Page 26 - Shahrvand BC No.1230
P. 26
زنان
فریده لاشایی :عزیزی اززندان قصر تا هنوز 26
پذیرش فرمی خاص تن دهد در فضای پرده ســرگردان است و گه گاه و گیاهان ســرزمین ما که به دســت فریده نقــش گرفت هاند و حرکت ویداحاجبی تبریزی 26سال متسیب /شماره - 1230جمعه 25دنفسا 1391
به گون های گذرا و پادرگریز در فر مهای گوناگون جلوه م یکند تا حضور خرگو شهای عاشق پیشــ های در پناه این طبیعت .یا تابلویی با نقش
آ نها را توجیه کرده باشــد .از همین رو در آثارش جاذب های وجود دارد چهــرۀ ام الکلثوم و آواز پر طنی ناش همراه تکــ های از فیلم دیکتاتور فریده لاشــایی ،عزیزیست که با او در بند زنا ِن زندان قصر آشنا شدم، In touch with Iranian diversity
که گاه به سبب هنر است و گاه به علت احساس و یا آنچه امانوئل کانت چارلــی چاپلین و ...همه و همه بازگــوی تلا شهای خلاقانۀ فریده در اواسط .1353پرشور و شــعف وارد بند شد و به گفتۀ خودش در دا ِد
بازاندیشی به ارز شهای والای انسان دوستی و سرنوشت ایران است. ب یداد "با این باور که آدم حسابی جایش در زندان است ".رفته رفته با Vol. 20 / No. 1230 - Friday, Mar. 15, 2013
آن را معادل زیبایی م ینامید. چند ماه پیش ،فریده به رغم شــدت بیماریش ،با مهری همیشــگی جمع کوچکی نزدیک شد که علاقۀ ویژهای به موسیقی کلاسیک ،فیلم
درگذشت: فرصــت دیدن ویدئو انیمیشــن جدیــدش یا فیلم جدیــد کوتاه ده و تئاتر و تلویزیون داشــتند .چیزی که با ارزش ها و معیارهای بیشتر
دقیق هایش را در اتاق کوچکم برای من و چند دوست دیگر فراهم آورد. همبندان یا به اصطلاح آن روزها "جمع" ناسازگار بود و با آن به شدت
وی در ساعت 17روز یکشنبه ششم اسفندماه ،۱۳۹۱در پی یک دوره در آن آخرین دیدار در کنار جســم بیمار اما ذهن پرتلاش و ســرزندۀ
طولانی بیماری و به خاطر ابتلا به سرطان در سن ۶۸سالگی در بخش همیشگی فریده توانســتم از فیلم کوتاه و فشردهای که او از فیل مهای مخالفت می شد.
معروف کلاه مخمل یها و زنان خوانندۀ دوران گذشته بازآفریده بود ،نه فریــده از من هم گله مند بود ،می گفت" :ویدا تو با اینکه مخالف این
آی سی یو بیمارستان جم تهران درگذشت تنها لذت ببرم بلکه به ارزشی پوشیده و پنهان در آن فیل مهای گذشته چیزها نیســتی ،پس چرا هنگام تصمیم گیری در جلسه های عمومی
نمایشگا ههای انفرادی: پی ببرم .این فیلم گواه بارز دیگریست از نگاه رو به آینده و ذهن خلاق سکوت می کنی؟ ســکوت تو فقط و فقط به خاطر حفظ اعتبارت در
فریده .ذهن خلاقی که م یداند بدون شــناخت گذشته ،مشکل بتوان جمع است ".اما به رغم ســکوت من و بار سنگین همۀ این معیارها و
،۱۳۴۶میلان ،ایتالیا ،نگارخانه Duomoمیلان ارزش هــا در مقابله با آزاد ی های فــردی ،ذهن خلاق فریده طی دو
،۱۳۴۷سلب ،آلمان ،استودیوی روزنتال بنای آیندهای بارور و سعادتمند را پی ریزی کرد.
