Page 28 - Shahrvand BC No.1252
P. 28
‫ادبیات ‪/‬نقد ‹‬ ‫ادبیات ‪/‬تئوریادبی ‹‬

‫از«بغضگلو»تا«عشقسا ‌له یاوبا»‏‬ ‫ذهن هنرمند روی اثری كه به چنگ آورده كار م ‌یكند و آن را طوری‬ ‫‪28‬‬
‫‏دگرگون م ‌یسازد كه در مغز نه ب ‌هصورت طبیعت بلكه ب ‌هصورت هنر‬
‫ظاهر م ‌یشود‪ .‬تغییر‏شكل بین اثر حسی و تجرب ‌هی زیبای ‌یشناختی‬ ‫‪28‬‬
‫ب ‌هوقوع م ‌یپیوندد‪ .‬ظاهر طبیعی ب ‌هصورت امكان‏زیبای ‌یشناختی در‬
‫م ‌یآید كه جوهر‌هی شــئ را به شیو‌های جدید ظاهر م ‌یسازد‪( .‬دوز‬

‫‏بورخ‪۱۳۸۵،‬‏)‬

‫نگاهیبهمجموعهداستان«لیلاوداستا ‌نهایدیگر»نوشت ‌هیمهدیم‪.‬کاشانی‬ ‫هنرمند برای پیدا كردن شــكل زیبای ‌یشــناختی خالص مجبور است شئ را‬
‫تجدید بنا كند‪ .‬لحن‏زیبای ‌یشناختی باید از قید و بند رها گردد و در كار هنر‬

‫ب ‌هصورت وحدتی پدید آید كه به فكر‏زیبای ‌یشناختی شكل م ‌یدهد‏‪.‬‬

‫روجا چمنکار‬ ‫اگــر اجــزاء دیگــری مثل احساســی از دوس ‌تداشــتن یــا عدم‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1252‬جمعه ‪ 25‬دادرم ‪1392‬‬
‫دوس ‌تداشــتن _ احســاس ترحم برای‏موضوع مــورد تجربه وارد‬
‫‏" لیلا و داستا ‌نهای دیگر"‪ ،‬مجموع ‌ها ‌یست از سیزده‬ ‫تجرب ‌هی زیبای ‌یشــناختی شود‪ ،‬این تجرب ‌هی زیبای ‌یشناختی ضعیف‬
‫داستان کوتاه‪ ،‬اولین مجموعه داستان منتشر شده از‬ ‫‏شده و حتی گاهی نابود م ‌یشود‪ .‬این امر‪ ،‬لحن زیبای ‌یشناختی را به‬
‫مهدی مصطفوی کاشانی‪.‬‏هر چند نام کتاب و طرح‬ ‫مرتب ‌های پائی ‌نتر نزول‏م ‌یدهد‪ .‬این نوع تجربه‪ ،‬یك محتوا و كار هنری‬
‫جلد زیبایش داســتا ِن " لیلا" را از دیگر داستا ‌نهای‬ ‫محتوای دیگری دارد و دیگر یك‏زیبای ‌یشناختی خالص نیست‪ .‬ارزش‬
‫این مجموعه جدا می‌کند و توجه خاص نویســنده را‬ ‫زیبای ‌یشــناختی كار هنری به درج ‌هی وضوح لحن‏زیبای ‌یشناختی‬
‫به‏خود نشان م ‌یدهد‪ ،‬داســتا ‌نهای دیگری در این‬ ‫ارتبــاط دارد‪ ... .‬اگر هنرمندی در طی تجرب ‌هی زیبای ‌یشــناختی با‬
