Page 30 - Shahrvand BC No. 1215
P. 30
ادبیات /گفتوگو
چشم در چشمِ مرگ که درصفحات حوادث روزنام هه�ا دربار هاش م یخوانیم یا همه 30
نگاه ی به رمان «جهان زندگان» اثر تازه محمد محمدعل ی یا اتفاقافتاده است؟ چـیـزنهف،قاتفطاقواًفمقنطازدرصفذحه هنیخحووادتداثن 30
روزنام هها متنفرم .س��و گنامه،
غ منام های اس��ت که جهان را پیش چشم آدم سیاه م یکند .این چیزها
در ذهن من اتفاق افتاده است .مغر من پر از کشتارها و قت لها و ج نها
و پر یه��ا و ...چیزهایی عادی و معمولی اس��ت که جهان امروز گویی
از آن فارغ ش��ده است .چیزهایی که پیشین هی فرهنگی مل تها سرشار
از آن اس��ت .م��ا در انکار خود بورها و خراف ههای��ی را هم که م یتوانیم
دس تآویزی کنیم برای نقد و بررسی ،انکار کردهایم .من مد تها با طرح
حسن عظیمی یا س��وژه عش�� قبازی م یکنم .و نهایتاً خودش به بار م یرسد و م یشود
محم��د محمدعلی از یک دریچ هی 30در 40در «جهان زندگان»... آ نچیزی که باید م یش��د .از طرفی دیگر من با باورها شوخی م یکنم.
به درون دنیای تاریک مرگ نفوذ م یکند تا اش��باح زنده مردگان را آن را به چالش م یکشم .با آن بازی م یکنم ،مرعوبش م یشوم و دست
آخر تسلیم داستان شده ،آ ن را م ینویسم. سال متسیب /شماره - 1215جمعه 10رذآ 1391
در یک اثر تازه هنری پیش روی ما بگذارد.
اگر چه اغلب هنرمند روشنفکر ایرانی در حوالی سی تا چهل سالگی
به اوج م یرس��د و در دو راهی سرگردان زندگی حیرت زده م یماند
که چگونه راه از چاه را به خوانندگانش بنمایاند .اما محمدعلی حوالی
شصت س��الگی اثری مدرن خلق م یکند که بوی سی چهل سالگی
م یدهد .
به کمک این افق دید امکان سفر آرمانی در انتهای یترین دهلیز یاس در «جهان زندگان» ▪ ▪اتفاق�ا در مورد داس�تا نهایی ه�م که در آنها ای�د هی اثر با In touch with Iranian diversity
و ناامیدی فراهم م یشود .دیدنی که به فهمیدن راه م یگشاید. ش��بح مسعود ظروفچی رس��الت سیر و س��فری را گردن گرفته که
هیجان��ی بیش��تر از بازی با مرگ را برای همراه ب��ه ارمغان م یآورد. توج�ه به باوره�ای عامه درب�ار هی جن،آل و ...ش�کل گرفته و Vol. 20 / No. 1215 - Friday, Nov. 30, 2012
«فهمیدم در هیچ س��احل دریای نیلگونی ،کش��تی بزرگ و زیبایی دیدن در تاریکی قبر احتیاج به چش��م مرکب دارد تا بتوانی پشت و پرورانده شده است ،چون بسیار دقیق و در عین حال ،متفاوت
منتظر من نیست تا در یک سفر آرمانی دست خود را در دریا بشویم روی دیوار سیاهی را ببینی که به زور ،بلند و بالا در مقابل ما ایستاده ازداستا نهایی که در این باره خواند هام به جزئیات پرداخت هاید
-مثلا به ای نکه ج نها بدن آد مها وهمه چیز را بو م یکشند و از
