Page 15 - Shahrvand BC No.1237
P. 15
هنر/عکاسی در تاریک روشن تاریخ
م یتواند اشباح قهرما نهایش را از زیر آوار مهیب تاریخ بیرون کشد و
به اکنونش احضار کند و از پشتیبان یشان بهره برد؟ » 15
***
سال متسیب /شماره - 1237جمعه 13تشهبیدرا 1392 در بارٔه نمایشگاه «به روایت یک شاهد عینی . »آزاده اخلاقی ،گالری محسن -تهران
*
آزاده اخلاقی متولد سال 1357است که در استرالیا عکاسی خوانده بیاورد و ساکنان لحظ هی حال را به گذشته پرتاب کند؟ آیا ممکن
و این سومین نمایشگاه انفراد یاش است .در توضیحی که بر این است در لحظ های از تاریخ چنان گشایشی رخ دهد که آن اشباح را که
مجموعه نوشته آمده است« :آیا لحظ هی حال م یتواند به چنان التهابی در راه آرمانی مشابه تلاش کردند و به مرگی هولناک از دست رفتند،
دچار شود که سیر خطی زمان را در هم شکند ،گذشته را به حال دوشادوش خود در خیابان ببینیم؟ آیا انسان لحظ هی حال ،انسان زنده،
In touch with Iranian diversity تاریخ سازان و تاریخ خوانان و تاریخ بازان ،و تمام کسانی که با هر متن
و ارجاع هر اندیشه به مبدا آن در تاریخ یا توجه به بر شهایی از زمان در
Vol. 20 / No. 1237 - Friday, May 3, 2013دوران گذشته قؤه ادراک خود را به کار م یگیرند ،بارها و بارها صحن هها را
درذهن خود بازسازی م یکنند و چون جنس تخیل از مه و غبار است از
بازسازی مشخص بخ شهای پنهان ناتوان م یمانند .تاریخ بازان برای تحلیل
زمان خویش یا پیش بینی آینده،در کتا بها و تاریخ شفاهی و روایات سینه
به سینه و مکتوب کاوش م یکنند و چون تصویرهای آ نها ذهنی ست،
نیازی همگانی به تصویر عینی به وجود م یآید .عک سهای مستند این نیاز
را تا حدودی بر آورده م یکنن د.
اما این تخیل بسیط و دائ ِم درون هر رجوع کننده به تاریخ ،چندان فرار
و نیازمند تمام جوانب و جوابی قاطع است که گاه در ادبیات و هنر سر باز
م یکند و تلا شها برای بازسازی زندگانی تاریخ نشینان ،برای خود شکل و
شاخه ای از سینما و موسیقی و ادبیات به وجود آورده .از طرفی سنت تاریخ
نویسی ایرانی در حد و حدود تذکرههای و تعری فهای متضاد و پراکنده
متوقف مانده و تاریخ سرزمین ما چنان با سیاست در آمیخته است که
سود و زیان بسیاری از حکوم تها و احزاب و اشخاص در دست کاری تاریخ
نهفته است .اهل سایت و تاریخ نویسان رسمی تاریخ را به پولی تغییری
م یدهند و هر کس از یک صحنه روایتی شخصی م یدهد و همه چیز بر
سردرگمی بیشتر م یافزای د.
مجموعٔه « به روایت یک شاهد عینی» اما از یک مجموعه عکس فراتر
رفته و بر سر این محو ساز یها و غیب کار یها بارانی از نور و رنگ و حرکت
م یبارد .در مجموعٔه « به روایت یک شاهد عینی» ،خالق اثر با پی جستن
ایده ای سراسر جسورانه در جهت عکسِ سنتِ تاریخ نگاری ایرانی حرکت
م یکن د.
او کوشیده است بر بخ شهایی تاریک از تاریخ معاصر که از آ نها تصویری
مستند برداشتی شخصی و نیمه مستند ارائه دهد .تصاویر او باز آمده از
رخدادهایی هستند که چون در گذشته اتفاق افتادهاند ،تنها و همواره
توسط راویان ذهنی باز گویی شدهاند .این وقایع در نقطٔه نهایی اشتراک
ِ همٔه آدمیان یعنی مرگ ،با هم تلاقی کردهاند و منجمد شدهاند .روایت
مرگِ آد مهای تاریخ معاصر هرگز نم یتواند تمام و کمال عینی شود؛ اما اگر
شاهدی مدعی باشد که خود حضور داشته است ،م یتواند روایت خود را از
واقعه باز گو کند .در این نقطه است که «آزاده اخلاقی» جا عوض کرده و
به عنوان یک پژوهندٔه تاریخ ،از بازسازی صحنٔه مرگِ تعدادی از آد مهای
تاریخ معاصر ایران روایتی عینی به دست م یده د.
