Page 10 - Shahrvand BC 1255
P. 10
‫گزید ‌ههاییازرویدادهای ایرانوجهان ‹‬

‫مواقعی هستند که دارم با فراری دادن تمامی احساسات از خودم‬ ‫م ‌ی شوند‪ ،‬به روزنامه ‌نگاری روی آور ‪‎‬د‪‎.‬‬ ‫‪10‬‬
‫‏محافظت م ‌ی کنم؛ همین عصرهاست که با استفاده از آن ها خودم را‬ ‫با وجود امکانات ارتباطی جدید‪ ،‬هر لحظه این وسوسه قوت بیشتری‬
‫نجات م ‌ی دهم‪ .‬چون سوریه دیگر سوریه نیست‪ .‬یک دیوانه ‌خانه ‏اس ‪‎‬ت‪‎.‬‬ ‫می گیرد که به سرعت انتقال اطلاعات ایمان بیاوریم‪ .‬اما این مساله ‏بر‬
‫یک ایتالیایی این ‌جاست که ب ‌ه خاطر بی ‌کاری به القاعده پیوسته و‬ ‫یک منطق خود متناقض استوار است‪« :‬حالا که محتوا استاندارد م ‌ی ‬
‫مادرش تمام آلیپو را زیر پا گذاشته تا پیدایش کند و خدمتش برسد؛‬ ‫شود و روزنامه و مجله ‌ی شما دیگر خاص و منحصربه ‌فرد ‏نیست؛ دیگر‬
‫و ‏یک توریست ژاپنی که به خط مقدم آمده‪ ،‬چون خودش م ‌ی گوید‬ ‫لازم نیست حقوقی به خبرنگاران بپردازید‪ ».‬یعنی برای خبر‪ ،‬اینترنت‬
‫دو هفته «هیجان» لازم دارد؛ یک فارغ ‌التحصیل حقوق از سوئد که‬ ‫که در دسترس است ‪ -‬و آن هم مجان ‪‎‬ی‪.‎‬‬
‫به ‏دنبال مدارکی در مورد جرایم جنگی به این ‌جا آمده است؛ چند‬ ‫بحران امروز به جای کمبود خواننده‪ ،‬بحران رسانه است‪ .‬خوانندگان‬
‫موسیقیدا ‌ن آمریکایی با ریش مدل بن ‌لادنی که اصرار دارند این مدل‬ ‫جایی نرفته اند‪ ،‬و برعکس آن چیزی که بسیاری از سردبیران باور‬
‫‏ریش باعث م ‌ی شود بهتر هم ‌رنگ جماعت شوند ‪ -‬در حالی که نزدیک‬ ‫‏دارند‪ ،‬این خوانندگان خیلی هم باهوش هستند که به جای مطالب‬
‫دو متر قد دارند و بلوند هستند (این ها با خودشان داروی ‏مالاریا هم‬ ‫ساده‪ ،‬تقاضای مطلب سهل و سرراست را دارند‪ .‬آن ها نم ‌ی خواهند‬
‫آورده اند‪ ،‬در حالی که ای ‌ن جا مالاریایی وجود ندارد و م ‌ی خواهند‬ ‫فقط ‏بدانند‪ ،‬بلکه م ‌ی خواهند بفهمن ‪‎‬د‪.‎‬‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1255‬جمعه ‪ 15‬رویرهش ‪1392‬‬
‫هر وقت گزارش عینی از وقایع جنگ را مخابره م ‌ی کنم‪ ،‬چندین ایمیل تو یک مقاله ‌ی فوق ‌العاده م ‌ی نویسی ‪ -‬مثل همانی که من سپتامبر موقع نواختن ویولن آن را بین مردم پخش کنند‪‎‬‏)‪‎.‬‬
‫به دستم م ‌ی رسد با این مضمون که‪« :‬بسیار خوب‪ ،‬مقاله ‌ی ‏خوبی گذشته در مورد سوختن شهر قدیمی «آلیپو» در میانه ‌ی نبرد بین افسرهای مختلفی هم از آژانس های مختلف سازمان ملل متحد این‬
‫بود‪ ،‬پوشش خوبی روی واقعه م ‌ی داد؛ ولی من م ‌ی خواهم بفهمم در ‏شورشی ها و دولتی ها نوشتم که یکی از میراث های فرهنگی ثبت ‌جا هستند که وقتی برایشان م ‌ی گویی بچه ای مبتلا به سالک را م ‌ی ‬
‫شده در یونسکو است؛ من اولین خبرنگاری بودم که به این شهر ‏وارد ‏شناسی (نوعی بیماری که بر اثر گزش پشه های خاکی به وجود م ‌ی ‬ ‫سوریه چه خبر است‪‎‬؟»‬
‫و من با کمال میل و رغبت جوابشان را م ‌ی دهم که نم ‌ی توانم مقاله شدم‪ -‬آن ‌وقت سردبیران م ‌ی گویند‪« :‬چه دلیلی بیاورم که نویسنده ‌ی آید) و آیا م ‌ی توانند این بیمار را برای درمان به ترکیه بفرستند‪ ،‬م ‌ی ‬
‫‏گویند‪« :‬نم ‌ی شود!» چون این فقط یک کودک است و کار آن ها‬ ‫‌ی تحلیلی بنویسم‪ ،‬چون سردبیران آن را رد م ‌ی کنند و م ‌ی گویند‪ :‬خودم نتوانسته به شهر وارد شود و تو توانسته ای؟»‬
‫‏‏«تو فکر کردی کی هستی‪ ،‬بچه؟» ‪ -‬در حالی که من سه مدرک دارم‪ ،‬حتییکی از این سردبیران به من ایمیل زد‪« :‬حاضرم این مقاله را ازت رسیدگی به تمامی کودکان اس ‪‎‬ت‪‎.‬‬
‫دو کتاب نوشته ‌ام‪ ،‬و بیش از ‪ ۱۰‬سال را در جنگ های مختلف ‏‪-‬اول بخرم‪ ،‬ولی به شرطی که آن را به نام نویسنده ‌ی روزنامه ‌ی ‏خودمان ولی ما خبرنگاران جنگی هستیم‪ ،‬مگر نه؟ یک گروه برادر (و خواهر)‬