و احساس پاکی و پاکیزگی کنم .» و جسم و روح ما را از هم بیگانه کرد هاست. این طریق ،تغذیه م یکنند -م یخواستم بپرسم که این جزئیات،
پس از رس��یدن به این پاکیزگی قدم در بهشتی م یتوان گذاشت که محمدعلی از همان صفحه اول چشم در چشم مرگ م یدوزد تا ترس کامال محصول تخیل خودتان ب�وده یا از حکایات�ی که در این
از مرگ را که مهی بتر از آن است دست آموز کند .او برای این مواجه زمین هها وجود دارد ،این نکات رایافت هاید و بعد در داس�تا نتان
از حجم شناخت سرشار از آرامش و حقیقت است. «باد» را به خدمت م یگیرد و چون برای کش��ف هوی تهای تازه این
«بهشت تو این جاست .جایی که م یتواند سکوتی باشد ،یا لحظ های نی��روی نافرم��ان را در «برهن��ه در باد» رام ک��رده اینجا در «جهان پـروـبرراشیدراسد�ه�اییددن؟ به ی��ک واقعیت خیالی ،من مطالع�� هی ویژهای را بر
از زمان که از حرکت م یایستد و تو رازی را کشف م یکنی ،حلق های زندگان» به خوبی به کار م یکش��د« .پشت روسری مادر در باد مثل
را م ییابی که سا لها در پی آن بودهای .حلق های چه قلابی و چه اصل روی باورها و آیی نهای قومی و ملی س��رزمینمان انجام دادم .به جرأت
بیرق سیاه و کوچکی در اهتزاز بود .» م یتوانم بگویم که اکثر کتا بهایی را هم که در وصف جن و آل و ( ...از
که منطقی م یدهد به سلسله حوادث سیاه و سفید زندگ یات ». با ورود به س��یاهی مطلق مرگ ما کورم��ال ،کورمال راه م یافتیم و منظر روحانیون و صاح بنظران شیعی ) در ایران منتشر شده خواندهام.
در «جهان زندگان »...اش��باح و ارواح در ظرف زمان و مکان محدود خیل��ی زود نه بر س��ر دو راهی بلکه این بار بر س��ر یک س��ه راهی اکثر کتا بها بر اساس یک اشل و یک الگوی مشترک کپی برداری شده،
نیس��تند .دامنه حرکت و رفت و آمدش��ان فراخ و گسترده است .از س��رگردان قرار م یگیریم .نیس��تی و مرگ راه کور اول است .تقدیر اما هس��تند کتا بها و مقال ههایی که حرفی نو ،و نگاهی دیگر به مسئله
تنگی فشار قبر گشایشی حاصل شده است که مرزهای جغرافیایی را و سرنوش��ت ،آراس��ته به س��نگلاخ آبروداری راه دوم است .انتقام و دارند .با توجه به ای نکه در قرآن بارها و بارها به مسئل هی جن و تقابلش و
خودکش��ی راه خون آلود دیگری است که هر کدام قرار است ما را با تفاوتش با انس (انسان) اشاره شده ،پس طبیعی است که صاحب نظران
از این جای نزدیک ...تا آن جای دور ...پهناور کرده است . کش��ف راز مردن به حقیقت هوی تهایی ک��ه در قبر اباء و اجدادمان در این باره هم علمای دینی و مفسران قرآن باشند .تحقی قهای خردی
کالبد آد مها در زیر س��اطور شکنجه قطعه قطعه شده است تا در هر هم در فرهنگ عامه صورت گرفته که آ نها هم کمک بزرگی به من در
