Page 24 - Shahrvand BC No.1234
P. 24
سیاست
24سرمایهداری و مسئل ِه گذار از آن :و پاسخی به نقدها
«شــورش یک شهر در شرایط استثنائی» م ینامد و از جمله م یگوید، سعید رهنما
«اکثریت کمون بهیچ وجه سوسیالیست نبودند و نمی توانستند باشند؛
اما با ذره ای عقل ســلیم کمون می توانست با ورسای به یک در پاســخ به نوشته «آیا دوران سرمای هداری سرآمده»[، ]۱ سال متسیب /شماره - 1234جمعه 23نیدرورف 1392
سازش که به نفع تمامی مردم بود برسد ــ تنها چیزی که در دو نقد مفصل منتشــر شده و چندین یادداشت نیز ،برخی
به درخواست خودم ،از دوستان دریافت کردم .آن مقاله از
آن زمان قابل دسترسی بود]۱۰[ »... دو قسمت تشکیل شده بود ،در قسمت اول به سرمای هداری،
مســائل و مصائب آن و امپریالیســم پرداختــه بودم ،و در
این مثا لها و نمون ههای دیگر که در پخت هترین سا لهای عمر مارکس قسمت دوم به مسئله گذار از سرمای هداری و طرح سئوالاتی
مطرح .البتــه با مطالعه دقیق آثــار دورههای قبل نیــز برخوردهای بسیار مشخص اشاره شده بود .هدف اصلی من از آن مقاله
دوگانه به مسئله گذار مســالم تآمیز و انقلابی را م یتوان یافت؛ مثلًا در واقــع قســمت دوم بود ،و قســمت اول را از آن جهت
در «مانیفست» عل یرغم ر ِد اصلا حطلبی «سوسیالیسم محافظه کار»، نوشــتم ،که بنا به تجربه ،م یدانستم که مخالفین در پاسخ
و اینکــه «...کمونیســت ها همه جا از هر جنبــش انقلابی که بر ضد در باب تضادها به این نظرها بحث مفصل و پُر احساسی را
نظام اجتماعی و سیاســی موجود باشد حمایت می کنند» ،و یا آ نها بعلاوه مشخصاً و مظالم ســرمای هداری ردیف خواهند کرد.
« ...فقط با ســرنگونی قهر آمیز تمام نظام هــای موجود اجتماعی به تاکیــد کرده بودم که «سوســیال دموکراســی رادیکال»
اهداف شــان می رســند» ،بر خوردهای متفاوتی را نیز م یتوان یافت. مورد نظر من در واقع سوسیالیســ ِم دموکراتیک است و نه
از جملــه تأیید تلاش کارگران برای تأمین منافع مشــخص خود «به سوسیال دموکراسی های موجود که از آرمان سوسیالیسم
صورت قانونی» ،یا تاکید بر اینکه « ...کمونیســت ها همه جا در راه فاصلــه گرفت هانــد؛ اما متأســفانه بار دیگــر اصل بحث و
اتحاد و توافق احزا ِب دموکرا ِت تمام کشور ها کوشش می کنند» ،و از سئوالات مطر حشــده دراین پاســ خها کنار گذاشته شده.
آن مهم تر تاکید بر تلاش برای «پیروز شــدن [پرولتاریا] در نبرد کــه در کشورهائی چون انگلستان ،امریکا ،و ...هلند ،کارگران بهر حال نقدها از زوایای مختلف و در ســطوح پیچیدگی
برای دموکراسی است» ]۱۱[ .این عبارت آخر از جمل های ست که م یتوانند بشکل مســالم تآمیز به هدفهای خود برسند]۶[ ». مختلف نوشت هشدهاند .از آنجا که بحث اصلی من مسئله
به خاطر اشــارهای که هم به انقلاب کارگری وهم به دموکراسی دارد، (تمام تأکیدهای این بخش از من اســت) البته اشــاره م یکند که در
م یتواند به اشــکال متفاوتی تفسیر گردد ،چرا که م یگوید« ،نخستین اغلب کشــورهای قاره اروپا (ی آن زمان) تنها با توسل به «زور» است چگونگی گذار از سرمای هداری است ،و آن دو مقوله
گام انقلاب کارگری بر کشــیدن پرولتاریا به مقام طبقه حاکم و پیروز
شــدن در نبرد دموکراسی است ».انگلس که خود نیز مؤلف مانیفست که کارگران م یتوانند حکومت کارگری بر قرار سازند. بیشتر ندارد ،یکی اصلاحی/مسالم تآمیز ،و دیگری
است ،سا لها بعد در «مقدمه ٬ ۱۸۹۵مبارزه طبقاتی در فرانسه »٬پس انقلابی/قهر آمیز ،مناسب دیدم که قبل از پاسخ به نقدها،
از بر شمردن تجربه های انتخاباتی در آلمان ،فرانسه ،اسپانیا و سویس، مارکس در جــای دیگری در ۱۸۷۸م یگویــد« ،اگر برای مثال در اشاره کوتاهی به طرح مسئله در خود مارکس کنم ،و نکات
به مانیفست اشاره می کند و می گوید٬« ،مانیفست کمونیست ٬قبلا انگلیس ،یا در ایالات متحده طبقه کارگر در شرایطی باشد که بیشتری را در مورد مشکلات هر دو راه طرح کنم.