او کوشیده است با ارجاع به روای تهای ذهن ِی حاضرا ِن تاریخ و به واسطٔه
سیالیت ذهن آنان مسافر تاریخ شود و به گذشته رود .و با جمع آوری روایت
متعدد از یک واقعه ،مثلن مرگ مبهم تختی ،خوانشی شخصی ایجاد کند.
از این منظر مجموعٔه « به روایت یک شاهد عینی» تنها یک باز سازی
محض نیست .هنرمند با حضور شخص خود در اثر به ما یاد آوری م یکند
که مدعی نیست این تصویر تمامِ واقعیت و مستندی کشف شده است .او
م یگوید « من این ماجرا را این گونه دیدم» .و این شک بنیادین و گرایش
به نسبیت بر وزنِ روایت گر و زیبا شناختیِ کار م یافزای د.
همه چیز مانند یک فیلم کامل ،صحنه سازی و گریم و طراحی شده
و لباس و آرای شها هم تا حد مکان به لحظٔه واقعه نزدیک شدهاند .به
خوبی پیداست که هنرمنددر راه ارائٔه نهایی نمایشگاه ،با سختی و مداوت
دائم ،و با وسواسی که خاص آثار سینمایی ست ،تصویر خود را ذره ذره
ساخته ،اشیا و محیط را انتخاب و بازسازی کرده و از هر صحنه تصاویر
متعددی انتخاب نموده است .گزینش تصویر نهایی به درستی و دقت ،نه
همچون نقاش یهای «کاراواجو» یخ زده و ایستا ،بلکه متحرک و گاه همراه
با حرک تهای محوشدٔه بدن و حال تهای انسا نها همراه شده و این انتخاب
تصویر را تا مرز مستند خالص پیش م یبرد؛ اما او با هوشمندی از حضور
خود در تصاویرُ ،مهری ساخته و یاد آوری م یکند تاریخ ،جریان پیش روندٔه 1 5
بازگشت نا پذیری ست که نم یتوان آن را نعل به نعل باز سازی نمو د.
م یتواند اشباح قهرما نهایش را از زیر آوار مهیب تاریخ بیرون کشد و
به اکنونش احضار کند و از پشتیبان یشان بهره برد؟ » 15
***
سال متسیب /شماره - 1237جمعه 13تشهبیدرا 1392 در بارٔه نمایشگاه «به روایت یک شاهد عینی . »آزاده اخلاقی ،گالری محسن -تهران
*
آزاده اخلاقی متولد سال 1357است که در استرالیا عکاسی خوانده بیاورد و ساکنان لحظ هی حال را به گذشته پرتاب کند؟ آیا ممکن
و این سومین نمایشگاه انفراد یاش است .در توضیحی که بر این است در لحظ های از تاریخ چنان گشایشی رخ دهد که آن اشباح را که
مجموعه نوشته آمده است« :آیا لحظ هی حال م یتواند به چنان التهابی در راه آرمانی مشابه تلاش کردند و به مرگی هولناک از دست رفتند،
دچار شود که سیر خطی زمان را در هم شکند ،گذشته را به حال دوشادوش خود در خیابان ببینیم؟ آیا انسان لحظ هی حال ،انسان زنده،
In touch with Iranian diversity تاریخ سازان و تاریخ خوانان و تاریخ بازان ،و تمام کسانی که با هر متن
و ارجاع هر اندیشه به مبدا آن در تاریخ یا توجه به بر شهایی از زمان در
Vol. 20 / No. 1237 - Friday, May 3, 2013دوران گذشته قؤه ادراک خود را به کار م یگیرند ،بارها و بارها صحن هها را
درذهن خود بازسازی م یکنند و چون جنس تخیل از مه و غبار است از
بازسازی مشخص بخ شهای پنهان ناتوان م یمانند .تاریخ بازان برای تحلیل
زمان خویش یا پیش بینی آینده،در کتا بها و تاریخ شفاهی و روایات سینه
به سینه و مکتوب کاوش م یکنند و چون تصویرهای آ نها ذهنی ست،
نیازی همگانی به تصویر عینی به وجود م یآید .عک سهای مستند این نیاز
را تا حدودی بر آورده م یکنن د.