‫که زندگی خودمان را به خطر م ‌ی اندازیم تا صدای مردمان ب ‌ی ‏زبان‬ ‫به عنوان مقام حقوق بشر و اکنون به عنوان خبرنگار‪ -‬سپری کرد‌ه ا ‪‎‬م‪ .‎‬چاپ کن ‪‎‬م‪.‬‏‪ ‎‬‏»‬
‫جوانی من و ارزشش زمانی از بین رفت که در ‪ ۲۳‬سالگی و در بوسنی‪ ،‬و خوب‪ ،‬صد البته که من یک زن هستم‪ .‬همین چند وقت پیش یک را به گوش جهان برسانیم‪ .‬ما چیزهایی را دیده ایم که خیلی ها به‬
‫روز عصر که ترکش های زیادی در فضا م ‌ی چرخید‪ ،‬گوشه ای ‏نشسته عمرشان نخواهند دی ‪‎‬د‪.‎‬‬ ‫مغز انسانی متلاشی شد و تکه هایش به صورتم پاشی ‪‎‬د‪.‎‬‬
‫خبرنگاران آزاد در واقع خبرنگاران درجه دو به حساب م ‌ی آیند ‪ -‬حتی بودم و قیافه ‌ام درست مثل همان کسی بود که ممکن است مرگش هر سر میز شام‪ ،‬ما یک مخزن داستان برای تعریف کردن داریم و در‬
‫این ‌جا در سوریه که فقط خبرنگاران آزاد در آن حضور دارند‪ .‬‏چون این لحظه سر برسد؛ آن ‌وقت خبرنگاری از راه رسید و سر تا ‏پایم را برانداز واقع جالب ‌ترین مهمانی هستیم که هر کس آرزوی دعوت کردنش را‬
‫‏دارد‪ .‬ولی راز کثیف ما این است که به جای متحد بودن‪ ،‬ما بدترین‬ ‫جنگ کثیفی است؛ در واقع یک جنگ شهری بین شورشیان و دولتی کرد و گفت‪« :‬این ‌جا جای یک زن نیست!»‬
‫هاست که چنان به هم نزدیک هستند که موقع شلیک‪ ،‬سر ‏همدیگر به چنین آدمی چه م ‌ی توان گفت؟ احمق عزیز‪ ،‬این ‌جا جای هیچ‌ دشمنان خودمان هستیم؛ و دلیل این که قیمت هر مقاله فقط ‪ ۷۰‬دلار‬
‫کس نیست‪ .‬اگر ترسید‌ه ام‪ ،‬به خاطر این است که عقلم هنوز سر ‏است کمبود پول نیست‪ ،‬بلکه این است که پول برای نوشتن در مورد‬ ‫فریاد هم م ‌ی کشن ‪‎‬د‪.‎‬‬
‫جدیدترین دوس ‌ت ختر برلوسکونی بیشتر اس ‪‎‬ت‪.‎‬‬ ‫اولین بار که به خط مقدم قدم م ‌ی گذارید‪ ،‬باورتان نم ‌ی شود؛ چرا که جایش ‏اس ‪‎‬ت‪‎.‬‬
‫سرنیزه را فقط در کتاب های تاریخ دیده اید‪ .‬جنگ های امروزی ‏نبرد چون آلیپو دیگر فقط باروت است و تسوسترون مردانه و همه وحشت دلیل واقعی ‌اش این است که شما برای یک مقاله تقاضای ‪ ۱۰۰‬دلار را‬
‫ماشین های خودکار هستند؛ اما این ‌جا جنگ متر به متر و خیابان به ‌زده اند؛ هنری فقط از جنگ حرف م ‌ی زند؛ رایان خودش را با ‏آمفتامین دارید‪ ،‬در حالی که کس دیگری حاضر است با ‪ ۷۰‬دلار آن را ‏بنویسد‪.‬‬
‫سر پا نگه داشته است‪ .‬و با این حال‪ ،‬با دیدن هر بچه ای که جنگ رقابت فو ‌ق العاده شدید است‪ .‬مثل «بئاتریس» که امروز من را به غلط‬ ‫خیابان انجام م ‌ی شود و به اندازه ‌ی خود جهنم ترسناک اس ‪‎‬ت‪‎.‬‬
‫با این حال سردبیرانی که در ایتالیا هستند مثل یک بچه با تو رفتار پاره ‌پاره ‌اش کرده است‪ ،‬به سراغ من که زن هستم م ‌ی آیند ‏و م ‌ی راهنمایی کرد تا فقط خودش در مورد تظاهرات بنویسد ‏و به دلیل دروغ‬
‫م ‌ی کنند؛ تو عکسی م ‌ی گیری که ارزش چاپ شدن در صفحه ‌ی اول خواهند حالم را بپرسند‪ .‬آن ‌وقت وسوسه م ‌ی شوم جواب بدهم‪« :‬من او‪ ،‬من از میان ت ‌ک تیراندازها سر در آوردم‪ .‬در حالی که مثل صدها‬
‫نفر دیگر فقط م ‌ی خواستم در مورد تظاهرات ‏مطلبی به دست بیاور ‪‎‬م‪‎.‬‬ ‫‏روزنامه را دارد‪ ،‬و آن ها م ‌ی گویند تو فقط شانس آورده ای که در موقع هم مثل شما هست ‪‎‬م‪»...‬‬
‫و آن عصرهایی که قیافه ‌ی رنجیده ای به خود م ‌ی گیرم‪ ،‬در واقع با این حال وانمود م ‌ی کنیم ای ‌ن جاییم تا کسی نتواند بگوید‪« :‬ولی ما‬ ‫مناسب در محل مناسب حضور داشته ا ‪‎‬ی‪‎.‬‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺧﺼﻮ ﺻﯽ ﺭﯾﺎﺿﯽ‬ ‫��ﻮ������ﻦ‬ ‫‪Queens Road Daycare‬‬