،۱۳۵۲تهران ،ایران ،نگارخانه سیحون امروز م یدانم که وجود پوینده و جستجوگر فریده در آثارش همواره با سالی که در زندان گذراند از حرکت باز نایستاد.
،۱۳۵۲تهران ،ایران ،نگارخانه تهران با اینکه امکان دسترسی به نوشته و کتاب در زندان بسیار محدود بود،
،۱۳۵۵تهران ،ایران ،نگارخانه تهران ما و مردمان سرزمین مان زنده خواهد ماند. فریده با بازآفرینی نمایشــنامۀ معروف برشت که نام ارباب جمشید را
[مدرسه فمینستی] به آن داده بود و شــازده کوچولو از سنت اگزوپری و به طنز در آوردن
،۱۳۵۶خوزستان ،ایران ،مرکز فرهنگی شرکت ملی نفت ایران -------------------- تراژدی هاملت ،توانســت نه تنها لحظات پر شور و پرهیجانی را برای
،۱۳۶۲بیکرز فیلد ،آمریکا ،نگارخانه کلارک زندگینامه: جمع همبندانش بیافریند ،بلکه توانســت اهمیت و نقش هنر را هم در
،۱۳۶۶بازل ،سوئیس ،نگارخانه Demenga
،۱۳۶۶لاوالتا ،مالتا ،موزه ملی هنرهای زیبا وی در ســال ۱۳۲۳در شهر رشت متولد شدهاست .پس از تحصیلات اندیشه و حس همبستگی و انسان دوستی بارز کند.
،۱۳۶۶تهران ،ایران ،نگارخانه کلاسیک دبیرســتانی به آلمان سفر کرد و پس از گذراندن مدرس ٔه مترجمی در خــود فریده در این باره می گوید" :به این فکر افتادم که نمایشــنامه
،۱۳۶۶تهران ،ایران ،نگارخانه گلستان مونیخ ،به تحصیل در رشــته هنرهای تزیینی در وین پرداخت .پس از ای بــه اجرا بگذارم .می دیدم هر وقت که دور هم جمع م یشــویم و
،۱۳۶۷دوسلدرف ،آلمان ،نگارخانه Libertas اتمام این دوره مدت دو سال در کارخانه Reidelدر جنوب اطریش به ســرودهای دســته جمعی یا آوازهای تکی می خوانیم از فضا و روابط
،۱۳۶۷بازل ،سوئیس ،نگارخانه Demenga طراحی کریســتال پرداخت و برخی از طر حهایش در استودیو روزنتال خشــک و نامنعطف محیط بندمان کاسته می شود" ...".ویدا نمی دانم
،۱۳۶۷ماموت لیک ،آمریکا ،نگارخانه هنر چرا با اینکه تو را آدم خشــکی م یدانســتم ،در این طور موارد سراغ
،۱۳۶۹برکلی ،آمریکا ،دانشگاه برکلی روی گلدا نهای چینی پیاده شدهاست. تــو میامدم .تو آدم پر تناقضی بودی .هــر چه بود با واکنش تو جرات
،۱۳۶۹لندن ،انگلستان ،نگارخانه هیل نقاش یهای فریده لاشایی را م یتوان نمون های از حضور هنر گذشته در
،۱۳۷۱تهران ،ایران ،نگارخانه گلستان هنر معاصر به شمار آورد .حضور همان سفسط ههای اندوهناک طبیعت بیشتری یافتم تا کارم را پی بگیرم".