اعلام کرده بود پیروزی در انتخابات همگانی ،دموکراســی ،از بتواند در پارلمان و در کنگره اکثریت را بدست آورد ،می تواند
از طرق قانونی خود را از قید قوانین و نهادهایی که مانع توسعه مارکس و امکان گذار مسالم تآمیز In touch with Iranian diversity
اولین و مهم ترین وظائف پرولتاریای مبارز است]۱۲[ ». آ نها شــده رها سازد ،اما این در شــرائطی است که جامعه به حد
کافی به بلوغ و توسعه رسیده باشد ]۷[ ».البته مارکس بدرستی اشاره همــه از مواضع انقلابی مارکس و حمایــت و هیجانش در انقلا بهای Vol. 20 / No. 1234 - Friday, Apr. 12, 2013
اهمیت مرور این نظرها ،که بیشتر از آنچه قصدداشتم به تفصیل کشیده م یکند که « ...جنبش ٬مســالم تآمیز ٬ممکن است با مقاومت آنان که ۱۸۴۸و بعد از آن کمون پاریس باخبرند ،و تردیدی نیســت که بنیان
شد ،در این است که بر خلاف نظری که بعد از انقلاب روس غالب شد، مایل به بازگرداندن نظم کهن باشــند ،تبدیل به یک جنبش قهر آمیز نظریه مارکس بر تحول انقلابی استوار است؛ اما او و انگلس به ویژه در 24
هر دو نظ ِر اصلاحی و انقلابی را در دید مارکسی م یتوان یافت. ســا لهای پایانی عمرشان امکان گذار مسالم تآمیز را نیز مطرح کرده
همان طور که نقل و قو لهای بالا نشــان م یدهد ،مارکس کشورهای شود( .نظیر جنگ داخلی امریکا یا انقلاب فرانسه).»... بودنــد ،و حتی عناصری از دید اصلاحــی را از همان آغاز فعالی تهای
انگلیــس و امریکا را که نظــام انتخاباتی در آ نها ایجاد شــده بود از سیاس یشان نیز م یتوان مشاهده نمود .در زبان فارسی تا آنجا که من
کشــورهای «قاره» اروپا که در بســیاری از آ نها حق رأی همگانی در در ۱۸۸۰مارکس در نام های بــه «هایندمان» (پای هگذار اولین حزب اطلاع دارم نویســنده دیگری کوچ کترین اشارهای به نظرات متفاوت
آن زمان چندان پیش نرفته بود و یا استبداد و دیکتاتوری مانع اجرای سوسیالیست انگلستان) م ینویســد...« ،یک انقلاب انگلیسی لازم مارکس و انگلس در باب گذار مســالم تآمیز نکرده است من در اینجا
آن بود ،تفکیک م یکرد .براین اساس واضح است که یکی از مه مترین نیســت ،اما ...محتمل است .اگر تحو ِل اجتناب ناپذیرمبدل به
شرایط امکان پیگیری راه مسالم تآمیز ،وجود حق رأی همگانی است، انقلاب شود ،هم طبقه حاکم و هم طبقه کارگر مقصر هستند .هر به چند مورد اشاره م یکنم [. ]۲
واقعیتی که به درجات گوناگون و لااقل در شــکل قانون هم اکنون در امتیاز صلح آمی ِز طبقه حاکم با فشــار ...کسب شده .. .اگر طبقه کارگر
اکثر کشورهای جهان وجود دارد .مسئله اساسی چگونگی رسیدن بیشــتر و بیشتر تضعیف شده ،تنها به این خاطر بوده که طبقه کارگر برای نمونه نوشت ههای مارکس از جمله «مبارزه طبقاتی در فرانسه» که
به دموکراسی ،رفع موانع انتخابات واقعی و جلب آراء اکثریت و انگلیس نم یداند چگونه از قدرت خود و از آزاد یها ،که هر دو یک سال بعد از انقلاب ۴۹ـ ۱۸۴۸نوشت هشده ،یا «هجدهم برومر لوئی
را قانوناً در اختیار دارد ،اســتفاده کند .در آلمان طبقه کارگر از بناپارت» که یک سال بعد از آن به هنگام کودتای بناپارت نوشت هشده،
