Page 24 - Shahrvand BC No.1231
P. 24
شعر دماوند سیاست
استاد محمدتقی بهار
24ب هسوی«منزلتمتفاوتبودن»
ای دیو سپی ِد پای در بند!
ای گنب ِد گیتی ،ای دماوند! ادام هی صفحه ۲۲ سال متسیب /شماره - 1231جمعه 2نیدرورف 1392
از سیم به سر یكی ُكَل ْه خود در جهــان جنوب ،دیکتاتوری نبود ،بلکه ایدهها ،افراد و ســازما نهای مترقی و ملی بودند .لیبرال
گر آتش دل نهفته داری ز آهن به میان یكی كمربند دموکراســی غرب در پاره ایی موارد به حمایت و یا اســتفاده از جریا نهای محافظ هکار اسلامی یا In touch with Iranian diversity
سوزد جانت ،به جانت سوگند تا چشمِ بشر نبندت روی غیر اســامی در برابر دشمن مشترک کمونیستی یا مترقی ملی پرداخته است .کودتای آمریکایی
-انگلیسی ۱۳۳۲علیه دولت ملی محمد مصدق و یا کودتای آمریکایی علیه دولت ملی آلنده در Vol. 20 / No. 1231 - Friday, Mar. 22, 2013
بر ژرف دهانت سخت بندی بنهفته به ابر چهر دلبند شیلی ۱۹۷۳شاهدان این مدعا هستند .همچنین ،حمایت هم هجانبه غرب از مجاهدین افغانی در
بربسته سپهر زال پُرفند تا واَرهی از َدم ستوران جنگ علیه شــوروی شاهد غلبه منطق جنگ سرد بر سیاست خارجی لیبرال دموکراسی غرب در 24
وین مردم نحس دیو مانند
من بند دهانت برگشایم با شیر سپهر بسته پیمان جهان جنوب است.
ور بگشایند بندم از بند با اختر سعد كرده پیوند تاریخ گواهی م یدهد که تمد نها در توســعه و تکوین یکدیگر نقشــی اساسی ایفا کردهاند .نقش
چون گشت زمین ز جور گردون اندیشــمندان تمدن اســامی در احیاً میراث یونانی ،رنســانس ،و روشنگری تمدن غرب بر کسی
از آتش دل برون فرستم سرد و سیه و خموش و آوند پوشــیده نیست .زیرا غرب بعضاً از طریق ترجمه عربی متون یونانی به سنت یونانی خویش نگاهی
برقی كه بسوزد آن دهان بند بنواخت ز خش ْم بر فلك مشت دوباره افکند .رازی ،کندی ،فارابی ،اب نسینا ،و ابن رشد نا مهای شناخت هشده ایی برای اندیشمندان
آن مشت تویی تو ،ای دماوند! تمدن غرب هســتند زیرا هر یک به نوعی سهمی در احیا ســنت عقلانی و علمی غرب داشت هاند.
من این كنم و بود كه آید تو مشت درشت روزگاری از همین رو ،نبرد میان غرب و اســام ،و حتی ،میان غرب و اسلا مگرایان ،ادعای ب یپایه ایی است
نزدیك تو این عمل خوشایند از گردش قر نها پس افكند که نه متکی بر مبانی فکری و نه شــواهد تاریخی اســت .غرب ،رژیم صدام حسین را در سا لهای
ای مشت زمین! بر آسمان شو جنگ هش تســال هی ایران و عراق حمایت کرد .حمایت از رژیم ســادات و مبارک پس از امضای
آزاد شوی و بر خروشی بر ری بنواز ضربتی چند قرارداد صلح با اســرائیل ،حمایت ب یدریغ از الیگارشی نفتی -ارتجاعی عربستان سعودی و برخی
مانند دیو جسته از بند نی نی تو نه مشت روزگاری دیگر از دول تهای عربی خلیج فارس امری آشــکار اســت .حمایت هم هجانبه از مجاهدین افغانی
ای كوه نِیم ز گفته خرسند و سیاســت لیبرال دموکراسی غرب در افغانستان ،پاکســتان ،و عربستان سعودی در ظهور و قوام
ه ّرای تو افكند زلازل تو قلب فسرده زمینی القاعده ،طالبان ،و جریان تندرو وهابی -ســلفی مؤثر بوده اســت .بنابراین ،دوگانه غرب -اسلام و
از نیشابور تا نهاوند از درد ورم نموده یك چند غرب -اسلا مگرایی سادهانگارانه و فریبکارانه است .لیبرال دموکراسی و بنیادگرای مذهبی در پاره
تا درد و ورم فرو نشیند
وز برق تنور هات بتابد كافور بر آن ِضماد كردند ایی موارد به تقویت یکدیگر پرداخت هاند.