همیــن تناقض هــا در وجود من و ذهن خــاق و هنرمند فریده پایه
،۱۳۷۲دوسلدرف ،آلمان ،نگارخانه Am Hufeisen که از اوخر صدٔه هفدهم در آثار نقاشان شمال اروپا چهره نمایاند. دوستی پایداری میان ما شد .او از نادر همبندانی بود که در آن روزهای
،۱۳۷۴تهران ،ایران ،نگارخانه گلستان حضور ســنت کارکرد رسان ٔه نقاشــی که از روزگار سزان به این سو بر ســخت و هراسناک بعد از انقلاب دســت یاری بسوی من دراز کرد .و
جســمانیت رنگ تاکید ورزیدهاست .حضور همان سنتی که بر خط و چند ســال بعد به هر زحمتی بود مرا در پاریس پیدا کرد .از آن پس
،۱۳۷۴فرانسه ،نگارخانه Noutse Henric رن گهای بــه هم آمیخته و فر مهای نامنتظر تاکید دارد و ســرانجام، لحظــ های از فکرهــا و کارهای هم بی خبر نماندیم .در بازاندیشــی و
،۱۳۷۵تهران ،ایران ،نگارخانه گلستان حضور سنت نقاشی خاور دور همه و همه در آثار لاشایی حس شدنی بازنگری های من به گذشــته همواره همفکر و یــارم بود .کتاب های
فلســفی برایم هدیه میاورد و هر دو به فلسفه علاقمند شده بودیم .و
،۱۳۷۶فرانسه ،نگارخانه Chateau de Lascours است و با این همه نگاه او به طبیعت نگاهی نو و امروزی است. مرا هم پیوســته در جریان نقاش یها و خلاقیت ها و آثار هنریش قرار
،۱۳۷۷تهران ،ایران ،نگارخانه گلستان سازٔه نقاش یهای لاشــایی زمین و درخت و گل و گیاه و در یک کلام مــی داد .او دنیا را و زندگی و هنر را با نگاهی رو به آیندۀ می دید .به
،۱۳۸۴تهران ،ایران ،نگارخانه ماه عناصر طبیعت است .زبانش نیز کم و بیش سنتی است اما او این توان سرزمین ایران عشــق م یورزید و تاریخ آن را با نگاهی هنرمندانه می
نمایشگا ههای گروهی: را دارد کــه به این زبان لهجــ های نو و روزآمد بدهد .نم یخواهد با این کاوید .کتاب شال بامویش را هم با همین نگاه نوشت .نقاش یهایش نیز
زبان گزارش و روایتی از جهان و طبیعت به دست دهد .نقاش یهایش نه درخ تها ،بیابا نهای برهوت اوخرایی ،فضای پرنور ،سای هها ،تاریک یها
،۱۳۴۷بلژیک ،نمایشگاه بی نالمللی هنرمندان جوان تصویر ظاهری جهانی است که به چشم دیده م یشود .نه ایماژ جهانی و آســمان درخشان سرزمین ایران را همواره به بیننده القا م یکنند .با
،۱۳۵۰تهران ،ایران ،نمایشگاه بی نالمللی تهران رویایی است .آنچه لاشایی به نمایش م یگذارد یادگارهای نگاهی گذرا تابلوهایی که به من هدیه داده انگار در و دیوار خان هام را به ســرزمینم
،۱۳۵۲تهران ،ایران ،نمایشگاه بی نالمللی تهران به چش ماندازهایی است که تنها با نیروی تصور م یتوان به آ نها دست
ایران وصل کرده است.
،۱۳۵۴تهران ،ایران ،انجمن ایران -آمریکا ،چهار نقاش زن یافته نا با خیال پردازی. آن نــگاه رو به آینده و عشــق بــه زندگی ،ذهن فریــده را به ذهنی
،۱۳۵۷بازل ،سوئیس ،نمایشگاه بی نالملل هدف لاشــایی بر پرده آوردن ظاهر طبیعت به شــیوه و روشی خاص پوینــده و پر تحرک تبدیل کرده بود .درجا نمی زد .گذار به هنر ویدئو
[ویکپیدیا] نیســ َت به نمایش بخش و برشی از طبیعت نیز نم یپردازد .با این همه انیمیشن ب یگما ن ناشــی از همین پویندگی در وجود فریده است .او
اثرش نوعی ترجمان احساس طبیعت است .احساسی که سخت واقعی و تصویر شــخصیتی یا طبیعت و موضوعی را بر تابلویی بزرگ نقاشــی
ب یخدشه جلوه م یکند و شکل حضور نقاش در برابر طبیعت را به خود م یکند و خرگوشــی را از طریق ویدئــو روی آن به حرکت در میاورد.