«تبدیل آن از ابزار فریبکاری به ابزار رهایی» است. همان ابتدا می دانســت که که جز با انقلاب نمی توان از شر استبدا ِد نیــز «جنگ داخلی در فرانســه» کــه بعد از کمــون پاریس ۱۸۷۱
نظامی خلاص شد .همزمان نیز طبقه کارگر این درک را داشت که نوشت هشده و نام ههای متعددش به کوگلمان و لیبکنخت (پدر) در باره
مشکلات هر دو راه چنین انقلابی ،ولو آنکه در ابتدا موفق باشد ،بدون سازما ندهی کمون ،و همچنین «پیشــگفتار چاپ دوم آلمانی مانیفست کمونیست
قبلی ،کســب دانش ،تبلیغات ،و( ...کلمه ناخوانا) برعلیه اش در ۱۸۷۲را با نمون ههائی که به آ نها اشاره خواهم کرد .مقایسه کنید.
واقعیــت غم انگیز این اســت که چپ سوسیالیســتی که بیش از هر در تمامی نوشــت ههای دسته اول نه تنها تاکید بر انقلاب است ،بلکه با
جریان دیگری در جهان در راه ترق یخواهی و عدالت اجتماعی مبارزه عمل می کند]۸[ ». تحلیل شکســت هر دو انقلا بهای ۱۸۴۸و ۱۸۷۱فرانسه ،تأکیدهای
کــرده ،عل یرغم فداکار یهای بســیار ،در هر دو راه انقلابی و اصلاحی شــدید و قاطع تری بر عمل انقلابی و ضرورت «خرد کردن» دستگاه
شکســ تخورده .از یک سو انقلا بهای روس ،آلمان ،و چین همگی به مورد بسیار جالب دیگر بر خورد مارکس با رهبران شاخه مارکسیست ِی و دولتی وجود دارد .در «هجدهم برومر »...که زیباترین و پیچیدهترین
بیراهه رفت هاند ،و از سوی دیگر جریانات اصلا حطلب سوسیال دموکرات انقلابی سوسیالیسم فرانسوی و رهبران حزب کارگر فرانسه ،ژول ِگسد، نوشته سیاسی مارکس است ،پس از اشاره به رشد وسیع دولت فرانسه
موجود از هدف سوسیالیسم فاصله گرفته و به راست غلطیدهاند .مسئله و پــل لافارگ (داماد مارکس) به هنگام تدوین برنامه حزب در ۱۸۸۰ از زمان انقلاب کبیر ،سپس دوران ناپلئون اول و مقاطع انقلاب ِی بعدی
اساســی بررسی علل این شکس تها است و اینکه در شرایط امروزی استِ .گسد با تاکید بر انقلاب و ر ِد اصلاحات ،مخال ِف بخش «حداقل» م یگویــد« ،تمامی انقلاب ها این ماشــین را بجــای آنکه ُخرد کنند،
کدام یک از دو راه مسالم تآمیز و انقلابی با پذیرش تغییرات برنامه بود و معتقد بود که این اصلاحات « ...طعمه ای [هســتند] که تکمیل کردند ]۳[ ».بیســت سال بعد از آن ،پس از کمون پاریس ،در
اساسی و انطباق با شرایط موجود جهان ،شانس بیشتری برای کارگران را از رادیکالیسم منحرف می کند» ،و بر این تاکید داشت که نامــ های به کوگلمان (عضو بی نالملل اول و بعداً عضو حزب سوســیال
نپذیرفتن این اصلاحات «کارگران را از آخرین توهمات رفرمیستی رها دموکرات آلمان ،و دوســت نزدیک مارکس و انگلس) به همین نوشته
موفقیت دارند. خواهد کرد ».مارکس برخورد ِگســد و لافارگ را به خاطر عدم درک خود عطف م یکند و م یگویــد در «...هجدهم برومر ...اعلام کردم که
بحث بر سر درست یا غلط بودن انقلاب نیست ،چرا که مجموع های از اهمیت مبارزات رفرمیستی محکوم کرد و آ نها را به «کلام ـ افروز ِی در تلاش بعدی انقلاب فرانسه ،بر خلاف گذشته دیگر خبری از انتقال
عوامل عینی و ذهن ِی داخلی و خارجی ،م یتواند در شــرایط معینی در انقلابــی» revolutionary phrase-mongeringمتهم نمود ،و ماشی ِن بوروکراتیک ـ نظامی از دستی به دست دیگر نخواهد بود ،بلکه
