Page 24 - 1351
P. 24
وقتی باب دیلن ممنوع میشود ادبیات
دربار هی شعر سید مهدی موسوی ،شاعری مردمی که سادهنویس نشد نقد و 24
بررسی
سپیده جدیری سال / 22شماره - 1351جمعه 19ریت 1394
Where hunger is ugly, where souls are forgotten
Where black is the color, where none is the number یکیش رفت فرو در غمی خدادادی وقتی تاریخ اذعان م یکند که به Vol. 22 / No. 1351 - Friday, July 10, 2015
And I’ll tell it and think it and speak it and breathe it یکیش مشت گره کرده شد در آزادی طور مثال ،شعر چارلز بوکاوسکی
And reflect it from the mountain so all souls can see it پر مخاطب است یا از آن طرف،
’Then I’ll stand on the ocean until I start sinkin سه کارگر وسط شعر راه افتادند شعری که باب دیلن یا لئونارد
’But I’ll know my song well before I start singin یکیش رفت به دنیای آرزو و کتاب کوئن م ینویسند و بعد به صورت
And it’s a hard, it’s a hard, it’s a hard, it’s a hard یکیش رفت در آغوش دختری در خواب ترانه اجرایش م یکنند ،با اقبال
It’s a hard rain’s a-gonna fall یکیش رفت خیابان در انتظار جواب گسترده مواجه م یشود ،آیا به
آن معناست که اشعاری را که
(بن ِد آخر ترانهی ،A Hard Rain’s A-Gonna Fallباب دیلن) سه کارگر وسط شعر راه افتادند به دلیل بیبهره بودن از هر نوع
یکیش را سر میدان اّولی کشتند پیچیدگی ،چند معنا بودن و
این نوع رفتا ِر اعتراضی با چهارچوبهای شعر کلاسیک ،چه در شعر یکیش را سر میدان دّومی کشتند چند لای هگی ،به زع ِم سرایندگانشان میتوانند مخاط ِب عام پیدا کنند،
موسوی و چه در ترانهی دیلن ،به رویکر ِد اعتراض ِی آنها نسبت به یکیش را سر میدان س ّومی کشتند
ساختارهای قدرت – که اسا ِس مضامین هر دو اثر نیز بر آن قرار دارد همطرا ِز ایران ِی آثار شاعرا ِن فوق بدانیم؟
(شعر ۱۶از کتاب "انقراض پلنگ ایرانی با افزایش بیرویهی تعداد از چهرههای کمتر شناخته شده در جریانی که «سا دهنویسی در
– جلوهای هر چه پر رن گتر م یبخشد. گوسفندان" ،سید مهدی موسوی ،نشر نیماژ) شعر» نام گرفته است نام نم یبرم که این ُشبهه ایجاد نشود که خب،
موسوی حتی زمان یکه با نگاه انتقادی به اجتماع ،درد مشترکاش ای نها تریبون نداشتهاند که حالا بخواهند پرمخاطب شوند .شناخته
با بسیاری از همفکرها و همنسلهای خود را جار م یزند (یعنی در سب ِک شعری موسوی از نظر نوگرای ِی چش مگیرش در حیطهی زبان، شدهترینهایشان را در نظر بگیرید .شناخته شدهترینهایشان .انصافاً
شعرهایی که ارجاعاتی کاملا بیرونی دارد) نیز از نزدیک شدن به مسلماً با سب ِک شعری باب دیلن تفاوتهای پر شماری دارد اما جدا ِی از آنچه مینویسند ،چه از نظر نگرشی که در آن مطرح میشود و چه از
ساختاری که بتوان آن را ساختار شعر ِی ساده نامید پرهیز م یکند .به پر مخاطب بود ِن هر دو ،از این منظر نیز میتوان او را باب دیلن ایرانی نظر فرمی که ارائهاش م یدهند ،میتوان با آثا ِر حتی یکی از شاعرانی
نامید که چه رویکر ِد اجتماعی و اعتراضی و چه رویکرد به عشق در که نام بردم در یک طراز قرار داد؟ و اگر نه ،پس باید نتیجه بگیریم که
ساختا ِر چندگانهی این شع ِر او توجه کنید: شع ِر هر دو ،با انتخابهایشان در ساختار شعر است که جلوه م یکند، سط ِح سلیقه و در ِک شعر ِی مخاطب ایرانی (چه عام و چه خاص) تا به
بیش از آ نکه صرفا با محتوای شعر بیان شود .جالب است که بدانید این حد نازل است که اشعار ای ن نوع شاعران (که خود را سادهنوی س
شبیه بولدوزرم! چون که زندگی خشن است باب دیلن هم در به کار برد ِن سطرهای غیر همقافیه در اشعارش ید