م یگیرد .طبیعتی که لاشایی تصویر م یکند اهمیتی متافیزیکی دارد و فریده توانســته تکنیک هنرمندانۀ نقاش یهایش را با استفاده از ویدئو
بازتاب نوعی آگاهی درونی است .گوش های از یک چشم انداز کلی است درهم آمیــزد و آثاری را بیافریند که نه تنها دســت کم در جامعۀ ما
که گویی در ب یزمانی مطلق نقاشی شدهاست .طبیعتی که در پیوند با خلاقیت هنری بی بدیلی هســتند ،بلکه نگاه او را به آینده و سرنوشت
کشمک شهای درونی انســان مطرح م یشود و دست کار نقاشی است ســرزمین ایران بیش از بیش بارز م یکنند .خرگو شها گاه تکی و گاه
کــه حیرت زده در برابر ب یکرانگی و غنــای طبیعت ،تمام تجرب ههای متعدد با گو شهای تیزشان انگار سمبول ساکنین جوان سرزمین مان
هنری خود را بر پرده م یآورد تــا مکر تصویرگر لحظات پادرگریز آن هستند .تابلوی بزرگ مصدق در میان خیابان که خرگوشی در جلو پای
باشد .منظره پردازی همیشه ادبی و روایی بودهاست اما چش ماندازی که او در حرکت است و پرسش هایش را با او در میان می گذارد یا تابلوی
لاشــایی به نیروی تصور خود به تصویر در م یآورد ب یزمان و ب یروایت بزرگ نقشــۀ ایران با آن کلۀ گربه ماننــدش و حرکت خرگو شهایی
است و جزئیات آن ،همان گونه که خاطرٔه چش مانداز محو م یشود ،در کنجکاو و تســلیم ناشدن ی کهدر گوش های از ســرزمین ما پنهان می
فضای پرده مستحیل م یشود و مرزهای مشخص اشیا و عناصر طبیعت شــوند و از گوش های دیگر ســربرم یآورند .یا تابلویی با نقش سفرهای
از میان م یرود .حتی هنگامی که به رشــد علف و گیاه و شوق رفتن و رنگین و کلا غهایی که بر ســر آن نشسته اند و خرگوش را که هر چه
رهیدن م یپردازد نیز سکوتی وهمناک بر کارش سایه م یافکند و انگار تلاش م یکند به ســفره راه نم یدهنــد .تابلویی از درخ تها ،جنگ لها
همه چیز خود را تسلیم ضرباهنگ مرگ آور زمان کردهاست .از همین
رهگذر هم هست که گیاه زنده را در هیات عنصری ب یجان در یک اثر
تجسمی نقاشی م یکند .لاشایی هرگز سر آن ندارد که
نگاه خود را بر جزپیات و عناصر طبیعت متمرکز کند،
نم یخواهد بیازماید و محک بزند .م یخواهد طبیعت را
به صورتی مبهم و نمادین و به شکلی شاعرانه و حسی
تصویر کند .م یخواهد به سنت نقاشان چینی و خاور
دور به گون های نقاشی کند که فضای چش ماندازهایش
احساس شود .با درهم آمیختن و درهم دواندن رنگ.
تصویری ســیال از طبیعت به دست م یدهد و چشم
اندازی نقاشــی م یکند کــه در آن ردپای چندانی از
نشان ههای آشــنا و تعارف طبیعت دیده نم یشود اما
احساس طبیعت و نشان ههای ساختن و انهدام مداوم و
نیروی درونی آن حس شدنی است.
