Page 28 - Shahrvand BC No. 1218
P. 28
ادبیات/شعر -به گزینش سپیده جدیری
28
ماه اشعاری از سال متسیب /شماره - 1218جمعه 1ید 1391
اِوا رون هِفلت
نوِر ماه به شدت
در صدا ِی جغدها ترجم هی
ماد هها ِی ُکرکی ،در اتاق م یدرخشند رباب محب
گربه آبگیرش را رها کرده آ نجا
من به حیاط م یروم
به سم ِت طناب رخت
و شست هها را م یآورم،
درخ ِت مرده
سای ه م یتند
بر تنه
پرتر ه ِی خود مقدم هی مترجم دربارهی اِوا رون هفِلت :اِوا رون هفِلت Eva Runefeltشــاعر و نویســنده ِی ســوئدی متولد 1953میلادی ،تا پیش از شروع به کا ِر In touch with Iranian diversity
نویســندگی در خان ه ِی سالمندان مشغول به کار بود .در ســال 1975با انتشار ُرما ِن «چاله» پا ِی به عالم نویسندگی گذاشت .پس از آن به شعر
صورتی ن خریسی شده بافته روی آورد و به زودی به عنوا ِن یکی از شاعرا ِن مطر ِح نسل خود شناخته شد .علاوه بر شعر و رمان ،دو مجموعه داستان و چند فیلمنامه تا کنون
از موجی از نورها ِی زاویه و انداز ههای قل ممو، از رون هفلت به چاپ رسیده است .آخرین دفتر شعر وی با عنوا ِن «اکنو ِن دزدیدهشده» در سال 2007توس ِط نشر بون ییِرش منتشر شد .کریستر
اِن ِدنده Crister Enandeدر باره ِی این دفتر م ینویسد" :گذشته به زی ِر پوس ِت انسانی نفوذ م یکند .انسانی که چندان هم زنده نیست« .م ِن» این
باید من باشم انسان به مرو ِر زمان تحلیل م یرود و محو م یشود و صدا ِی او گرفت هتر .اّما م یتوان ضعف را به قدرت تبدیل کرد .قصه صور تها ِی بسیار دارد .در را
اوست م یگوید چر خفلکوار و متمرکز، به رو ِی شاعر باز کنید .آرام بنشینید و در سکوت به راوی گوش فرا دهید .خواهید شنید که جادهها را ابر و غبار می-پوشاند ،از دان هها ِی شن خون
م یچکد و واژهها با رن ِج بسیار در تجرب ههای تلخ و شیرین هاشور م یخورند .شکارِ اکنون امر محالی است .تسلیم و اندوه رونه فلت را به بازگشت
آب ِی الحمراء و مرمری، به صداهایی دعوت م یکنند که به گذشته تعلّق دارند .در این دفتر شعر ما شاهدیم که او چگونه در مقاب ِل هوراتیوس سرخم م یکند ،سخنا ِن عه ِد
ای نجا باید من باشم باســتان را وام م یگیرد تا اکنون را تازه کند .در قطعاتی دیگر به صدا ِی شــَب حمانندی گوش فرا م یدهد که از آ ِن آگوست استریندبرگ August
اوست م یگوید Strindbergاست .او لمحه نوری بر نمایی م یتاباند .پش ِت این نما انسان خود را پنهان کردهاست .همی نجاست که ما با ملکه ایزابل Isabelدختر
فرناندو ِی پادشاه Fernandoو خوآنا Juanaاین شاهزاده ِی روانی روب هرو م یشویم .رون هفلت شاعری است آگاه و به شع ِر کلاسیک آشنا .اّما در عی ِن
اس ِب ابلق شتابان از د ِل زمین حال او مال ِک صدا ِی خود اســت .البته گاه توفا ِن کلمات و باز یهای دســتوری مان ِع را ِه پیا ِم اوست .وگرنه «اکنو ِن دزدیدهشده» از تأمل و آگاه ِی
بزرگ است برای افسارش شاعر موج م یزند ،و از اندوهی پائیزی؛ در این زما ِن آشفته آیا کسی هست گوش بدهد؟ آیا تو م یشنوی؟ ترجی عبند شعرها ِی رون هفلت است".
باید من باشم
ر ِّد پا ِی آویشن و گرانیت رون ه فلت تاکنون م ّوفق به دریافت جوایز متعددی شده است (به زیرنویس نگاه کنید).