‫مجموعه هستند که هم در نام و هم در نشان‪ ،‬ذهن‬ ‫ویژگ ‌یهای‏دیگر شــئ منحرف شود لحن زیبای ‌یشناختی نامشخص‬
‫بکرطل ِب خواننده را بیشــتر به خود‏جلب می‌کنند‪.‬‬ ‫خواهد شد و به مرتب ‌هی ك ‌ماهمی ‌تتری‏سقوط خواهد كرد‪ .‬هنرمند‬
‫داستانی نظیر " ترنج خونی" که ب ‌یمقدمه‪ ،‬داغ و به‬ ‫با این روش نم ‌یتواند به بیانی شــفاف از تجرب ‌هی زیبای ‌یشــناختی‬
‫زیبایی‪ ،‬از زبان راو ِی زنی درحلق ‌هی هفت زن مصری‬ ‫‏برسد‪ .‬لحن زیبای ‌یشــناختی نباید جای خود را به اخلاق‪ ،‬عاطفه و‬
‫آغاز‏م ‌یشود‪ .‬نویســنده با جمل ‌های که از زبان راوی‬ ‫جام ‌عگرایی بدهد‪ .‬هنرمند‏بیشــتر روی لحن زیبای ‌یشناسان ‌هاش كار‬
‫نقل می‌کند با زیرکی و هوشمندی شاعران ‌های‪ ،‬تاریخ‬ ‫م ‌یكند نه روی عناصر عاطفی‪ .‬قســمت عمد‌هی روند‏شــك ‌لدهی‬
‫را گواه م ‌یگیرد تا داســتان خود‏را از دل داستان "‬
‫هنری نظ ‌مدادن برای ایجاد وحدت است‪( .‬همان‏)‬
‫یوسف و زلیخا" بیافریند‪:‬‏‬
‫اشاره کرد‪ .‬در داســتان" بغض گلو" این جمل ‌هها م ‌یتوانستند‬ ‫‏"ﻦﻣ ﻢﻫ ﻢﺘﺳﺩ ﺍﺭ ﻡﺪﻳﺮﺑ‪ .‬ﻪﻤﻫ ﺮﺑیدیم‪ .‬ﺖﻔﻫ ﻥﺯ ﺮﺼﻣﻱ‪ ،‬ﺎﺑ ﺩﻭﺭﻭ‬ ‫بنابراین راز گیرایی داســتان‪ ،‬تكنی ‌كها و مهار ‌تهای نوشتاری محض نیست‪.‬‬
‫پایانی بدون‏توضیح و کامل باشند‏‪:‬‬ ‫ﻒﺳﻮﻳ‪ ،‬ﻪﺑ ﺎﺟﻱ ﺞﻧﺮﺗ‪ ،‬ﻥﺎﻣﻥﺎﺘﺳﺩ ﺍﺭ ﺮﺑیدیم‪ .‬ﻫﺍﻮﮔﻲﺦﻳﺭﺎﺗﺖﺤﺻ‏‬ ‫آ ‌نچه م ‌یتوان راز اصلی‏داستاندانست همان روایتی متفاوت است‪ ،‬با توجه به‬
‫ﺩﺭﺍﺩ‪ .‬ﻪﻧ ﻦﻣ ﺍﺭ ﻪﺑ ﻡﺎﻧ ﻣﻲﺪﻴﺳﺎﻨﺷ ﻭ ﻪﻧ ﺎﺳ یر ﻣﻬﻤﺎﻥ‌هاﻱزلیخا را‪.‬‬ ‫محدودی ‌تهای روایی از جمله داشتن ساختار منطقی‏و ‪ ....‬در یك جم ‌عبندی‬
‫‏‌ﮐﺎﭘﺸﻦ ﺩﺮﻣ ﻥﺎﻨﭼﻢﻫ ﺯﺍ ﻩﺮﻴﮔ ﻥﺍﺰﻳﻭﺁ ﺩﻮﺑ ﻭ ﺐﻴﺟ ﭼﭗﺵﺍ ﺯﺎﺑ‬ ‫ﺎﻓﺮﺻ ﺎﻣ ﺯنهاﻱ ﺭﺎﺑﺭﺩ ﻥﻮﻋﺮﻓ ﻢﻳﺩﻮﺑ ﻪﮐ ﺵﻮﻫﺪﻣﺯﺍ‪‎‬‏‪‎‬ﻝﺎﻤﺟ ﻒﺳﻮﻳ‪،‬‬ ‫م ‌یتوان گفت نویســنده برای شــناخت تجربیاتش از خود فاصله م ‌یگیرد‪.‬‬
‫ﻭ ﻟﺎﺧ ‪‎‬ﻲ‪‎‬ﺮﮑﻓﻱ ﻪﺑ ﻦﻫﺫ ﺩﺮﻣ ﺪﻴﺳﺭ‪ ،‬ﮓﻨﮔ ﻭ ﺭﻮﺼﺤﻣ ﺭﺩ ﺲﺣ‬ ‫ﺖﺳﺩ ﺯﺍ ﺞﻧﺮﺗ ﺘﺧﺎﻨﺸﻧیــم‪ .‬ﺖﻳﻮﻫ ﺎﻣ ﺎﺑ ﻧﻮﺧﻲ ﻪﮐ ﺯﺍ ﺎﻣ ﺭﺎﺟﻱ ﺪﺷ‬ ‫شــخصیتی‏خلق م ‌یكند و شروع م ‌یكند به تفســیر و تحلیل تجربیاتش‪ .‬و‬