یک کشور سبب انقلاب شود .بحث بر سر این است که آیا یک انقلاب جمله بســیار معروف خود را که «اگر ای نها مارکسیست هستند، [این ماشین] ُخرد خواهد شد ،و این شرط مقدماتی هر انقلاب واقعی
سوسیالیستی به نیاب ِت یک طبقه م یتواند عملی شود و آیا شانس این قطعًا من مارکسیســت نیستم» ،بیان داشــت ]۹[ .در پیشگفتا ِر مردمی در قاره [اروپا] است ]۴[ ».در همین نامه باز به کموناردها ایراد
را دارد کــه به وعدههای خود عمل کنــد ،یا اینکه به ضد خود تبدیل همین برنامه که توســط مارکس دیکته شده بود ،از جمله م یخوانیم م یگیرد و از جمله م یگوید« ،آ نها م یچاپ دوم آلمانی «مانیفســت
که «پرولتاریا از تمام وسائل در دسترسش از جمله رأی همگانی کمونیســت» ،در ۱۸۷۲مجدداً با عطف بــه نتیج هگیری مارکس در
خواهد شد. [اســتفاده می کند] و آن را از آنچه کــه تاکنون ابزاری برای «جنگ داخلی فرانسه» ،اشاره م یشود که ،کمون یک امر را ثابت کرد،
در بحــث دقیق انقلاب ،همان طور که در مقاله مورد بحث نیز اشــاره فریبکاری بوده ،به ابزاری برای رهایی مبدل می سازد ».سا لها اینکه« ،طبقه کارگر نمی تواند صرفا ماشــی ِن حاضر و آماده دولتی را
کردهام ،ما باید بین انواع انقلاب تفکیک قائل شــویم .در جهان معاصر بعــد انگلس در «مقدمه ٬ ۱۸۹۵جنگ داخلی در فرانســه »٬باز به این
علاوه بر دو نوع انقلاب تاریخی ،یکی انقلاب مارکسی که بقول خود او تحت کنترل در آورد ،و آن را برای اهداف خود بکار گیرد» [.]۵
«مبتنی بر جنبش خودآگاه اکثریت عظیم» اســت و یا انقلا ِب «آرام» مقدمه مارکس و انتخابات به مثابه «ابزاِر رهایی» اشاره می کند. اما جالب است که در همان سال ۱۸۷۲پس از کنگره لاهه «بی نالملل
گرامشی ،و دیگری انقلا بهای ناگهانی هدای تشده از طرف یک اقلیت مثال بســیار مهم دیگر نیز همان است که در چند نوشته دیگر به آن اول» کــه مارکس موفق شــد باکونیــن را از آن اخــراج کند در یک
به نیابت مردم،دو نوع انقلابدیگر را که هردو پدیدهای بسیار جدیدند، اشــاره کردهام ،و همان نامه مارکس به دوملا نیو ون هویس در ســال سخنرانی در آمستردام م یگوید ...« ،ما قبول داریم که نهاد ها ،رسوم ،و
م یتوان مشــاهده کرد .یکی انقلاب از طریق دموکراســی و انتخابات ۱۸۸۱اســت که در آن بر خلاف مواضع قبلــ یاش ،کمون پاریس را سنت های کشورهای مختلف را باید در نظر بگیریم .ما انکار نمی کنیم
اســت ،نظیر گواتمالا تحت رهبری آربنز ،شــیلی تحت رهبری آلنده
(که هردو با مداخله امریکا شکســت خوردند) ،و ونزوئلا تحت رهبری
چــاوز ،و بولیوی تحت رهبری مورالس (که عل یرغم توطئ ههای امریکا
24سرمایهداری و مسئل ِه گذار از آن :و پاسخی به نقدها
«شــورش یک شهر در شرایط استثنائی» م ینامد و از جمله م یگوید، سعید رهنما
«اکثریت کمون بهیچ وجه سوسیالیست نبودند و نمی توانستند باشند؛
اما با ذره ای عقل ســلیم کمون می توانست با ورسای به یک در پاســخ به نوشته «آیا دوران سرمای هداری سرآمده»[، ]۱ سال متسیب /شماره - 1234جمعه 23نیدرورف 1392
سازش که به نفع تمامی مردم بود برسد ــ تنها چیزی که در دو نقد مفصل منتشــر شده و چندین یادداشت نیز ،برخی
به درخواست خودم ،از دوستان دریافت کردم .آن مقاله از
آن زمان قابل دسترسی بود]۱۰[ »... دو قسمت تشکیل شده بود ،در قسمت اول به سرمای هداری،