همی نجا در سال 2003اندرش اولسون Anders Olssonبه بهان ه ِی اهدا ِی جایزه ِی اِک هلُف در باره ِی شعر اوا رونه فلت م یگوید " :در آخرین دفتر شعر
یک حیوان اِوا رون هفلت ما با یک پرسش روبهرو هستیم :کجاست روح شهوانی ،اّما ای نگونه سبک؟ این پرسش که به تنهائی یک شع ِر زیباست .ما را به یا ِد
فیل مســاز و شاع ِر ایتالیائی پ ییر پائلوپا ُســلینی Pier Paolo Pasoliniم یاندازد .کجاست روح شهوانی ،اّما ای نگونه سبک؟ یک پرس ِش شاعرانه.
از اشعار سا ِل 2003 شــاعرانی که این ســؤال را مطرح م یکنند بیش از هر انسا ِن دیگری از آرزو و اشتیاق سرشارند .این پرسش نمایانگ ِر تلا ِش دیرین ه ِی انسان است
برا ِی یکی کرد ِن نفس و ماده ،روح و جسم ،شهوانیت و رهائی .گونار اک هلوف Gunnar Ekelöfم یگوید :را ِز روح و جسم را محترم بشماریم .و
محترم شمرد ِن این راز وظیف ه ِی شعر است".
جوایزی که خانم رونه فلت دریافت کردهاست:
Aftonbladets litteraturpris 1978 تا آب خانه
و تا ِج درختان خاموش م یشود
Sveriges Radios Lyrikpris 1982 در اکنو ِن اختلا سشده ،هرچه گفتیم
اسکلت ،کت فها از مردگان گفتیم
Doblougska priset 1994 به پهلو منتظر م یمانند
این خان ه مرا م یپاید
Svenska Dagbladets litteraturpris 1994 تا به زهدانش باز گردم
در اسکل ِت کشت ِی وایگین گهاست
Bellmanpriset 1997 سپرده به دس ِت به نور و درخ ِت سما ِق کوهی
خرگ و شها ِی صحرائی و این بر ِف کهنسال
Ferlinpriset 1999
روزی م یخواستیم
Karl Vennbergs pris 1999 حرو فها ِی ب یصدا و باصدا و فربه را Vol. 20 / No. 1218 - Friday, Dec. 21, 2012
Gerard Bonniers lyrikpris 2002 با پوس ِت پشمی حیوانات
بیاموزیم
Ekelöfpriset 2003 Pœrehoj
یک واژه گفت
De Nios lyrikpris 2008 آثار خانم رونه فلت به زبان سوئدی:
Doma
)رمان( I svackan 1975 ما م یگذریم
از لابلا ِی خدایان نمون های آغازین بود
En kommande tid av livet 1975 سنبل هها را م یشماریم
آدم همیشه خود را از بالا به پائین رها م یکند
Åldriga och barnsliga trakter 1978 تا بشنویم دست دوِر پا
صداها ِی رنگارن ِگ اعداد را
)شعر( Augusti 1981 در خطرنا کترین لحظه
غار در لحظ هها ِی جوانی
)شعر( Längs ett oavslutat ögonblick 1986 که نامش غروب
) به همرا ِهPotatisdrömmar 1993 (Gunilla Bandolin از دفتر«اکنو ِن دزدیدهشده» وقتی دوباره نور پائین م یکشد
)داستان( Hejdad tid 1994
)شعر( Mjuka mörkret 1997
De tretton stegen 1998
I djuret 2001
Bokens ansikte 2002 آ ِن هزارساله ،گرما ِی
یک گردن و شکا فها ِی آدِرنالین
)شعر( I ett förskingrat nu 2007 استالاگمی تها و استاکتی کها ،آهک
توضیحات: قلا بدوز یشد هها 28
Alhambraنام قل های قدیمی اســت در کشــور اسپانیا .به زبان عربی فرفر یها شبی ِه ستاره ماهی
به شمای ِل خرچن گدریائی
الحمراء به معنا ِی دژ یا قل ه ِی سرخ.