‫ﺗﻮ ﺳﻂ ﺷﯿﻮﺍ ﺑﺎ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ‪ ۱۵‬ﺳﺎﻝ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺗﺪﺭ ﯾﺲ ﺩﺭ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﻭﻧﮑﻮﻭﺭ‬ ‫ﺳﻠﻮﻻﺭ‪۶۰۴-۵۱۲-۷۵۹۱ :‬‬ ‫ﯾﺎﺳﻤﻦ دوﻟﺖﻧﯿﺎ )ﻣﺘﺨﺼﺺ و ﻣﺸﺎور ﮐﻮدک(‬
‫�ﺸﺎور�ﻤﺎ�ا�ﻮر‬
‫ﺍﺯ ﭘﺎﯾﻪ ﺗﺎ ﺳﻄﻮﺡ ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ‬ ‫ﺑﺎ ﻣﺪرک )‪(E.C.E Infant Toddler Special Needs‬‬
‫ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻮﻓﻖ ﺩﺭ ﮐﻮﺗﺎﻫﺘﺮﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ‬ ‫��ﯾﺪو��وشاﻣﻼک�ﺴ�ﻮ�ﯽو�ﺠﺎری‬ ‫و ‪ ٢٠‬ﺳﺎل ﺗﺠﺮﺑﻪ روانﺷﻨﺎﺳ‪‬‬

