Page 15 - Issue No.1361
P. 15

‫‪15‬‬                        ‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1361‬جمعه ‪ 27‬رویرهش ‪1394‬‬                                                           ‫که در این باره وجود‬         ‫کرده بودند جایی بین اسلام آباد و ایلام‪ .‬یعنی چندتا چادر کنار هم‬
                                                                                                                                                               ‫بود‪ .‬فقط هم فامیل نزدیک‪ .‬یادم هست که چاد‌رها توی یک دشت‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬                                                                                                    ‫دارد‪ .‬موقع نگارش رمان‬       ‫بودند و دورتا دور دشت کوه بود‪ .‬شاید یک چیزی شبیه همین فضای‬
                                                                                                                                                               ‫پوکه در رمان نگهبان‪ .‬ولی نه به آن سردی‪ .‬توی دشت همه جور گیاه‬
                                                                                                                                   ‫خیال این چری ‌کها و‬         ‫خوردنی پیدا می‌شد‪ .‬مثلا یادم هست گیاهی بود شبیه تربچه‪ .‬از توی‬
                                                                                                                                                               ‫زمین می‌کندیم و بعد آن تربچه‌اش را م ‌یگذاشتیم توی آتش تا خوب‬
                                                                                                                                   ‫دردسرهای احتمال ‌یشان‬       ‫بپزد‪ .‬طعم فوق‌العاده‌ای داشت‪ .‬روغنی و چرب‪ .‬پر از انرژی برای بچه‌ای‬
                                                                                                                                                               ‫توی آن سن و سال که از سنگ صاف م ‌یکشد بالا‪ .‬خود کوه و دشت‬
                                                                                                                                            ‫نگرانت نمی‌کرد؟‬    ‫آن وق ‌تها چیز چندان ترسناکی برای من نداشت‪ .‬ترس ولی جای‬
                                                                                                                                                               ‫دیگری بود‪ .‬سمت دیگر کوه صدای بم ‌بها می‌آمد‪ .‬یا هواپیماهایی که‬
                                                                                                                                   ‫‪-‬موقع نوشتن رمان واقعا‬      ‫گه‌گاه از بالای سرمان رد می‌شدند و م ‌یدانستی صدای زمین خوردن‬
                                                                                                                                   ‫خیلی به این موضوع فکر‬       ‫بمب‌هاشان را توی دو یا سه دقیقه می‌شود شنید‪ .‬یک جاده خاکی هم‬
                                                                                                                                   ‫نم ‌یکردم‪ .‬هرچند بعد از‬     ‫بود که دشت را به بیرون از کوه‌های اطراف م ‌یبرد‪ .‬یادم هست هربار‬
                                                                                                                                   ‫اینکه رمان تمام شد و یکی‬    ‫که کسی ماشینش را توی آنجاده خاکی م ‌یانداخت و از دل کوه بیرون‬
                                                                                                                                   ‫دو نفر آن را خواندند این‬    ‫م ‌یزد ترس برم می‌داشت که شاید دیگر برنگردد‪ .‬آن طرف جاده خاکی‬
                                                                                                                                   ‫موضوع برایم واضح‌تر شد‪.‬‬
                                                                                                                                   ‫احتمال اینکه به خاطر این‬                         ‫دنیایی بود که ممکن بود سالم از آن برنگردی‪.‬‬
                                                                                                                                   ‫پیشمرگه‌ها رمان مجوز‬
                                                                                                                                   ‫نگیرد و پشت در سانسور‬       ‫حالا تصویر عجیبی از کوه قندیل در ذهن دارم‪ ،‬جایی که چریک‬
                                                                                                                                   ‫بماند‪ .‬ولی باز هم رمان را‬   ‫یا فراری را در خودش پناه می‌دهد با آن سرمای کشنده‪ ،‬خطر‬
                                                                                                                                   ‫بدون هیچ تغییری فرستادیم‬    ‫«سردخواب» و گرگ انسا ‌ننمایی مثل «ادریس»‪ .‬قندیل جان‬
                                                                                                                                   ‫ارشاد و منتظر ماندیم تا‬     ‫م ‌یدهد برای تخیل‪ .‬این طور نیست؟ چیزی تا حالا درباره‬
                                                                                                                                   ‫ببینیم چه می‌شود‪ .‬خب بعد‬    ‫«سردخواب» نشنیده بودم‪ .‬خودت آن را ساخته‌ای یا جزوی از‬
                                                                                                                                   ‫از چند ماه هم جواب بررسی‬
                                                                                                                                   ‫از ارشاد آمد و گفتند رمان‬                                   ‫باورهای مردم آن منطقه است؟‬
                                                                                                                                   ‫قابل انتشار نیست‪ .‬اولین‬
                                                                                                                                   ‫چیزی که به ذهنم رسید‬        ‫‪-‬سردخواب یکی از چند موتیف اصلی رمان نگهبان است که ما به ازای‬
                                                                                                                                   ‫همین بحث پیشمرگ ‌هها بود‪.‬‬   ‫بیرونی ندارد‪ .‬یعنی فقط توی رمان ساخته شده و بر اساس یک باور‬
                                                                                                                                   ‫ولی وقتی با بررس کتاب‬       ‫بومی نیست‪ .‬قندیل خوب البته یک مکان واقعی است ولی قندیلی که‬
                                                                                                                                   ‫صحبت کردم دیدم اصلا‬         ‫توی رمان است هم چندان ارتباطی با قندیل واقعی ندارد‪ .‬قندیل رمان‬
                                                                                                                                   ‫برایش مهم نبوده‪ .‬یعنی‬       ‫نگهبان بیشتر یکجور برزخ از جنس زمهریر است‪ .‬یک دنیای آخرالزمانی‬
                                                                                                                                   ‫حتی یک مورد از چیزهایی‬
                                                                                                                                   ‫که توی رمان به عنوان موارد‬                        ‫که آدم‌ها توش گیر م ‌یکنند و راه فرار ندارند‪.‬‬
                                                                                                                                   ‫ممنوعه ذکر شده بود به این‬
                                                                                                                                   ‫قضیه ربط نداشت‪ .‬مشک ‌‌ل‬     ‫با پیش کشیدن بحث چریک‌ها تا حدی خطر کردی‪ .‬منظورم‬
                                                                                                                                   ‫همان مشکل کلیشه‌ای و‬        ‫گرفتن مجوز انتشار کتاب از وزارت ارشاد است و حساسیتی‬
                                                                                                                                   ‫همیش ‌هگی روابط دختر و‬
                                                                                                                                   ‫پسری بود‪ .‬اینکه فلانی به‬