‫ﻩﺎﻨﮔ‏‪ .‬ﺬﻏﺎﮐ ﺲﻴﺧ ﺍ‪‎‬ﺭ‪‎‬ﻪﻟﺎﭽﻣ ﺩﺮﮐ ﻭ ﻞﺧﺍﺩ ﺐﻴﺟ ﺪﻧﺎﭙﭼ[‪]...‬ﺘﻗﻭﻲ‬ ‫ﺪﻧﻮﻴﭘ ﻩﺩﺭﻮﺧ ﺖﺳﺍ‪ ،‬ﻫﻭﺮﮔﻲ ﻢﻴﺘﺴﻫ ﻥﻭﺪﺑﺖﻳﺩﺮﻓ‏‪ ،‬ﻂﻘﻓ ﺑﻮﺩﻩ‌ایم‬ ‫برای هرچه بهتر روای ‌تكردن به ابزاری از‏قبیل حساسیت‪ ،‬صداقت و فراست‬
‫ﻥﺯ ﺭﺩ ﻪﻧﺎﺘﺳﺁ ﺭﺩ ﺮﻫﺎﻇ ﺪﺷ ﺏﺁ ﻩﺯﺎﺗ ﻭ ﺰﻴﻤﺗ ﺭﺩ ﻪﺳﺎﮐ ﺖﻟﺍﻮﺗﻻﺎﺑ‪‎‬‏‬ ‫ﺎﺗ ﺏﻮﺧ روﻳﻲ ﻒﺳﻮﻳ ﺖﺑﺎﺛ ﺩﻮﺷ‪( ".‬ترنج خونی‪ ،‬صفح ‌هی ‪31‬‏)‬ ‫درك مفهوم فعالی ‌تها و تجارب و قدرت بیان آ ‌نها نیاز دارد‪ .‬و هرچه این‏نگاه‬
‫همچنین داستان " بغض گلو"‪ ،‬که یکی از داستا ‌نهای متفاوت‬ ‫غری ‌بتر و عمی ‌قتر باشد گیرایی بیشتری خواهد داشت‪ .‬در پایان دو نمونه از‬
‫‪‎‬ﻩﺪﻣﺁ ﺩﻮﺑ‏‪.‬‬ ‫این مجموعه اســت‪ .‬نام داستان در تناقض نَرمی که با ماجرای‬
‫داســتا ‌نهای این مجموعه اما حتی در آنجا که صرفا بر پای ‌هی‬ ‫خیانت‏در داســتان قــرار م ‌یگیرد و مکانی که داســتان در‬ ‫این متفاوت دیدن را از‏نویسند‌های كه مطلب را با او آغاز كردیم م ‌یآوریم‏‪:‬‬
‫مشاهد‌هی راوی اول شخص در ساحلی در شهر ونکوور استوار‬ ‫آن اتفاق م ‌یافتد‪ ،‬از دل برشــی روزمــره و تکراری از زندگی‪،‬‬
‫‏م ‌یشود ‪ ،‬با ورود ب ‌هجا و خو ‌شموقع رمان" عشق سالهای وبا"‬ ‫‏‪۱‬‏‪:‬‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫اثــر مار ِکز و انتخاب بخشــی از رمان به واســط ‌هی خواندنش‬ ‫داستانی جذاب و‏خواندنی را نوید م ‌یدهد‏‪.‬‬ ‫‏‪ ... -‬حرف م ‌یزند و حرف م ‌یزند و حرف م ‌یزند‪ .‬اگر هم حرف نزند‪،‬‬
‫توســط‏راوی‪ ،‬لای ‌ههای دیگری را هــم در خود ایجاد می‌کند‬ ‫مهدی م‪.‬کاشانیدر این مجموعه نشان م ‌یدهد نویسند‌ها ‌یست‬ ‫اون سیگار‏بر ‌گهای بدبوش رو همه جای خونه دود م ‌یكند‪ .‬ای ‌نقدر‬
‫(اشــاره به داســتان " ضد نور" اولین داستان مجموعه) و این‬ ‫که از تجربه کردن نم ‌یهراســد و در هر داستان سعی دارد با‬ ‫حالم از بوی ســیگار برگ ب ‌ههم‏م ‌یخــوره كه به مرگ خودم راضی‬