تمام دنیا از مرگ باغ مطمئن است! طولایی دارد .به طور مثال ،ترانهی معرو ِف A Hard Rain’s A-Gonna مینامند) در سرزمین ما پُرمخاطب فرض میشود؟
،Fallکه ترانهای با رویکرد اجتماع ی و اعتراضیست که دیلن آن را در چنین نیست .شاعرانی – هر چند که به تعداد ،بسیار اندک -نیز داریم
چه کوچک است و غم انگیز آرزوهاتان! تابستان ۱۹۶۲سروده بود ،پنج بند دارد که در برخی بندها سطرهای که شعرشان چه بنا بر معیارهای زیبای یشناختی و چه از منظر نگر ِش
بهشت گاو پر از کاه و یونجه و پهن است غیر همقافیه وجود دارد و بیشتری ِن این غیر همقافی هگ یها در بند آخر اجتماع یِ مطرح شده در آن ،کم از آثا ِر آن شاعرا ِن پر مخاطب قارهی
آمریکا ندارد و در عین حال ،در سطحی وسیع ،از روشنفکر و هنرمند
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر چیزی به چشم م یخورد: In touch with Iranian diversityگرفته تا نوجوا ِن دبیرستانی ،مخاطب دارند و چه بسا که اگر آنان نیز
به شور و حال بهار و به باد پاییزی ?Oh, what’ll you do now, my blue-eyed son م یتوانستند به مانند برخی سادهنویسان ،همواره از جریا ِن رسم ِی نش ِر
به عم قزی غریب و به گاو بی پستان ?Oh, what’ll you do now, my darling young one کتاب یا ترانه برای ارائ هی آثارشان بهره ببرند ،نه ای نکه اغل ِب آثارشان را به
به بر فهای زمستان و داغ تابستان ’I’m a-goin’ back out ’fore the rain starts a-fallin شیوههای زیرزمینی ارائه دهند -که در این حالت ،طبیعتا شما ِر مخاطب
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر ایده I’ll walk to the depths of the deepest black forest نامعلوم است -ه ماکنون به مراتب سادهتر م یشد تخمین زد که مخاطب
به آنچه قدرت در مغزهایمان ریده Where the people are many and their hands are all empty
به اعتقاد به هر آرمان و آینده Where the pellets of poison are flooding their waters آنها حتی به نسب ِت پرتیراژترین شاعرا ِن سادهنویس ،پر شمارتر است.
Where the home in the valley meets the damp dirty prison شعر سید مهدی موسوی ،به رغ ِم پر مخاطب بودن ،با معیارهای آنچه
به هر کنش که تصور کنی به جز خنده! Where the executioner’s face is always well hidden در ایران تحت عنوان "شعر ساده" تعریف میشود فاصلهی زیادی دارد
شبیه بولدوزرم حمله ور به سطح زبان تا آنجا که خود او و شاعرانی که آموزههای او را سرلوحه قرار دادهاند،
نامی بر سب ِک شعر ِی خود گذاشتهاند که درست مقابل سادهنویسی قرار
اثاثیاست هر واژه-احم ِد نگران!! م یگیرد :غز ِل پستمدرن .شعری که چه از نظر محتوا و زبان و چه
تضاد دودویی خوب و بد ،درست و غلط حتی گاه از نظر قالب ،چهارچوبهای شعر کلاسیک را در ابعادی قاب ِل
یه جور توصیهی مردسالارانهی آلت مدار در مورد ننه و فک و فامیلا و توجه در هم م یشکند .آنچه «غز ِل پستمدر ِن» سید مهدی موسوی
از شعر کلاسیک وام گرفته ،بیش از آ نکه قید و بندهایی چون وزن و
مخصوصاً عم هت!! قافیه باشد ،موسیق ِی آن است ،به طور یکه موسوی در تعدا ِد پر شماری
از شعرهایش بنا به ضرور تهایی که رفتارهای زبانی و ُفرم ِی اشعارش
شبیه بولدوزرم حمله ور به احسا ِس... ایجاد م یکند ،وزن را م یشکند یا قافیهای نامتعارف به کار م یبرد یا گاه
به چیزهای رمانتیک داخل کاسه! حتی سطر یا سطرهایی را در شعرش میآورد که با هیچ سطر دیگری
به دور بودن و دلتنگی و به تنهایی
از آن شعر ه مقافیه نیستند:
به شورت و کرست جلف پری دریایی!! سه کارگر وسط شعر راه افتادند
شبیه بولدوزرم حمله ور به لمپ نها یکیش رو به خیابان نگاه کرد و گریست
به تیزی داش آکل در آن شب تنها یکیش گفت به پیکان خست هاش که بایست!