                                                                             ‫مدیر مسﺌول ع‪ -‬خانی‬          ‫ﺗﺮﺟﻤﻪ‬
                                                                           ‫‪Cell: 604-773-6610‬‬    ‫و ﺧﺪﻣﺎت ﮐﻨﺴﻮﻟﯽ اﻣﯿﻦ‬
                                                                          ‫‪Office: 778-285-3646‬‬

                                                                          ‫• ﺗﺮﺟﻤﻪ ﮐﻠﯿﻪ ﻣﺘﻮن‬      ‫• اقدام خرید مشمولان سربازی‬

                                                                          ‫• وکالتنامه از طریﻖ ‪ ،Online‬گﺬرنامه‪ ،‬شناسنامه‪ ،‬وﺻیتنامه‬

                                                                          ‫• دعوتنامه‪ ،‬درخواست کارت اقامت داﺋﻢ ‪Citizenship ،PR‬‬

                                                                          ‫• دریافت ‪ Visa‬توریستی‪ ،‬اقدام ‪ Sponsership‬همسر و والدین‬

                                                                          ‫‪228 - 3030 Lincoln Ave., Coquitlam, BC V3B 6B4‬‬

‫‪Vol. 22 / No. 1361 - Friday, Sep. 18, 2015‬‬                                                   ‫‪Atlas Tour & Travel‬‬                   ‫آژاﻧﺲ ﻣﺴﺎﻓﺮﺗﯽ اﻃﻠﺲ‬

                                                                                                  ‫‪Tel: 604 - 982 - 1116‬‬            ‫• مناسبترین قیمت به ایران و سایر نقاط دنیا‬
                                                                                                   ‫‪Fax: 604 - 982 - 1470‬‬

                                                                                                                                   ‫• بﻬترین قیمت برای اروپا‪ ،‬خاورمیانه‪ ،‬آسیا و استرلیا‬

                                                                                                                                   ‫• ارسال حواله بﻠیت به تﻬران و شﻬرستانها‬

                               ‫‪15‬‬                                                                ‫‪216 - 1500 Marine Dr.,‬‬                                        ‫• فروش بﻠیت کﻠیه شرکتهای هواپیمایی‬
                                                                                                 ‫‪2nd Floor North Vancouver,‬‬

                                                                                                 ‫‪BC V7P 1T7‬‬                        ‫• تورهای تﻔریحی‪ ،‬پروازهای داخﻠی کانادا و آمریﮑا‬
   10   11   12   13   14   15   16   17   18   19   20