اما این تخیل بسیط و دائ ِم درون هر رجوع کننده به تاریخ ،چندان فرار
و نیازمند تمام جوانب و جوابی قاطع است که گاه در ادبیات و هنر سر باز
م یکند و تلا شها برای بازسازی زندگانی تاریخ نشینان ،برای خود شکل و
شاخه ای از سینما و موسیقی و ادبیات به وجود آورده .از طرفی سنت تاریخ
نویسی ایرانی در حد و حدود تذکرههای و تعری فهای متضاد و پراکنده
متوقف مانده و تاریخ سرزمین ما چنان با سیاست در آمیخته است که
سود و زیان بسیاری از حکوم تها و احزاب و اشخاص در دست کاری تاریخ
نهفته است .اهل سایت و تاریخ نویسان رسمی تاریخ را به پولی تغییری
م یدهند و هر کس از یک صحنه روایتی شخصی م یدهد و همه چیز بر
سردرگمی بیشتر م یافزای د.
مجموعٔه « به روایت یک شاهد عینی» اما از یک مجموعه عکس فراتر
رفته و بر سر این محو ساز یها و غیب کار یها بارانی از نور و رنگ و حرکت
م یبارد .در مجموعٔه « به روایت یک شاهد عینی» ،خالق اثر با پی جستن
ایده ای سراسر جسورانه در جهت عکسِ سنتِ تاریخ نگاری ایرانی حرکت
م یکن د.
او کوشیده است بر بخ شهایی تاریک از تاریخ معاصر که از آ نها تصویری
مستند برداشتی شخصی و نیمه مستند ارائه دهد .تصاویر او باز آمده از
رخدادهایی هستند که چون در گذشته اتفاق افتادهاند ،تنها و همواره
توسط راویان ذهنی باز گویی شدهاند .این وقایع در نقطٔه نهایی اشتراک
ِ همٔه آدمیان یعنی مرگ ،با هم تلاقی کردهاند و منجمد شدهاند .روایت
مرگِ آد مهای تاریخ معاصر هرگز نم یتواند تمام و کمال عینی شود؛ اما اگر
شاهدی مدعی باشد که خود حضور داشته است ،م یتواند روایت خود را از
واقعه باز گو کند .در این نقطه است که «آزاده اخلاقی» جا عوض کرده و
به عنوان یک پژوهندٔه تاریخ ،از بازسازی صحنٔه مرگِ تعدادی از آد مهای
تاریخ معاصر ایران روایتی عینی به دست م یده د.
او کوشیده است با ارجاع به روای تهای ذهن ِی حاضرا ِن تاریخ و به واسطٔه
سیالیت ذهن آنان مسافر تاریخ شود و به گذشته رود .و با جمع آوری روایت
متعدد از یک واقعه ،مثلن مرگ مبهم تختی ،خوانشی شخصی ایجاد کند.
از این منظر مجموعٔه « به روایت یک شاهد عینی» تنها یک باز سازی
محض نیست .هنرمند با حضور شخص خود در اثر به ما یاد آوری م یکند
که مدعی نیست این تصویر تمامِ واقعیت و مستندی کشف شده است .او
م یگوید « من این ماجرا را این گونه دیدم» .و این شک بنیادین و گرایش
به نسبیت بر وزنِ روایت گر و زیبا شناختیِ کار م یافزای د.
همه چیز مانند یک فیلم کامل ،صحنه سازی و گریم و طراحی شده
و لباس و آرای شها هم تا حد مکان به لحظٔه واقعه نزدیک شدهاند .به
خوبی پیداست که هنرمنددر راه ارائٔه نهایی نمایشگاه ،با سختی و مداوت
دائم ،و با وسواسی که خاص آثار سینمایی ست ،تصویر خود را ذره ذره
ساخته ،اشیا و محیط را انتخاب و بازسازی کرده و از هر صحنه تصاویر
متعددی انتخاب نموده است .گزینش تصویر نهایی به درستی و دقت ،نه
همچون نقاش یهای «کاراواجو» یخ زده و ایستا ،بلکه متحرک و گاه همراه
با حرک تهای محوشدٔه بدن و حال تهای انسا نها همراه شده و این انتخاب
تصویر را تا مرز مستند خالص پیش م یبرد؛ اما او با هوشمندی از حضور
خود در تصاویرُ ،مهری ساخته و یاد آوری م یکند تاریخ ،جریان پیش روندٔه 1 5
بازگشت نا پذیری ست که نم یتوان آن را نعل به نعل باز سازی نمو د.