‫‪604.729.5744‬‬ ‫ﺗﻠﻔﻦ‪٧٧٨ – ٢٣۵ – ٠٩٢۵ :‬‬

‫ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺟﻠﺴﻪ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ‬ ‫‪Sales Consultant‬‬

‫آﻣﻮزﺷﮕﺎه راﻧﻨﺪﮔﯽ‬ ‫ﺗﺨﺼﺺ ﻣﻦ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺧﺮﯾﺪ و ﻓﺮوش؛‪ ‎‬زﻣﯿﻦ‪ ،‬اﻣﻼک ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ‪ ،‬ﺻﻨﻌﺘﯽ‪،‬‬
‫ﺗﺠﺎری وﮔﺎهﯽ هﻢ ﻓﺮوش ﺑﻪ ﺻﻮرت اﻧﺤﺼﺎری ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ‪.‬‬
‫‪Vol. 20 / No. 1255 - Friday, Sept. 6, 2013‬‬
‫اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺨﺺ ﻣﻄﻠﻊ‪ ،‬ﮐﻮﺷﺎ‪ ،‬دﻟﺴﻮز و ﺻﺎدق‪ ،‬ﻣﻮﺿﻮﻋﯽ ﺑﺴﯿﺎر ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪﻩ‬
‫و دﺷﻮار در زﻧﺪﮔﯽ اﻣﺮوز ﻣﺎ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ‪.‬‬

‫ﺑﺮای ﯾﺎری رﺳﺎﻧﺪن ﺑﻪ ﺷﻤﺎ و ﺑﺮای اﻧﺘﺨﺎﺑﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﻟﻄﻔﺎ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺗﻤﺎس ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﺷﻤﺎ‬
‫را در اﯾﻦ اﻣﺮ ﻣﻬﻢ ﯾﺎری رﺳﺎﻧﻢ‪.‬‬

‫ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻮﻓﯽ ﺗﻠﻔﻦ‪٦٠٤ - ٧٨٣ - ٨٠٠٧ :‬‬

‫ﺑﺎ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻓﺮﯾﺪون اﺷﺮﻓﯿﺎن‬

‫آﻣﻮزش ﻗﻮاﻧﯿﻦ راﻧﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ و ﯾﺎ ﻓﺮزﻧﺪاﻧﺘﺎن‬
‫ﺑﺎ ﮐﺎدر ﻣﺠﺮب و ﺑﺎ ﺑﯿﺶ از ‪ ١٢‬ﺳﺎل ﺳﺎﺑﻘﻪ در ﻣﻨﺎﻃﻖ‬
‫وﺳﺖوﻧﮑﻮور‪ ،‬ﻧﻮرتوﻧﮑﻮور‪ ،‬ﺑﺮﻧﺎﺑﯽ‪ ،‬ﮐﻮﮐﯿﺘﻼم و ﭘﻮرتﻣﻮدی‬

‫ﺣﻘﻮﻕ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﺎ ﲡﺮﺑﻪ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺭ ﻭﺳﺎﻃﺖ‬
‫ﺍﻣﻮﺭ ﺣﻘﻮﻗﯽ ﺳﺎﳌﻨﺪﺍﻥ ﺷﺎﻣﻞ‪ :‬ﻭﺭﺍﺛﺖ‪ ،‬ﻭﮐﺎﻟﺖ ﻭ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ‬

‫ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺟﺮﺍﯾﯽ ﻭ ﺍﺩﺍﺭﯼ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺷﮑﺎﯾﺎﺕ ﻭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ‬
‫ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻭ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪﮔﯽ‬

‫ﻫﺪف ﻣﺎ آﻣﻮزش ﺻﺤﯿﺢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ و اﺣﺴﺎس اﻣﻨﯿﺖ در راﻧﻨﺪﮔﯽ اﺳﺖ‬ ‫‪10‬‬

‫ﺗﻠﻔﻦ‪۶٠۴-٨٣٩-۵۶٧٧ :‬‬

‫‪Farsi ad 4.7x3.4.indd 1‬‬ ‫‪2013-06-24 9:57 AM‬‬
   5   6   7   8   9   10   11   12   13   14   15