یخچال فریزری هر چقدر کوچک حتی به اندازه یک قاب عکس سی نهفته است هدایت کند. رسیدن به تصویر نزدیک به واقعیت اشاره شده در ذهن ایران یها از قدیم
در چهل جا بگیرد .و یا کالبدها با هم معاوضه ش��وند .مثل مس��عود این هنرنمایی از زبان دکتر مافی که «یا کورمی کند یا شفا م یدهد». تا اکنون داشته است .تصویر و مناسک رفتاری ج نها آمیزهای است از
پس��ر ظروفچی ،نویس��نده آزادیخواه که با تغییر جای قاب عکسش بع��د از اینکه مادر را برای کوتاه کردن عمرش راضی به خوردن زهر واقعی��ت ذهنی موجود ،و تخیل فردی من .ای نکه جن به جای خوردن
م یتواند پدر ش��ود و سر جای منصور ظروفچی روی طاقچه بنشیند مار «تزریق انس��ولین» م یکند .به این شکل بیان م یشود .امشب به غذا بو م یکش��د ،یا ای نکه موی س��رخی در تمام تنش روییده است از
و با همان لهجه منصور آواز بلبلی بخواند .و یا به کالبد عروسکی در یک کرش��مه س��ه کار کردیم .هم زیارت شاه عبدالعظیم ،هم دیدن واقعی��ت ذهنی موجود در کتا بها و باور مردم سرچش��مه م یگیرد .اما
ت��ل خا کها بیفتد که از جنگی مهیب ب��رای هیچ و پوچ بجا مانده؛ ای نکه آ نقدر باران بیاید که اقیانوسی در حاشیه یک روستا ظهور کند،
و بمیرد تا فقط مرده باش��د .مرده ای مصنوعی که م یتواند به کالبد یار ،هم معالجه بیمار. از تخیل صرف من ریشه گرفته است .آل با من و فرهنگ خاندان مادری
در این اثر زیبای هنری که با انس��جام ،س��یالیت ذهن نویس��نده به من همراه بوده و هس��ت .هنوز هم پدربزرگ��م ادعا م یکند که خال هی
واقعی خودش که یک مرده واقعی است برگردد . خواننده منتقل م یش��ود به خوبی ان کرشمه دکتر معتبر که قیافه بزرگمان را از دس��ت آل گرفته و مادربزرگ پدری هم باور دارد که اگر
وسعت زمان هم به علت عذاب علیم آبروداری و فشار حاصل از خون پدربزرگ شیرمرد من نبود ،پدر ما را آل برده بود! الف جن ،ام الصبیان
دل خوردن به مدت طول تاریخ گس��ترده ش��ده و به وس��عت رویا و ای شبیه عکس پیری مصدق دارد به نمایش گذاشته شده است. با من و ما در فرهنگ روس��تا و ش��هرهای کوچک بوده و هست .اما این
خیال امتداد یافته اس��ت .در «جهان زن��دگان »...عقربه زمان از کار در آفرینش این اثر دست محمدعلی پای همه را کشیده وسط حتی ترفند من است که آ نها را به کلان شهر تهرانی یا هر کلان شهر دیگر
افتاده و ساکت و ثابت است؛ و در این ثبات دامنه حرکتی برای ارواح من و ش��ما را .چه با گاو و گوسفند کسی کار داشته باشی یا نداشته م یبرم .ای نجا اس��ت که تضاد و گره داستانی آغاز م یشود .برای گذر از
و اش��باح فراهم ش��ده اس��ت که دیگر وقت و بی وقت نم یشناسند. باشی شریک جرمی هستی که باید تاوان پس بدهی .یا داری قصاص این تضادها است که داستان پیش م یرود و به سرانجام خود م یرسد.