به چرخ دادن زنجیر و تار موی سبیل یکیش اسم کسی را یواش برد که نیست
به قلعه نوعی و پروین و مردم تعطیل
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر کافه سه کارگر وسط شعر راه افتادند 24
به بوی بنگ و علف در میان نسکافه یکیش عکسی شد توی دس تهای سیاه
به بحث تودهی مظلوم زیر باد خنک! یکیش با چمدانی قدم گذاشت به راه
و شایعات عمومردکا ِن! خاله زنک
یکیش فکر زنش بود توی زایشگاه
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر شب شعر
اینجا از دوستان عذر م یخواهم که شعر را قطع م یکنم اما مطمئناً در سه کارگر وسط شعر راه افتادند
هیچ شب شعری هنر و شعر جایی نخواهد داشت که بخواهیم در قالب یکیش زل زده شد توی چش مهای پلیس
شعر حرفی دربارهاش بزنیم .تازه هر نقدی هم بکنیم فردا طبق مصداق
فحش را بینداز صاحبش برش م یدارد یکی از دوستانت شاکی م یشود یکیش قایم شد توی دستمالی خیس
یکیش زن را برداشت رفت پیش رئیس!
که منظورت من بودم؟!
سه کارگر وسط شعر راه افتادند
شبیه بولدوزرم حمله ور به این مردم یکیش مست شد از حسرت کمی شادی
به حزب بادترین! از لس آنجلس تا قم
به طرح استقبال از عموی خالهی غول!
به عاشقانه دویدن جلوی هر مسؤول
دربار هی شعر سید مهدی موسوی ،شاعری مردمی که سادهنویس نشد نقد و 24
بررسی
سپیده جدیری سال / 22شماره - 1351جمعه 19ریت 1394
Where hunger is ugly, where souls are forgotten
Where black is the color, where none is the number یکیش رفت فرو در غمی خدادادی وقتی تاریخ اذعان م یکند که به Vol. 22 / No. 1351 - Friday, July 10, 2015
And I’ll tell it and think it and speak it and breathe it یکیش مشت گره کرده شد در آزادی طور مثال ،شعر چارلز بوکاوسکی
And reflect it from the mountain so all souls can see it پر مخاطب است یا از آن طرف،
’Then I’ll stand on the ocean until I start sinkin سه کارگر وسط شعر راه افتادند شعری که باب دیلن یا لئونارد
’But I’ll know my song well before I start singin یکیش رفت به دنیای آرزو و کتاب کوئن م ینویسند و بعد به صورت
And it’s a hard, it’s a hard, it’s a hard, it’s a hard یکیش رفت در آغوش دختری در خواب ترانه اجرایش م یکنند ،با اقبال
It’s a hard rain’s a-gonna fall یکیش رفت خیابان در انتظار جواب گسترده مواجه م یشود ،آیا به
آن معناست که اشعاری را که
(بن ِد آخر ترانهی ،A Hard Rain’s A-Gonna Fallباب دیلن) سه کارگر وسط شعر راه افتادند به دلیل بیبهره بودن از هر نوع
یکیش را سر میدان اّولی کشتند پیچیدگی ،چند معنا بودن و
این نوع رفتا ِر اعتراضی با چهارچوبهای شعر کلاسیک ،چه در شعر یکیش را سر میدان دّومی کشتند چند لای هگی ،به زع ِم سرایندگانشان میتوانند مخاط ِب عام پیدا کنند،
موسوی و چه در ترانهی دیلن ،به رویکر ِد اعتراض ِی آنها نسبت به یکیش را سر میدان س ّومی کشتند
ساختارهای قدرت – که اسا ِس مضامین هر دو اثر نیز بر آن قرار دارد همطرا ِز ایران ِی آثار شاعرا ِن فوق بدانیم؟
(شعر ۱۶از کتاب "انقراض پلنگ ایرانی با افزایش بیرویهی تعداد از چهرههای کمتر شناخته شده در جریانی که «سا دهنویسی در
– جلوهای هر چه پر رن گتر م یبخشد. گوسفندان" ،سید مهدی موسوی ،نشر نیماژ) شعر» نام گرفته است نام نم یبرم که این ُشبهه ایجاد نشود که خب،
موسوی حتی زمان یکه با نگاه انتقادی به اجتماع ،درد مشترکاش ای نها تریبون نداشتهاند که حالا بخواهند پرمخاطب شوند .شناخته