‫شگرد تقریبا دراغلب‏داســتا ‌نهای این مجموعه دیده و یکی‬ ‫شناختی‏درست از عناصر داستان‪ ،‬مخاطب خود را با پاز ‌لهای‬
‫از ویژگ ‌یهای کتاب محسوب م ‌یشــود‪ .‬اتفاقات از زمین ‌ههای‬ ‫تــاز‌های مواجه کنــد و در دل همین تجربــه کرد ‌نها‪ ،‬لذت‬ ‫م ‌یشم‏‪.‬‬
‫معمولی و سطحی خود فاصله‏م ‌یگیرند و ابعادی دراماتیک و‬ ‫خواندن‪ ،‬کشــف کردن‏و غافلگیر کردن را به مخاطب منتقل‬ ‫‏‪ -‬ســیگار وزنة تعادله‪ ،‬عزیز دلم‪ ،‬فقط وزنة تعادل‪ .‬اگر سیگار نداشته‬
‫چندوجهی پیدا می‌کنند‪ .‬از اشار‌ههای مستقیم و غیر مستقیم‬ ‫کند‪ .‬هر چند معتقدم این لذ ‌تها معمولا شــامل پایا ‌نبند ‌یها‬ ‫باشــد كه دســتش رو‏بهش بگیره ‪ ،‬پاهاش روی زمین بند نم ‌یشه‪.‬‬
‫به رما ‌نها‪ ،‬فیل ‌مها و موزی ‌کهای اغلب‏شــناخته شده و حضور‬ ‫نم ‌یشــود‪ .‬معمولا داســتا ‌نها آغازی‏محکم دارند و به راحتی‬
‫وتاثیرمحســوس و غیر محسو ‌سشان بر روند اتفاقات داستانی‬ ‫مخاطب را با خود همراه می‌کنند و به کشــف م ‌یرســانند و‬ ‫دیگه هیچ وقت زوی ‌یمون رو نم ‌یبینیم‪.‬‏‏(سالینجر‪۱۳۸۴ ،‬‏)‬
‫تا بازآفرینی ادبیات کلاســیک‪ ،‬همگی نشان‏دهند‌هی آگاهی‬ ‫لحظــ ‌های ضرب ‌هزننده را م ‌یآفرینند ولی درســت در‏جایی که‬
‫نویسند‌ها ‌یســت که کول ‌هباری پربار برای نوشتن و قلمی توانا‬ ‫باید تمام شوند تمام نم ‌یشوند و با توضیحات اضافه راه را برای‬ ‫‏‪۲‬‏‪:‬‬
‫ادام ‌هی روند کشــف بعد از اتمام داستان م ‌یبندند‪ .‬برای مثال‬ ‫‪ -‬وقتی دوباره حركت كرد‪ ،‬مثل این بود كه یك نخ خیم ‌هشــ ‌ببازی‬
‫برای پرداختن دارد‏‪.‬‬ ‫‏م ‌یتوان به پایا ‌نبندی داســتا ‌نهای " بغض گلو" و " ضد نور"‬ ‫بــه او وصل كرد‌هاند و یك‏تكان بســیار محكم به آن داد‌هاند‪ .‬به نظر‬
‫این کتاب حتما نشــان از نویسند‌های جدی و چندوجهی دارد‬ ‫م ‌یرســید پیش از آن كه تكان دیگری به ن ‌خها بدهند‏و او را تا میز‬
‫تحریر دیگر‌‪ ،‬جایی كه تلفن بود بكشانند‪ ،‬فقط همی ‌نقدر به او وقت‬