آزادان��ه زمان را کش م یدهند .م یتوان ش��صت روز برای ترمیم دل م یکنی و یا داری قصاص م یش��وی« .وارث سرنوشت در گذشتگان
شکسته ای وقت گذاشت و یا چهار ماه برای پیدا کردن کروات کمد خویش��یم .اما این به آن معنا نیس��ت که گوش های بنشینیم و دست ▪ ▪از آثاری که در دس�ت چاپ دارید یا آماد هی انتشار برایمان
لبا سها را گش��ت .س��ه هفته و یا س��ه ماه یا سیصد و سی سال چه روی دس��ت بگذاریم و در پی تغییر سرنوشت خود نباشیم ،یا حتی
فرق��ی م یکند هر چقدر که م یخواهی��د م یتوانید برای پیدا کردن ندانیم چه بر سرمان آمده که نتیجه گرفت هایم ،ما وارث سرنوشت در مفید، بیژن بعدیشما باشیم؟ موقع منتظر کتاب ب ـگوـییجددا.یچازه
ش��غلی بگردید .از لحظه پندارمی توان عکس گرفت و ان را در قاب بر روی عباس نعلبندیان، کارهای تحقیقی من
گذشتگان خویشیم ». غلامحسین ساعدی و ،...و جدای از ترجم هی نمایشنام ههای استریندبرگ،
جاودانگی ابدی کرد . «منظور از در گذش��تگان خویش هم یک امر خصوصی نیست بلکه مندو رمان تمام شده و یک مجموعهداستان نیمه تمامدارم که امیدوارم
محمد محمدعلی با فروتنی و دریادلی جهان بی پایانی را بروی عشق به زودی شرایطی پیش بیاید تا بتوانم آ نها را در داخل ایران منتشر کنم.
و همبستگی م یگشاید ،که من و شما در کنار مریم و مسعود بتوانیم اگر گسترش بدهیم م یرسیم به رابطه علت و معلولی» . برای آ نکه مرگ را فراموش نکرده باش��یم باید بگویم که رمان «عباس»،
راحت به هزار توی قبر جد و ابادمان«( ،آباء )»...هم سر بکشیم و رنج وقتی که قصاص سرنوش��ت ما شد .این طور م یشود« .چون لابلای یکی از رما نهایی اس��ت که مرگ در آن ساری و جاری چهرهی دیگر از
فرو خورده س��الیان نکبت بار مردمی را به نسیان فراموشی بسپاریم، نوشت هها مرا عنصری نامطلوب ودهن گشاد م یپنداشتند .برای اعتبار خودش را به نمایش م یگذارد .نم یدانم ،شاید این هم فرجام من و نسل
که محکوم سرنوش��تی بودند که از پیشینیان به ارث مانده بود .کوزه و آینده حکم قصاص ،دس��ت به قصاص قبل از جنایت زده بودند»... من باشد که باید و حتماً با مرگ عش قبازی کنیم!
زیر خاکی بس��اط مرد خنزر پنزری ،آن گنج پنهانی که با هزار سکه
قلابی در دل ،بهانه قتل بود ،با دس��ت نویس��نده از زیر آوار جنگ و (آیا قصاص قبل از جنایت مثل قصاص بعد از جنایت نیست؟)
سرکوب بیرون کشیده م یشود ،تا این سکه از رونق بیفتد ،و یک بار چشم مرکب نویسنده که از پشت آینه مرگ به ما دوخته شده است،
این توانائی را به خواننده م یدهد که س��نگینی زندگی خویش را با
برای همیشه نقد شود. دیگران و مس��ئولیتی را که در قبال حفظ زندگی داریم حس کنیم.
«دکتر گفت :خانم فاطمه ارشادی ،شما برای چی انسولین نم یزنید؟
از سرنوش��ت مادرتان عبرت نم یگیرید .مگر عالم و آدم مچل ش��ما
هستند؟»
مادر :بیماری قند مگر ارثی نیست؟
دکتر:ای��ن ارث را م یش��ود نگرف��ت ،البت��ه ف��داکاری م یخ��وا
هد .
افق دید این چشم مرکب را که در ظلمات جهان مردگان به هستی
م ینگ��رد م یتوان در لحظه مرگ دید .در لحظه مرگ همه نیروهای
هستی جمع م یشود تا در این لحظه سراسر وجود و گذشته خویش
را یکپارچه به تماشا بنشینیم .کشف یک راز مهم با رویت این لحظه
ممکن م یشود.
«خوشا به سعادت کسانی که قادرند همه چیز را با یک نگاه و در یک
لحظه ببینند ».