زالبرز اشّعه تا به الوند شو منفجر ای دل زمانه! علاوه بر آن ،شــواهد نبرد میان تمد نها ب همراتب بیشــتر از نبرد تمد نها اســت .در جنگ
وان آتش نهفته مپسند هش تســاله ایران و عراق و در جنگ ۱۹۹۰عراق و کویت ،مســلمانان باهم جنگیدند .در جنگ
ب ْگرای چو اژدهای گرزه خامش منشین سخن همی گوی اول و دوم آمریکا علیه عراق ( ،)۲۰۰۳ ،۱۹۹۰ترکیه و عربستان در کنار آمریکا بودند ،اما کانادا و
بخروش چو شرزه شیر ارغند افسرده مباش خوش همی خند فرانســه با آن مخالفت کردند .واقعیت این است که بر خلاف دیدگاه هانتینگتون ،دولت ،نه تمدن،
پنهان مكن آتش درون را همچنان واحد اصلی تحلیل در روابط بی نالملل است و دول تها بر اساس منافع سیاسی -اقتصادی
تركیبی ساز بی ُمماثل زین سوخته جان شنو یكی پسند
معجونی ساز ب یهمانند ای مادر سر سپید ،بشنو خویش ،نه بر اساس مفاهیم انتزاعی فرهنگی -تمدنی سیاست خارجی خود را تعیین م یکنند
این پند سیاه بخت فرزند گفتمــان نبرد تمد نها رویکردی دترمینیســتی ،تقلی لگــرا ،و ذات گرایانــه دارد و از همین رو،
از نار و سعیر و گاز و گوگرد بر كش ز سر این سپید ِمْعجر اندیشــمندان زیادی ب هنقد آن پرداخت هاند .از دیدگاه ،دیتر سنگاس ،نبرد تمد نها چیزی بیشتر از
از دود و حمیم و صخره گند بنشین به یكی كبود اَْورند یک «تخیل فانتزی جغرافیای فرهنگی» نیســت .زیرا هم هی فرهن گها سرشار از تضاد و نبردهای
درونی هســتند .مثلًا ،در اروپا ،ایده روشــنگری از درون تمدن غرب به چالش کشــیده شد .وجه
از آتش آه خلق مظلوم مشخص هی نبردهای جهان امروز را هوی تهای تمدنی تعیین نم یکنند ،بلکه ،نابرابر یهای اقتصادی
و از شعله كیفر خداوند
-اجتماعی بیشترین سهم را در این نبردها دارند .
ابری بفرست بر سر ری اســتانلی هافمن مفهوم «نبرد جهانی شد نها» را ب هجای «نبرد تمد نها» پیشنهاد م یکند .از نظر
بارانْش زهول و بیم و آفند وی ،جهانی شــدن در سه وجه اقتصادی ،فرهنگی و سیاســی عامل بسیاری از تن شهای پس از
جنگ سرد است .جهانی شدن اقتصاد نئولیبرال عامل اصلی نابرابر یهای اقتصادی و تعمیق شکاف
زان گونه كه بر مدینه عاد دارا و ندار شــده است .جهانی شدن فرهنگی ،روند یکسانی و یکدست کردن جهان بر طبق الگوی
صر صر شرر عدم پراكند آمریکایی را دنبال م یکند و از همین رو مقاوم تهایی را در برابر این فرایند موجب شــده اســت.
جهان یسازی سیاسی در ســای هی نفوذ قدر تهای مسلط جهان بر نهادهای بی نالمللی به تحدید
بفكن ز پی این اساس تزویر حاکمیت ملی برخی از کشــورها و حتی استقلال نهادهای بی نالمللی انجامیده است .جهان یسازی
بگسل ز هم این نژاد و پیوند که قرار بود صلح و عدالت را تعمیق بخشد اکنون بخشا موجب تنش و نبردهای بیشتر گشته است.