Pœrehojمنطق های اســت روســتائی .این محل در جزیره ِی بورن ستو نها
هولم Bornholmدر کشور دانمارک واقع شده است .خانم اوا رون هفلت به هم نزدیک م یشوند
دورا ِن کودکی و نوجوانی خود را در این منطقه گذراندهاست. لحیمی و آهسته
28
ماه اشعاری از سال متسیب /شماره - 1218جمعه 1ید 1391
اِوا رون هِفلت
نوِر ماه به شدت
در صدا ِی جغدها ترجم هی
ماد هها ِی ُکرکی ،در اتاق م یدرخشند رباب محب
گربه آبگیرش را رها کرده آ نجا
من به حیاط م یروم
به سم ِت طناب رخت
و شست هها را م یآورم،
درخ ِت مرده
سای ه م یتند
بر تنه
پرتر ه ِی خود مقدم هی مترجم دربارهی اِوا رون هفِلت :اِوا رون هفِلت Eva Runefeltشــاعر و نویســنده ِی ســوئدی متولد 1953میلادی ،تا پیش از شروع به کا ِر In touch with Iranian diversity
نویســندگی در خان ه ِی سالمندان مشغول به کار بود .در ســال 1975با انتشار ُرما ِن «چاله» پا ِی به عالم نویسندگی گذاشت .پس از آن به شعر
صورتی ن خریسی شده بافته روی آورد و به زودی به عنوا ِن یکی از شاعرا ِن مطر ِح نسل خود شناخته شد .علاوه بر شعر و رمان ،دو مجموعه داستان و چند فیلمنامه تا کنون
از موجی از نورها ِی زاویه و انداز ههای قل ممو، از رون هفلت به چاپ رسیده است .آخرین دفتر شعر وی با عنوا ِن «اکنو ِن دزدیدهشده» در سال 2007توس ِط نشر بون ییِرش منتشر شد .کریستر
اِن ِدنده Crister Enandeدر باره ِی این دفتر م ینویسد" :گذشته به زی ِر پوس ِت انسانی نفوذ م یکند .انسانی که چندان هم زنده نیست« .م ِن» این
باید من باشم انسان به مرو ِر زمان تحلیل م یرود و محو م یشود و صدا ِی او گرفت هتر .اّما م یتوان ضعف را به قدرت تبدیل کرد .قصه صور تها ِی بسیار دارد .در را
اوست م یگوید چر خفلکوار و متمرکز، به رو ِی شاعر باز کنید .آرام بنشینید و در سکوت به راوی گوش فرا دهید .خواهید شنید که جادهها را ابر و غبار می-پوشاند ،از دان هها ِی شن خون
م یچکد و واژهها با رن ِج بسیار در تجرب ههای تلخ و شیرین هاشور م یخورند .شکارِ اکنون امر محالی است .تسلیم و اندوه رونه فلت را به بازگشت
آب ِی الحمراء و مرمری، به صداهایی دعوت م یکنند که به گذشته تعلّق دارند .در این دفتر شعر ما شاهدیم که او چگونه در مقاب ِل هوراتیوس سرخم م یکند ،سخنا ِن عه ِد
ای نجا باید من باشم باســتان را وام م یگیرد تا اکنون را تازه کند .در قطعاتی دیگر به صدا ِی شــَب حمانندی گوش فرا م یدهد که از آ ِن آگوست استریندبرگ August
اوست م یگوید Strindbergاست .او لمحه نوری بر نمایی م یتاباند .پش ِت این نما انسان خود را پنهان کردهاست .همی نجاست که ما با ملکه ایزابل Isabelدختر
فرناندو ِی پادشاه Fernandoو خوآنا Juanaاین شاهزاده ِی روانی روب هرو م یشویم .رون هفلت شاعری است آگاه و به شع ِر کلاسیک آشنا .اّما در عی ِن
اس ِب ابلق شتابان از د ِل زمین حال او مال ِک صدا ِی خود اســت .البته گاه توفا ِن کلمات و باز یهای دســتوری مان ِع را ِه پیا ِم اوست .وگرنه «اکنو ِن دزدیدهشده» از تأمل و آگاه ِی
بزرگ است برای افسارش شاعر موج م یزند ،و از اندوهی پائیزی؛ در این زما ِن آشفته آیا کسی هست گوش بدهد؟ آیا تو م یشنوی؟ ترجی عبند شعرها ِی رون هفلت است".
باید من باشم
ر ِّد پا ِی آویشن و گرانیت رون ه فلت تاکنون م ّوفق به دریافت جوایز متعددی شده است (به زیرنویس نگاه کنید).