در نقاشــ یهای لاشایی احســاس کول یوار ب یانکه به
فریده لاشایی :عزیزی اززندان قصر تا هنوز 26
پذیرش فرمی خاص تن دهد در فضای پرده ســرگردان است و گه گاه و گیاهان ســرزمین ما که به دســت فریده نقــش گرفت هاند و حرکت ویداحاجبی تبریزی 26سال متسیب /شماره - 1230جمعه 25دنفسا 1391
به گون های گذرا و پادرگریز در فر مهای گوناگون جلوه م یکند تا حضور خرگو شهای عاشق پیشــ های در پناه این طبیعت .یا تابلویی با نقش
آ نها را توجیه کرده باشــد .از همین رو در آثارش جاذب های وجود دارد چهــرۀ ام الکلثوم و آواز پر طنی ناش همراه تکــ های از فیلم دیکتاتور فریده لاشــایی ،عزیزیست که با او در بند زنا ِن زندان قصر آشنا شدم، In touch with Iranian diversity
که گاه به سبب هنر است و گاه به علت احساس و یا آنچه امانوئل کانت چارلــی چاپلین و ...همه و همه بازگــوی تلا شهای خلاقانۀ فریده در اواسط .1353پرشور و شــعف وارد بند شد و به گفتۀ خودش در دا ِد
بازاندیشی به ارز شهای والای انسان دوستی و سرنوشت ایران است. ب یداد "با این باور که آدم حسابی جایش در زندان است ".رفته رفته با Vol. 20 / No. 1230 - Friday, Mar. 15, 2013
آن را معادل زیبایی م ینامید. چند ماه پیش ،فریده به رغم شــدت بیماریش ،با مهری همیشــگی جمع کوچکی نزدیک شد که علاقۀ ویژهای به موسیقی کلاسیک ،فیلم
درگذشت: فرصــت دیدن ویدئو انیمیشــن جدیــدش یا فیلم جدیــد کوتاه ده و تئاتر و تلویزیون داشــتند .چیزی که با ارزش ها و معیارهای بیشتر
دقیق هایش را در اتاق کوچکم برای من و چند دوست دیگر فراهم آورد. همبندان یا به اصطلاح آن روزها "جمع" ناسازگار بود و با آن به شدت
وی در ساعت 17روز یکشنبه ششم اسفندماه ،۱۳۹۱در پی یک دوره در آن آخرین دیدار در کنار جســم بیمار اما ذهن پرتلاش و ســرزندۀ
طولانی بیماری و به خاطر ابتلا به سرطان در سن ۶۸سالگی در بخش همیشگی فریده توانســتم از فیلم کوتاه و فشردهای که او از فیل مهای مخالفت می شد.
معروف کلاه مخمل یها و زنان خوانندۀ دوران گذشته بازآفریده بود ،نه فریــده از من هم گله مند بود ،می گفت" :ویدا تو با اینکه مخالف این
آی سی یو بیمارستان جم تهران درگذشت تنها لذت ببرم بلکه به ارزشی پوشیده و پنهان در آن فیل مهای گذشته چیزها نیســتی ،پس چرا هنگام تصمیم گیری در جلسه های عمومی
نمایشگا ههای انفرادی: پی ببرم .این فیلم گواه بارز دیگریست از نگاه رو به آینده و ذهن خلاق سکوت می کنی؟ ســکوت تو فقط و فقط به خاطر حفظ اعتبارت در
فریده .ذهن خلاقی که م یداند بدون شــناخت گذشته ،مشکل بتوان جمع است ".اما به رغم ســکوت من و بار سنگین همۀ این معیارها و
،۱۳۴۶میلان ،ایتالیا ،نگارخانه Duomoمیلان ارزش هــا در مقابله با آزاد ی های فــردی ،ذهن خلاق فریده طی دو
،۱۳۴۷سلب ،آلمان ،استودیوی روزنتال بنای آیندهای بارور و سعادتمند را پی ریزی کرد.