بنجامین باربــر نیز از همین زاویه ب هنقد نبرد تمد نها م یپــردازد .از نظر باربر ،نبرد کنونی میان
بر كن ز بن این بنا ،كه باید تمد نها نیســت بلکه میان دو نیرویی اســت که وی آنها را «جهاد» [اگر چه تعبیر دقیقی نیست]
از ریشه بنای ظلم بركند و «مک ورلد» م ینامد .اولی ،نماینده «واگرایی ارتجاعی ،قبیله ایی و بنیادگرایانه اســت» و دومی،
نماینده «همگرایی تهاجمی و آمرانه جهانی شــدن اقتصادی و فرهنگی است .نبرد جهادگرایان با
زین ب یخردان سفله بستان مدرنیته نیست ،بلکه با ایدئولوژی آمرانه ،هژمونیک مهاجم نئولیبرال است .این گروه حتی ضرورتاً
داد دل مردم خردمند ضد آمریکا هم نیستند ».نفرت آنها از غرب ،ضرورتاً نفرت از سیستم ارز شهای غربی نیست ،آ نها
از خوی ســلطه اگر امپریالیستی غرب نفرت دارند .از همین رو ،نبرد حاضر میان تمد نها نیست,
»تبیین دیالکتیکی تنش درونی یک تمدن جهانی اســت که توسط »مک ورلد» [نظام نئولیبرال]
ایجاد شده است .این یک جنگ درون -تمدنی است
مایــکل هارت و آنتونیو نگــری در اثر مهم خویش« ،امپراطوری» ،به مــا یادآوری م یکنند که «
نظام نوین جهانی یک امپراطوری اســت ».مفهوم امپراطوری نه ضرورتاً در ایالا تمتحده آمریکا و
نه در مفهوم امپریالیســم خلاصه م یشود .زیرا امپراطوری جدید عبارت از شبکه پیچیده نهادها و
روابط تنگاتنگ سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی است که از طریق این شبکه ,مردم خود در تکوین
و اســتمرار امپراتوری نقش دارند .ما با ایفای نقش یک «شــهروند خوب» و یک «خریدار خوب»
به ترتیب پای ههای سیاســی و اقتصادی امپراتوری را قوام م یبخشیم .ما در یک جهان پس تمدرن
زندگی م یکنیم و امپراطوری ,شــکل پســ تمدرن روابط پیچیده قدرت را نمایندگی م یکند .نه
مرکزی دارد و نه بنیادی« .امپراتوری به طور هم زمان همه جا هســت و هیچ جان نیست؛ اما هر
جا که نیروی کار استثمار م یشود حضور دارد ».نیروی کار استثمارشده در عصر پس تمدرن دیگر
پرولتاریای سنتی نیست« ،تودههای ب یشمار» اند که آنها نیز نه مرکز و نه مکان واحدی دارند .این
تودههای ب یشــمار به روابط پیچیده سلطه اعتراض م یکنند .در دوران پس تمدرن ،پارادایم غرب
-شرق جای خود را به « امپراتوری -تودههای ب یشمار» داده است
جان ســخن اینکه ،طارق علی به ما یادآوری م یکند که وجه مشخص هی نبردهای کنونی بیش از
آنکه میان تمد نها باشد ،نبرد «بنیادگرای یها» است .نبرد میان دو سوی افرا طگرایی است که در
آن مذهب ،فرهنگ و عناصر تمدنی در خدمت امال و اهداف رهبران سیاسی به کار گرفته م یشوند.
همینطــور م یتوان این نبرد را میان بنیادگرایی بازار (نئولیبــرال) و بنیادگرایی مذهبی نامید .در
هر شکل ،به گفته ادوارد سعید ،این نبرد چیزی بیشتر از «نبرد جاهلیت» نیست که در این میان
قربانیان اصلی ,دموکراسی و عدالت اجتماعی هستند زیرا هیچکدام از دو سوئ نبرد اهمیتی به این
آرما نها نم یدهند .این دموکراســی ،عدالت اجتماعی ،و کرامت انسانی است که در میان صخره و
سنگ بنیادگرایی بازار و بنیادگرایی مذهبی له م یشوند .