با بسیاری از همفکرها و همنسلهای خود را جار م یزند (یعنی در سب ِک شعری موسوی از نظر نوگرای ِی چش مگیرش در حیطهی زبان، شدهترینهایشان را در نظر بگیرید .شناخته شدهترینهایشان .انصافاً
شعرهایی که ارجاعاتی کاملا بیرونی دارد) نیز از نزدیک شدن به مسلماً با سب ِک شعری باب دیلن تفاوتهای پر شماری دارد اما جدا ِی از آنچه مینویسند ،چه از نظر نگرشی که در آن مطرح میشود و چه از
ساختاری که بتوان آن را ساختار شعر ِی ساده نامید پرهیز م یکند .به پر مخاطب بود ِن هر دو ،از این منظر نیز میتوان او را باب دیلن ایرانی نظر فرمی که ارائهاش م یدهند ،میتوان با آثا ِر حتی یکی از شاعرانی
نامید که چه رویکر ِد اجتماعی و اعتراضی و چه رویکرد به عشق در که نام بردم در یک طراز قرار داد؟ و اگر نه ،پس باید نتیجه بگیریم که
ساختا ِر چندگانهی این شع ِر او توجه کنید: شع ِر هر دو ،با انتخابهایشان در ساختار شعر است که جلوه م یکند، سط ِح سلیقه و در ِک شعر ِی مخاطب ایرانی (چه عام و چه خاص) تا به
بیش از آ نکه صرفا با محتوای شعر بیان شود .جالب است که بدانید این حد نازل است که اشعار ای ن نوع شاعران (که خود را سادهنوی س
شبیه بولدوزرم! چون که زندگی خشن است باب دیلن هم در به کار برد ِن سطرهای غیر همقافیه در اشعارش ید
تمام دنیا از مرگ باغ مطمئن است! طولایی دارد .به طور مثال ،ترانهی معرو ِف A Hard Rain’s A-Gonna مینامند) در سرزمین ما پُرمخاطب فرض میشود؟
،Fallکه ترانهای با رویکرد اجتماع ی و اعتراضیست که دیلن آن را در چنین نیست .شاعرانی – هر چند که به تعداد ،بسیار اندک -نیز داریم
چه کوچک است و غم انگیز آرزوهاتان! تابستان ۱۹۶۲سروده بود ،پنج بند دارد که در برخی بندها سطرهای که شعرشان چه بنا بر معیارهای زیبای یشناختی و چه از منظر نگر ِش
بهشت گاو پر از کاه و یونجه و پهن است غیر همقافیه وجود دارد و بیشتری ِن این غیر همقافی هگ یها در بند آخر اجتماع یِ مطرح شده در آن ،کم از آثا ِر آن شاعرا ِن پر مخاطب قارهی
آمریکا ندارد و در عین حال ،در سطحی وسیع ،از روشنفکر و هنرمند
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر چیزی به چشم م یخورد: In touch with Iranian diversityگرفته تا نوجوا ِن دبیرستانی ،مخاطب دارند و چه بسا که اگر آنان نیز
به شور و حال بهار و به باد پاییزی ?Oh, what’ll you do now, my blue-eyed son م یتوانستند به مانند برخی سادهنویسان ،همواره از جریا ِن رسم ِی نش ِر
به عم قزی غریب و به گاو بی پستان ?Oh, what’ll you do now, my darling young one کتاب یا ترانه برای ارائ هی آثارشان بهره ببرند ،نه ای نکه اغل ِب آثارشان را به
به بر فهای زمستان و داغ تابستان ’I’m a-goin’ back out ’fore the rain starts a-fallin شیوههای زیرزمینی ارائه دهند -که در این حالت ،طبیعتا شما ِر مخاطب
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر ایده I’ll walk to the depths of the deepest black forest نامعلوم است -ه ماکنون به مراتب سادهتر م یشد تخمین زد که مخاطب
به آنچه قدرت در مغزهایمان ریده Where the people are many and their hands are all empty
به اعتقاد به هر آرمان و آینده Where the pellets of poison are flooding their waters آنها حتی به نسب ِت پرتیراژترین شاعرا ِن سادهنویس ،پر شمارتر است.