مســائل و مصائب آن و امپریالیســم پرداختــه بودم ،و در
این مثا لها و نمون ههای دیگر که در پخت هترین سا لهای عمر مارکس قسمت دوم به مسئله گذار از سرمای هداری و طرح سئوالاتی
مطرح .البتــه با مطالعه دقیق آثــار دورههای قبل نیــز برخوردهای بسیار مشخص اشاره شده بود .هدف اصلی من از آن مقاله
دوگانه به مسئله گذار مســالم تآمیز و انقلابی را م یتوان یافت؛ مثلًا در واقــع قســمت دوم بود ،و قســمت اول را از آن جهت
در «مانیفست» عل یرغم ر ِد اصلا حطلبی «سوسیالیسم محافظه کار»، نوشــتم ،که بنا به تجربه ،م یدانستم که مخالفین در پاسخ
و اینکــه «...کمونیســت ها همه جا از هر جنبــش انقلابی که بر ضد در باب تضادها به این نظرها بحث مفصل و پُر احساسی را
نظام اجتماعی و سیاســی موجود باشد حمایت می کنند» ،و یا آ نها بعلاوه مشخصاً و مظالم ســرمای هداری ردیف خواهند کرد.
« ...فقط با ســرنگونی قهر آمیز تمام نظام هــای موجود اجتماعی به تاکیــد کرده بودم که «سوســیال دموکراســی رادیکال»
اهداف شــان می رســند» ،بر خوردهای متفاوتی را نیز م یتوان یافت. مورد نظر من در واقع سوسیالیســ ِم دموکراتیک است و نه
از جملــه تأیید تلاش کارگران برای تأمین منافع مشــخص خود «به سوسیال دموکراسی های موجود که از آرمان سوسیالیسم
صورت قانونی» ،یا تاکید بر اینکه « ...کمونیســت ها همه جا در راه فاصلــه گرفت هانــد؛ اما متأســفانه بار دیگــر اصل بحث و
اتحاد و توافق احزا ِب دموکرا ِت تمام کشور ها کوشش می کنند» ،و از سئوالات مطر حشــده دراین پاســ خها کنار گذاشته شده.
آن مهم تر تاکید بر تلاش برای «پیروز شــدن [پرولتاریا] در نبرد کــه در کشورهائی چون انگلستان ،امریکا ،و ...هلند ،کارگران بهر حال نقدها از زوایای مختلف و در ســطوح پیچیدگی
برای دموکراسی است» ]۱۱[ .این عبارت آخر از جمل های ست که م یتوانند بشکل مســالم تآمیز به هدفهای خود برسند]۶[ ». مختلف نوشت هشدهاند .از آنجا که بحث اصلی من مسئله
به خاطر اشــارهای که هم به انقلاب کارگری وهم به دموکراسی دارد، (تمام تأکیدهای این بخش از من اســت) البته اشــاره م یکند که در
م یتواند به اشــکال متفاوتی تفسیر گردد ،چرا که م یگوید« ،نخستین اغلب کشــورهای قاره اروپا (ی آن زمان) تنها با توسل به «زور» است چگونگی گذار از سرمای هداری است ،و آن دو مقوله
گام انقلاب کارگری بر کشــیدن پرولتاریا به مقام طبقه حاکم و پیروز
شــدن در نبرد دموکراسی است ».انگلس که خود نیز مؤلف مانیفست که کارگران م یتوانند حکومت کارگری بر قرار سازند. بیشتر ندارد ،یکی اصلاحی/مسالم تآمیز ،و دیگری
است ،سا لها بعد در «مقدمه ٬ ۱۸۹۵مبارزه طبقاتی در فرانسه »٬پس انقلابی/قهر آمیز ،مناسب دیدم که قبل از پاسخ به نقدها،
از بر شمردن تجربه های انتخاباتی در آلمان ،فرانسه ،اسپانیا و سویس، مارکس در جــای دیگری در ۱۸۷۸م یگویــد« ،اگر برای مثال در اشاره کوتاهی به طرح مسئله در خود مارکس کنم ،و نکات
به مانیفست اشاره می کند و می گوید٬« ،مانیفست کمونیست ٬قبلا انگلیس ،یا در ایالات متحده طبقه کارگر در شرایطی باشد که بیشتری را در مورد مشکلات هر دو راه طرح کنم.
