرداخته و از که برایشان ســاخت هاند قد علم کردهاند .این بیداری نوید آغازی دیگر
و کنفوسیوســی است؟ مدل آسیایی توسعه به روایت رهبری سنگاپور اختلافات بین این تمد نها در جهت ســلطه سیاسی و اقتصادی غرب برای تاریخ اســت زیرا آنچه در برابر چشمان ما اتفاق م یافتد نه پایان
که اقتدارگرایی را هم ذات این ســنت م یداند ،یــا ژاپن دمکراتیک؟ بهره برد .به سخن دیگر ،توصیه راهبردی هانتینگتون به سیاستمدارن تاریخ است و نه نبرد تمد نهای شرق و غرب .پایان تاریخ و نبرد تمد نها
چه کسی تمدن اسلامی را نمایندگی م یکند؟ اقتدارگرایان عربستان غربی چیزی جز سیاســت کهنه اســتعماری تفرقه بینداز و حکومت تنها دو نمونه بیشــتر شناخت هشده گفتما نهای حاکم بر سیاس تهای
سعودی ،یا سنت دمکراتیک اندونزی مسلمان؟ جنب شهای دمکراتیک کن نیســت .توصی ههایی برای حفظ اقتدار ایالا تمتحده آمریکا است؛ نظام جهانی هســتند که با پلورالیســم و تفاو تها برخوردی سطحی
نصیحت الملوک مدرن اســت تا هژمونی جهانی یک ابرقدرت را تداوم دارند .فروریختن دیــوار برلین در ۱۹۸۹و فروریختن بر جهای دوگانه
خاورمیانه در ایران و بهار عرب ،یا فناتیسم طالبانی؟ مرکز تجارت جهانی نیویورک در ســپتامبر ۲۰۰۱هر یک به گون های
از دیــدگاه هانتینگتون ،تضاد جهان غرب و اســام «بنیادگرای بخشد. متفاوت در احیای گفتمان سلطه نظام جهانی ،دوگانه ساز یهای کاذب
اسلامی» نیست ،بلکه بر ســر «بنیادهای اسلام» است ،زیرا از دیدگاه نه پایان تاریخ نه نبرد تمد نها
وی «در اســام ،خدا ،سزار اســت ،ولی در غرب خدا و سزار ،کلیسا اگــر چه پایان تاریخ و نبرد تمد نها از دو خاســتگاه متفاوت فکری - غرب -شرق و تثبیت و تحکیم نظام نئولیبرال سهیم بودهاند.
و دولــت ،آخرت و دنیــا ،دو قلمرو جداگان هانــد ».از نظر وی ،ذهنیت فلســفی جها نگرایی و خاص گرایی بر م یخیزند ،اما دو روی متفاوت کتاب حاضر تلاشــی در جهت مســئله شناسی گفتمان غرب -محور
اسلامی و دمکراسی با یکدیگر همزیستی ندارند .حامد ابو زید ،متفکر یک سک هاند زیرا هر دو غرب و جهان غیر غرب را به دو واحد یکپارچه حاکم و تأثیر آن بر حوزهی اندیشه ،اجتماع و سیاست است .همچنین،
فقید مصری اما ،در پاســخ به ما یادآوری م یکند که ذهنیت اسلامی تقلیل م یدهند؛ هر دو ،اگر چه به دو دلیل متفاوت ،سروری و سیادت کوششی در راستای طرح شرایط و امکانات گفتمان بدیل است .پایان
جدای از زمان و زمینه اجتماعی ،تاریخی ،و سیاســی مسلمانان وجود غرب و فروتری غیر غرب را باور دارند. تاریخ و نبــرد تمد نها واقعی تهای پیچیده و متکثــر جهان امروز را
خارجی ندارد .فرد هالیدی نیز استدلال مشابهی دارد« :اگر چه برخی در پایــان تاریخ برتری و جهانی بودن الگوی غرب ب هصراحت آشــکار تبیین نم یکنند .راه ســوم و گفتمان بدیل را باید در «وقار ،شــکوه و
موانع دموکراســی در جوامع اسلامی به نام اســام توجیه و تئوریزه است .شــرق گزین های جز پیوستن به غرب ندارد زیرا فرهنگ و سنن منزلت متفاوت بودن» جســتجو کرد .جها نگرایی هژمونیک فوکویاما
م یشــوند ،اما این موانع به طور مشخص اسلامی نیستند ،زیرا اسلام وی فاقــد پویائی و زایش برای الگوهای بدیل اســت .در نبرد تمد نها و خاص گرایــی ذات باورانه هانتینگتون به نفی گفتگو و پلورالیســم
مفهومــی مجرد ،انتزاعی ،و در ورای مکان و زمان ندارد....کنشــگران اما ،سروری و سیادت غرب به گون های دیگر است :الگوی غرب جهانی
اجتماعی و سیاسی خوان شهای متضادی بنا بر نیازهای زمانی -مکانی نیست ،خاص اســت زیرا عقلانیت ،مدرنیته و سکولاریسم ارز شها و م یانجامد.