،۱۳۵۲تهران ،ایران ،نگارخانه سیحون امروز م یدانم که وجود پوینده و جستجوگر فریده در آثارش همواره با سالی که در زندان گذراند از حرکت باز نایستاد.
،۱۳۵۲تهران ،ایران ،نگارخانه تهران با اینکه امکان دسترسی به نوشته و کتاب در زندان بسیار محدود بود،
،۱۳۵۵تهران ،ایران ،نگارخانه تهران ما و مردمان سرزمین مان زنده خواهد ماند. فریده با بازآفرینی نمایشــنامۀ معروف برشت که نام ارباب جمشید را
[مدرسه فمینستی] به آن داده بود و شــازده کوچولو از سنت اگزوپری و به طنز در آوردن
،۱۳۵۶خوزستان ،ایران ،مرکز فرهنگی شرکت ملی نفت ایران -------------------- تراژدی هاملت ،توانســت نه تنها لحظات پر شور و پرهیجانی را برای
،۱۳۶۲بیکرز فیلد ،آمریکا ،نگارخانه کلارک زندگینامه: جمع همبندانش بیافریند ،بلکه توانســت اهمیت و نقش هنر را هم در
،۱۳۶۶بازل ،سوئیس ،نگارخانه Demenga
،۱۳۶۶لاوالتا ،مالتا ،موزه ملی هنرهای زیبا وی در ســال ۱۳۲۳در شهر رشت متولد شدهاست .پس از تحصیلات اندیشه و حس همبستگی و انسان دوستی بارز کند.
،۱۳۶۶تهران ،ایران ،نگارخانه کلاسیک دبیرســتانی به آلمان سفر کرد و پس از گذراندن مدرس ٔه مترجمی در خــود فریده در این باره می گوید" :به این فکر افتادم که نمایشــنامه
،۱۳۶۶تهران ،ایران ،نگارخانه گلستان مونیخ ،به تحصیل در رشــته هنرهای تزیینی در وین پرداخت .پس از ای بــه اجرا بگذارم .می دیدم هر وقت که دور هم جمع م یشــویم و
،۱۳۶۷دوسلدرف ،آلمان ،نگارخانه Libertas اتمام این دوره مدت دو سال در کارخانه Reidelدر جنوب اطریش به ســرودهای دســته جمعی یا آوازهای تکی می خوانیم از فضا و روابط
،۱۳۶۷بازل ،سوئیس ،نگارخانه Demenga طراحی کریســتال پرداخت و برخی از طر حهایش در استودیو روزنتال خشــک و نامنعطف محیط بندمان کاسته می شود" ...".ویدا نمی دانم
،۱۳۶۷ماموت لیک ،آمریکا ،نگارخانه هنر چرا با اینکه تو را آدم خشــکی م یدانســتم ،در این طور موارد سراغ
،۱۳۶۹برکلی ،آمریکا ،دانشگاه برکلی روی گلدا نهای چینی پیاده شدهاست. تــو میامدم .تو آدم پر تناقضی بودی .هــر چه بود با واکنش تو جرات
،۱۳۶۹لندن ،انگلستان ،نگارخانه هیل نقاش یهای فریده لاشایی را م یتوان نمون های از حضور هنر گذشته در
،۱۳۷۱تهران ،ایران ،نگارخانه گلستان هنر معاصر به شمار آورد .حضور همان سفسط ههای اندوهناک طبیعت بیشتری یافتم تا کارم را پی بگیرم".