ادامه دارد
استاد محمدتقی بهار
24ب هسوی«منزلتمتفاوتبودن»
ای دیو سپی ِد پای در بند!
ای گنب ِد گیتی ،ای دماوند! ادام هی صفحه ۲۲ سال متسیب /شماره - 1231جمعه 2نیدرورف 1392
از سیم به سر یكی ُكَل ْه خود در جهــان جنوب ،دیکتاتوری نبود ،بلکه ایدهها ،افراد و ســازما نهای مترقی و ملی بودند .لیبرال
گر آتش دل نهفته داری ز آهن به میان یكی كمربند دموکراســی غرب در پاره ایی موارد به حمایت و یا اســتفاده از جریا نهای محافظ هکار اسلامی یا In touch with Iranian diversity
سوزد جانت ،به جانت سوگند تا چشمِ بشر نبندت روی غیر اســامی در برابر دشمن مشترک کمونیستی یا مترقی ملی پرداخته است .کودتای آمریکایی
-انگلیسی ۱۳۳۲علیه دولت ملی محمد مصدق و یا کودتای آمریکایی علیه دولت ملی آلنده در Vol. 20 / No. 1231 - Friday, Mar. 22, 2013
بر ژرف دهانت سخت بندی بنهفته به ابر چهر دلبند شیلی ۱۹۷۳شاهدان این مدعا هستند .همچنین ،حمایت هم هجانبه غرب از مجاهدین افغانی در
بربسته سپهر زال پُرفند تا واَرهی از َدم ستوران جنگ علیه شــوروی شاهد غلبه منطق جنگ سرد بر سیاست خارجی لیبرال دموکراسی غرب در 24
وین مردم نحس دیو مانند
من بند دهانت برگشایم با شیر سپهر بسته پیمان جهان جنوب است.
ور بگشایند بندم از بند با اختر سعد كرده پیوند تاریخ گواهی م یدهد که تمد نها در توســعه و تکوین یکدیگر نقشــی اساسی ایفا کردهاند .نقش
چون گشت زمین ز جور گردون اندیشــمندان تمدن اســامی در احیاً میراث یونانی ،رنســانس ،و روشنگری تمدن غرب بر کسی
از آتش دل برون فرستم سرد و سیه و خموش و آوند پوشــیده نیست .زیرا غرب بعضاً از طریق ترجمه عربی متون یونانی به سنت یونانی خویش نگاهی
برقی كه بسوزد آن دهان بند بنواخت ز خش ْم بر فلك مشت دوباره افکند .رازی ،کندی ،فارابی ،اب نسینا ،و ابن رشد نا مهای شناخت هشده ایی برای اندیشمندان
آن مشت تویی تو ،ای دماوند! تمدن غرب هســتند زیرا هر یک به نوعی سهمی در احیا ســنت عقلانی و علمی غرب داشت هاند.
من این كنم و بود كه آید تو مشت درشت روزگاری از همین رو ،نبرد میان غرب و اســام ،و حتی ،میان غرب و اسلا مگرایان ،ادعای ب یپایه ایی است
نزدیك تو این عمل خوشایند از گردش قر نها پس افكند که نه متکی بر مبانی فکری و نه شــواهد تاریخی اســت .غرب ،رژیم صدام حسین را در سا لهای
ای مشت زمین! بر آسمان شو جنگ هش تســال هی ایران و عراق حمایت کرد .حمایت از رژیم ســادات و مبارک پس از امضای
آزاد شوی و بر خروشی بر ری بنواز ضربتی چند قرارداد صلح با اســرائیل ،حمایت ب یدریغ از الیگارشی نفتی -ارتجاعی عربستان سعودی و برخی
مانند دیو جسته از بند نی نی تو نه مشت روزگاری دیگر از دول تهای عربی خلیج فارس امری آشــکار اســت .حمایت هم هجانبه از مجاهدین افغانی
ای كوه نِیم ز گفته خرسند و سیاســت لیبرال دموکراسی غرب در افغانستان ،پاکســتان ،و عربستان سعودی در ظهور و قوام
ه ّرای تو افكند زلازل تو قلب فسرده زمینی القاعده ،طالبان ،و جریان تندرو وهابی -ســلفی مؤثر بوده اســت .بنابراین ،دوگانه غرب -اسلام و
از نیشابور تا نهاوند از درد ورم نموده یك چند غرب -اسلا مگرایی سادهانگارانه و فریبکارانه است .لیبرال دموکراسی و بنیادگرای مذهبی در پاره
تا درد و ورم فرو نشیند
وز برق تنور هات بتابد كافور بر آن ِضماد كردند ایی موارد به تقویت یکدیگر پرداخت هاند.