چشم در چشمِ مرگ که درصفحات حوادث روزنام هه�ا دربار هاش م یخوانیم یا همه 30
نگاه ی به رمان «جهان زندگان» اثر تازه محمد محمدعل ی یا اتفاقافتاده است؟ چـیـزنهف،قاتفطاقواًفمقنطازدرصفذحه هنیخحووادتداثن 30
روزنام هها متنفرم .س��و گنامه،
غ منام های اس��ت که جهان را پیش چشم آدم سیاه م یکند .این چیزها
در ذهن من اتفاق افتاده است .مغر من پر از کشتارها و قت لها و ج نها
و پر یه��ا و ...چیزهایی عادی و معمولی اس��ت که جهان امروز گویی
از آن فارغ ش��ده است .چیزهایی که پیشین هی فرهنگی مل تها سرشار
از آن اس��ت .م��ا در انکار خود بورها و خراف ههای��ی را هم که م یتوانیم
دس تآویزی کنیم برای نقد و بررسی ،انکار کردهایم .من مد تها با طرح
حسن عظیمی یا س��وژه عش�� قبازی م یکنم .و نهایتاً خودش به بار م یرسد و م یشود
محم��د محمدعلی از یک دریچ هی 30در 40در «جهان زندگان»... آ نچیزی که باید م یش��د .از طرفی دیگر من با باورها شوخی م یکنم.
به درون دنیای تاریک مرگ نفوذ م یکند تا اش��باح زنده مردگان را آن را به چالش م یکشم .با آن بازی م یکنم ،مرعوبش م یشوم و دست
آخر تسلیم داستان شده ،آ ن را م ینویسم. سال متسیب /شماره - 1215جمعه 10رذآ 1391
در یک اثر تازه هنری پیش روی ما بگذارد.
اگر چه اغلب هنرمند روشنفکر ایرانی در حوالی سی تا چهل سالگی
به اوج م یرس��د و در دو راهی سرگردان زندگی حیرت زده م یماند
که چگونه راه از چاه را به خوانندگانش بنمایاند .اما محمدعلی حوالی
شصت س��الگی اثری مدرن خلق م یکند که بوی سی چهل سالگی
م یدهد .
به کمک این افق دید امکان سفر آرمانی در انتهای یترین دهلیز یاس در «جهان زندگان» ▪ ▪اتفاق�ا در مورد داس�تا نهایی ه�م که در آنها ای�د هی اثر با In touch with Iranian diversity
و ناامیدی فراهم م یشود .دیدنی که به فهمیدن راه م یگشاید. ش��بح مسعود ظروفچی رس��الت سیر و س��فری را گردن گرفته که
هیجان��ی بیش��تر از بازی با مرگ را برای همراه ب��ه ارمغان م یآورد. توج�ه به باوره�ای عامه درب�ار هی جن،آل و ...ش�کل گرفته و Vol. 20 / No. 1215 - Friday, Nov. 30, 2012
«فهمیدم در هیچ س��احل دریای نیلگونی ،کش��تی بزرگ و زیبایی دیدن در تاریکی قبر احتیاج به چش��م مرکب دارد تا بتوانی پشت و پرورانده شده است ،چون بسیار دقیق و در عین حال ،متفاوت
منتظر من نیست تا در یک سفر آرمانی دست خود را در دریا بشویم روی دیوار سیاهی را ببینی که به زور ،بلند و بالا در مقابل ما ایستاده ازداستا نهایی که در این باره خواند هام به جزئیات پرداخت هاید
-مثلا به ای نکه ج نها بدن آد مها وهمه چیز را بو م یکشند و از
و احساس پاکی و پاکیزگی کنم .» و جسم و روح ما را از هم بیگانه کرد هاست. این طریق ،تغذیه م یکنند -م یخواستم بپرسم که این جزئیات،