‫که باید مشتاقانه کارهای بعد ‌یاش را انتظار کشید‏‪.‬‬
‫داد‌هاند كه‏سیگارش را بردارد‪( .‬همان‏)‬

‫‏‬ ‫در پایــان ذکر این نکته بد نیســت که باید امیدوار بــود هنرمند دچار آفت‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1252 - Friday, Aug. 16, 2013‬‬
‫‏‬ ‫روی‌کرد مفهومی نشــود‪ .‬این آفتی‏است که هر هنرمندی را م ‌یتواند از پای‬

‫دراندازد‏‪.‬‬

‫آدام‪ ،‬ژان میشل و فرانســواز رواز (‪ ،)۱۳۸۳‬تحلیل انواع داستان‪،‬‬ ‫‏‪1‬‏ ‪.‬‬
‫ترجمه ی آذین حسین زاده و کتایون‏شهپرراد‪ ،‬تهران‪ :‬قطره‬
‫آســابرگر‪ ،‬آرتــور (‪ ،)۱۳۸۰‬روایت در فرهنگ عامیانه‪ ،‬رســانه و‬ ‫‏‪2‬‏ ‪.‬‬
‫زندگی روزمره‪ ،‬ترجم ‌هی محمد رضا‏لیراوی‪ ،‬تهران‪ :‬سروش‬
‫تولان‪ ،‬مایکل جی (‪ )۱۳۸۳‬در آمدی نقادانه‪ -‬زبان شــناختی بر‬ ‫‏‪3‬‏ ‪.‬‬
‫روایت‪ ،‬ترجمه ی ابوالفضل حری‪،‬‏تهران‪ :‬بنیاد سینمایی فارابی‬
‫دوز بورخ‪ ،‬تئــو دان (‪ ،)۱۳۸۳‬پای ‌ههای هنر نو‪ .‬ترجم ‌هی عربعلی‬ ‫‏‪4‬‏ ‪.‬‬
‫شروه‪ ،‬تهران‪ :‬اسرار دانش‬
‫ریما مکاریک‪ ،‬ایرنا (‪ ،)۱۳۸۵‬دانش نامه نظری ‌ههای ادبی معاصر‪،‬‬ ‫‏‪5‬‏ ‪.‬‬
‫ترجم ‌هی مهران مهاجر و محمد‏نبوی‪ ،‬تهران‪ :‬آگه‬
‫ســلدن‪ ،‬رامان و پیتر ویدســون (‪ ،)۱۳۸۴‬راهنمای نظریه ادبی‬ ‫‏‪6‬‏ ‪.‬‬
‫معاصر‪ ،‬ترجم ‌هی عباس مخبر‪ ،‬تهران‪:‬‏طرح نو‬
‫سلینجر‪ ،‬جی‪ .‬دی (‪ ،)۱۳۸۴‬فرانی و زویی‪ ،‬ترجم ‌هی میلاد زکریا‬ ‫‏‪7‬‏ ‪.‬‬
‫‪ ،‬تهران‪ :‬نشر مرکز‏‬
‫ســلینجر‪ ،‬جی‪.‬دی (‪ ،)۱۳۸۴‬دلتنگ ‌یهــای نقاش خیابان چهل و‬ ‫‏‪8‬‏ ‪.‬‬
‫هشتم‪ ،‬ترجم ‌هی احمد گلشیری‪ ،‬تهران‪:‬‏انتشارات ققنوس‬
‫فی‪ ،‬برایان (‪ ،)۱۳۸۳‬پارادایم شناســی علوم انســانی‪ ،‬ترجم ‌هی‬ ‫‏‪9‬‏ ‪.‬‬
‫مرتضی مردیها‪ ،‬تهران‪ :‬پژوهشکد‌هی‏مطالعات راهبردی‬
‫‏‪10‬‏ ‪ .‬مارتیــن‪ ،‬والاس (‪ ،)۱۳۸۲‬نظریه های روایــت‪ ،‬ترجم ‌هی محمد‬
‫شهبا‪ ،‬تهران‪ :‬نشر هرمس‬
   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32   33