زالبرز اشّعه تا به الوند شو منفجر ای دل زمانه! علاوه بر آن ،شــواهد نبرد میان تمد نها ب همراتب بیشــتر از نبرد تمد نها اســت .در جنگ
وان آتش نهفته مپسند هش تســاله ایران و عراق و در جنگ ۱۹۹۰عراق و کویت ،مســلمانان باهم جنگیدند .در جنگ
ب ْگرای چو اژدهای گرزه خامش منشین سخن همی گوی اول و دوم آمریکا علیه عراق ( ،)۲۰۰۳ ،۱۹۹۰ترکیه و عربستان در کنار آمریکا بودند ،اما کانادا و
بخروش چو شرزه شیر ارغند افسرده مباش خوش همی خند فرانســه با آن مخالفت کردند .واقعیت این است که بر خلاف دیدگاه هانتینگتون ،دولت ،نه تمدن،
پنهان مكن آتش درون را همچنان واحد اصلی تحلیل در روابط بی نالملل است و دول تها بر اساس منافع سیاسی -اقتصادی
تركیبی ساز بی ُمماثل زین سوخته جان شنو یكی پسند
معجونی ساز ب یهمانند ای مادر سر سپید ،بشنو خویش ،نه بر اساس مفاهیم انتزاعی فرهنگی -تمدنی سیاست خارجی خود را تعیین م یکنند
این پند سیاه بخت فرزند گفتمــان نبرد تمد نها رویکردی دترمینیســتی ،تقلی لگــرا ،و ذات گرایانــه دارد و از همین رو،
از نار و سعیر و گاز و گوگرد بر كش ز سر این سپید ِمْعجر اندیشــمندان زیادی ب هنقد آن پرداخت هاند .از دیدگاه ،دیتر سنگاس ،نبرد تمد نها چیزی بیشتر از
از دود و حمیم و صخره گند بنشین به یكی كبود اَْورند یک «تخیل فانتزی جغرافیای فرهنگی» نیســت .زیرا هم هی فرهن گها سرشار از تضاد و نبردهای
درونی هســتند .مثلًا ،در اروپا ،ایده روشــنگری از درون تمدن غرب به چالش کشــیده شد .وجه
از آتش آه خلق مظلوم مشخص هی نبردهای جهان امروز را هوی تهای تمدنی تعیین نم یکنند ،بلکه ،نابرابر یهای اقتصادی
و از شعله كیفر خداوند
-اجتماعی بیشترین سهم را در این نبردها دارند .
ابری بفرست بر سر ری اســتانلی هافمن مفهوم «نبرد جهانی شد نها» را ب هجای «نبرد تمد نها» پیشنهاد م یکند .از نظر
بارانْش زهول و بیم و آفند وی ،جهانی شــدن در سه وجه اقتصادی ،فرهنگی و سیاســی عامل بسیاری از تن شهای پس از
جنگ سرد است .جهانی شدن اقتصاد نئولیبرال عامل اصلی نابرابر یهای اقتصادی و تعمیق شکاف
زان گونه كه بر مدینه عاد دارا و ندار شــده است .جهانی شدن فرهنگی ،روند یکسانی و یکدست کردن جهان بر طبق الگوی
صر صر شرر عدم پراكند آمریکایی را دنبال م یکند و از همین رو مقاوم تهایی را در برابر این فرایند موجب شــده اســت.
جهان یسازی سیاسی در ســای هی نفوذ قدر تهای مسلط جهان بر نهادهای بی نالمللی به تحدید
بفكن ز پی این اساس تزویر حاکمیت ملی برخی از کشــورها و حتی استقلال نهادهای بی نالمللی انجامیده است .جهان یسازی
بگسل ز هم این نژاد و پیوند که قرار بود صلح و عدالت را تعمیق بخشد اکنون بخشا موجب تنش و نبردهای بیشتر گشته است.