پس از رس��یدن به این پاکیزگی قدم در بهشتی م یتوان گذاشت که محمدعلی از همان صفحه اول چشم در چشم مرگ م یدوزد تا ترس کامال محصول تخیل خودتان ب�وده یا از حکایات�ی که در این
از مرگ را که مهی بتر از آن است دست آموز کند .او برای این مواجه زمین هها وجود دارد ،این نکات رایافت هاید و بعد در داس�تا نتان
از حجم شناخت سرشار از آرامش و حقیقت است. «باد» را به خدمت م یگیرد و چون برای کش��ف هوی تهای تازه این
«بهشت تو این جاست .جایی که م یتواند سکوتی باشد ،یا لحظ های نی��روی نافرم��ان را در «برهن��ه در باد» رام ک��رده اینجا در «جهان پـروـبرراشیدراسد�ه�اییددن؟ به ی��ک واقعیت خیالی ،من مطالع�� هی ویژهای را بر
از زمان که از حرکت م یایستد و تو رازی را کشف م یکنی ،حلق های زندگان» به خوبی به کار م یکش��د« .پشت روسری مادر در باد مثل
را م ییابی که سا لها در پی آن بودهای .حلق های چه قلابی و چه اصل روی باورها و آیی نهای قومی و ملی س��رزمینمان انجام دادم .به جرأت
بیرق سیاه و کوچکی در اهتزاز بود .» م یتوانم بگویم که اکثر کتا بهایی را هم که در وصف جن و آل و ( ...از
که منطقی م یدهد به سلسله حوادث سیاه و سفید زندگ یات ». با ورود به س��یاهی مطلق مرگ ما کورم��ال ،کورمال راه م یافتیم و منظر روحانیون و صاح بنظران شیعی ) در ایران منتشر شده خواندهام.
در «جهان زندگان »...اش��باح و ارواح در ظرف زمان و مکان محدود خیل��ی زود نه بر س��ر دو راهی بلکه این بار بر س��ر یک س��ه راهی اکثر کتا بها بر اساس یک اشل و یک الگوی مشترک کپی برداری شده،
نیس��تند .دامنه حرکت و رفت و آمدش��ان فراخ و گسترده است .از س��رگردان قرار م یگیریم .نیس��تی و مرگ راه کور اول است .تقدیر اما هس��تند کتا بها و مقال ههایی که حرفی نو ،و نگاهی دیگر به مسئله
تنگی فشار قبر گشایشی حاصل شده است که مرزهای جغرافیایی را و سرنوش��ت ،آراس��ته به س��نگلاخ آبروداری راه دوم است .انتقام و دارند .با توجه به ای نکه در قرآن بارها و بارها به مسئل هی جن و تقابلش و
خودکش��ی راه خون آلود دیگری است که هر کدام قرار است ما را با تفاوتش با انس (انسان) اشاره شده ،پس طبیعی است که صاحب نظران
از این جای نزدیک ...تا آن جای دور ...پهناور کرده است . کش��ف راز مردن به حقیقت هوی تهایی ک��ه در قبر اباء و اجدادمان در این باره هم علمای دینی و مفسران قرآن باشند .تحقی قهای خردی
کالبد آد مها در زیر س��اطور شکنجه قطعه قطعه شده است تا در هر هم در فرهنگ عامه صورت گرفته که آ نها هم کمک بزرگی به من در