اعلام کرده بود پیروزی در انتخابات همگانی ،دموکراســی ،از بتواند در پارلمان و در کنگره اکثریت را بدست آورد ،می تواند
از طرق قانونی خود را از قید قوانین و نهادهایی که مانع توسعه مارکس و امکان گذار مسالم تآمیز In touch with Iranian diversity
اولین و مهم ترین وظائف پرولتاریای مبارز است]۱۲[ ». آ نها شــده رها سازد ،اما این در شــرائطی است که جامعه به حد
کافی به بلوغ و توسعه رسیده باشد ]۷[ ».البته مارکس بدرستی اشاره همــه از مواضع انقلابی مارکس و حمایــت و هیجانش در انقلا بهای Vol. 20 / No. 1234 - Friday, Apr. 12, 2013
اهمیت مرور این نظرها ،که بیشتر از آنچه قصدداشتم به تفصیل کشیده م یکند که « ...جنبش ٬مســالم تآمیز ٬ممکن است با مقاومت آنان که ۱۸۴۸و بعد از آن کمون پاریس باخبرند ،و تردیدی نیســت که بنیان
شد ،در این است که بر خلاف نظری که بعد از انقلاب روس غالب شد، مایل به بازگرداندن نظم کهن باشــند ،تبدیل به یک جنبش قهر آمیز نظریه مارکس بر تحول انقلابی استوار است؛ اما او و انگلس به ویژه در 24
هر دو نظ ِر اصلاحی و انقلابی را در دید مارکسی م یتوان یافت. ســا لهای پایانی عمرشان امکان گذار مسالم تآمیز را نیز مطرح کرده
همان طور که نقل و قو لهای بالا نشــان م یدهد ،مارکس کشورهای شود( .نظیر جنگ داخلی امریکا یا انقلاب فرانسه).»... بودنــد ،و حتی عناصری از دید اصلاحــی را از همان آغاز فعالی تهای
انگلیــس و امریکا را که نظــام انتخاباتی در آ نها ایجاد شــده بود از سیاس یشان نیز م یتوان مشاهده نمود .در زبان فارسی تا آنجا که من
کشــورهای «قاره» اروپا که در بســیاری از آ نها حق رأی همگانی در در ۱۸۸۰مارکس در نام های بــه «هایندمان» (پای هگذار اولین حزب اطلاع دارم نویســنده دیگری کوچ کترین اشارهای به نظرات متفاوت
آن زمان چندان پیش نرفته بود و یا استبداد و دیکتاتوری مانع اجرای سوسیالیست انگلستان) م ینویســد...« ،یک انقلاب انگلیسی لازم مارکس و انگلس در باب گذار مســالم تآمیز نکرده است من در اینجا
آن بود ،تفکیک م یکرد .براین اساس واضح است که یکی از مه مترین نیســت ،اما ...محتمل است .اگر تحو ِل اجتناب ناپذیرمبدل به
شرایط امکان پیگیری راه مسالم تآمیز ،وجود حق رأی همگانی است، انقلاب شود ،هم طبقه حاکم و هم طبقه کارگر مقصر هستند .هر به چند مورد اشاره م یکنم [. ]۲
واقعیتی که به درجات گوناگون و لااقل در شــکل قانون هم اکنون در امتیاز صلح آمی ِز طبقه حاکم با فشــار ...کسب شده .. .اگر طبقه کارگر
اکثر کشورهای جهان وجود دارد .مسئله اساسی چگونگی رسیدن بیشــتر و بیشتر تضعیف شده ،تنها به این خاطر بوده که طبقه کارگر برای نمونه نوشت ههای مارکس از جمله «مبارزه طبقاتی در فرانسه» که
به دموکراسی ،رفع موانع انتخابات واقعی و جلب آراء اکثریت و انگلیس نم یداند چگونه از قدرت خود و از آزاد یها ،که هر دو یک سال بعد از انقلاب ۴۹ـ ۱۸۴۸نوشت هشده ،یا «هجدهم برومر لوئی