همیــن تناقض هــا در وجود من و ذهن خــاق و هنرمند فریده پایه
،۱۳۷۲دوسلدرف ،آلمان ،نگارخانه Am Hufeisen که از اوخر صدٔه هفدهم در آثار نقاشان شمال اروپا چهره نمایاند. دوستی پایداری میان ما شد .او از نادر همبندانی بود که در آن روزهای
،۱۳۷۴تهران ،ایران ،نگارخانه گلستان حضور ســنت کارکرد رسان ٔه نقاشــی که از روزگار سزان به این سو بر ســخت و هراسناک بعد از انقلاب دســت یاری بسوی من دراز کرد .و
جســمانیت رنگ تاکید ورزیدهاست .حضور همان سنتی که بر خط و چند ســال بعد به هر زحمتی بود مرا در پاریس پیدا کرد .از آن پس
،۱۳۷۴فرانسه ،نگارخانه Noutse Henric رن گهای بــه هم آمیخته و فر مهای نامنتظر تاکید دارد و ســرانجام، لحظــ های از فکرهــا و کارهای هم بی خبر نماندیم .در بازاندیشــی و
،۱۳۷۵تهران ،ایران ،نگارخانه گلستان حضور سنت نقاشی خاور دور همه و همه در آثار لاشایی حس شدنی بازنگری های من به گذشــته همواره همفکر و یــارم بود .کتاب های
فلســفی برایم هدیه میاورد و هر دو به فلسفه علاقمند شده بودیم .و
،۱۳۷۶فرانسه ،نگارخانه Chateau de Lascours است و با این همه نگاه او به طبیعت نگاهی نو و امروزی است. مرا هم پیوســته در جریان نقاش یها و خلاقیت ها و آثار هنریش قرار
،۱۳۷۷تهران ،ایران ،نگارخانه گلستان سازٔه نقاش یهای لاشــایی زمین و درخت و گل و گیاه و در یک کلام مــی داد .او دنیا را و زندگی و هنر را با نگاهی رو به آیندۀ می دید .به
،۱۳۸۴تهران ،ایران ،نگارخانه ماه عناصر طبیعت است .زبانش نیز کم و بیش سنتی است اما او این توان سرزمین ایران عشــق م یورزید و تاریخ آن را با نگاهی هنرمندانه می
نمایشگا ههای گروهی: را دارد کــه به این زبان لهجــ های نو و روزآمد بدهد .نم یخواهد با این کاوید .کتاب شال بامویش را هم با همین نگاه نوشت .نقاش یهایش نیز
زبان گزارش و روایتی از جهان و طبیعت به دست دهد .نقاش یهایش نه درخ تها ،بیابا نهای برهوت اوخرایی ،فضای پرنور ،سای هها ،تاریک یها
،۱۳۴۷بلژیک ،نمایشگاه بی نالمللی هنرمندان جوان تصویر ظاهری جهانی است که به چشم دیده م یشود .نه ایماژ جهانی و آســمان درخشان سرزمین ایران را همواره به بیننده القا م یکنند .با
،۱۳۵۰تهران ،ایران ،نمایشگاه بی نالمللی تهران رویایی است .آنچه لاشایی به نمایش م یگذارد یادگارهای نگاهی گذرا تابلوهایی که به من هدیه داده انگار در و دیوار خان هام را به ســرزمینم
،۱۳۵۲تهران ،ایران ،نمایشگاه بی نالمللی تهران به چش ماندازهایی است که تنها با نیروی تصور م یتوان به آ نها دست
ایران وصل کرده است.
،۱۳۵۴تهران ،ایران ،انجمن ایران -آمریکا ،چهار نقاش زن یافته نا با خیال پردازی. آن نــگاه رو به آینده و عشــق بــه زندگی ،ذهن فریــده را به ذهنی
،۱۳۵۷بازل ،سوئیس ،نمایشگاه بی نالملل هدف لاشــایی بر پرده آوردن ظاهر طبیعت به شــیوه و روشی خاص پوینــده و پر تحرک تبدیل کرده بود .درجا نمی زد .گذار به هنر ویدئو
[ویکپیدیا] نیســ َت به نمایش بخش و برشی از طبیعت نیز نم یپردازد .با این همه انیمیشن ب یگما ن ناشــی از همین پویندگی در وجود فریده است .او
اثرش نوعی ترجمان احساس طبیعت است .احساسی که سخت واقعی و تصویر شــخصیتی یا طبیعت و موضوعی را بر تابلویی بزرگ نقاشــی
ب یخدشه جلوه م یکند و شکل حضور نقاش در برابر طبیعت را به خود م یکند و خرگوشــی را از طریق ویدئــو روی آن به حرکت در میاورد.