یخچال فریزری هر چقدر کوچک حتی به اندازه یک قاب عکس سی نهفته است هدایت کند. رسیدن به تصویر نزدیک به واقعیت اشاره شده در ذهن ایران یها از قدیم
در چهل جا بگیرد .و یا کالبدها با هم معاوضه ش��وند .مثل مس��عود این هنرنمایی از زبان دکتر مافی که «یا کورمی کند یا شفا م یدهد». تا اکنون داشته است .تصویر و مناسک رفتاری ج نها آمیزهای است از
پس��ر ظروفچی ،نویس��نده آزادیخواه که با تغییر جای قاب عکسش بع��د از اینکه مادر را برای کوتاه کردن عمرش راضی به خوردن زهر واقعی��ت ذهنی موجود ،و تخیل فردی من .ای نکه جن به جای خوردن
م یتواند پدر ش��ود و سر جای منصور ظروفچی روی طاقچه بنشیند مار «تزریق انس��ولین» م یکند .به این شکل بیان م یشود .امشب به غذا بو م یکش��د ،یا ای نکه موی س��رخی در تمام تنش روییده است از
و با همان لهجه منصور آواز بلبلی بخواند .و یا به کالبد عروسکی در یک کرش��مه س��ه کار کردیم .هم زیارت شاه عبدالعظیم ،هم دیدن واقعی��ت ذهنی موجود در کتا بها و باور مردم سرچش��مه م یگیرد .اما
ت��ل خا کها بیفتد که از جنگی مهیب ب��رای هیچ و پوچ بجا مانده؛ ای نکه آ نقدر باران بیاید که اقیانوسی در حاشیه یک روستا ظهور کند،
و بمیرد تا فقط مرده باش��د .مرده ای مصنوعی که م یتواند به کالبد یار ،هم معالجه بیمار. از تخیل صرف من ریشه گرفته است .آل با من و فرهنگ خاندان مادری
در این اثر زیبای هنری که با انس��جام ،س��یالیت ذهن نویس��نده به من همراه بوده و هس��ت .هنوز هم پدربزرگ��م ادعا م یکند که خال هی
واقعی خودش که یک مرده واقعی است برگردد . خواننده منتقل م یش��ود به خوبی ان کرشمه دکتر معتبر که قیافه بزرگمان را از دس��ت آل گرفته و مادربزرگ پدری هم باور دارد که اگر
وسعت زمان هم به علت عذاب علیم آبروداری و فشار حاصل از خون پدربزرگ شیرمرد من نبود ،پدر ما را آل برده بود! الف جن ،ام الصبیان
دل خوردن به مدت طول تاریخ گس��ترده ش��ده و به وس��عت رویا و ای شبیه عکس پیری مصدق دارد به نمایش گذاشته شده است. با من و ما در فرهنگ روس��تا و ش��هرهای کوچک بوده و هست .اما این
خیال امتداد یافته اس��ت .در «جهان زن��دگان »...عقربه زمان از کار در آفرینش این اثر دست محمدعلی پای همه را کشیده وسط حتی ترفند من است که آ نها را به کلان شهر تهرانی یا هر کلان شهر دیگر
افتاده و ساکت و ثابت است؛ و در این ثبات دامنه حرکتی برای ارواح من و ش��ما را .چه با گاو و گوسفند کسی کار داشته باشی یا نداشته م یبرم .ای نجا اس��ت که تضاد و گره داستانی آغاز م یشود .برای گذر از
و اش��باح فراهم ش��ده اس��ت که دیگر وقت و بی وقت نم یشناسند. باشی شریک جرمی هستی که باید تاوان پس بدهی .یا داری قصاص این تضادها است که داستان پیش م یرود و به سرانجام خود م یرسد.
