Page 22 - Issue No.1366
P. 22

‫سه شعر از فرزاد طبائی‬                                             ‫ادبیات‬

                                                                                                                                                                                    ‫‪22‬‬

                                                                            ‫فرزاد طبائی‪ ،‬شاعر متولد خرداد شصت و یک در اصفهان است‪ .‬اخیراً‬                                            ‫سال ‪ / 23‬شماره ‪ - 1366‬جمعه ‪ 31‬رهم ‪1394‬‬
                                                                            ‫از او مجموعه شعر «ندیدن» به صورت الکترونیکی منتشر شده و شاعر‬
                                                                                           ‫در معرفی آن بر صفحه‌ی فی ‌سبو ‌کاش نوشته است‪:‬‬      ‫شعر‬
                                                                            ‫«سرانجام تمام شد‪.‬‬
                                                                            ‫اینک مجموعه‌ی شعر " ندیدن" به صورت الکترونیک و فارغ از‬
                                                                            ‫وابست ‌هگی به هرگونه بنگاه نشر و تائید توسط قدرت و نهاد حاکمه در‬
                                                                                                                                              ‫اختیار مخاطبان قرار م ‌یگیرد‪.‬‬
                                                                            ‫این مجموعه شامل سی شعر از من است که بجز چندتائی که بازنویسی شده‌اند بقیه محصول دو سال گذشته‬
                                                                            ‫هستند‪.‬مجموعه با شعر "بهشت" آغاز می‌شود و با شعر "تورق" که تصویری از رویای خوانده شدنم است پایان‬
                                                                                                                                                   ‫م ‌یپذیرد‪.‬‬
                                                                            ‫دانلود و دریافت این مجموعه برای مخاطبان رایگان است‪ .‬اما اگر این شعرها را خواندید و دوست داشتید‬
                                                                            ‫مبلغی چونان که مرسوم است بپردازید؛ هر مبلغی که در نظر داشتید به حساب‌های آمده در لینک زیر که‬

                                                                            ‫متعلق‌اند به بنیاد محک ( موسسه‌ی خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان ) واریز نمائید‪.‬‬

                                                          ‫پس بَر می َکنی‬    ‫‪http://www.mahak-charity.org/…/aboute-mah…/mahakbankaccounts‬‬
                                              ‫به سان شعبده گری کارکشته‬      ‫و اگر توانستید و مقبول بودند این سطرها‪ ،‬از آ ‌نها چا ِپ کاغذی گرفته و به دوستان و آنان که م ‌یدانید در‬

                                                            ‫به کارِ ُکشتنی‬                                                                        ‫خواندن اهلیتی دارند برسانید‪.‬‬
                                           ‫چه ساقه های سینه ها و ساق ها‬     ‫همچنین ممنون خواهم شد از مهرتان که اگر صلاح دیدید این مطلب را به اشتراک گذاشته و در نشر بهتر‬
                                  ‫چه درنده ی گلوگاه گوارش و هلاهل خون‬
                                    ‫نزدیکی ی با تو ناگزیر و قاعده مند است‬                                                                           ‫و بیشت ِر آن مرا یاری کنید‪.‬‬
                                                                                                                      ‫و شعر کنش ‌یست در زبان و در واکنش به وض ِع موجود زبان‪.‬‬
                                                      ‫چونان قربِبه اسرار‬
                                             ‫یا تن به در می بریم و خاموش‬                                                                      ‫لینک دانلود مجموعه‌ شعر " ندیدن " ‪:‬‬
                         ‫یا خاموش و تن می سپاریم به اعلان گوینده ی اخبار‬
                                                                            ‫‪http://www.4shared.com/office/hdARmpUBba/nadidan.html‬‬
                                                        ‫و نظافت و ستردن‬     ‫پیش‌تر در مجله‌ی شهروند بی سی‪ ،‬پنج شعر از مجموعه‌ی «ندیدن» منتشر شده بود‪ .‬اکنون سه شعر دیگر‬
                                           ‫عجیب پرده پوشِرازها می شوند‬
                                                                                                                       ‫از این شاعر و این بار از مجموعه‌ی «عقود» او را م ‌یخوانید‪.‬‬
                                                         ‫شاعرانت ناشرانت‬
‫سیزدهم فروردین نود و سه‬                        ‫در دخمه‪-‬دکان های حقیری‬                                 ‫شعر واجبی‬
                                    ‫ُمچاله ی پیری ی تمام ناشدنی ی بازارند‬
                                        ‫بی که آخرین خوانشت را به یاد آرند‬                       ‫زمستانی سوزنده و محتوم‬                                                              ‫‪Vol. 23 / No. 1366 - Friday, Oct. 23, 2015‬‬
                                       ‫کلماتت عجیب فرو می ریزند از کاغذ‬                                   ‫زمستانی خمیر‬