م یگیرد .طبیعتی که لاشایی تصویر م یکند اهمیتی متافیزیکی دارد و فریده توانســته تکنیک هنرمندانۀ نقاش یهایش را با استفاده از ویدئو
بازتاب نوعی آگاهی درونی است .گوش های از یک چشم انداز کلی است درهم آمیــزد و آثاری را بیافریند که نه تنها دســت کم در جامعۀ ما
که گویی در ب یزمانی مطلق نقاشی شدهاست .طبیعتی که در پیوند با خلاقیت هنری بی بدیلی هســتند ،بلکه نگاه او را به آینده و سرنوشت
کشمک شهای درونی انســان مطرح م یشود و دست کار نقاشی است ســرزمین ایران بیش از بیش بارز م یکنند .خرگو شها گاه تکی و گاه
کــه حیرت زده در برابر ب یکرانگی و غنــای طبیعت ،تمام تجرب ههای متعدد با گو شهای تیزشان انگار سمبول ساکنین جوان سرزمین مان
هنری خود را بر پرده م یآورد تــا مکر تصویرگر لحظات پادرگریز آن هستند .تابلوی بزرگ مصدق در میان خیابان که خرگوشی در جلو پای
باشد .منظره پردازی همیشه ادبی و روایی بودهاست اما چش ماندازی که او در حرکت است و پرسش هایش را با او در میان می گذارد یا تابلوی
لاشــایی به نیروی تصور خود به تصویر در م یآورد ب یزمان و ب یروایت بزرگ نقشــۀ ایران با آن کلۀ گربه ماننــدش و حرکت خرگو شهایی
است و جزئیات آن ،همان گونه که خاطرٔه چش مانداز محو م یشود ،در کنجکاو و تســلیم ناشدن ی کهدر گوش های از ســرزمین ما پنهان می
فضای پرده مستحیل م یشود و مرزهای مشخص اشیا و عناصر طبیعت شــوند و از گوش های دیگر ســربرم یآورند .یا تابلویی با نقش سفرهای
از میان م یرود .حتی هنگامی که به رشــد علف و گیاه و شوق رفتن و رنگین و کلا غهایی که بر ســر آن نشسته اند و خرگوش را که هر چه
رهیدن م یپردازد نیز سکوتی وهمناک بر کارش سایه م یافکند و انگار تلاش م یکند به ســفره راه نم یدهنــد .تابلویی از درخ تها ،جنگ لها
همه چیز خود را تسلیم ضرباهنگ مرگ آور زمان کردهاست .از همین
رهگذر هم هست که گیاه زنده را در هیات عنصری ب یجان در یک اثر
تجسمی نقاشی م یکند .لاشایی هرگز سر آن ندارد که
نگاه خود را بر جزپیات و عناصر طبیعت متمرکز کند،
نم یخواهد بیازماید و محک بزند .م یخواهد طبیعت را
به صورتی مبهم و نمادین و به شکلی شاعرانه و حسی
تصویر کند .م یخواهد به سنت نقاشان چینی و خاور
دور به گون های نقاشی کند که فضای چش ماندازهایش
احساس شود .با درهم آمیختن و درهم دواندن رنگ.
تصویری ســیال از طبیعت به دست م یدهد و چشم
اندازی نقاشــی م یکند کــه در آن ردپای چندانی از
نشان ههای آشــنا و تعارف طبیعت دیده نم یشود اما
احساس طبیعت و نشان ههای ساختن و انهدام مداوم و
نیروی درونی آن حس شدنی است.
در نقاشــ یهای لاشایی احســاس کول یوار ب یانکه به