آزادان��ه زمان را کش م یدهند .م یتوان ش��صت روز برای ترمیم دل م یکنی و یا داری قصاص م یش��وی« .وارث سرنوشت در گذشتگان
شکسته ای وقت گذاشت و یا چهار ماه برای پیدا کردن کروات کمد خویش��یم .اما این به آن معنا نیس��ت که گوش های بنشینیم و دست ▪ ▪از آثاری که در دس�ت چاپ دارید یا آماد هی انتشار برایمان
لبا سها را گش��ت .س��ه هفته و یا س��ه ماه یا سیصد و سی سال چه روی دس��ت بگذاریم و در پی تغییر سرنوشت خود نباشیم ،یا حتی
فرق��ی م یکند هر چقدر که م یخواهی��د م یتوانید برای پیدا کردن ندانیم چه بر سرمان آمده که نتیجه گرفت هایم ،ما وارث سرنوشت در مفید، بیژن بعدیشما باشیم؟ موقع منتظر کتاب ب ـگوـییجددا.یچازه
ش��غلی بگردید .از لحظه پندارمی توان عکس گرفت و ان را در قاب بر روی عباس نعلبندیان، کارهای تحقیقی من
گذشتگان خویشیم ». غلامحسین ساعدی و ،...و جدای از ترجم هی نمایشنام ههای استریندبرگ،
جاودانگی ابدی کرد . «منظور از در گذش��تگان خویش هم یک امر خصوصی نیست بلکه مندو رمان تمام شده و یک مجموعهداستان نیمه تمامدارم که امیدوارم
محمد محمدعلی با فروتنی و دریادلی جهان بی پایانی را بروی عشق به زودی شرایطی پیش بیاید تا بتوانم آ نها را در داخل ایران منتشر کنم.
و همبستگی م یگشاید ،که من و شما در کنار مریم و مسعود بتوانیم اگر گسترش بدهیم م یرسیم به رابطه علت و معلولی» . برای آ نکه مرگ را فراموش نکرده باش��یم باید بگویم که رمان «عباس»،
راحت به هزار توی قبر جد و ابادمان«( ،آباء )»...هم سر بکشیم و رنج وقتی که قصاص سرنوش��ت ما شد .این طور م یشود« .چون لابلای یکی از رما نهایی اس��ت که مرگ در آن ساری و جاری چهرهی دیگر از
فرو خورده س��الیان نکبت بار مردمی را به نسیان فراموشی بسپاریم، نوشت هها مرا عنصری نامطلوب ودهن گشاد م یپنداشتند .برای اعتبار خودش را به نمایش م یگذارد .نم یدانم ،شاید این هم فرجام من و نسل
که محکوم سرنوش��تی بودند که از پیشینیان به ارث مانده بود .کوزه و آینده حکم قصاص ،دس��ت به قصاص قبل از جنایت زده بودند»... من باشد که باید و حتماً با مرگ عش قبازی کنیم!
زیر خاکی بس��اط مرد خنزر پنزری ،آن گنج پنهانی که با هزار سکه
قلابی در دل ،بهانه قتل بود ،با دس��ت نویس��نده از زیر آوار جنگ و (آیا قصاص قبل از جنایت مثل قصاص بعد از جنایت نیست؟)
سرکوب بیرون کشیده م یشود ،تا این سکه از رونق بیفتد ،و یک بار چشم مرکب نویسنده که از پشت آینه مرگ به ما دوخته شده است،
این توانائی را به خواننده م یدهد که س��نگینی زندگی خویش را با
برای همیشه نقد شود. دیگران و مس��ئولیتی را که در قبال حفظ زندگی داریم حس کنیم.
«دکتر گفت :خانم فاطمه ارشادی ،شما برای چی انسولین نم یزنید؟
از سرنوش��ت مادرتان عبرت نم یگیرید .مگر عالم و آدم مچل ش��ما
هستند؟»
مادر :بیماری قند مگر ارثی نیست؟
دکتر:ای��ن ارث را م یش��ود نگرف��ت ،البت��ه ف��داکاری م یخ��وا
هد .
افق دید این چشم مرکب را که در ظلمات جهان مردگان به هستی
م ینگ��رد م یتوان در لحظه مرگ دید .در لحظه مرگ همه نیروهای
هستی جمع م یشود تا در این لحظه سراسر وجود و گذشته خویش
را یکپارچه به تماشا بنشینیم .کشف یک راز مهم با رویت این لحظه
ممکن م یشود.
«خوشا به سعادت کسانی که قادرند همه چیز را با یک نگاه و در یک
لحظه ببینند ».