                                                      ‫شعرِازاله شعر دروگر‬                          ‫به سانِبهمنی بَر َکننده‬
                                                     ‫گزلیکِنرم و سپیدی‬          ‫‪ In touch with Iranian diversity‬پوشایِانبوهِدرهم تنیده یِساقه هایِسیاه‬
                                                       ‫شعری کوتاه و مکرر‬
                                             ‫چونان کفنی بر تن می نشینی‬                                  ‫مرهمِدردِسردی‬
                                       ‫چونان حمام شیری تن تازه می کنی‬                                                 ‫تو‬
                                    ‫مرثیه ُسرای سوزاندن و برکندن ساقه ها‬
                                   ‫چکامه ی تلألو ی طراوتِمحرکِساق ها‬                                              ‫شعری‬
                                                  ‫شعرِبویناک دور ریختنی‬                  ‫تو را باید مادر اشعار تنانه نام کرد‬

                                                                       ‫تو‬                            ‫داروی جلای دیدنی‬
                                                                ‫واجب ای‬                       ‫شعرها پس از تو معنا یافتند‬

                                                       ‫شعر کاربن‬                                  ‫قائم به تو نگاشته شدند‬
                                                                                     ‫خمیر مایه ی شهوتِلمس و نگریستن‬
                                                         ‫چونان تنِ ماهی‪ ‬‬              ‫به راستی‪,‬سر انگشتانی که تمامِتاریخ‬
                                                         ‫برق آبی ـ نقرآبی‬             ‫دلفریبیِصیقلِپوست ها را ستائیدند‬
                                                ‫چون دریای سنگدلی ‪ ،‬تیره‬
                                 ‫محبوسِ کاغذ به عمقِ نافرجام دور ریختن‬                           ‫و تمناها را بدور از تناسل‬
                                                 ‫سرشارِ لاشه های کلمات‬                            ‫در توصیف‪َ ،‬صرف کردند‬
                                                    ‫زباله های شناور نوشتار‬    ‫به سطور گریزان و دور ریختنی ات مدیون اند‬
                                                ‫که امواجِ مواجِ سپید تنت‬
                                                                                                        ‫نگاشته می شوی‬
                                                            ‫درهم و دریده‬                                          ‫فراگیر‬
                                                    ‫که سرِ که بر پایِ که‬
                                               ‫که تنِ که روانِ در سرِ که‬                   ‫بی کرانه گی ی پنهان در درنگ‬
                                                      ‫که سرها در کفِ که‬                   ‫بَرتراشیده می شوی و می تراشی‬

                                                          ‫کلماتت ای شعر‬                     ‫محو می کنی و محو می شوی‬
                                                 ‫بی جان و چونان کف موج‬                                               ‫اما‬
                                        ‫درهم می غلتند و گمِ هم می شوند‬
                                                                                     ‫چونان متون نماندگارِمقدسِنخستین‬
                                                    ‫کتیبه ی مشوش نازک‬                             ‫مرده‪-‬اما زنده ی ِسمجی‬
                                              ‫نازکِ حاملِ حرمتِ مراقبت‬
                                              ‫مملو از زایش اضطراب تماس‬        ‫شعر بهمن شعر سپیدِخودمحذوف شعر خمیر‬
                                                                                                      ‫متنی برای زدودنی‬

                                                                                                 ‫و متنی برای زدوده شدن‬
                                                                                        ‫ماندنت‪,‬سوزشی جانکاه و کور است‬
                                                                            ‫آتش خورنده ی اردوگاهِمیلِافراطی ی یکدستی‬

                                                                                                             ‫نماندنت اما‬
                                                                                     ‫سیرابگر تمامی خیره گی های نگاشتن‬

                                                                                                   ‫نگاشتن های خیره گی‬
                                                                                                                  ‫بی تو‬

                                                                                    ‫تنی به وصف نمی آید به دست به لمس‬
                                                                                               ‫‪ 22‬بی تو ای مادر‪-‬متنِمقدس‬
                                                                                               ‫بی تو ای نوشتار خودخمیر‬
                                                                                                      ‫نخست می پوشانی‬
                                                                                              ‫چونان عروس‪-‬ترانه ای توری‬
   17   18   19   20   21   22   23   24   25   26   27