بنجامین باربــر نیز از همین زاویه ب هنقد نبرد تمد نها م یپــردازد .از نظر باربر ،نبرد کنونی میان
بر كن ز بن این بنا ،كه باید تمد نها نیســت بلکه میان دو نیرویی اســت که وی آنها را «جهاد» [اگر چه تعبیر دقیقی نیست]
از ریشه بنای ظلم بركند و «مک ورلد» م ینامد .اولی ،نماینده «واگرایی ارتجاعی ،قبیله ایی و بنیادگرایانه اســت» و دومی،
نماینده «همگرایی تهاجمی و آمرانه جهانی شــدن اقتصادی و فرهنگی است .نبرد جهادگرایان با
زین ب یخردان سفله بستان مدرنیته نیست ،بلکه با ایدئولوژی آمرانه ،هژمونیک مهاجم نئولیبرال است .این گروه حتی ضرورتاً
داد دل مردم خردمند ضد آمریکا هم نیستند ».نفرت آنها از غرب ،ضرورتاً نفرت از سیستم ارز شهای غربی نیست ،آ نها
از خوی ســلطه اگر امپریالیستی غرب نفرت دارند .از همین رو ،نبرد حاضر میان تمد نها نیست,
»تبیین دیالکتیکی تنش درونی یک تمدن جهانی اســت که توسط »مک ورلد» [نظام نئولیبرال]
ایجاد شده است .این یک جنگ درون -تمدنی است
مایــکل هارت و آنتونیو نگــری در اثر مهم خویش« ،امپراطوری» ،به مــا یادآوری م یکنند که «
نظام نوین جهانی یک امپراطوری اســت ».مفهوم امپراطوری نه ضرورتاً در ایالا تمتحده آمریکا و
نه در مفهوم امپریالیســم خلاصه م یشود .زیرا امپراطوری جدید عبارت از شبکه پیچیده نهادها و
روابط تنگاتنگ سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی است که از طریق این شبکه ,مردم خود در تکوین
و اســتمرار امپراتوری نقش دارند .ما با ایفای نقش یک «شــهروند خوب» و یک «خریدار خوب»
به ترتیب پای ههای سیاســی و اقتصادی امپراتوری را قوام م یبخشیم .ما در یک جهان پس تمدرن
زندگی م یکنیم و امپراطوری ,شــکل پســ تمدرن روابط پیچیده قدرت را نمایندگی م یکند .نه
مرکزی دارد و نه بنیادی« .امپراتوری به طور هم زمان همه جا هســت و هیچ جان نیست؛ اما هر
جا که نیروی کار استثمار م یشود حضور دارد ».نیروی کار استثمارشده در عصر پس تمدرن دیگر
پرولتاریای سنتی نیست« ،تودههای ب یشمار» اند که آنها نیز نه مرکز و نه مکان واحدی دارند .این
تودههای ب یشــمار به روابط پیچیده سلطه اعتراض م یکنند .در دوران پس تمدرن ،پارادایم غرب
-شرق جای خود را به « امپراتوری -تودههای ب یشمار» داده است
جان ســخن اینکه ،طارق علی به ما یادآوری م یکند که وجه مشخص هی نبردهای کنونی بیش از
آنکه میان تمد نها باشد ،نبرد «بنیادگرای یها» است .نبرد میان دو سوی افرا طگرایی است که در
آن مذهب ،فرهنگ و عناصر تمدنی در خدمت امال و اهداف رهبران سیاسی به کار گرفته م یشوند.
همینطــور م یتوان این نبرد را میان بنیادگرایی بازار (نئولیبــرال) و بنیادگرایی مذهبی نامید .در
هر شکل ،به گفته ادوارد سعید ،این نبرد چیزی بیشتر از «نبرد جاهلیت» نیست که در این میان
قربانیان اصلی ,دموکراسی و عدالت اجتماعی هستند زیرا هیچکدام از دو سوئ نبرد اهمیتی به این
آرما نها نم یدهند .این دموکراســی ،عدالت اجتماعی ،و کرامت انسانی است که در میان صخره و
سنگ بنیادگرایی بازار و بنیادگرایی مذهبی له م یشوند .
ادامه دارد