را قانوناً در اختیار دارد ،اســتفاده کند .در آلمان طبقه کارگر از بناپارت» که یک سال بعد از آن به هنگام کودتای بناپارت نوشت هشده،
«تبدیل آن از ابزار فریبکاری به ابزار رهایی» است. همان ابتدا می دانســت که که جز با انقلاب نمی توان از شر استبدا ِد نیــز «جنگ داخلی در فرانســه» کــه بعد از کمــون پاریس ۱۸۷۱
نظامی خلاص شد .همزمان نیز طبقه کارگر این درک را داشت که نوشت هشده و نام ههای متعددش به کوگلمان و لیبکنخت (پدر) در باره
مشکلات هر دو راه چنین انقلابی ،ولو آنکه در ابتدا موفق باشد ،بدون سازما ندهی کمون ،و همچنین «پیشــگفتار چاپ دوم آلمانی مانیفست کمونیست
قبلی ،کســب دانش ،تبلیغات ،و( ...کلمه ناخوانا) برعلیه اش در ۱۸۷۲را با نمون ههائی که به آ نها اشاره خواهم کرد .مقایسه کنید.
واقعیــت غم انگیز این اســت که چپ سوسیالیســتی که بیش از هر در تمامی نوشــت ههای دسته اول نه تنها تاکید بر انقلاب است ،بلکه با
جریان دیگری در جهان در راه ترق یخواهی و عدالت اجتماعی مبارزه عمل می کند]۸[ ». تحلیل شکســت هر دو انقلا بهای ۱۸۴۸و ۱۸۷۱فرانسه ،تأکیدهای
کــرده ،عل یرغم فداکار یهای بســیار ،در هر دو راه انقلابی و اصلاحی شــدید و قاطع تری بر عمل انقلابی و ضرورت «خرد کردن» دستگاه
شکســ تخورده .از یک سو انقلا بهای روس ،آلمان ،و چین همگی به مورد بسیار جالب دیگر بر خورد مارکس با رهبران شاخه مارکسیست ِی و دولتی وجود دارد .در «هجدهم برومر »...که زیباترین و پیچیدهترین
بیراهه رفت هاند ،و از سوی دیگر جریانات اصلا حطلب سوسیال دموکرات انقلابی سوسیالیسم فرانسوی و رهبران حزب کارگر فرانسه ،ژول ِگسد، نوشته سیاسی مارکس است ،پس از اشاره به رشد وسیع دولت فرانسه
موجود از هدف سوسیالیسم فاصله گرفته و به راست غلطیدهاند .مسئله و پــل لافارگ (داماد مارکس) به هنگام تدوین برنامه حزب در ۱۸۸۰ از زمان انقلاب کبیر ،سپس دوران ناپلئون اول و مقاطع انقلاب ِی بعدی
اساســی بررسی علل این شکس تها است و اینکه در شرایط امروزی استِ .گسد با تاکید بر انقلاب و ر ِد اصلاحات ،مخال ِف بخش «حداقل» م یگویــد« ،تمامی انقلاب ها این ماشــین را بجــای آنکه ُخرد کنند،
کدام یک از دو راه مسالم تآمیز و انقلابی با پذیرش تغییرات برنامه بود و معتقد بود که این اصلاحات « ...طعمه ای [هســتند] که تکمیل کردند ]۳[ ».بیســت سال بعد از آن ،پس از کمون پاریس ،در
اساسی و انطباق با شرایط موجود جهان ،شانس بیشتری برای کارگران را از رادیکالیسم منحرف می کند» ،و بر این تاکید داشت که نامــ های به کوگلمان (عضو بی نالملل اول و بعداً عضو حزب سوســیال
نپذیرفتن این اصلاحات «کارگران را از آخرین توهمات رفرمیستی رها دموکرات آلمان ،و دوســت نزدیک مارکس و انگلس) به همین نوشته
موفقیت دارند. خواهد کرد ».مارکس برخورد ِگســد و لافارگ را به خاطر عدم درک خود عطف م یکند و م یگویــد در «...هجدهم برومر ...اعلام کردم که