همی نجا در سال 2003اندرش اولسون Anders Olssonبه بهان ه ِی اهدا ِی جایزه ِی اِک هلُف در باره ِی شعر اوا رونه فلت م یگوید " :در آخرین دفتر شعر
یک حیوان اِوا رون هفلت ما با یک پرسش روبهرو هستیم :کجاست روح شهوانی ،اّما ای نگونه سبک؟ این پرسش که به تنهائی یک شع ِر زیباست .ما را به یا ِد
فیل مســاز و شاع ِر ایتالیائی پ ییر پائلوپا ُســلینی Pier Paolo Pasoliniم یاندازد .کجاست روح شهوانی ،اّما ای نگونه سبک؟ یک پرس ِش شاعرانه.
از اشعار سا ِل 2003 شــاعرانی که این ســؤال را مطرح م یکنند بیش از هر انسا ِن دیگری از آرزو و اشتیاق سرشارند .این پرسش نمایانگ ِر تلا ِش دیرین ه ِی انسان است
برا ِی یکی کرد ِن نفس و ماده ،روح و جسم ،شهوانیت و رهائی .گونار اک هلوف Gunnar Ekelöfم یگوید :را ِز روح و جسم را محترم بشماریم .و
محترم شمرد ِن این راز وظیف ه ِی شعر است".
جوایزی که خانم رونه فلت دریافت کردهاست:
Aftonbladets litteraturpris 1978 تا آب خانه
و تا ِج درختان خاموش م یشود
Sveriges Radios Lyrikpris 1982 در اکنو ِن اختلا سشده ،هرچه گفتیم
اسکلت ،کت فها از مردگان گفتیم
Doblougska priset 1994 به پهلو منتظر م یمانند
این خان ه مرا م یپاید
Svenska Dagbladets litteraturpris 1994 تا به زهدانش باز گردم
در اسکل ِت کشت ِی وایگین گهاست
Bellmanpriset 1997 سپرده به دس ِت به نور و درخ ِت سما ِق کوهی
خرگ و شها ِی صحرائی و این بر ِف کهنسال
Ferlinpriset 1999
روزی م یخواستیم
Karl Vennbergs pris 1999 حرو فها ِی ب یصدا و باصدا و فربه را Vol. 20 / No. 1218 - Friday, Dec. 21, 2012
Gerard Bonniers lyrikpris 2002 با پوس ِت پشمی حیوانات
بیاموزیم
Ekelöfpriset 2003 Pœrehoj
یک واژه گفت
De Nios lyrikpris 2008 آثار خانم رونه فلت به زبان سوئدی:
Doma
)رمان( I svackan 1975 ما م یگذریم
از لابلا ِی خدایان نمون های آغازین بود
En kommande tid av livet 1975 سنبل هها را م یشماریم
آدم همیشه خود را از بالا به پائین رها م یکند
Åldriga och barnsliga trakter 1978 تا بشنویم دست دوِر پا
صداها ِی رنگارن ِگ اعداد را
)شعر( Augusti 1981 در خطرنا کترین لحظه
غار در لحظ هها ِی جوانی
)شعر( Längs ett oavslutat ögonblick 1986 که نامش غروب
) به همرا ِهPotatisdrömmar 1993 (Gunilla Bandolin از دفتر«اکنو ِن دزدیدهشده» وقتی دوباره نور پائین م یکشد
)داستان( Hejdad tid 1994
)شعر( Mjuka mörkret 1997
De tretton stegen 1998
I djuret 2001
Bokens ansikte 2002 آ ِن هزارساله ،گرما ِی
یک گردن و شکا فها ِی آدِرنالین
)شعر( I ett förskingrat nu 2007 استالاگمی تها و استاکتی کها ،آهک
توضیحات: قلا بدوز یشد هها 28
Alhambraنام قل های قدیمی اســت در کشــور اسپانیا .به زبان عربی فرفر یها شبی ِه ستاره ماهی
به شمای ِل خرچن گدریائی
الحمراء به معنا ِی دژ یا قل ه ِی سرخ.
Pœrehojمنطق های اســت روســتائی .این محل در جزیره ِی بورن ستو نها
هولم Bornholmدر کشور دانمارک واقع شده است .خانم اوا رون هفلت به هم نزدیک م یشوند
دورا ِن کودکی و نوجوانی خود را در این منطقه گذراندهاست. لحیمی و آهسته