خــود دارند ».مطالعات میدانی نوریــس و اینگلهارت موید حمایت از نهادهای غربی هســتند و فرهن گهای غیر غربی فاقد زمین ههای لازم دو روی غرب -محوری
دموکراسی در غرب و کشورهای اسلامی است .جالب تر آنکه ،حمایت برای پذیرش این الگو هســتند؛ ایشــان کهتر و فروتر از این ارز شها غرب -محوری با سه پی شفرض همراه است :نخست ،مدرنیته ،تمدن،
از دموکراســی در میان ملل مســلمانی که در زیر ســلطه دول تهای هستند .نبرد بر سر ارز شها و سن تهای دو حوزه تمدنی متفاوت است. و پیشرفت را معادل تمامیت هویت غرب تعریف م یکند و سن تگرایی،
اقتدارگرا هســتند ب همراتب بیشتر از ســایر ملل مسلمان است .بدین واقعیت این است که هردو گفتمان به گونه حیر تآوری سادهانگاران هاند. بربریت ،و عق بماندگی را هم ذات و همراه شرق م یپندارد .دوم ،عامل
ترتیب ،فقدان دموکراسی ارتباطی ایستا و مکانیکی بافرهنگ سیاسی نظریــه پایان تاریخ ،تجربه مدرنیته غرب و به طور مشــخص خوانش اصلی عق بماندگی شرق را منحصراًدر سن تهای شرق جستجو م یکند.
و ارز شهای مردم مسلمان ندارد .اقتدارگرایی از حمایت افکار عمومی نئولیبرال آن را تنها امکان توسعه م یداند .به زبان دیگر ،مفهوم ،مسیر سوم ،راه برون رفت از مدار عق بماندگی را در دوری از سن تهای بومی
مردم مســلمان ب یبهره اســت و عموماً متکی بر اشکالی از زور و فشار و تجربه مدرنیته یگانه است و این یگانگی در تجربه غرب چهره نموده و پذیــرش تام و تمام مدل غرب م یدانــد .در غیر این صورت غرب و
هســت .ب هعلاوه ،همچنان که مرنیســی م یگوید ،حمایت دول تهای است .دیگران وظیف های جز پیمودن راه هموار توسعه تجرب هشده برای شرق در نزاعی عمیق در حوزه تمدن و سیاست در گیر خواهند بود.
غربی از دول تهای اقتدارگرای عرب و به طور مشــخص از«بنیادگرایی نیل ب هغایتی که از پیش تعریف و تجربه شــده اســت ندارند ،وظیفه از نظر فوکویاما ،جهان پس از تجربه شکســت کمونیســم روســی و
شاهانه« عربستان سعودی نمونه روشنی از حمایت لیبرال دموکراسی تاریخی آنها جهانی کردن تجرب هی یگانه غرب اســت .بنابراین ،شرق
غرب از دیکتاتوری در ســرزمی نهای اسلامی است .لیبرال دموکراسی را نه بر اســاس آنکه هســت و دارد بلکه بر اساس آنچه نیست و ندارد
تمدن غرب حامی اقتدارگرایی در جهان جنوب بوده است و این مغایر تعریف م یکند .و در این هســتی و نیستی ،شــرق را تنها با محک و
معیار غرب م یسنجد .پایان تاریخ با ا ّدعای ب یطرفی فرهنگی و قطعیت
نظریه نبرد تمد نها است. علمی ،جها نگرائی خویش را توجیه م یکند .واقعیت اما این اســت که
دومین دشــواری بزرگ نظریــه نبرد تمد نها ادعــای بزرگ ولی این گفتمان نه ب یطرف اســت و نه قطعیت علمی دارد .از آن مه متر،
ب یپایه ایی است که تفاو تهای تمدنی ضرورتاً به نبرد منجر م یشوند. تن شهــای بنیادین و درونی مدرنیته را نادیده م یگیرد .مدرنیته غرب
اقلی تهــای فرهنگی فراوانی در حوزههای تمدنــی متفاوت با صلح و مجموعه ایی از گرایشــات آزادی ،حقوق بشر ،دموکراسی از یک سو و
آرامش زندگــی م یکنند :آســیای یها و آفریقایی تبارهــا در آمریکا، خشونت سیستماتیک ،استعمار ،و تمامی تخواهی از سوی دیگر است.
آفریقایی تبارها و هند یها در انگلیس ،چین یها و هند یها در کانادا ،و مدرنیتــه غربی دو چهره دارد و پایان تاریخ تصویری یگانه و رمانتیک
اقلی تهای مسلمان آفریقای شمالی در فرانسه .بزر گترین اقلی تهای از آن ارائه م یکند .دیگر آنکه ،جنب شهای تسخیر وا لاستریت و دیگر
مســلمان در دو کشــور دمکراتیــک اندونزی و هند در صلح نســبی نهادهــای نئولیبرال در قالب تمدن غرب جلوهای از تضاد بنیادین نئو-
زندگی م یکنند .بدیهی است اختلافات فرهنگی به سهولت م یتوانند لیبرالیسم اســت .این جنب شها پایان سرمای هداری را نوید نم یدهند،
در خدمت منافع سیاســی رهبران قرار گیرند و محل منازعه شــوند. اما ب یتردید نئولیبرالیسم حاکم را نیز پایان تاریخ قلمداد نم یکنند.
همچنین ،شکســت و بحران ساختاری الگوهای توسعه ناسیونالیستی، از نگاهی دیگر ،جوزف نای ب هدرســتی به ما یادآوری م یکند که پایان
نوسازی غربی ،و مارکسیســتی روسی در جهان جنوب زمینه را برای جنگ ســرد نشان هی پایان تاریخ نیســت ،بلکه نوید «بازگشت تاریخ»
بدی لهای بومی فراهم کرده اســت .دیگر آنکه ،در دوران جنگ سرد ،و
شــاید تا مد تها پس از آن ،دشمن اصلی لیبرال دموکراسی غرب در