بحث بر سر درست یا غلط بودن انقلاب نیست ،چرا که مجموع های از اهمیت مبارزات رفرمیستی محکوم کرد و آ نها را به «کلام ـ افروز ِی در تلاش بعدی انقلاب فرانسه ،بر خلاف گذشته دیگر خبری از انتقال
عوامل عینی و ذهن ِی داخلی و خارجی ،م یتواند در شــرایط معینی در انقلابــی» revolutionary phrase-mongeringمتهم نمود ،و ماشی ِن بوروکراتیک ـ نظامی از دستی به دست دیگر نخواهد بود ،بلکه
یک کشور سبب انقلاب شود .بحث بر سر این است که آیا یک انقلاب جمله بســیار معروف خود را که «اگر ای نها مارکسیست هستند، [این ماشین] ُخرد خواهد شد ،و این شرط مقدماتی هر انقلاب واقعی
سوسیالیستی به نیاب ِت یک طبقه م یتواند عملی شود و آیا شانس این قطعًا من مارکسیســت نیستم» ،بیان داشــت ]۹[ .در پیشگفتا ِر مردمی در قاره [اروپا] است ]۴[ ».در همین نامه باز به کموناردها ایراد
را دارد کــه به وعدههای خود عمل کنــد ،یا اینکه به ضد خود تبدیل همین برنامه که توســط مارکس دیکته شده بود ،از جمله م یخوانیم م یگیرد و از جمله م یگوید« ،آ نها م یچاپ دوم آلمانی «مانیفســت
که «پرولتاریا از تمام وسائل در دسترسش از جمله رأی همگانی کمونیســت» ،در ۱۸۷۲مجدداً با عطف بــه نتیج هگیری مارکس در
خواهد شد. [اســتفاده می کند] و آن را از آنچه کــه تاکنون ابزاری برای «جنگ داخلی فرانسه» ،اشاره م یشود که ،کمون یک امر را ثابت کرد،
در بحــث دقیق انقلاب ،همان طور که در مقاله مورد بحث نیز اشــاره فریبکاری بوده ،به ابزاری برای رهایی مبدل می سازد ».سا لها اینکه« ،طبقه کارگر نمی تواند صرفا ماشــی ِن حاضر و آماده دولتی را
کردهام ،ما باید بین انواع انقلاب تفکیک قائل شــویم .در جهان معاصر بعــد انگلس در «مقدمه ٬ ۱۸۹۵جنگ داخلی در فرانســه »٬باز به این
علاوه بر دو نوع انقلاب تاریخی ،یکی انقلاب مارکسی که بقول خود او تحت کنترل در آورد ،و آن را برای اهداف خود بکار گیرد» [.]۵
«مبتنی بر جنبش خودآگاه اکثریت عظیم» اســت و یا انقلا ِب «آرام» مقدمه مارکس و انتخابات به مثابه «ابزاِر رهایی» اشاره می کند. اما جالب است که در همان سال ۱۸۷۲پس از کنگره لاهه «بی نالملل
گرامشی ،و دیگری انقلا بهای ناگهانی هدای تشده از طرف یک اقلیت مثال بســیار مهم دیگر نیز همان است که در چند نوشته دیگر به آن اول» کــه مارکس موفق شــد باکونیــن را از آن اخــراج کند در یک
به نیابت مردم،دو نوع انقلابدیگر را که هردو پدیدهای بسیار جدیدند، اشــاره کردهام ،و همان نامه مارکس به دوملا نیو ون هویس در ســال سخنرانی در آمستردام م یگوید ...« ،ما قبول داریم که نهاد ها ،رسوم ،و
م یتوان مشــاهده کرد .یکی انقلاب از طریق دموکراســی و انتخابات ۱۸۸۱اســت که در آن بر خلاف مواضع قبلــ یاش ،کمون پاریس را سنت های کشورهای مختلف را باید در نظر بگیریم .ما انکار نمی کنیم
اســت ،نظیر گواتمالا تحت رهبری آربنز ،شــیلی تحت رهبری آلنده
(که هردو با مداخله امریکا شکســت خوردند) ،و ونزوئلا تحت رهبری
چــاوز ،و بولیوی تحت رهبری مورالس (که عل یرغم توطئ ههای امریکا