Where the home in the valley meets the damp dirty prison شعر سید مهدی موسوی ،به رغ ِم پر مخاطب بودن ،با معیارهای آنچه
به هر کنش که تصور کنی به جز خنده! Where the executioner’s face is always well hidden در ایران تحت عنوان "شعر ساده" تعریف میشود فاصلهی زیادی دارد
شبیه بولدوزرم حمله ور به سطح زبان تا آنجا که خود او و شاعرانی که آموزههای او را سرلوحه قرار دادهاند،
نامی بر سب ِک شعر ِی خود گذاشتهاند که درست مقابل سادهنویسی قرار
اثاثیاست هر واژه-احم ِد نگران!! م یگیرد :غز ِل پستمدرن .شعری که چه از نظر محتوا و زبان و چه
تضاد دودویی خوب و بد ،درست و غلط حتی گاه از نظر قالب ،چهارچوبهای شعر کلاسیک را در ابعادی قاب ِل
یه جور توصیهی مردسالارانهی آلت مدار در مورد ننه و فک و فامیلا و توجه در هم م یشکند .آنچه «غز ِل پستمدر ِن» سید مهدی موسوی
از شعر کلاسیک وام گرفته ،بیش از آ نکه قید و بندهایی چون وزن و
مخصوصاً عم هت!! قافیه باشد ،موسیق ِی آن است ،به طور یکه موسوی در تعدا ِد پر شماری
از شعرهایش بنا به ضرور تهایی که رفتارهای زبانی و ُفرم ِی اشعارش
شبیه بولدوزرم حمله ور به احسا ِس... ایجاد م یکند ،وزن را م یشکند یا قافیهای نامتعارف به کار م یبرد یا گاه
به چیزهای رمانتیک داخل کاسه! حتی سطر یا سطرهایی را در شعرش میآورد که با هیچ سطر دیگری
به دور بودن و دلتنگی و به تنهایی
از آن شعر ه مقافیه نیستند:
به شورت و کرست جلف پری دریایی!! سه کارگر وسط شعر راه افتادند
شبیه بولدوزرم حمله ور به لمپ نها یکیش رو به خیابان نگاه کرد و گریست
به تیزی داش آکل در آن شب تنها یکیش گفت به پیکان خست هاش که بایست!
به چرخ دادن زنجیر و تار موی سبیل یکیش اسم کسی را یواش برد که نیست
به قلعه نوعی و پروین و مردم تعطیل
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر کافه سه کارگر وسط شعر راه افتادند 24
به بوی بنگ و علف در میان نسکافه یکیش عکسی شد توی دس تهای سیاه
به بحث تودهی مظلوم زیر باد خنک! یکیش با چمدانی قدم گذاشت به راه
و شایعات عمومردکا ِن! خاله زنک
یکیش فکر زنش بود توی زایشگاه
شبیه بولدوزرم حمله ور به هر شب شعر
اینجا از دوستان عذر م یخواهم که شعر را قطع م یکنم اما مطمئناً در سه کارگر وسط شعر راه افتادند
هیچ شب شعری هنر و شعر جایی نخواهد داشت که بخواهیم در قالب یکیش زل زده شد توی چش مهای پلیس
شعر حرفی دربارهاش بزنیم .تازه هر نقدی هم بکنیم فردا طبق مصداق
فحش را بینداز صاحبش برش م یدارد یکی از دوستانت شاکی م یشود یکیش قایم شد توی دستمالی خیس
یکیش زن را برداشت رفت پیش رئیس!
که منظورت من بودم؟!
سه کارگر وسط شعر راه افتادند
شبیه بولدوزرم حمله ور به این مردم یکیش مست شد از حسرت کمی شادی
به حزب بادترین! از لس آنجلس تا قم
به طرح استقبال از عموی خالهی غول!
به عاشقانه دویدن جلوی هر مسؤول